دوشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۹۱

جنگ میلت نبرد داریوش کبیر با یونان و آتن


جنگ با يونان – از قرائن چنين به نظر می آيد که داريوش در قصد تخطّی به آتن يا اسپارت نبود بلكه در دربار ايران اشخاص زياد عقيده داشتند كه جنگ با يونان برای ايران بی نتيجه است وليكن خود يونانی های اروپايی داريوش مجبور نمودند كه به طرف يونان قشون كشی كند . شرح واقعه از اين قرار است : در اين زمان يك ثلث اراضی يونانی نشين يعنی مستعمرات يونانی در آسياي صغير و تراكيّه و مقدونی تابع ايران و دو ثلث ديگر از دولت هايی تركيب يافته بود كه بعضی از آنها در واقع شهری و برخی بزرگتر بودند از دول مذكوره آتن و اسپارت معروف ترين آنها نحسوب می شدند در اولی حكومت ملی و در دومی حكومت اُليگارشی يعني حكومت عده قليل بر قرار بود هر چند هر دو از همسايگی ايران قوی وحشت داشتند با وجود اين در مواقع سخت هر دو به حكومت ايران متوسل می شدند و كليةً از اين زمان تا اواخر دوره هخامنشی هميشه در نزد ولات آسيای صغير و در دربار ايران يك عده يونانی های فراری معروف اقامت داشته همواره ايران را به تسخير يونان يا به دخالت در امور آن تحريك می كردند در مستعمرات يونانی دولت ايران دخالت نداشت و اداره كردن آنها را به جبابره ی يونانی واگذار می نمود و هر زمان جبّاری مورد اعتماد دربار ايران واقع نمی شد شخصي را از جبابره ی ديگر يونانی معين می كرد .
در سال 510 ق . م . هيپْ پياسْ ( HIPPIAS ) نامی را كه از خانواده پی زيسترات و جبّار آتن بود مردم آتن اخراج و حكومت ملی در آن شهر تأسيس كردند او پناه به اَرْتافِرْنْ والی ليدی برد بعد آتنی ها از جهت ضدّيت دسته ی اشرافی اسپارت با حكومت ملی آتن و جنگی كه بين آنها در گرفته بود در تحت فشار دولت اسپارت واقع شده صلاح خود را در نزديكی با ايران ديدند و سفارتی نزد والی مزبور فرستاده كمك ايران را درخواست كردند والی گفت كمك می كنم به شرط اينكه مطيع ايران شده باج دهيد سفير پذيرفت ولي پس از مراجعت او به آتن آتنی ها از گفته خود برگشتند ( 508 ق . م . ) دو سال بعد باز آتنی ها سفارتی نزد والی مذكور فرستاده خواستند كه از هيپ پياس حمايت نكند . او جواب داد كه آتن بايد او را باز بپذيرد و شهر آتن اين مطلب را قبول نكرد . در اين حيص و بيص اغتشاش و شورش در شهرهای يونانی آسيای صغير درگرفت و محرك آن آريستاگر ( ARISTAGORE ) جبّار شهر ميلت بود كه از طرف ايران در آنجا حكومت داشت توضيح آن كه پدر زن او هيس تيه ( HISTIAEUS ) حاكم سابق ميلت چون در سفر داريوش به مملكت سك ها خدماتی كرده بود در ازای آن داريوش ( ميرسين ) يكی از شهرهای تراكيّه را به او داد كه معلوم شد او در آنجا استحكاماتی بنا می كند به دربار ايران احضار شد و محترمانه در آنجا متوقف بود . اين شخص محرمانه داماد خود آريستاگر مذكور را به ياغی گری تحريك كرد و برای اينكه نوشته های او افشاء نشود سر غلامی را تراشيده بر پوست سر او مطالب خود را نوشت و پس از اينكه موهای سر غلام بلند شد او را روانه ميلت كرد با اين دستور كه دانادش سر او را تراشيده نوشته های او را بخواند بر اثر اين تحريكات شورش مذكور درگرفت و قشون ايران به واسطه كمي عده در مقابل شورشی ها عقب نشسته به شهر سارد پناه برد آريستاگر چون می دانست كه قشون ايران از جاهای ديگر خواهد رسيد به يونان رفته كمكی درخواست كرد . اسپارت حاضر نشد كمك نمايد وليكن آتنی ها بيست كشتی به او دادند و پس از آن شورش به تمام شهرهای يونانی در آسيای صغير و جزيره قبرس و غيره سرايت كرد و يونانی ها سارد را تصرف كرده خود شهر و جنگل مقدس آن را آتش زدند وليكن به گرفتن ارگ آن از جهت استحكاماتی كه داشت موفق نشدند . پس از آن قشون ايران از هر طرف به محل اغتشاش روی آورد و سفاين فنيقی از طرف دريا عرصه را بر شورشيان تنگ كردند بالاخره جنگی در نزديكی ميلت شد كه يونانی ها مضمحل يا متواری شدند و آتنی ها به مملكت خودشان مراجعت كردند و شهر ميلت را سپاهيان ايران گرفته شورشی ها را سخت مجازات نمودند ( 496 ق . م . ) معلوم است كه داريوش از دخالت يونانی های اروپايی به امور داخلی ايران فوق العاده مكدر شد و پس از آن به زودی جنگ اول ايران با يونان درگرفت قبل از جنگ داريوش برای رضايت يونانی های آسيای صغير امر كرد اراضی را مسّاحی و ماليات ها را تعديل نمودند بعد داماد خود مردونيه را برای سركشی به آسيای صغير و تراكيّه و غيره فرستاد با اين دستور كه اصلاحاتی نمايد . اين شخص علاوه بر نجابت جبّلی عقل و تدبير داشت و اول كاری كه كرد اين بود كه به تمام مستعمرات يونانی در آسيای صغير حكومت ملی داد تا آنها را از ايران راضی كرده باشد * - * -

هرودوت در اين موقع گويد : اين قضيه تأييدی است از نوشته های من برای يونانی هايی كه باور ندارند كه بعد از كشته شدن برديای دروغی در ميان هم قسم ها مذاكراتی راجع به طرز حكومت پارس و حكومت ملی شده باشد - * - * بعد به اروپا قشون كشی كرده تا كوه آتُسْ واقع در تراكيّه پيش رفت و مقدونی را مجدداً به اطاعت ايران در آورد ( 492 ق . م . ) وليكن در اين حين به واسطه طوفان دريا سيصد فروند از كشتی ها خراب و معدوم گرديد رعب ايرانی ها در يونانی ها خيلي زياد بود وليكن اقدامی برای تجهيزات نمی كردند اين حال روحی يونانی ها در دربار ايران نمی دانستند زيرا بسياری از يونانی های اشرافی و ناراضی كه فرار كرده به دربار ايران پناهنده شده بودند حال يونان را برای داريوش توصيف می كردند و دربار ايران همه به اين عقيده بودند كه داريوش بی جنگ می تواند تمام اين مملكت را مطيع نمايد بنابراين داريوش رسولانی به يونان فرستاده اعلام كرد كه يونانی ها بايد آب و خاك بدهند يعني مطيع شوند اكثر از شهرهای يونانی اين تكليف را پذيرفتند وليكن در آتن و اسپارت رسولان را بر خلاف عادات بين المملی كشتند و جنگ از نو شروع شد ( 490 ق . م . ) چنان كه هرودوت گويد اين دفعه قشون ايران در تحت فرماندهی يك نفر مادی داتيس ( DATIS ) نام بود و او چنين صلاح ديد كه از راه دريا و جزاير سيكلاد مستقيماً به طرف آتن برود . قشون ايران اول شهر اِرِت رهْ ( E?RE?TRE?E ) را گرفته مردمان آن را به آسيا فرستاد بعد 600 فروند كشتی ايران به شبه جزيره ی آتّيك ( ATIQUE ) كه آتن در آن واقع است رسيده لنگر انداخت در ابتدا آتني ها نمی خواستند جنگ كنند زيرا كمكی را كه از اسپارت انتظار داشتند نرسيده بود وليكن ميلتياد يكی از نجبا زادگان آتنی اهالی را به جنگ تحريك كرد و قشون آتنی در تحت سركردگی او برای جنگ با ايرانی ها بيرون آمد در راه عده ای هم از پلاته ( يكي از شهرهای يونانی ) به كمك آن رسيد و سپاه آتن ماراتُنْ ( MARATHON ) را كه در طرف شمال و شرق شبه جزيره آتّيك بود اشغال نمود پس از آن ميلتياد جنگ را شروع كرد .
يونانی ها چون می دانستند كه ايرانی ها تير اندازهای ماهری هستند و اگر از دور جنگ كنند طاقت تير آنها را نخواهند آورد خودشان را بی پروا به سپاه ايران زده جنگ تن به تن نمودند سپاه آتنی سنگين اسلحه بود يعنی اسلحه دفاعی ( خود و جوشن و غيره ) داشت در صورتی كه سپاهيان ايرانی فاقد اين نوع اسلحه بودند و سپرهايشان هم به خوبی و استحكام سپرهای يونانی نبود با وجود اين ايرانی ها قلب قشون يونانی را شكافتند ولی جناحين قشون مزبور غلبه كرد و ايرانی ها پس از دادن 4000 نفر تلفات به كشتی های خود عقب نشسته حركت كردند . سپاهيان ايرانی در ابتدا می خواستند از طرف ديگر كه به آتن نزديكتر بود حمله برند وليكن ميلتياد نقشه آنهارا دريافت و برای دفاع آتن به محل مزبور شتافت پس از آن سردار ايرانی چون وضع را چنين ديد جنگ نكرده به آسيا مراجعت نمود راجع به اين جنگ لازم است بگوييم كه كيفيّات آن متناقض است : اولاً عده سپاهيان ايرانی را يونانی ها صد و بلكه سيصد هزار نوشته اند و حال آنكه محقق است كه 600 كشتی عهد قديم بيش از 30000 نفر با لوازم آنها نمی توانسته حمل كند . ثانياً اگر سپاه ايران قلب لشگر يونانی را شكافت بعد قشون مزبور چه ترتيبی يافت كه جناحين آن توانستند غلبه كنند بنابر اين و ايرادات ديگر كه در اين مختصر نگنجد بعضی از محققين مانند ( نی بور )عقيده دارند كه نوشته های يونانی ها راجع به اين جنگ و جنگ هاي ديگر ايران با يونان به شعر و افسانه گويی و داستان سرائی شبيه تر از تاريخ نويسی است مصنّف مذكور گويد : آتنی ها به طور غير مترقّب بهره مندی داشته اند ولی كيفيّات را نمی دانيم . چهار سال بعد از اين جنگ داريوش در ميان تهيه هايی كه برای جنگ جديد می ديد درگذشت ( 486 ق . م . ) بعضی از مورخين به اين عقيده اند كه اگر عمر او وفا می كرد جبران اين عدم بهره مندی را می نمود و كار يونان خيلی سخت می شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر