جمعه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۶

مذاكرات سران ٤ كشور بزرگ غرب در«گوادالوپ» درباره شاه ژانویه ١٩٧٩


از راست: نخست وزير انگلستان، رئيس جمهوری فرانسه، رئيس جمهوری امريكا و صدر اعظم آلمان
غربی در جريان نشست ژانويه سال ۱۹۷۹ در جزيره گوادالوپ در قلمرو فرانسه

گرچه نتيجه مذاكرات سران چهار دولت بزرگ غرب در نشست خود از چهارم تا ششم ژانويه ۱۹۷۹ در جزيره دور افتاده گوادالوپ Guadalupe (قلمرو فرانسه) در کارائیب به طور كامل انتشار نيافت ولی تا ۲۵ ژانويه آن سال تفسيرهای رسانه ها و تحولاتی كه صورت گرفت تا حدی زياد از چگونی مذاكرات اين نشست پرده برداشت. در اين مذاكرات كه در ميان تدابير امنيی فوق العاده برگزار شده بود جيمی كارتر رئيس جمهوری وقت آمريكا ، والری ژيسكار دِستن رئيس جمهوری وقت فرانسه و میزبان نشست ،جيمز كالاهان نخست وزير وقت انگلستان از حزب کارگر و هلموت اشميت صدر اعظم وقت آلمان غربی شركت داشتند . مبتكر اين مذاكرات ژيسكار دستن بود كه در عين حال ميزبان سران شركت كننده در مذاكرات بود و هلموت اشميت در اين مذاكرات نقش مخالف را ايفاء می كرد.
قبلا اعلام شده بود كه هدف عمده مذاكرات بررسی سياست های غرب درقبال تحولات تازه در شوروی و چين و اوضاع بین المللی است، اما وضعیت و انقلاب ايران موضوعي بود كه بيشتر وقت نشست گوادالوپ را گرفت. به سبب ادامه اعتصاب روزنامه ها در ايران، مردم ايران در آن زمان از این نشست و مذاكرات آن و تفسیرهای مربوط آگاه نشدند. كمتر از ده روز پس از اين نشست، شاه از ايران رفت و همزمان و متعاقب او عده ای ديگر. شاپور بختيار آخرين نخست وزير نظام سلطنتي قول به انحلال ساواك، تامین آزادی مطبوعات و رهایی زندانيان سياسی و آزادی تشكيل احزاب داد و گفت كه از آن پس در ایران شاه، سلطنت و نخست وزير، حكومت خواهد كرد. اعتصاب روزنامه ها پايان يافت. ژنرال هايزر معاون ژنرال هيگ فرمانده نيروهای امريكا در اروپا به ايران آمد كه جزئيات ماموريت خود را در كتابش آورده است و ....
دستيارن سران كشورهای شركت كننده در مذاكرات گوادالوپ درهمان يكی٬ دو هفته اول پس از اين مذاكرات اشاره كرده بودند كه در كنفرانس سران در گوادالوپ تصميم گرفته شد كه چهار دولت بايد طوری رفتار كنند كه در هر وضعيت، با كشور ايران به روابط حسنه ادامه دهند نه فرد خاصی كه حكومت می كند. همان زمان، برخی بودند که گفته بودند سران آمریکا و فرانسه و نخست وزیر انگلستان توافق کرده بودند که از ماندن شاه بر کرسی سلطنت حمایت نکنند. ولی صدر اعظم وقت آلمان نظر داده بود که با رفتن شاه ناامنی ادامه خواهد یافت و نمی شود پیش بینی کرد و مطمئن بود که ایرانِ پس از شاه، همچنان متحد غرب باقی بماند.

در پی انتشار تفسیرهای روزنامه نگاران درباره این نشست و عمدتا از ۱۹ ژانويه بود كه تظاهرات ايرانيان شدت گرفت و تا ۲۲ بهمن ماه (۱۱ فوريه) كه شورش پيروز شد از شدت آن كاسته نشد.

تاریخ نگاران نوشته اند که هنوز برایشان روشن نشده است که چرا جیمی کارتر از ماندن شاه حمایت نمی کرد.

شاه در چند سال آخر سلطنت، ظاهر بی طرفانه به خود گرفته بود و با این روش، نه تنها بلوک شرق را متمایل به خود نکرد بلکه حمایت بلوک غرب را هم از دست داد. شاه از آغاز سلطنت از دولت لندن نگرانی داشت و این نگرانی که ریشه در اشغال نظامی ایران در شهریور ۱۳۲۰ و تبعید پدرش داشت به تدریج تبدیل به تنفر شده بود و دولت لندن این را می دانست. با اینکه افراد مؤثر دیگری در دسترس بودند، شاه در شهریور ۱۳۵۷ جعفر شریف امامی را نخست وزیر کرد تا نظر دولت لندن را نسبت به خود مساعد کند.

دوشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۶

سوسیالیسم : Socialism چیست ؟

سوسیالیسم: Socialism اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‌کوشد، جامعه‌ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‌ باشند.
هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره صنایع توسط شوراهای کارگری، یا غیر مستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره دولتی صنایع. اگر چه اندیشه‌های مبتنی بر لغو مالکیت خصوصی پیشینه زیادی در تاریخ دارد ولی جنبش سوسیالیستی بیشتر پس از شکل ‌گیری جنبش کارگری در قرن نوزدهم میلادی اهمیت سیاسی پیدا کرد. در آن قرن حزب‌های گوناگون که خود را سوسیالیست، سوسیال دموکرات و کمونیست می‌نامیدند با هدف لغو مالکیت خصوصی در اروپا و آمریکا شکل گرفت.
اما برخلاف تعریف رایج در سطح جهانی از سوسیالیسم، لغو مالکیت خصوصی به خودی خود نمی‌تواند توضیح کاملی را در مود سوسیالیسم بدهد. لنین در دولت و انقلاب می‌نویسد استراتژِی کمونیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید والغای کار مزدی است. کمونیسم جامعه ایست که در آن هر کس بر طبق استعدادهایش کار می‌کند و بر اساس نیازش از مواهب آن بهره مند می‌شود. دست یافتن به چنین نظامی ملزومات خاص خود را داراست. از جمله می‌توان مرحله انتقالی یا فاز پایینی را نام برد . شرط دست یافتن به چنین نظامی بسط آگاهی طبقاتی و سازمان یابی کارگران حول منافع طبقاتی مشترک خویش است که خود به نبرد طبقاتی سرنوشت سازی تبدیل می‌شود در این نبرد پرولتاریا سرانجام به پیروزی دست می‌یابد و بساط دنیای کهن جور و ستم روبیده می‌شود. در این هنگام دولت سرمایه داران سرگون شده و به جای آن دولت سوسیالیستی یا حکومت کارگری بر مسند قدرت می‌ایستد. وظیفه این دولت دفاع از دست‌آوردهای اقتصادی - سیاسی کارگران و سرکوب توطئه گری ها و سنگ اندازی طبقه بورژوازی و هدایت جامعه بسوی جامعه‌ای بدون طبقه‌ است.در این مرحله طبقات هنوز ملغی نشده‌اند وضرورت وجودی دولت وجود دارد.اما سوسیالیسم دوره گذار بسوی زوال هر گونه دولتی است. دوره گذار لغو طبقات اجتماعی است. در واقع سوسیالیسم حکومت کارگری است.
پیروزی شاخه بلشویک حزب سوسیال دموکرات روسیه در انقلاب اکتبر روسیه موجب انشعابی بزرگ در جنبش سوسیالیستی جهان شد و حزب‌هایی که با روش بلشویک‌ها موافق نبودند (اغلب با نام حزب سوسیال دموکرات) مدافع حقوق کارگران شدند. برگزاری تظاهرات و راهپیمایی اول ماه مه در دفاع از حقوق کارگران از فعالیت‌های همیشگی حزب‌های سوسیالیست در بیشتر کشورهای جهان است.
در سدهٔ بیستم حزب‌های سوسیالیست یا سوسیال دموکرات (با برنامه‌هایی که به درجات مختلف سوسیالیستی است) در بسیاری از کشورهای اروپایی به قدرت رسیدند. سوسیال‌ دموکراسی یا مردم‌ سالاری اجتماعی یک ایدئولوژی سیاسی است که در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایل سدهٔ ۲۰ (میلادی) از سوی هواداران مارکسیسم ارائه شد.
ابتدا سوسیال دموکراسی شامل انواع گرایش‌های مارکسیستی از گرایش‌های انقلابی همچون رزا لوکزامبورگ و ولادیمیر لنین تا گرایش‌های مختلفی همچون کائوتسکی و برنشتاین را شامل بود, اما بخصوص پس از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر در روسیه سوسیال دموکراسی بیشتر و بیشتر به گرایشی غیرانقلابی بدل شد. تا آن جا که گرایش رویزیونیستی که برنشتاین نمایندگی می‌کرد, مبنی بر اینکه سوسیالیسم نه از طریق انقلاب که از طریق اصلاحات تدریجی به دست می‌آید تقریباً بر کل سوسیال دموکراسی حاکم گشت. شعار بعضی سوسیال دموکرات‌ها " نه به انقلاب , آری به اصلاح " بوده است.(Evolution, not Revolution)
در میانه‌های سده بیستم سوسیال ‌دموکرات‌ها از اعمال قوانین جدیتر کار، ملی کردن صنایع اصلی و ایجاد دولت رفاهی هواداری می‌کردند. امروزه سازمان "انترناسیونال سوسیالیستی" مهم‌ترین سازمانی است که در سطح جهانی احزاب سوسیال دموکرات را (در کنار احزاب سوسیالیست دموکراتیک) دربر می‌گیرد.
تفاوت با سوسیالیسم دموکراتیک
سوسیال دموکراسی نباید با "سوسیالیسم دموکراتیک" اشتباه گرفته شود. سوسیالیسم دموکراتیک در واقع انشعابی فکری از سوسیال دموکراسی است. تفاوت این دو همیشه کاملاً مشخص نیست اما سوسیالیسم دموکراتیک معمولاً چپ تر از سوسیال دموکراسی است. احزاب سوسیال دموکرات به همراه احزاب سوسیالیست دموکراتیک در "انترناسیونال سوسیالیستی" گرد آمده اند.
در ایران
حزب سوسیال دموکرات ایران یکی از احزاب کوچک و نه چندان مطرح در اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران است. حزب دموکرات کردستان ایران تنها حزب ایرانی است که به عنوان عضو ناظر در "انترناسیونال سوسیالیستی" پذیرفته شده است اما نمی‌توان این حزب را یک حزب "سوسیال دموکرات" مطلق خواند.این حزب یک حزب سوسیال دمکرات با گرایش‌های ناسیونالیستی است.
سوسیالیسم چیست؟
سوسیالیسم یا جامعه‌باوری این اصطلاح که از واژه‌ی «سوسیال»، به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه، گرفته شده است، معناهای بسیاری دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژه ‌نامه انگلیسی آکسفورد، چنین می‌توان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – بطور کلی، و اداره‌ آنها به سود همگان است.» اما چنین تعریفی اختلاف نظرها و روشهای سوسیالیستها و مدعیان بی‌شمار هواداری از سوسیالیسم را در باره مفاهیم این تعریف، روشن نمی‌کند. بهرحال، یک تعریف بی‌چون و چرا از سوسیالیسم ممکن نیست، زیرا مفهوم «مالکیت و نظارت عمومی» بسیار کشدار است و بر سر آن همراییِ نهایی وجود ندارد.
مهمترین عنصر مشترک نظریه‌های سوسیالیست تکیه بر برتری جامعه و سود همگانی بر فرد و سود فردی است. از جهت تاریخی، سوسیالیسم طغیانی است بر ضد فردباوری (اندیدوالیسم) و لیبرالیسم اقتصادی عصر جدید. سوسیالیسم نفی این نظریه است که پیگیری نفع فردی، چنانکه هواداران سرمایه‌ داری ادعا می‌کنند، خود به خود به نفع اجتماعی می‌انجامد، بلکه، به عقیده‌ی این مکتب، دخالت اکثریت و دولت، در مقام نماینده‌ی اکثریت، می‌تواند نفع عمومی را از دستبرد افراد در امان دارد. بعضی ریشه‌های سوسیالیسم را تا نخستین نظریه‌های اخلاقی و دینی مشوق برابری و همکاری اجتماعی و یا آرمانشهر افلاطونی، واپس می‌برند، اما سوسیالیسم جدید، در واقع، فراورده‌ مستقیمِ انقلاب صنعتی برای اکثریت جامعه بویژه پرولتاریا است.
اصطلاح «سوسیالیست» به معنای جدید آن، اول بار در ۱۸۲۷ برای پیروان رابرت آون در انگلستان به کار رفت، و اصطلاح «سوسیالیسم» در ۱۸۳۸ در نشریه‌ ارگان پیروان سن سیمون برای عقاید سن سیمون به کار برده شد و پس از آن در فرانسه و انگلستان و آلمان و آمریکا رواج یافت. نخستین سوسیالیستها کسانی بودند که به یک سیستم «اجتماعی» اعتقاد داشتند و آنچه همگی یک زبان با آن مخالف بودند نظام فردی اقتصاد موجود بود. این سوسیالیسها در زمینه‌ پدید آوردن آرمانشهرها (یوتوپیاها) تجربه‌هایی نیز کردند. سوسیالیسم از آغاز پیدایش خود بر مدعاهای فرد در مقام عضو جامعه (نه در برابرجامعه) تکیه کرده است و این اندیشه‌ی اصلی صورتها و عنوان‌های بسیار گرفته است که از مهمترین‌ آنها آناراشیسم، سندیکالیسم، سوسیالیسم مسیحی، سوسیالیسم دموکرات و بولشویسم است. هریک از این مکتب‌ها اصولی خاص خود را دارند، اما هدف همه‌ آنها پدید آوردن اقتصادی است که در آن جامعه، مسئولیت شیوه‌ بهره‌برداری از ابزارهای تولید را داشته باشد.
اما در روشهای رسیدن به این هدف میان مکتبهای مختلف وابسته به این عنوان کلی اختلاف نظر زیاد وجود دارد. پرودون تحقق این هدف را در بازگشت به یک اقتصاد ساده می‌دانست که در تولید به دست جامعه‌های کوچک خودگردان باشد. از سوی دیگر، پیشوایان نخستین مکتبهای سوسیالیست – سن سیمون، فوریه، آون – انقلاب صنعتی را پذیرفتند، اما به نظر آنها نیروی تولیدی این انقلاب می‌بایست به نفع تمام جامعه به کار افتد. همچنین مارکس بر آن بود که سرمایه‌داری مانع رشد تولید است و آشفتگی اجتماعی ناشی از روش تولید سرمایه‌داری سرانجام باید به یک «برنامه کلی» بدل شود. پیدایش مارکسیسم در نیمه‌ قرن نوزدهم نقطه تحول بسیار بزرگی در اندیشه‌ سوسیالیستی است، زیرا از آن پس تا این زمان کمابیش همه جنبشهای سوسیالیست به نحوی و به درجه‌ای زیر نفوذ و تاثیر آن بوده‌اند.
مارکسیسم عنوان «سوسیالیسم علمی» به خود می‌دهد، از آنجا که مبنای آن بر تحلیل اجتماعی و تاریخی و کشف قوانین «ناگزیر» تاریخ قرار دارد. انگلس، اندیشه‌های سوسیالیستهای پیش از مارکس و خود را «سوسیالیسم آرمانشهری» (یوتوپیایی) می‌خواند، زیرا که هوارادان این اندیشه‌ها در پی بنیان گذاری جامعه‌ای کامل، بیرون از شناخت ضروریات و امکانات جامعه کنونی بودند و نظرگاهشان بیشتر انسان دوستانه و اخلاقی بود تا تاریخی و اجتماعی . حال آنکه، مارکسیسم می‌خواهد نشان دهد که این دگرگونی همان اندازه که ازنظر اخلاقی درست و خوشایند است، از نظر تاریخی نیز «ناگزیر» است، زیرا «جبرتاریخ» - چنانکه مارکسیسم تحلیل می‌کند – برمی‌خیزد.


اما در میان مارکسیستها، پس از مرگ مارکس، در مورد چگونگی این «ناگزیری» و روش تحقق آن بحثهای بسیار در گرفت که هنوزهم ادامه دارد. بویژه جریان اقتصادی و اجتماعی اروپا، که به انقلاب‌ « پرولتاریایی » (چنانکه مارکس پیش بینی کرده بود) و سرنگونی سرمایه‌ داری نیانجامید، تردیدهایی را برانگیخت که سبب پیدایش انواع بازنگری‌ها در مارکسیسم شد.
ظهور بولشویسم در روسیه و پیروزی آن در ۱۹۱۷ یک مرحله اساسی دیگر در تاریخ تحول سوسیالیسم است، زیرا از آن پس (از۱۹۲۰) جنبش سوسیالیستی به دو شاخه اصلی کمونیست و سوسیالیست تقسیم شد. ویژگی کمونیسم تکیه بر ماهیت انقلابی مارکسیسم و «ناگزیری» تحقق سوسیالیسم است، در حالی که سوسیالیستها (شاخه دوم) رفته- رفته از جنبه انقلابی و علمی مارکسیسم به جنبه اخلاقی سوسیالیسم و سنتهای دموکراسی غربی گراییدند، و بدینگونه جنبش سوسیالیستی به دو جناح انقلابی و بهبودخواه (رفرومیست یا اصلاح طلب) تجزیه شد و جناح اخیر عنوان «سوسیال دموکرات» گرفت. امروزه عنوان «سوسیالیست» برای کمونیستها کمتر بکار می‌رود.
سوسیالیسم و انترناسیونالیسم (جهان وطنی جنبش سوسیالیستی، که اساس اخلاقی و نظری آن برپایه‌ اندیشه‌های دوران «روشنگری» (قرن هجدهم) و انسان باوری و انساندوستی (اومانیسم)، که میراث آن دوران است، قرار دارد، از آغاز پیدایش خود دارای انترناسیونالیستی بود، و مارکسیسم بویژه در نیرومند کردن این جنبه سوسیالیسم اثر فروان داشته است. مارکسیسم میان پرولتاریای جهانی همبستگی ذاتی می‌بیند و یکی از پایه‌های نظری آن انتر ناسیونالیسم پرولتاریایی است.

جنبش سوسیالیستی (شاخه دوم)، به عنوان یک پدیده تاریخی، عمده‌ترین جنبش چپ اروپایی است و در کشورهای اروپایی برای برقراری حق رای همگانی، بهبود جامعه و وضع اجتماعی طبقات کم دارمد و تهدیست و نظارات دولت بر اقتصاد، با موفقیت کوشیده است. اما حزبهای سوسیالیست در کشورهای اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم سرکوب شدند. در «جهان سوم» نوع اروپایی جنبش کارگری موفقیتی نداشته است و در بخش عمده‌ی آسیا و آفریقا سوسیالیسم با نظام تک حزبی همراه شده است. مفهوم «توسعه اقتصادی» در این دوقاره بیشتر با کمونیسم نزدیک می‌نماید تا با سوسیالیسم. اما در غرب، تجربه‌ رژیمهای کمونیست و استبداد فراگیر حاکم بر آنها، از جاذبه رویای سوسیالیستی مالکیت عمومی کاسته است. برای حفظ آزادی‌های سیاسی و اجتماعی انواع «اقتصاد آمیخته (مختلط)» را پذیرفته‌اند، زیرا با تجربه‌ کشورهای کمونیست، این مسئله مطرح شده است که انحصار قدرت سیاسی (نظام تک حزبی) انحصار اقتصادی را نیز به همراه دارد، خواه انحصار دولتی باشد ( سرمایه‌داری دولتی) خواه خصوصی.
در سالهای اخیر اندیشه « رشد اقتصادی»، که همواره با اندیشه سوسیالیستی مربوط بوده است، با مسئله کمیابی منابع در کره زمین و چشم انداز انفجار جمعیت روبرو شده است. همچنین سست شدن پایه‌های اعتقاد بی‌چون و چرا به پیشرفت انگیزه‌ بنیادی سوسیالیسم، یعنی حرکت به سوی آرمانشهر یا جامعه‌ برابری و آزادی تا کجا با هم سازگارند؟ از اینرو، تجربه‌های تاریخی قرن بیستم سوسیالیستها را برانگیخته است که در پیش فرضهای اندیشه‌ سوسیالیستی بازنگرند و آنها را از نو ارزیابی کنند.

در ایران اندیشه‌های سوسیالیستی پس از انقلاب مشروطه و با ظهور حزب توده ( بزرگترین و موفق ترین حزب تاریخ ایران) رواج بسیاری یافت، بطوریکه قریب به دو دهه از تاریخ ایران (دهه‌های ۵۰ و ۶۰) به طور مطلق تحت پوشش و استیلای فکری خود قرار داد، اما با این بوجود در ایران همواره آن نحله مارکسیستی – کمونیستی سوسیالیسم که انقلاب باور است، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است تا نحله سوسیال دموکراتی آن، این شاید به دلیل نبود نظام سرمایه‌داری و جامعه صنعتی در ایران باشد که در این هنگامه نبود طبقه کارگر قوام یافته بیشتر کمونیستها و مارکسیست‌های اسلامی که بر توده‌های فرودست جامعه تاکید دارند موفق بوده‌اند.
بیشتر فضای فکری سوسیالیستی ایران در طول دهه‌های ۴۰، ۵۰ و ۶۰ تحت تاثیر مارکسیسم – لینینیسم، کمونیست‌های حزب توده و اندیشه‌های علی شریعتی که یک مارکسیست التقاطی با اسلامگرایی بود، قرار داشت که تفاوت عمده این دو دیدگاه بیشتر در دین باوری بوده است، بطوریکه توده‌ای ها همانند اخلافشان در دیگر نقاط دنیا دین را افیون توده‌ها می‌دانستند اما اسلام‌گرایان التقاطی با مارکسیسمِ هواخواه علی شریعتی، دین باور بودند و معتقد به اسلام انقلابی بودند که میتوانست موتور محرکه انقلاب قرار بگیرد (که گرفت!).
تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ دو نحله فوق که اکثریت جامعه‌گرایان ایران را تشکیل می‌دادند برای مقابله با یکدیگر رقابت می‌کردند اما برای انقلاب کردن با همدیگر همکاری غیر مستقیم نیز می‌کردند (مثلا سازمان مجاهدین خلق و کنفدارسیون دانشجویان ایرانی) اما بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و غلبه اسلامگرایان بر ارکان قدرت و سرکوب‌های دهه ۶۰ که در آن واقعه بدنه مارکسیستی – کمونیستی انقلابی‌ها تصفیه شدند، نحله سوسیالیست اسلامی شریعتی دست بالا را گرفت و حتی توانست چندین پایه از قوای 3 گانه نظام را تسخیر کند، بطوریکه در دوران نخست وزیری مهندس میر حسین موسوی، دولت و بیشتر مجلس و قوه‌قضائیه همگی از طرفداران سوسیالیسم اسلامی یا به اصطلاح چپ‌ها بودند و اندیشه‌های اقتصاد دولتی و انحصار دولت در بازار از آن زمان شکل گرفت، منتها با وفات آیت الله خمینی و رهبری آیت الله خامنه‌ای بر کشور، این بار این راستگرایان اسلامی بودند که توانستند بعد از چندین دهه دست بالا را در حکومت ایران بگیرند، هم اکنون سوسیالیستهای ایران به سه نوع درون حکومتی ( احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی، اعتماد ملی و روحانیون مبارز) اپوزیسیون داخلی (چپ نو) و اپوزیسیون خارجی ( بازمانده‌های کمونیستی حزب توده ) تقسیم بندی می‌شوند. که درون حکومتی‌ها بعد از گذر از دوران انقلابی گری بیشتر دارند متمایل به سوسیالیسم اروپای غربی (شاخه دوم مطرح شده در بالا) میشوند و برای همین دایه اصلاح طلبی را دارند (هرچند که تمایل به لیبرالیسم هم در این‌ها مشاهده می‌شود) و نوع اپوزیسیون داخلی که بیشتر بر اندیشه‌های چپ نو تاکید دارد، مارکسیستهای بازنگر هستند که به دنبال هویت خود‌اند.
محققین امید دارند که جامعه گرایان ایرانی در ابتدای قرن بیست و یکم، با درس گرفتن از نتایج و عواقب کمونیسم و مارکسیسم در قرن گذشته، به بازاندیشی و بازتعریف اندیشه‌های سوسیالیستی خود بپردازند و مانند «سوسیال ‌دموکرات‌های» اروپایی بیشتر به دنبال منافع طبقات کم درامد و تهدیست جامعه، حق رای عمومی و … باشند تا اندیشه‌های انقلابی.
با سپاس / مهدی مصطفایی
منبع : دانشنامه سیاسی داریوش آشوری

پا نوشت‌ها:
پرولتاریا اصطلاحی است که بیشتر برای معرفی اقشار فرودست اجتماعی بکار برده می‌شود که البته برخی این واژه را کارگران، برخی خلق، برخی دهقانان، برخی طبقه متوسط ضعیف و برخی محرومین و نیازمندان را معنای این واژه می‌گیرند.

پنجشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۶

با ۵ راهکار،مفید کار کنیم نه زیاد!


بیشتر افراد این توصیه را شنیده اند که باید هوشمندانه تر کار کنند و نه زیادتر،ولی تعداد کمی واقعا از این توصیه پیروی می کنند.

این روزها بیشتر صاحبان تجارت و مدیران اجرایی برای دستیابی به اهدافشان ساعت های طولانی مشغول کار هستند. اگر شما مجبور شوید ساعت های زیادی از یک روز عادی را برای تکمیل کارتان کارکنید،کار را اشتباه انجام می دهید! در اینجا ۵ استراتژی برای کمک به شما در هوشمندانه تر کار کردن به جای بیشتر کارکردن ارائه می شود:

استراتژی اول: تمرکز

فکر می کنید چند دقیقه ازیک ساعت کاری به طورکامل تمرکز دارید؟ ممکن است این امر شما را متعجب کند که این زمان چقدر کم است. تحقیقات نشان داده است که بیشتر افراد می توانند بین ۵ تا ۱۰ برابر در هر ساعت کاری مولدتر باشند. اگر فکر می کنید که این گفته اغراق آمیز است می توانید این آزمایش ساده را انجام دهید. یک دفترچه یادداشت و یک خودکار در کنار خود قرار دهید و شروع کنید به آگاه شدن از سطح تمرکزتان. هر وقت که تشخیص دادید که روی کارتان تمرکز کامل ندارید،مدت زمانی را که حواستان پرت بوده است را یادداشت کنید. اگر این تمرین را به خوبی انجام دهید،بعد خودتان را کاملا شوکه خواهید کرد. اگر شما بتوانید مهارت ایجاد تمرکز کامل در ساعت های کاریتان را ارتقا دهید، از میزان تولیدتان متعجب می شوید.

استراتژی دوم: اهرم

اهرم،هنر استفاده از ابزارها جهت افزایش کیفیت کار یا بهره وری است. این ابزارها می تواند تکنولوژی باشد،مثل: نرم افزار های کامپیوتری یا می تواند استراتژی های سازمانی نظیر سیستم های بهتر باشد. شما معمولا از چه ابزارهایی برای حداکثر کردن نتایج کارتان استفاده می کنید؟ برای مثال فروشنده ای که از طریق سمینارها یا کنفرانس های تلویزیونی فروش می کند، مشخص است نسبت به کسی که فرد به فرد می فروشد میزان فروش بیشتری داشته باشد. چه کاری می توانید انجام دهید تا زمان، دانش یا مهارت هایتان اهرم شما باشند؟

استراتژی سوم: تفویض اختیار

یک بخش خاص اهرم،عبارت از تفویض اختیار است. یعنی بکارگیری افراد دیگر جهت انجام قسمت هایی از کار شما،تا وقتتان برای فعالیت های سودآورتر آزاد شود. بیایید دوباره به مثال فروشنده نگاهی بیندازیم. اگر فروشنده خاصی در انعقاد قراردادهای فروش متبحر باشد،ممکن است دست به تفویض و واگذاری امور اجرایی فروش زده تا بتواند به عنوان یک فروشنده زمان بیشتری را برای قراردادها اختصاص دهد. اگر سود حاصل از افزایش فروش بیشتر از هزینه واگذاری باشد،پس شما سیستم مناسبی دارید. همیشه شنیدن این نکته در بین شکایت های صاحبان تجارت که فروشندگان آنها از آینده نگری متنفرند و واقعا در مورد آن احساس بدی دارند باعث تعجب من می شود. در فعالیت های تجاری خودم من همیشه افراد آینده نگر حرفه ای را استخدام کرده ام که در این زمینه قوی بودند و با این کار،زمان را برای تیم فروش آزاد کرده تا آنها کاری را که در آن توانمند هستند انجام دهند.

استراتژی چهارم: مدیریت زمان

اغلب می شنوم که صاحبان تجارت می گویند که تعداد کارکنان بخش خصوصی خیلی زیاد است.زیرا آنها همیشه ساعت های زیادی را تلف می کنند تا کار را انجام دهند. نظر من مخالف این موضوع است. اگر شما نمی توانید در یک روز عادی کاری، کارتان را انجام دهید،پس شما احتمالا فاقد مهارت های تمرکز، اهرم و تفویض اختیار (واگذاری) هستید،یا مدیری هستید که در استفاده از زمان ضعیف است. مدیریت زمان هنر سازماندهی خودتان است تا بتوانید تمام کارهایتان را در یک روز کاری استاندارد انجام دهید. اگر شما مدیریت زمان را با مهارت های دیگرتان ترکیب کنید (رئوس مطالب فوق الذکر)،شما می توانید بهره وری بالایی در یک روز کاری بدست آورید و نیازی به ساعات اضافی ندارید.

سازماندهی یک روز از پایان روز قبلی شروع می شود. اگر شما این کار را هنگام استراحت تان انجام دهید مغزتان به شما کمک خواهد کرد که کارآمدتر باشید. تخمین زده شده که ۵۰درصد از زمان استراحت وقف سازماندهی مغز و ساختار دادن به دانش و تجربیات به دست آمده در طول روز می شود.

اگر شما کارهای روز بعدتان را برنامه ریزی کنید،متوجه می شوید که فرایند های طبیعی ذهن در زمان استراحت با شما کار می کنند تا به شما در تحقق برنامه هایتان کمک کنند. مبانی مدیریت زمان را یاد بگیرید و هر روز از آنها استفاده کنید.

استراتژی پنجم: تمایز قائل شدن بین فعالیت ها

من مطمئن هستم که شما قانون۲۰/۸۰ را می دانید;۸۰درصد از نتایج کارتان از ۲۰درصد تلاش هایتان بدست می آید. دلیل اینکه این مساله در مورد افراد زیادی صادق است، این است که آنها نمی دانند که کدام تلاششان بهترین نتایج را به همراه می آورد. اگر شما نتایج خوب را ثبت کنید، سپس شما می توانید قاعده ۲۰/۸۰ را تغییر دهید تا برای شما به طور موثرتری کار کند. اگر شما می دانستید که کدام ۲۰درصد از فعالیت شما بهترین نتایج را تولید می کند،سپس می توانستید خودتان را سازماندهی کنید تا وقت بیشتری را صرف آن کارها بکنید و بنابراین سود تان در هر ساعت افزایش می یافت. اگر شما خصوصیات ۲۰درصد از مشتریانتان را که ۸۰درصد تجارت شما را پوشش می دهند می دانستید،آنگاه می توانستید آن گروه از مشتریان را مورد هدف قرار دهید. فرانک بتگر با استفاده از قانون ۲۰/۸۰ از یک نماینده بیمه ورشکسته به پردرآمدترین شرکت بیمه در آمریکا تبدیل شد. کتاب او هنوز در دسترس است و ارزش زیادی برای خواندن دارد.

جمعه، دی ۲۲، ۱۳۹۶

بابک خرم دین

بابَکِ خُرَّم‌دین، رهبر جنبش خرّمیان در نیمه نخست سده ۳ق/ ۹م بود.
با وجود همه شهرت وی، آنچه به خانواده و تبار و عقاید و اهداف او مربوط می‌شود، در منابع تاریخی، بسیار اندک است و در مجموع نمی‌توان به نتیجه قانع کننده‌ای دست یافت؛
درباره اصل و نسب بابک مفصل‌ترین روایت از سوی واقد بن عمرو تمیمی است.
ابن ندیم و احتمالاً مقدسی از اثر او نقل می‌کنند پدر بابک روغن فروشی دوره گرد و اهل مداین بود. وی در روستای بلال‌آباد از میمد در آذربایجان، دلباخته زنی یک چشم شد و فسق آن دو بر اهالی آشکار گردید، اما بعدها ازدواج کردند و بابک به دنیا آمد. بابک فرزند ازدواجی غیر شرعی شمرده شده، و یکی از راهزنان ادعای پدری اورا کرده است؛ روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در میان بوده است. در روایتی دیگر، وی را فرزند مطهر بن فاطمه خوانده،‌ و این فاطمه را دختر ابو مسلم خراسانی دانسته‌اند.
بابک در آذربایجان به دنیا آمد و در آنجا فعالیت خود را آغاز کرد؛ حتی گفته‌اند زمانی که هنوز جوان بود، «اعجمی» را به خوبی تکلّم نمی‌کرد. اگر این نکته درست باشد، می‌توان حدس زد که زبان مادری بابک آذری، زبان آذربایجان باستان بوده است. در منابع موجود، روایتی که بتوان با توجه بدان سالزاد بابک را تعیین کرد، وجود ندارد.
به نظر می‌رسد خانواده بابک ظاهراً در زمره مسلمانان محسوب می‌شده‌اند، زیرا به نوشته مسعودی بابک حسن نام داشت و از برادر او به نام عبدالله هم در مآخذ، بسیار یاد شده است. البته وی شاید مقارن آغاز جنبش، نام ایرانی بابک به معنای پدر را برگزید که در ایران پیش از اسلام هم سابقه داشت و از جمله، نام نیای ساسانیان بود.
بابک پس از مرگ پدرش تا ۱۸ سالگی در شهرهای سراب و تبریز به کار تیمارداری چارپایان برای یکی دو تن از عربهای ازدی که در آن نواحی صاحب اموالی بودند می‌پرداخت.
این روایت نشان می‌دهد که منطقه بذّ و قعله آن ـ‌ اکنون مشهور به «جمهور» واقع در آذربایجان شرقی در شمال شهرستان اهر و جنوب غربی کلیبر ـ از دیرباز مرکز تجمع خرم‌دینان که یک فرقه مزدکی محسوب می‌شدند، بوده است. از برخی تحرکات ایشان در دوره هارون‌الرشید و امین نیز در مآخذ یاد شده است در زمان کودکی و نوجوانی بابک، ریاست بر خرمیان در همین ناحیه، موضوع رقابت میان دو تن از بزرگان ایشان به نامهای جاویدان بن سهرک و ابو عمران بوده است. جاویدان که مالدار نیز بود، یک بار بر سر راه خود در زمستانی سخت، ناچار در قریه بلال‌آباد میمد در منزل مادر بابک ـ که بسیار فقیر بود ـ فرود آمد. بابک به خدمتکاری جاویدان پرداخت و او کاردانی و فراست بابک را پسندید و از مادرش خواست تا در قبال دریافت دستمزد، او را برای سرپرستی اموال و زمینهایش استخدام کند و مادر بابک پذیرفت. مدتها بعد میان ابو عمران و جاویدان جنگی درگرفت که ابو عمران در طی آن کشته شد، و جاویدان نیز زخمی برداشت که بر اثر آن درگذشت. بنا بر همان روایت، همسر جاویدان که با بابک روابط عاشقانه داشت، با این ادّعا که روح جاویدان در بابک حلول کرده است، یاران جاویدان را گرد آورد و طی مراسمی او را به عنوان رهبر خرم‌دینان جانشین جاویدان کرد و از قول وی گفت: هموست که خرمیان را به پیروزی می‌رساند. اما برخی از خرمیان گویا این موضوع را با نظر شک و تردید تلقّی کردند.
مورخان سال آغاز جنبش بابک را ۲۰۰ یا ۲۰۱ ق نوشته‌اند. به روایت مقدسی، بابک کار خود را با خون‌ریزی و ایجاد رعب و وحشت در اهالی آن ناحیه آغاز کرد. توجه به اوضاع دستگاه خلافت عباسی در این زمان، برای درک علل پیشرفت کار بابک مهم و اساسی است: از حدود سال ۱۹۵ق که امین و مأمون برای دست یافتن به خلافت با یکدیگر نزاعها و جنگهای خونین داشتند، تا ۱۹۸ق که سرانجام امین به قتل رسید، دستگاه خلافت چنان آشفته و درگیر مسائل و دشواریهای بزرگ‌تر بود که فرصتی برای توجه کافی به بابک باقی نمی‌ماند؛ ظاهراً اقدامات شخص داعیه‌داری چون حاتم بن هرثمة بن اعین نیز در مناسب جلوه دادن اوضاع برای بابک بی‌تأثیر نبوده است. از سوی دیگر اقدامات مأمون، حتی در بغداد برای او دردسرهای بزرگی فراهم آورد، چندان که در ۲۰۱ق او را از خلافت عزل، و با ابراهیم بن مهدی بیعت کردند.
بنابر این، پیشرفت‌های اولیه بابک در گسترش جنبش و پایداری آن، در درجه نخست مرهون وجود بحران در دستگاه رهبری خرمیان بود و سپس آشفتگی و درگیریهای داخلی در ارکان خلافت عباسی. همچنین جایگاه اصلی وی در قعله بذ که بر سر کوهی با راههای کوهستانی و صعب‌العبور واقع بود و زمستانهای سخت داشت، دسترسی لشکریان خلافت را به او دشوار و ناممکن می‌نمود، چنانکه خلیفه معتصم نیز بعدها بر نکته اخیر تأکید کرد.
احتمالاً نخستین اقدام جدی برای سرکوبی جنبش بابک در دوره خلافت مأمون در حدود سال ۲۰۴ق/ ۸۱۹م صورت گرفت که یحیی بن معاذ به آن ناحیه لشکر کشید، گرچه کار چندانی از پیش نبرد. پس از او در ۲۰۵ق/ ۸۲۰م عیسی بن محمد بن ابی خالد و در ۲۰۷ق طاهر بن ابراهیم و در ۲۰۹ق علی بن صدقه هر یک به عنوان والی آذربایجان و جبال مأمور سرکوب این جنبش شدند.
در حدود سال ۲۱۲ق/ ۸۲۷م مأمون، محمد بن حُمید طوسی را مأمور سرکوب جنبش بابک کرد، اما وی در جنگی که در ناحیه هشتاد سر در جنوب قلعه بذ، میان او و سپاهیان بابک در ۲۱۴ق صورت گرفت، شکست خورد و کشته شد.
سپس مأمون عبدالله بن طاهر را در همان سال به جنگ بابک گسیل داشت و عبدالله در طی حدود ۹ ماه که غالباً در دینور اقامت داشت، لشکریانی پی در پی برای سرکوب بابک می‌فرستاد.
به هر حال، مأمون که در اواخر دوره خلافت خود سرگرم پیکار با رومیان بود،‌ نتوانست از عهده کار بابک برآید، و در وصیت خود به معتصم بر سرکوب خرمیان تأکید کرد. در این زمان کار بابک و هواداران او چنان بالا گرفته بود که در حدود سال ۲۱۸ق/ ۹۳۳م در ناحیه جبال از همدان و اصفهان و دیگر مناطق، کسان بسیاری حتی از والیان و مشاهیر دست کم در ظاهر با او همراه شده بودند؛‌ احتمالاً وی در خراسان نیز هوادارانی یافته بود و مقاومت طولانی او بر شمار هوادارانش می‌افزود. معتصم از آغاز خلافت،‌ همت بر از میان برداشتن بابک گماشتن و از بذل اموال هنگفت و فرستادن سپاهیان متعدد برای سرکوب او دریغ نورزید: اما این لشکرکشیها اگر چه موجب نابودی و شکست بسیاری از هوادارن بابک می‌شد، از حیث سرکوب کامل جنبش او کاری از پیش نمی‌برد.
سرانجام خلیفه بر آن شد تا یک سردار ایرانی به نام افشین را که قبلاً رشادتهایی نشان داده بود، برای سرکوب بابک گسیل کند. افشین در جمادی الآخر ۲۲۰ با سمت والیگری آذربایجان و ارمنستان، با لشکری گران و مجهز که گروهی داوطلب جهاد با کفار نیز با آن همراه شده بودند، به قصد سرکوب جنبش به سوی بابک به راه افتاد. افشین که می‌دانست با جنگی فرسایشی و دشوار رو به روست و موقعیت بابک موجب برتری او بوده است، در برزند اردو زد و نخست دست به کار استحکام موقعیت خویش از طریق حفر چندین خندق و نصب منجنیق در اطراف منطقه استقرار بابک شد و سپس به پاک‌سازی آن نواحی از هواداران و جاسوسان بابک و حفظ یا تصرف یا استحکام قلعه‌ها و بناهای نظامی منطقه پرداخت؛ آنگاه به حیله چنین شایع کرد که یکی از سرداران خلیفه با اموالی هنگفت از جانب اردبیل به سوی اردوگاه افشین در حرکت است. این حیله مؤثر افتاد و بابک به قصد تصرف این اموال بیرون آمد و جنگی که در ناحیه ارشق درگرفت، به سختی شکست خورد و به شهر موقان گریخت و سپس در بذ موضع گرفت.
پس از آن تا حدود دو سال بعد، افشین با نبردهای پراکنده در وضعی سخت و فرساینده با زمستانهای سرد و راهها و ارتفاعات ناآشنا کوشید قدم به قدم به قلعه بذ دست یابد و یاران بابک را از اطراف او پراکنده کند.
از سوی دیگر، بابک نیز در طول این مدت با رومیان مکاتبه داشت و می‌کوشید با تحریک آنان به جنگ با مسلمانان در دیگر سرزمینهای اسلامی، از فشار بر خود بکاهد.
گفته شده است که در گیرودار نبردی که به تصرف بذ انجامید، بابک با افشین دیدار، و از خلیفه تقاضای امان کرد، اما با توجه به روحیه‌ای که بابک بعدها از خود نشان داد، می‌توان حدس زد که از جانب او حیله‌ای در کار بوده است. به هر حال، احتمالاً در رمضان ۲۲۲ مردان افشین موفق شدند، قلعه بذ را با تلاش بسیار به تصرف خویش درآورند و بسیار از اطرافیان بابک را دستگیر کنند، اما بابک با شمار اندکی از یاران خود ـ ظاهراً بدین قصد که به روم پناهنده شود ـ به سوی بیشه‌ای میان آذربایجان و ارمنستان گریخت که به سبب انبوه درختان امکان تعقیب و گریز در آن میسر نبود. افشین که سراسر ناحیه را در محاصره گرفته بود و از طریق جاسوسان خود بر جایگاه بابک آگاهی داشت، کوشید با ارائه امان‌نامه‌ای همراه با نامه‌ای از پسر بابک برای پدرش، وی را دستگیر کند، اما بابک یکی از فرستادگان را گردن زد و پسرش را سخت ناسزا گفت. از آن سوی، افشین با بطریقان و سرکردگان ارمنستان که ظاهراً از بابک چندان دلخوشی هم نداشتند، نامه‌نگاری کرد تا اجازه ندهد بابک از طریق سرزمینهای آنان بگریزد.
سرانجام، بابک که پس از دستگیری چند تن از اعضای خانواده‌اش، بی‌یاور مانده بود، به دعوت یکی از بطریقان ارمنستان به نام سهل بن سنباط مخفیانه در منزل او فرود آمد و برادرش عبدالله را به نزدیکی دیگر از بطریقان آن ناحیه گسیل کرد اما سهل بن سنباط که بعدها ارتقای مقام و پاداش بسیار یافت، خبر بابک را به اطلاع افشین رسانید و سرانجام با همکاری صمیمانه سهل به سنباط بابک دستگیر شد.
بابک را در ۱۰ شوال ۲۲۲ به اردوگاه افشین در برزند آوردند و چون برادرش نیز اندکی بعد دستگیر شد، هر دو را در یک خانه به زندان افکندند.
افشین، بابک و برادرش را در ۳ صفر ۲۲۳ق به سامرا آورد و بابک را در قصر خود جای داد. خلیفه خود به دیدن بابک آمد گفته‌اند که بابک سرانجام به امر خلیفه به دست شمشیردار خود با شکنجه بسیار از پای درآمد. سر بابک را به خراسان فرستادند و پیکرش را در سامرا به دار کشیدند و با برادرش نیز در بغداد چنین کردند.
معلوم نیست بابک تا چه اندازه به عقاید خرمیان پایبند بوده است، زیرا گفته‌اند که خرمیان اهل خون‌ریزی و قتال نبوده‌اند و بابک جنگ و خون‌ریزی را پیشه گرفته بود. به هر حال، می‌توان گفت که اگر هم عقاید خرمی موجب اعتلای بابک در میان پیروان این فرقه شد، ادامه و توفیق نسبی جنبش ۲۰ ساله او، نه در جاذبه‌های اعتقادی، بلکه در وجود زمینه‌های اجتماعی و سیاسی آن عهد بوده است. در مآخذ موجود، نشانه‌ای از چگونگی پیشرفت کار بابک و از شیوه‌های او برای جلب هوادار دیده نمی‌شود. از ملاحظه مجموع روایتهای مربوط به آن عهد می‌توان حدس زد که در میان ایرانیان نوعی احساس استقلال‌طلبی از عنصر عرب و حتی برپایی گونه‌ای پادشاهی همچون ساسانیان وجود داشت که در وجوه گوناگون سیاسی و مذهبی مجال ظهور می‌یافت. چنان که محققان به درستی گفته‌اند، خرمیان و در رأس ایشان بابک در این عهد ـ دست‌کم نزد بخشی از مردم ـ نماینده چنین احساس شمرده می‌شدند.
البته اصل و نسب و خاستگاه بابک سخت در پرده ابهام است، اما از لابه‌لای روایات می‌توان حس برتری جویی و جاه‌طلبی او را دریافت. حتی از پیغامی که او در مخفی‌گاه خود پس از فتح قلعه بذ به دست افشین، برای پسرش فرستاد، چنین بر می‌آید که در سودای پادشاهی بوده، زیرا از خود به عنوان «پادشاه» یاد کرده و گفته است که اگر پسر به او می‌پیوست، سروری بدو می‌رسید. همچنین گفته‌اند که بابک به هنگام قدرت، دختران و خواهران زیباروی بطریقان ارمنستان را به زور به زنی می‌خواست، چنانکه ابن سنباط نیز به او گفت: بطریقان این سرزمین همگی با تو خویشی دارند و تو از طریق ایشان فرزند یافته‌ای و همین امر احتمالاً در ناخشنودی اهالی آن سرزمین از بابک سخت مؤثر افتاد.
با کشته شدن بابک،‌کار خرمیان به پایان نیامد و سالها و حتی قرنها بعد در همان ناحیه و نواحی دیگر ایران، نشانی از تحرکات ایشان وجود داشته است.(۱)
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۲۳ ـ‌۲۶، با تلخیص.

یکشنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۶

پنبه کسی را زدن

اصطلاح بالا کنایه از این است که اسرارش را فاش و برملا کردند و به مردم فهمانیدند که توخالی است و چیزی در چنته ندارد. خلاصه آن طوری که بود نه آنچنان که می نمود شناسانیده و رسوا گردیده است.
یکی از مراسم جالب که در بعض اعیاد وجشنها ضمن سایر برنامه ها اجرا می شد، این بود که مسخره و دلقکی لباس مضحک می پوشید که داخل و لابلای آن لباس پر از پنبه بود و قسمتهای لخت و عریان بدن او هم پوشیده از گلوله های پنبه ای بوده است که مسخره و دلقک را به صورت پهلوان پرباد و بروتی نشان میداد.
این پهلوان نامدار! با این ریخت مضحک با یک نفر حلاج که کمانی در دست داشت در مقابل تماشاچیان به رقص و پایکوبی می پرداخت و حلاج در حال رقص و شلنگ اندازی کم کم پهلوان پنبه را با زدن کمان عور و برهنه می کرد و این عمل را تا زمانی ادامه می داد که تمام پنبه های تن اوبر باد می رفت وچهره واقعی و اندام نحیف و مردنی و استخوانیش نمودار میگردید.
در واقع چون پهلوان پنبه از آیین پهلوانی چیزی نمی دانست وازعلایم پهلوانی هم جز پنبه های گلوله شده که او را به صورت یک پهلوان با سینه های برجسته و بازوان سطبر نشان می داد نشانی دیگرنداشت، لذا چون پنبه اش را زدند دیگر چیزی از او باقی نمی ماند تا اظهار وجودکند. به ناچار در مقابل شلیک خنده تماشاچیان ازصحنه خارج می شد و نوبت به پهلوانان واقعی می رسید.

سه‌شنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۶

پیشینه تخت و صندلی در ایران

محمد رضا زاهدی کارشناس ارشد باستان شناسی
آثار و مدارک باستان شناسی به جای مانده از فرهنگهای کهن در سرزمینها ی گوناگون خاور میانه و آسیای غربی نشان می دهد ،که صندلی بعنوان وسیله ای برای نشستن از هزاران سال پیش به شکل های گوناگون وجود داشته است. یکی از نمونه های اولیه این نوع صندلی های اولیه ،چهارپایه ای است ساده که از این نوع چهار پایه ها برای نشستن استفاده می شده است. مدارک موجود نشان می دهد که قدیمی ترین چهار پایه موجود درمنطقه خاور نزدیک باستان از حفریات باستان شناسی تپه چشم علی در جنوب شرق تهران (شهرری) در کاوش های اریک اشمیت در سالهای ۶-۱۹۳۴ به دست آمده است . این چهارپایه که متعلق به نیمه دوم هزاره ششم پیش از میلاد است با مخلوطی از گل رس و شن و کاه ساخته شده است . خمیره و پوشش آن قرمز رنگ است و در بخش پیش از تاریخ موزه ملی ایران نگهداری می شود. این چهار پایه طوری ساخته شده است که به لحاظ وزن و استحکام به راحتی می تواند وزن انسان را تحمل کند.(اسفندیاری.۶۴:۱۳۷۷)
اما قدیمی ترین نمونه صندلی در ایران، در نقش برجسته ای بر مهره ای از جنس سنگ یمانی آبی رنگ از دوره عیلام نقش شده است . در این نقش تصویر یکی از پادشاهان عیلامی به نام شیلهک – این شوشیناک را نشان می دهد، که در حال اهداء شئیی به دخترش می باشد. در این تصویر پادشاه عیلامی بروی صندلی نشسته است که لبه تکیه گاه آن گرد و به حالت برگشته می باشد و پایه های آن به شکل، سم یک حیوان نشان داده شده است ،این قطعه مهر و نقش روی آن متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد می باشد.(همان :۶۵)
نمونه های فراوانی از این نوع صندلی و مبلمان از دوره عیلام در نقوش روی مهرهای استوانه ای این دوره به وفور مشاهده می گردد. که شاهدی است بر استفاده از صندلی و تخت در روزگار عیلام.
نمونه دیگر از این دست یک قطعه پلاک قیری است که از زیباترین آثار هنری عیلام نو محسوب می شود و به نام بانوی ریسنده مشهور است . این لوح ساخته شده از جنس خمیر قیر، ۱۳ سانتیمتر طول و ۹/۳ سانتیمتر عرض دارد . لوح مذکور تصویر زنی را نشان می دهد که یک دوک نخ ریسی دردست داشته و به سبک شرقی به حالت چهارزانو بر روی صندلی یا چهار پایه ای نشسته، که پایه هایی به شکل پنجه شیر دارد، در مقابل بانوی ریسنده چهارپایه ای با پایه هایی به شکل پنجه شیر وجود دارد که بر روی آن ظرف محتوی یک ماهی با شش میوه گرد قرار دارد.Amiet,۱۹۶۶,۵۴۰) )
این نوع چهارپایه با پایه هایی به شکل پنجه شیر بارها در صندلی ها و تخت های مربوط به دوران هخامنشی تکرار شده و مشاهده می گردد.این موضوع بیانگر تاثیر پذیری هخامنشیان از آثار هنری دوران عیلام بوده است.
یکی دیگر از قدیمی ترین نمونه های صندلی ،مکشوفه از حفریات باستان شناسی در ایران، یک نمونه صندلی مفرغی است، متعلق به هزاره دوم ق. م از منطقه املش در استان گیلان ، این قطعه صندلی مفرغی که در ابعاد کوچک و مینیاتوری و از روی نمونه های واقعی ساخته شده است دارای یک صفحه مربع شکل با چهار، پایه ساده و پشتی مستطیلی شکل بلندی است که کاملا شبیه به نمونه های امروزی است.
ایرانیان باستان همچنین از تخت خواب نیز استفاده نموده و می توان بنابر شواهد و مدارک باستان شناسی مطرح نمود، که ایرانیان جزو اولین مردمانی بوده اند که از تخت خواب به عنوان مبلمان محل زندگی استفاده می کرده اند.
نمونه های فراوانی از مدل های کوچک این نوع تخت ها ،در حفریات باستان شناسی منطقه شوش و از دوره عیلام بدست آمده است، که معمولا همگی آنها دارای یک صفحه مستطیل شکل ساده با چهارپایه کوتاه بوده و روی سطح اصلی تخت معمولا تصاویر برهنه زن و مردی را نشان می دهد که بر روی تخت آرمیده اند، این نوع تخت ها معمولا از جنس گل و سفال ساخته شده و نمونه هایی از تخت های مورد استفاده در دوران عیلام در هزاره سوم ق.م را نشان می دهد.
بهترین نمونه های مبلمان ،تخت و صندلی در ایران باستان مربوط به دوره هخامنشی است. متاسفانه اصل این آثار در کاوشهای باستان شناسی بدست نیامده است ، لیکن نمونه هائی از تخت وصندلی  بر روی نقوش برجسته های تخت جمشید نظیر: صحنه بارعام داریوش در خزانه تخت جمشید ، صحنه خشایار شاه نشسته بر تخت شاهی و یا نقوش بالای آرامگاه داریوش در نقش رستم بارها مشاهده می شود.
علاوه بر این نمونه هایی از پایه های فلزی به شکل حیوانات اساطیری نظیر شیر و عقاب ویا  بخشی از بدن حیوان (پنجه شیر ) در کاوشهای باستان شناسی بدست آمده است.که بیانگر بخشی از تزئینات مبلمان در دوره هخا منشی می باشد .
ازنمونه های تخت و صندلی در دوران ساسانی نیزتنها می توان به نقوش برجسته موجود بر روی  بشقابهای زرین و سیمین دوره ساسانی اشاره نمود.
که خود گویای وجود عناصر تزئینی نظیر نقوش حیوانات اساطیری مثل عقاب و شیر بعنوان پایه و دسته تخت و صندلی در این دوره می باشد .

دوره اسلامی تا دوره معاصر:
ازدوره اسلامی ،ودرمیان نمونه های بدست آمده از کاوشهای باستان شناسی ،می توان به یک قطعه صندلی سفالی با تکنیک قالبی با رنگ فیروزه ای اشاره نمود که در هر ضلع نمای آن یک طاقنما وشش پایه به شکل نیم تنه شیر دارد.این قطعه از گرگان بدست آمده ومتعلق به قرن ۶هجری است.۵/۲۵ سانتیمترارتفاع و۳/۲۴ سانتیمتر قطر دارد.
بر روی اوراق شاهنامه که داستانهای حماسی فردوسی را به تصویر کشیده است با نمونه های فراوانی از تخت و صندلی و مبلمان مورد استفاده درباریان ، در دوران اسلامی مواجه می باشیم.که نمونه های به جا مانده نشانگر تکنیک های متفاوتی از تخت و صندلی می باشد.به طور مثال در بعضی از تصاویرمینیاتور به نمونه هایی از صندلی بر می خوریم که به وسیلیه هنر منبت و معرق تزئین شده اند.
با آغاز دوره صفوی و سپس دوره قاجار که آغاز گر حضور اروپائیان در سرزمین ایران محسوب می گردد. و نیز مسافرت شاهان قاجار به فرنگ، مبلمان نوع اروپایی به دربار شاهان صفویه و قاجار و پس از آنها در دربار پهلوی راه می یابد. در این دوران تعدادی مبلمان یا بهتر است بگوئیم تخت یا صندلی توسط هنرمندان ایرانی ساخته می شود که امروزه زینت بخش موزه های کشور می باشد . نظیر تخت طاووس و تخت یا صندلی نادری که امروزه در موزه جواهرات ملی نگهداری می شود. تخت مرمر که از سنگ یکپارچه مرمر و به دست هنرمندان ایرانی ساخته شده و در عمارت کاخ گلستان نگهداری می شود.
تخت نادری نام اریکه سلطنتی است که به دستور فتحعلی شاه قاجار توسط جواهر سازان و صنعتگران ایرانی ساخته شده‌است. این تخت مرصع و میناکاری شده شامل ۲۲ هزار سنگ و جواهر قیمتی است که برای اردوکشی به چمن سلطانیه زنجان در ۹ قطعه مجزا ساخته شد. تخت نادری از نظر شکل و ترکیب و تزیینات زیباتر از تخت طاووس است. پشت انداز آن با ترنج و جواهرات درشت و خوش رنگش آن را مجلل تر نشان می‌دهد. در دو طرف پشت انداز تخت که مانند دم طاووس چتر زده و در بالا دارای تاجی است، نقش دو اژدهای پیچ خورده یا سمندر قرار دارد که دم آنها به شکل سر عقاب یا طوطی درآمده‌است، و نظیر همین دو اژدها در دو طرف پله اول تخت نیز دیده می‌شود که در این جا دارای پا بود. و به سطح و دیواره پله چسبیده‌اند. در دیواره عمودی پله اول تخت، نقش شیری، برجسته کاری شده که بدن آن همچون پوست پلنگ خالدار و جواهر نشان شده‌است. در دو طرف تخت نیز در داخل ترنج‌های اسلیمی مشبک، نقش دو طوطی میناکاری شده مشاهده می‌گردد.
این تخت تنها در مواقع سفر برای پادشاه حمل می‌شد و در بقیه اوقات در خزانه سلطنتی نگهداری می‌شد. تا پیش از تدوین قانون خزانه بانک ملی ایران، این تخت درتالار سلام کاخ گلستان تهران و در کنار تخت طاووس نگهداری می‌شد و پس از آن به موزه جواهرات سلطنتی انتقال یافت. این تخت برای آخرین بار در تاجگذاری محمد رضا شاه پهلوی در چهارم آبان ماه ۱۳۴۶ خورشیدی در تالار سلام کاخ گلستان مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر این اثر گرانبها در موزه جواهرات ملی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نگهداری می‌شود. از این تخت به اشتباه گاهی به عنوان تخت طاووس یاد می‌شود.
این تخت زیبای جواهر نشان و میناکاری شده , در حال حاضر در گنجینه جواهرات ملی ایران در بانک مرکزی نگهداری می‌شود. تخت نادری در دوران قاجار ساخته شد. برخی تصور می‌کنند که چون این تخت , نادری نام دارد پس به احتمال فراوان مربوط به نادرشاه افشار است در صورتی که نادر در زبان فارسی به معنی کمیاب است و این تخت نه به خاطر نادر شاه که به خاطر کمیاب بودن و زیبایی منحصر به فردش به این نام شهره شده. این تخت فوق العاده زیبا به فرمان فتحعلی شاه فاجار ساخته شد و در بسیاری از نقاشی های آن زمان دیده می‌شود. این تخت در کاخ گلستان نگهداری می‌شد ولی بعدها به گنجینه جواهرات سلطنتی بانک مرکزی منتقل شد. این تخت برای آخرین بار در زمان تاجگذاری محمدرضا شاه پهلوی مورد استفاده قرار گرفت.
تَختِ طاووس که در آغاز «تخت خورشید» نام داشت، یکی از تخت‌های جواهر نشان سلطنتی ایران است که به مباشرت حاجی محمدحسین‌خان صدر اصفهانی(نظام الدوله)، صدر اعظم فتحعلی‌شاه و به فرمان فتحعلی‌شاه در سال ۱۲۱۶ هجری قمری توسط جواهرسازان اصفهان ساخته شد
از سال ۱۲۲۴ قمری، از نخستین شب ازدواج فتحعلی شاه با طاووس تاج‌الدوله (که نه ساله بود) بر روی این تخت، تخت به نام وی، تخت طاووس نامیده شد. این تخت هم اکنون در موزه جواهرات بانک مرکزی است.
بنابراین این تخت با تخت طاووسی که نادرشاه افشار به همراه جواهرات کوه نور و دریای نور از نبرد هندوستان با خود به ایران آورد تفاوت دارد. تخت طاووس نادر با مرگ وی توسط غارتگران تخریب و به یغما برده شد.
این تخت به دلیل وجود طرح دو طاووس پرگشوده که در پشت آن قرار داشت به این نام شهرت یافت. پرهای زیبای این طاووس‌ها با جواهراتی چون : یاقوت، زمرد، مروارید، یاقوت کبود و سنگهای گران قیمت دیگری تزیین شده بودند. این تخت و طاووس‌های آن با شرح گفته شده در قرن ۱۷ میلادی برای شاه‌جهان پادشاه گورکانی هند ساخته شد. وی از آن در بارگاه عمومی‌اش در پایتخت خود دهلی هند استفاده می‌کرد و الماس بسیار گران قیمت و استثنایی کوه نور در آن کار گذاشته شده بود. آخرین پادشاه امپراتوری مغول کبیر یا گورکانیان در هندوستان، محمد شاه گورکانی بود که از نادرشاه افشار شکست خورد. نادر، امپراتوری مغولان هند یا گورکانیان را در سال ۱۷۳۸ فتح کرد و در سال ۱۷۳۹ با تخت طاووس و غنایم بسیار با ارزش دیگری به سرزمین ایران بازگشت.
از آن پس آوردن نام تخت طاووس نه تنها خود تخت، بلکه شاهنشاهی ایران را در اذهان زنده می‌کرد. در جریان نا آرامی‌های پس از قتل نادر شاه افشار درسال ۱۷۴۷ این تخت از بین رفت. اما پس از آن تخت فتحعلی شاه قاجار با نام تخت طاووس خوانده می‌شد.
تخت طاووسی که نادرشاه افشار به همراه جواهرات کوه نور و دریای نور از نبرد هندوستان با خود به ایران آورد پس از مرگ وی توسط گردان خراسان تخریب و به یغما برده شد.
بنای ایوان تخت مرمر قدیمی ترین بنای کاخ گلستان تهران است.
نام آن از تخت مرمرینی است که در دوره فتحعلی شاه ساخته شده و در ایوان اصلی آن قراردارد. این تخت شامل ۶۵ قطعه مرمر یزد است.
ساخت آن را به کریم خان زند نسبت می‌دهند ولی بعضی بر این باورند که اساس آن از عهد وی بوده‌است و به زمان آقا محمد خان تغییراتی درآن داده‌اند. همچنین برخی آن را از دوره صفوی می‌دانند.
این ینا جای تاجگذاری و مراسم سلام نوروزی شاهان قاجاربود. آخرین مراسم برگزار شده در این محل، جلوس رضا شاه پهلوی در آذر ماه ۱۳۰۴ خورشیدی بوده‌است.
عمارت تخت مرمر. به علت اهمیت ایوان آن ، به ایوان تخت مرمر نیز مشهور است . بیشتر منابع جدید، ساخت این بنا را به آقامحمدخان قاجار (حک : ۱۱۹۳ـ۱۲۱۲) نسبت داده اند ، اما منابع معتبر دورة قاجار آن را در شمار آثار این دوره نیاورده اند. بر اساس شواهد کتب تاریخی زندیه و قاجاریه ، به احتمال قوی بانی آن کریم خان زند بوده است ؛ در تاریخ گیتی گشا و گلشن مراد ، از منابع تاریخی دورة زندیه ، از عمارت و تالاری یاد شده که کریم خان در ۱۱۷۳ در تهران ساخته است . منابع دورة قاجار نیز از بنای دیوانخانة بزرگی در همین سال در ارگ تهران سخن گفته اند. اطلاق تالار و دیوانخانه به این بنا، با ویژگیهای آن قابل انطباق است ؛ تالار می تواند همان ایوان بزرگ بنا باشد و دیوانخانه نیز با کاربرد حکومتی و رسمی آن تناسب دارد. بنابر روایتی مشهور، آقامحمدخان قاجار در ۱۲۰۶ پس از تصرف شیراز دستور داد قصر وکیل را ویران کنند و سنگها و آیینه ها و پرده ها و ستونهای آن را در تهران در ایوان دیوانخانه نصب نمایند
 ایوان دیوانخانه (دارالاماره ) بیشتر محل برگزاری مراسم سلطنتی ، جشنها، اعیاد و بویژه عید نوروز بود. صدور فرمانهای حکومتی مانند ابلاغ تکالیف وزیران ، یا پذیرفتن سفیران نیز در این محل انجام می شد ،  مراسم جلوس دوم محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار و انتصاب میرزا تقی خان امیرکبیر نیز در این مکان بوده است آخرین مراسم انجام شده در این محل ، جلوس رضاشاه پهلوی در ۱۳۰۴ش بود.

این بنای سلطنتی از آثار منحصر به فرد اوایل دورة قاجار است از آن به عنوان زیباترین تالار در ایران یاد کرده است . بخشی از اطلاعات تاریخی ما در بارة این بنا مبتنی بر نوشته های جهانگردان اروپایی است.
عمارت تخت مرمر دو طبقه است و در گذشته در حیاط جداگانه ای واقع شده بود، اما اکنون با دیگر ساختمانهای کاخ گلستان در یک محوطه قرار دارد. در جلو ایوان دو ستون سنگی به ارتفاع حدود هشت متر، که در ۱۲۰۶ از قصر وکیل آورده شده اند، سقف را نگه می دارند. این ستونها فاقد پایه یا ته ستون اند و روی آنها با طرح گلدانی و فتیله ای وخیاره خیاره تزیین شده است. اِزاره های داخل و خارج ایوان با مرمرهای زردِ حجاری شده با گل و بته های برجستة متقارن ، با شکل طوطی و عقاب پوشانده شده و همة آنها از شیراز به تهران حمل گردیده است. در انتهای ایوان طاقنمایی هست که در قسمت پایینِ آن پنجره های اُرُسی قرار دارد که تمام دیوار را فرا گرفته و کتیبه ای آیینه کاری بالای آن را پوشانده است . تمام سقف و دیوارهای این ایوان آیینه کاری و مزین به شیشه های رنگی است.
در دورة فتحعلی شاه ایوان تغییر مهمی نکرد؛ فقط در ۱۲۳۲ یرمولوف ، فرمانده کل قوای گرجستان ، از طرف امپراتور روسیه هدایایی ، از جمله سه آیینة بزرگ ، به دربار فتحعلی شاه آورد که دو قطعة آن در ایوان تخت مرمر نصب شد.
با استفاده از تصاویری که اوژن فلاندن در ۱۲۵۶ از عمارت تخت مرمر رسم کرده است ، می توان تا حدودی وضع بنا را پیش از تغییرات آن در دورة ناصرالدین شاه تصور کرد. این تغییرات عبارت اند از: قراردادن سه پنجرة دو لتی بجای ارسیهای دوطرف در هر دهنه ؛ پرکردن ایوانچه ها و طاقیهای بالای دهلیزهای ایوان ، تغییر کاشیهای جرزها و کتیبه ها و نمای ایوان با تزیین کاشیهای گلدانی و چدنی ؛ تبدیل پشت بام کاه گلی به شیروانی ؛ تبدیل حوض اسلیمیِ تودرتوی جلو ایوان به حوض بیضی ساده ؛ پرکردن طاقهای جناغی و بزرگ کردن غلام گردشها و نصب آیینه های بزرگ بر روی دیوار آنها؛ بلندتر کردن سقف دهلیزهای دو طرف که کف غلام گردشها را تشکیل می دادند و دیوار کشیدن جلو آنها و نصب دو در منبت کاری با طاقهای هلالی در وسط آنها؛ برداشتن حوض کوچکی که در شاه نشین ایوان قرار داشت.
ایوان تخت مرمر پردة کتانی گلدوزی شده ای داشته که با قرقره هایی جمع می شده است. در طاقنماهای ایوان و نیز دو اتاقِ دو طرف ایوان (گوشواره ها)، تابلوهای نقاشی از پادشاهان قاجار و شاهزادگان و صحنه های جنگ بوده که برخی از آنها باقی است و برخی به ساختمانهای دیگر کاخ گلستان منتقل شده است . اغلب این نقاشیها متعلق به دورة فتحعلی شاه است ، از جمله آثار مهرعلی نقاشباشی . یکی از دو اتاق گوشواره به «اتاق نقاشخانه » معروف و در اختیار نقاشباشی وقت بود .
تخت مرمر. در ۱۲۲۱ فتحعلی شاه به سبب محفوظ نبودن ایوان تخت مرمر و دشواری جابجایی تخت طاووس ، دستور داد تختی بسازند که همیشه در وسط ایوان قرار داشته باشد. این تخت به تخت مرمر یا تخت سلیمانی مشهور شد. بر روی طارَمیهای (دست اندازهای دور تا دور تخت ) تخت مرمر اشعاری از فتحعلی خان صبا حک و زراندود شده است که دارای مادّه تاریخ ساخت تخت است . نام سازندة اصلی تخت ، محمدابراهیم ، نیز بر روی مجسمه ها حک شده است. طراح این تخت میرزا بابای شیرازی نقاشباشی است. تخت مرمر از ۶۵ قطعه مرمر زرد معادن یزد در اندازه های مختلف ساخته شده است . ارتفاع آن یک متر است و نشیمنگاه آن از دو سطح ۳*۲ متر (سطح جلو) و ۲۸ر۱*۷۰ر۱ متر (سطح عقب ) تشکیل می شود. تخت بر دوش سه مجسمة دیو و شش فرشته و بر یازده ستون مارپیچی قرار دارد. بعضی از ستونها در زیر تخت و بقیه در کناره های تخت و هرکدام در پشت شیری قرار گرفته اند. بر روی سطح عمودی کنار دو پلة جلو تخت ، نقش دو اژدها و در دوسوی پلة اول دو مجسمة شیر حجاری شده است .
در ۱۳۳۶ش ایوان تخت مرمر در اختیار ادارة هنرهای زیبا قرار گرفت و تعمیراتی در آن انجام شد. ظاهراً مدتی نیز در اختیار سازمان شیروخورشید قرار گرفت .در دهة ۱۳۷۰ش نیز دوباره مرمت شد و حتی برخی از سنگهای ازارة دیوار از رستوران لُقانته در میدان بهارستان به این محل منتقل شد .
همچنین می توان به نمونه کار هایی از صندلی و مبلمان که با تزئینات هنرمندانه هنر منبت ،معرق و خاتم توسط استادکاران به نام در دوره قاجار و پهلوی ساخته شده است اشاره نمود که امروزه زینت بخش موزه هایی نظیر موزه هنرهای ملی ایران می باشند.
درواقع می توان گفت استفاده از مبلمان در ایران از دوران باستان تا دوران معاصر در انحصار طبقه حاکم و بزرگان بوده است،واستفاده از این عنصر تجملاتی در واقع از دوره قاجار وپس از آن در عصر پهلوی کم کم مورد استفاده طبقه مرفه قرار گرفته  وآنگاه دربین سایر اقشار جامعه متداول گردید.
منابع:
     اسفندیاری.آذرمیدخت،"پیشنه صندلی وگل نیلوفر آبی در مدارک باستان شناسی" باستان  شناسی وتاریخ ،
     شماره پیاپی ۱۳۷۷،۲۱،۲.

 قائینی.فرزانه ،موزه آبگینه وسفالینه های ایران ،سازمان میراث فرهنگی ،۱۳۸۳.
 گزیده ای از ده هزار سال هنر وتمدن ایران ،موزه ملی ایران ،۱۳۸۶.