پنجشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۲

اولین کدخدای زن در ایران - ۵۰ سال پیش

۱۱ شهریور ۱۳۴۲برای اولین بار در ایران زنی از طرف وزارت کشور به عنوان کدخدا تعیین شد. وی خانم گلنار یبلوئی نام دارد و ۳۵ ساله است که به سمت کدخدای دهکدۀ «خمسلو» از قراء فریدن اصفهان منصوب شده است. حکم کدخدایی گلنار از طرف فرماندار فریدن صادر گردید و طبق این حکم نامبرده از روز ۴۲,۶,۵ با سمت کدخدایی در این قریه مشغول به کار شده است. خمسلو از قراء بزرگ و پرجمعیت فریدن است. خانم یبلوئی برنامۀ کار خود را به این شرح اعلام کرد:

۱ – ایجاد صلح و صفا بین اهالی و رفع هرگونه اختلاف

۲ – بالا بردن سطح کشت و ازدیاد محصولات کشاورزی

۳ – حفظ نظم محل و بالا بردن سطح فکر بانوان و راهنمایی آنان در امور اجتماعی

۴ – اجرای قانون و دستورات دولتی با رعایت عدالت و مساوات


۵ – وصول کامل سهمیۀ ۵ درصد عمران از مالکین و کوشش در راه پیشرفت امور فرهنگی

دوشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۲

مفاهیم: قدرت سیاسی چیست؟

مفهوم قدرت سیاسی از مهم‌ترین مفاهیم سیاسی است، به طوری که از آن به عنوان جوهر سیاست یاد می‌شود.

قدرت(power) به مفهوم «توانایی تحمیل اراده یک فرد بر دیگران، حتی برخلاف میل آنها» اساساً یک مفهوم جامعه شناختی است که هم شامل قدرت فیزیکی و هم شامل قدرت سیاسی می شود و در یک وضعیت اجتماعی بروز می کند.
قدرت سیاسی (political power) آن نوع از قدرتی است که یک فرد یا گروه در درون جامعه برای تأثیرگذاری و کنترل زندگی سایر افراد و گروهها دارا هستند.در عرصه سیاسی راههای گوناگونی برای بدست آوردن این نوع از قدرت وجود دارد.
معروف ترین شیوه برای این که یک فرد از قدرت سیاسی برخوردار شود، این است که او رئیس سیاسی رسمی دولت اعم از رئیس جمهور، نخست وزیر، شاه یا امپراتور باشد. البته قدرت های سیاسی، محدود به سران دولتها نیست و حیطه آن به نفوذ اجتماعی فرد یا گروه دارنده قدرت نیز مرتبط است. به طور سنتی مهمترین عامل تشکیل دهنده و نگهدارنده قدرت سیاسی از طریق اعمال قدرت نظامی، جمع آوری ثروت و کسب دانش بوده است.
قدرت سیاسی وقتی از مشروعیت اجتماعی برخوردار باشد، از آن به عنوان اقتدار یاد می شود. با این وجود در طول تاریخ نمونه های زیادی از سوءاستفاده دارندگان قدرت سیاسی از این نوع وجود داشته است. این موارد سوءاستفاده از قدرت در همه نظامها وبیشتر در نظام های سیاسی استبدادی و دیکتاتوری صورت می گیرد که قدرت در دست عده معدودی جمع شده و عوامل کنترل کننده آن همچون نقد و انتقاد عمومی و زمینه های بحث های سیاسی و سایر ابزارهای عمومی کنترل قدرت وجود ندارند، یا با محدودیت روبرو هستند.
در طول تاریخ برای حل این مشکلات راه حل های مختلفی تجربه شده که بسیاری از آنها رفع این معضلات را در تقسیم قدرت، محدود کردن میزان قدرتی که یک فرد یا گروه می توانند داشته باشند و نیز اعطای حقوق حمایتی به افراد از طریق تصویب قوانین جستجو کرده اند.
در همین مسیر نظریه بسیار معروف تفکیک قوا یعنی تقسیم قدرت سیاسی بین سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه ظهور کرد که امروزه مورد عمل قوانین اساسی تقریباً تمامی کشورهای جهان است.

در نظام های سیاسی مردم سالار قدرت سیاسی از طریق انتخابات بین افراد، گروهها و احزاب دست به دست می شود.به همین دلیل است که در جهان کنونی مهمترین هدف احزاب سیاسی بدست گرفتن قدرت سیاسی برای رهبران و اعضای خود است.

جمعه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۲

رضا شاه:حکم میکنم

در تنها سفرش به بيرون از ايران در خاک ترکيه به آتاتورک که گفته بود چرا خط خودتان را عوض نمی کنيد گفت «آنگاه جواب فردوسی و حافظ وديگر حکيمان ايران را چه بدهم»
 
مرا مستبد بدانید, مرا دیکتاتور بنامید ، باز هم حکم میکنم .....
 
برای نجات و سعادت ملت ایران التماس نمیکنم ، بلکه حکم میکنم
 
برای نجات فرزندانتان از آبله و وبا و بیماری، حکم میکنم .....
 
برای زدودن جهل و خرافات و بیسوادی، حکم میکنم .....
 
برای رساندن ایران به جایگاه شایسته اش در جهان، حکم میکنم .....
 
برای آسایش و پیشرفت و رفاه همه ایرانیان، حکم میکنم .....
 
برای باسواد شدن و دستیابی به دانش و بینش، حکم میکنم .....


مرا دیکتاتور بنامید، باز هم حکم میکنم .....
 
برای نجات جان شما از دست راهزنان و دزدان، حکم میکنم .....
 
برای نجات ایران از تجزیه و برای یکپارچگی میهن، حکم میکنم .....
 
برای کوتاه کردن دست انگلیس و روسیه، از مال و جان و ناموستان، حکم میکنم .....
 
برای نجات افکارتان از چنگ خرافات آخوندی ، حکم میکنم .....
 
مرا مستبد بدانید ، ولی باز هم من حکم میکنم .....
 
برای داشتن ایرانی متمدن و پیشرفته و قدرتمند، حکم میکنم ......
 
برای ساختن دبستان و دانشگاه و راه آهن و کارخانه، حکم میکنم .....
 
برای آزاد ساختن دست زنان ازچادربرای استقلال آنها، حکم میکنم .....
 
هر تهمتی را به جان میخرم، مستبد و قلدر و دیکتاتور میگردم، اما ......
 
برای سربلندی و بزرگی و شکوه ایران و احترام و قدرت ایرانی باز هم
حکم میکنم
 
بعد یک عمر تازه فهمیدم چرا به رضا شاه می گفتند رضا قلدر!
پادشاه مملکت می رفته زمان حرکت قطارها رو هم چک می کرده تا اگر تاخیر داشتند ریس رییس راه آهن را باز خواست کنه!
تازه پسرش رو هم همراهش می برده تا یادش بده

آخه آدمی با این نظم و ترتیب رو نباید از ممکلت بیرون انداخت؟!

پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۲

سرگرد غفور جدی

خلبان توانا و عقاب تیز پرواز فانتوم نیروی هوایی ایران
یکی از میهن پرست ترین خلبانان نیروی هوایی ارتش ایران بود!
پس از انقلاب تنها به جرم دریافت نشان افتخار از نظام شاهنشاهی از ارتش اخراج و درجه ی سرگردی اش گرفته شد...
 
او در یکی از خطرناک ترین مانورهای هوایی جهان با نام چهارراه مرگ که در آمریکا برگزار شد به عنوان نماینده نیروی هوایی ایران در مانور حضور داشت و تماشاگران را بهت زده کرد که با این سن کم این چنین بر رکاب جنگنده اش جولان می دهد...
و نام ایران را در فهرست دارندگان برترین خلبانان جهان به ثبت رساند...
در روز آغاز جنگ (ساعت یازده آخرین روز شهریور ماه هزار و سیصد و پنجاه و نه) در شهرش بوشهر مشغول جمع آوری وسایل خانه اش برای آمدن به تهران بود که شاید بتواند در پایتخت کاری تازه پیدا کند!
 
هنگام حرکت از خانه اش به سوی تهران ، صدای مهیب انفجار بمب های عراق بر پایگاه ششم شکاری (بوشهر) ، توجه اش را برمی انگیزد...
 
بی آنکه فکر کند که ارتش در حقش ظلم کرده و او را پس از خدمت های صادقانه سالیان سال ، تنها برای دریافت نشان افتخار از نظام پیشین ، اخراج کرده!!!
شتابان لباس پروازش را از میان وسایلش بیرون می کشد و به پایگاه ششم شکاری بوشهر باز می گردد...
به ورودی پایگاه که می رسد دژبانی از ورودش جلوگیری می کند!
چرا که او دیگر در استخدام ارتش نبود............
غفور دوباره سرگرد می شود و دوباره بر رکاب فانتوم ها در برابر دشمن جولان می دهد
تا سرانجام پس از دهها پرواز دلاورانه و پیروزمندانه
در راه دفاع از خاک پاک ایران ، سرانجام در نبردی نابرابر عقاب تیزپروازش فانتوم ، مورد اصابت موشک عراقی قرار گرفت...
و در نزدیکی ماهشهر
از آسمان ایران جدا شد تا با اجزای بدنش ، ذرات خاک ایران را بسازد...
روزی که خبر فوت خلبان تیز پرواز نیروی هوایی ارتش ایران پخش شد در عراق جشن عمومی اعلام شد ...
اشک هایی که در بزرگی تو می ریزم به کنار

وظیفه ی خود می دانم که راهت را که همانا جان فشانی در راه ایران بوده پیش بگیرم...
زنده یاد سرگرد غــــفور جـــدی در وصیتش گفته بود: دوست دارم کفنم ، پرچم ایران باشد !
خاطره ای از شهید سرگرد خلبان غفور جدی
وی در سال ۱۳۵۱ با خانم مرین نامور که دختری از خانواده سرشناس سناتورنامور بود ازدواج نموده و ثمره آن ازدواج دو پسر میباشد . در روز نیروی هوایی آمریکا در حضور زبده ترین خلبانان جهان در آمریکا ، داوطلبانه جهت حضور در خطرناکترین مانور هوایی جهان ، با نام چهارراه مرگ ، به نمایندگی از ایران اعلام آمادگی کرد . برج مراقبت به دلیل جوانی غفور جدی ، خطرناک بودن این عملیات را اعلام نمود اما تجربه و دانش وی در سطوح مختلف آموزشی در آمریکا موفق بودن عملیات را در حضور نمایندگان مختلف دنیا تضمین مینمود . پس از اجرای موفقیت آمیز عملیات ، تماشاگران به احترام غفور جدی ، این مرد بزرگ و خلبان ورزیده در مقابل وی سر فرود می‌آوردند و در پاسخ آنهایی که می پرسیدند این مرد کیست ؟
همه می گفتند : خلبان غفور جدی اردبیلی از ایران؛ پس از پایان امتحانات که اعطای وینگ خلبانی به جدی را در پی داشت ، از طرف نماینده نیروی هوایی ایالات متحده تماسی با خانواده او برقرار گردید مبنی بر اینکه آمریکایی‌ها برای جذب ستوان دوم خلبان غفور جدی رضایت نیروی هوایی ایران را جلب کرده و فقط رضایت خانواده وی باقی مانده‌ است. پدرش فقط در یک جمله به نماینده آمریکایی‌ها گفته بود که : من فرزندم را برای میهنم پرورش داده ام !
 
غفور جدی از اردبیل و متولد سال ۱۳۲۴ بود
درجه : سرلشگر
تخصص‌ها : خلبان جنگنده اف-۴ گواهینامه خلبانی بویینگ ۷۴۷
فرماندهی : فرماندهی بازرسی و امنیت پرواز پایگاه ششم شکاری بوشهر
نشان‌ لیاقت : ترفیع درجه در سالم نشاندن جنگنده مورد ایراد در حین سقوط
عملیات‌ها : عملیات کمان ۹۹ ، بمباران بصره ، بمباران لشکر ۹ زرهی عراق
تاریخ فوت : ۱۷ آبان ۱۳۵۹

سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۲

مزار کوروش بزرگ

مزار پدری، مزار کوروش اینگونه است! نه گنبد طلا دارد و نه ضریح!
گور تمام تازیان قاتل نیاکان و اجدادمان طلاکوبست...
شرم بر مردم سرزمینی که تفاوتی بین دوست دشمن نمی شناسند و جهل آنها عاملی شده که اکثر مردم فهمیده این سرزمین چوب جهل نادانی این اقلیت ابله را بخورند و دست آخر تصمیم بگیرند سرزمین پدری خود را ترک کنند و در نقطه ای دیگر از جهان به دنبال آسایش از این قوم نادان باشند. شرم و فقط شرم بر شما باد.


کوروش شاه شاهان! تو در دل ما میهن دوستان حقیقی غرق طلایی...

گور علی عرب
گور رضای قدرت طلب
گور عباس آشغال
ثروت این مردم را چگونه صرف دشمنان این سرزمین می کنند.
ایرانی پس چه وقت می خواهی از این خواب خفت بار بیدار شوی!
ای ایرانی نگران این نیستی که آیندگان چه قضاوتی در مورد تو کنند؟
به فرزندانت چه پاسخی خواهی داد؟
شرم آور نیست که کشور های منطقه در راه آزادی و دموکراسی مبارزه می کنند٬ اما تو خود را به خواب زدی؟
سخت است آزاد کردن نادانهایی که زنجیرهای خود را می پرستند.

پنجشنبه، دی ۲۶، ۱۳۹۲

جنگ آرت میزیوم نبرد خشایارشا با یونانیها (۱۰)

نبردهای آرت ميزيوم و فرار نيروی دريايی يونان به سالاميس :
پس از شکست آتنيها در نبرد ترموپيل يونانی ها در آرت ميزيوم ماندند و نبرد دريايی آغاز شد. كشتی های ايرانی چون تعداد كم كشتی های يونانی را ديدند ، آنها را دور زدند و تعدادی از آنها پشت كشتی های يونانی قرار گرفتند .بدين ترتيب نيروی دريايی يونان محاصره شد. خشايارشا كشتی ها ايران را بصورت نيم دايره درآورد و دستور حمله به ناوگان يونان را صادر كرد ، در نتيجه جنگ سختی درگرفت. آنها تلفات زياد به كشتی ها ايران وارد كردند ولی در نهايت يونان ها شكست خوردند. سپس يونانی ها مجلس مشورت تشكيل دادند و تميستوكل (طراح اصلی جنگ ها يونان) پيشنهاد كرد كه يونان ها عقب نشين كنند و به سالمين بروند. يك نفر خبرچين به ايران اطلاع داد كه يونان ها از آرت ميزيوم فرار كرده اند.پس از اين پيروزی ايرانی ها تعداد زياد از شهرها يونان را تصرف كردند ، از جمله شهر فوسيد را. چون اهالی تسال از شهروندان فوسيد كينه قبلی به دل داشتند به آنها پيشنهاد كردند برای جلوگيری از تصرف شهرشان بدست نيروهای پارس مقداری باج به آنها بپردازند. ولی اهالی فوسيد در جواب گفتند كه هيچ گاه به يونان خيانت نخواهند كرد و هيچ پول به آنها ندادند. در نتیجه لشكريان ايران هم آنجا را تصرف كردند. نيروی دريای يونان پس از فرار از آرت ميزيوم به سلامين رفت. سپس جارچی ها به آتن رفتند و به مردم آنجا گفتند كه زن ، فرزندان ، اموال و بردگان خود را از آتن خارج كنيد و در جا امن پناه بگيريد. در مجلس مشورت كه يونان ها برای جنگ بعد ترتيب دادند ، بعضی ها عقيده داشتند كه بايد به ايستم رفت و در پلوپونس جلوی نيروی دريايی ايران را گرفت. چون اگر در سالامين شكست بخورند ، جزيره محاصره شده و ارتباط آنها با تمام يونان قطع می شود. ولی اگر در ايستم جنگ كنند ، در صورت شكست می توانند به داخل پلوپونس عقب نشين كنند. سپس خبر رسيد كه ارتش ايران وارد آتن شده است. از زمان حركت خشايارشا از هلس پونت تا ورود او به آتن چهار ماه گذشت. وقتی پارسها وارد آتن شدند ، آنجا را خالی از سكنه يافتند. فقط عده ای از آتنی ها كه فقير بودند به معبد و ارگ آتن پناه بردند. البته آنها هم در حد توانشان از قلعه آتن دفاع كردند ولی چون ديوارها چوب بود ، ايرانی به تيرهای خود نخ كتان پيچيدند ، آنها را آتش زدند و به سو قلعه پرتاب كردند ، در نتيجه دیوارها سوختند و از بين رفتند. سپس چند نفر پارسی از قسمتهایی از ديوارها كه دارای موانع طبيعی بود بالا رفتند. آنها توانستند بر آتن ها پيروز شوند و درها قلعه را بازكنند. پس از تسخير آتن خشايارشا پيك را روانه شوش كرد و به اردوان كه نايب السطنه شده بود مژده تصرف آتن را داد. پارسها به تلافی آتش زدن معبد و جنگل شهر سارد كه آتن ها انجام داده بودند ، معبد و ارگ آتن را آتش زدند. بالاخره آتن ها پس از مشورت ها طولان تصميم گرفتند كه در سالامين جلو نيروی دريايی ايران را بگيرند. چون معبر سالامين تنگ بود و تعداد كشتی ها ايران هم زياد بود ولی يونان ها تعداد كم كشتی جنگی داشتند. از اين نظر كشتی ها ايرانی كارشان با يكديگر تداخل می كرد و مزاحم حركت يكديگر می شدند. ولی با اين وجود خيلی از يونان ها چون فكر می كردند ممكن است شكست بخورند ، سوار كشتی های خود شدند و از آنجا رفتند

سه‌شنبه، دی ۲۴، ۱۳۹۲

دیدگاه محمد رضا شاه پیرامون بهره از نیروی قهریه روبروی مخالفین


هستند کسانی که امروز به من می گویند باید حکومت نظامی را در نهایت شدت به اجرا در می آوردم. تردیدی نیست با استفاده از وسایلی که در اختیار داشتم می توانستم نظم را بر قرار سازم٬ ولی به چه قیمتی ؟؟؟


کتاب پاسخ به تاریخ نوشته محمد رضا شاه پهلوی

جمعه، دی ۲۰، ۱۳۹۲

سابقه کشتی سازی و دریانوردی ایرانیان

پيش از آغاز تشکيل رسمی کشور ايران در دوران کورش بزرگ فرمانروای هخامنشی، دو پادشاهی بزرگ در ايران وجود داشت. پادشاهی کيانيان در شرق ايران بزرگ و پادشاهی ماد در غرب و جنوب. البته . . .


البته در اين زمان چند پادشاهی ايرانی کوچک‌تر مانند اورارتوها و مانانايی ها هم در بخش‌هايی از ايران‌زمين حکومت‌های مستقلی داشتند. فرمانروايان ماد خليج فارس را تحت فرمان داشتند و کشتی های ايشان بر آن درياپويی می نموده است. اما از آنجا که در آن زمان کشور ايران درگير جنگ‌های بزرگ با همسايگان متجاوز غربی به ويژه آشوريان بود، بديهی است که تاريخ نگاران کمتر به درياپيمايی ايشان اشاره کرده باشند. البته در مقايسه با نيروی دريايی ايران در دوران هخامنشی، نيروی دريايی ايران در دوران ماد بسيار نوپا و ساده می نماياند. اما همين نيروی دريايی کوچک هسته اصلی نيروی دريايی توانمند ايران در زمان هخامنشيان گرديد که رزمناوهای آن لرزه بر اندام هر متجاوز خام‌انديشی می انداخت. مورخان يونانی تا مدت‌ها هخامنشيان را به نام مادها (مَديا) می ناميدند و به جنگ‌های ايران و يونان جنگهای مَدی می گفتند. به گفته برخی مورخان، واژه مديترانه به معنای دريای مادهاست.


اسب در ايران همواره منزلت ويژه‌ای داشته است. بسياری از نام‌های ايرانی واژه اسب را در خود نهان دارند. مادها، به‌ويژه در منطقة نسا و ارمنستان كوچك، بزرگ‌ترين پرورشگاه‌های اسب را در جهان باستان در اختيار داشتند و به سواره نظام نيرومندی مجهز بودند. تجارت اسب مادی و ارمنی در آسيای صغير و جزيره‌های دريای مديترانه، بطورغير مستقيم رواج دريانوردی را در اين دوران نشان می دهد.
در منابع يونانی از تابعيت ايرانی مردمان دريانورد سواحل كرمان و جزيره‌های خليج فارس، ناحيه سكاها (سيستان) و منطقه پاريكانيان و دراويديان (مكران و بلوچستان) زمان ايختو ويگو (آستياگ شاهِ ماد) صحبت شده است. همچنين مادها در معماری چوب سدر، چوب سرو و قير، که مواد پايه کشتی سازی هستند را به کار می بردند. همزمان فنيقی ها، بابلی ها، هنديان، مصريان و يونانيان بازرگانی دريايی جهان را در دست داشتند. فعاليت‌های كاخ سازی اورارتوها در كنار درياچه وان، با توجه به ارتباطات رودخانه‌ای آنجا با جهان پيرامون، نيز در استوره‌های ارمنی ياد شده است.


آگاثارخيدس مورخ يونانی می نويسد اريثراسپ، كه حاكم بخشی از سواحل خليج فارس بوده است، نخستين بار به دنباله گله اسبان خود كه از شيری ترسيده و از تنگه هرمز گذشته و به جزيره قشم گريخته بودند، به آنجا قدم گذاشته است. اين داستان با وجود اينکه واقعی به نظر نمی رسد، اما بيانگر اين حقيقت است که ايرانيان دريای پارس را در حاکميت داشتند و گله‌های خود را برای چرا به جزيره‌های آن می بردند.
تنی چند از مورخان يونانی نوشته‌اند که كه آرامگاه اريثراسپ در جزيره اُراكتا oracta (يا اگوريس ogyris = جزيره قشم) قرار دارد. و از آن رو خليج فارس را دريای اريتره می ناميدند. اما آگاثارخيدس می گويد كه اريثراسپ زمستان‌ها را در پاسارگاد می گذرانده است. البته لازم به توضيح است که منظور وی از پاسارگاد منطقه تحت حاکميت قبايل پاسارگاد و نه پاسارگاد کنونی بوده که در زمان کورش بزرگ ساخته شده است.


به گفته مورخان يونانی، در آن زمان زندگی جامعه ايرانی در دريای پارس بر پايه ماهيگيری، صيد مرواريد، بازرگانی و دريانوردی بوده است. در بندرهای آن روز ايران هم کالا و خدماتی همچون ساخت و تعمير بادبان، تعمير کشتی، طناب‌بافی و ... به کشتی های رهگذر ارائه می شده است.
در زمان اژيدهاک يک کشتی ايرانی حامل مقادير فراوانی طلا در خليج فارس غرق شد. ماموريت بيرون آوردن طلاها بر عهده چند غواص خبره ايرانی خليج فارس گذارده شد و اژيدهاک خود در عرشه کشتی بر اين عمليات نظارت داشت.

پنجشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۲

ارزش نان


نيمروز بود كشاورز و خانواده اش برای نهار خود را آماده می كردند يكی از فرزندان گفت در كنار رودخانه هزاران سرباز اردو زده اند چادری سفيد رنگ هم در آنجا بود كه فكر می كنم پادشاه ايران در ميان آنان باشد سه پسر از ميان هفت فرزند او بلند شدند به پدر رو كردند و گفتند زمان مناسبی است كه ما را به خدمت ارتش ايران زمين درآوری ، پدر از اين كار آنان ناراضی بود اما به خاطر خواست پيگير آنها پذيرفت و به همراهشان به سوی اردو رفت.
دو جنگاور در كنار درختی ايستاده بودند كه با ديدن پدر و سه پسرش پيش آمدند : جنگاوری رشيد كه سيمايی مردانه داشت پرسيد چرا به سپاه ايران نزديك می شود . پدر گفت فرزندانم می خواهند همچون شما سرباز ايران شوند.
جنگاور گفت تا كنون چه می كردند . پدر گفت همراه من كشاورزی می كنند.
جنگاور نگاهی به سيمای سه برادر افكند و گفت و اگر آنان همراه ما به جنگ بيايند زمين های كشاورزيت را می توانی اداره كنی؟
پيرمرد گفت آنگاه قسمتی از زمين ها همچون گذشته برهوت خواهد شد.
جنگاور گفت : دشمن كشور ما تنها سپاه آشور نيست دشمن بزرگتری كه مردم ما را به رنج و نابودی می افكند گرسنگی است كارزار شما بسيار دشوارتر از جنگ در ميدانهای نبرد است.
آنگاه روی برگرداند و گفت مردم ما تنها پيروزی نمی خواهند آنها بايد شكم كودكانشان را سير كنند . و از آنها دور شد.
جنگاور ديگری كه ايستاده بود به آنها گفت سخن پادشاه ايران فرورتيش ( فرزند بنيانگذار ايران دياكو ) ! را بگوش بگيريد و كشاورزی كنيد . و سپس او هم از پدر و سه برادر دور شد.
فرزند بزرگ رو به پدر پيرش كرد و گفت : پدر بی مهری های ما را ببخش تا پايان زندگی سربازان تو خواهيم بود . ارد بزرگ خردمند برجسته كشورمان مي گويد : فرمانروايان همواره سه كار مهم در برابر مردم دارند . نخست : امنيت ، دوم : آزادی و سوم : نان.
سخنان پادشاه ايران فرورتيش نشان می دهد زمامداران ما از آغاز تلاش می نمودند نان مردم را تامين كنند.