دوشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۵

حقوق احمد شاه قاجار


محسن فروغی پسر ذکاء الملک فروغی تعریف می کرد : یک روز تلفن منزلمان زنگ زد . ( پدرم در آن تاریخ در کابینه مشیرالدوله ، وزیر مالیه بود . ) من گوشی را برداشتم . از آن طرف سیم شخصی فرمودند : اسم شما چیست ؟ من عرض کردم : محسن پسر ذکاء الملک هستم .
فرمودند : من احمدشاه ( قاجار ) هستم . به پدرت از قول من بگو به دکتر میلسپو (مستشار تام الاختیار وزارت مالیه) دستور بدهد که حقوق مرا زود پرداخت کند چون عازم اروپا هستم . روزی که احمد شاه این تلفن را می کرد بیست و ششم یا بیست و هفتم برج بود . موقعی که پیغام شاه را به پدرم رساندم خیلی عصبانی شد و گفت : بهتر بود اعلیحضرت مرا پای تلفن احضار و منظور خود را بیان فرمودند ، نه اینکه آن را توسط بچه ای خردسال ( ولو اینکه آن بچه پسر خودم باشد ) به من ابلاغ کند !
سپس خودش آمد پای تلفن و با شاه صحبت کرد و قهرا همین تقاضا را دوباره شنید . موقعی که خواسته شاه به اطلاع میلسپو رسید ، با کمال خونسردی جواب داد : بهتر است اعلیحضرت صبر کنند ، یکی دو روز بیشتر به آخر برج نمانده و هر وقت حقوق کارمندان دولت پرداخت شد ، حقوق ایشان نیز پرداخت می شود .
دو هفته بعد، یعنی در یازدهم آبان ماه ۱۳۰۲ ، احمد شاه به اروپا رفت و این سومین سفر او به اروپا بود که تقدیر ( انگلستان ) چنین خواسته بود دیگر بازگشتی به ایران نداشته باشد .
باید توجه داشت که انگلیسی ها آشکارا چند بار پادشاهان ایران را از کشور بیرون کردند که یکبار همین اخراج احمدشاه و یکبار هم بیرون کردن رضا شاه پهلوی بود .

شنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۵

آزار مردمان، گناهی بزرگ در باور ایرانیان


آزار دیگر مردمان همواره کاری ناپسند و گناهی بزرگ بشمار می رود که شوربختانه بشر تا به امروز نتوانسته است دست از این گناه بزرگ بردارد و گام در راه درست بردارد.در فرهنگ ایرانی آزار دیگران گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی بشمار می رود. بی آزرمی ، بی شرمی و نامهربانی سه مایه ی آزار دیگران اند که برخی از مردمان توان فرونشاندن این مایه های اهریمنی را ندارند و با پیروی کردن از این مایه های شوم به آزار دیگران می پردازند.

ایرج ، فرزند فریدون و نیای مهرپرور ایرانیان با گفتار نغز خود که از زبان شورانگیز فردوسی بزرگ در شاهنامه نمایان می شود ، بینش درست فرهنگ ایران نسبت به آزار دیگر مردمان را نمایش می دهد.

ایرج آزار یک مور را هم ناپسند می داند و کسی را که دست به آزار مور میزند سنگ دل می داند :

سیاه اندرون باشد و سنگ دل      که خواهد که موری شود تنگ دل

میازار موری که دانه کش است       که جان دارد و جان شیرین و خوش است
(شاهنامه )

کیخسرو پادشاه ایران زمین در پند دادن فرزند خود ، یکی از راه های رسیدن به رستگاری را بی آزاری می داند !

به نیکی گرای و میازار کس     ره رستگاری همین است و بس !

کیخسرو در پند دادن سپاه ایران در میدان جنگ هم آنان را از آزار مردمان باز می دارد »

کشـاورز یا مـردم پیـشه‌ور        کسى کو به رزمت نبندد کمر،

نباید که بر وى وزد باد سرد      مکوشید جز با کسى هم‌نبرد
(شاهنامه)

این گفتار پادشاه ایران و رفتار سپاهیانش را بسنجید با کشتار امروز مردمان بیگناه و غیرنظامی کشورهای فلسطین و عراق و ... و در نگر آورید که هزاران سال پیش در کشور ایران چه رفتاری روان بود و امروز در جهان چه رفتاری !

نباشد جهان آفرین را پسند         که جویند بر بی گناهان گزند!
(شاهنامه)

اما بیتی نامور در میان ایرانیان روان است چنین :

می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن!

اگر به ژرفی به این بیت ننگریم ، برداشتی نادرست از آن در اندیشه ی ما پدید می آید و گمان می بریم که سخنور، می خوردن و منبر سوزاندن را روا می داند و تنها آزار مردمان را بد می شمارد . اما اگر به ژرفی و خردمندی به درون مایه ی بیت بنگریم در خواهیم یافت که سراینده پیرو همان آیین و فرمان نیاکان خود است که مردآزاری را گناهی بسیار بزرگ می شمارد ، سراینده چنین می گوید که مردم آزاری گناهی بسیار بزرگ است که از می خوردن و منبر سوزاندن هم بزرگ تر است و چنین نشان می دهد که اگر می خواهی دست به گناه ببری، می بخور و یا منبر بسوزان اما سوی مردم آزاری مرو!

معنی این بیت را می توان با دیگر گفتارها در زبان پارسی سنجید مانند چنین گفتار »
من خود را می کشم تا تو را بدست آورم !

روشن است که اینجا اگر به ژرفی ننگریم چنین می پنداریم که کشت و کشتاری در میان است ! اما چنین نیست و این تنها اشاره ای است به ژرفی و بزرگی کار!

یکی از شوندهایی(دلایلی) که ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند و اسلام در سرتاسر سرزمین های ایرانی روان گشت، هم آهنگی اسلام با آیین ها و باورهای ایرانیان بود. مردم آزاری در دین اسلام گناهی بسیار بزرگ شمرده می شود . چنانکه گویند خداوند از حق خویش در برابر مردم می گذرد اما از حق دیگران نه ! چنانکه اگر کسی گناهی بزرگ انجام دهد ، با پوزشخواهی ، خداوند گناه او را می بخشد . اما اگر مردمی (آدمی) را آزرده باشد و حق کسی را پایمال کرده باشد ، بخششی در کار نیست!
من از بازوی خود دارم بسی شکر

که زور مردم آزاری ندارم

(حافظ)

پنجشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۵

چرچیل و خانم ها


چرچیل نه تنها شوخ بوده بلکه آدم بسیار حاضر جوابی هم بوده و البته چیزی هم که واضحه این بوده که رابطه خوبی با خانم ها نداشته و خیلی مایل بوده توی ذوقشون بزنه . با هم داستان زیر را مى خوانیم :

نانسى آستور ( اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سخت کوشى و جسارت هایش بدست آورده بود ) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل ( نخست وزیر پر آوازه وقت انگلستان ) رو کرد و گفت : من اگر همسر شما بودم توى قهوه ‌تان زهر مى ‌ریختم .

چرچیل ( با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز ) : من هم اگـر شوهر شما بودم مى ‌خوردمش !

سه‌شنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۵

چرا در فرهنگ امروز ایران یک فرد دروغگو، شیاد و حقه باز را “بچه زرنگ” می خوانند؟


به قسمت تاریک دیگری از این دخمه سیاه و ویران گشته فرهنگ امروز ایران زمین نگاهی می کنیم؛ بدین قسمت که چرا در ایرانِ امروز دروغگویان و کلاه برداران و شیادان، مورد تشویق جامعه قرار گرفته و به جای طرد شدن از سوی اجتماع، لقب “زرنگ” ، “باهوش” ، و… را دریافت کرده و با افتخار به فریب دادن سایر هم میهنان شان ادامه می دهند؟

همگی به یاد دارید که در دوران مدرسه دانش آموزان باهوش، با استعداد و پُر کار از سوی سایر دانش آموزان مورد تمسخر، توهین و آزار و اذیت قرار گرفته و شکنجه می شوند اما دانش آموزان دروغگو، قلدر، زبان باز و ریاکار، بدون درس خواندن و زحمت کشیدن و از سوی دیگران مورد آزار قرار گرفتن، به آسانی دوران مدرسه را پشت سر گذشته و امروز سر کلاس های دانشگاه نشسته اند.

در سمت دیگر، دانش آموزان با استعداد و باهوش یا از مملکت فراری گشته و راهی کشورهای غربی شده اند تا بلکه شخصیت و دانش شان مورد احترام اجتماع قرار گیرد و یا در ایرن در حال هدر رفتن و زجر کشیدن می باشند. جامع مریض ایران بَد ها را “تشویق” و خوب ها را “تنبیه” کرده و می کند و فرجام آن تنبیه ها و تشویق های نادرست و بیجا، فضای ترسناک ایران امروز است که هر روز آن را با گوشت و پوست و خون مان لمس می کنیم.

در ایران پدران و مادران فرزندان خویش را از دوران خردسالی به دروغگویی وادار می نمایند؛ برای مثال کودکی دلش نمی خواهد به مدرسه برود و پدرش به وی می گوید: “نقش آدم بیمار را بازی کن، برات از دکتر گواهی می گیرم” و یا تلفن که زنگ می خورد به فرزندشان می گویند: “گوشی را بردار اگه با من (یکی از والدین) کار داشتند بگو خونه نیست” و هزاران مثال بارز دیگر که همگی آن ها را می شناسیم.

یک ایرانی که در آن جامعه رشد کرده و به سنین جوانی رسیده است، به دلیل دروغ های بسیاری که از دوران کودکی، خانواده و جامعه به وی آموخته اند؛ استاد دروغگویی، نقش بازی کردن، فریبکاری و حقه بازی است. البته این خصلت ها در یکی زیاد و در دیگری بسیار کم اند، ولی نگارنده امکان وجود ایرانی که دروغ گفتن بلد نباشد را به شدت رد می نماید. (منظور فردی است که در ایران رشد کرده و در آن جامعه بزرگ شده است)

اگر در جامعه ایران امروز، یک شهروند نتواند خوب دروغ بگوید، خوب نقش بازی کند و در کل شیاد خوبی نباشد؛ نه تنها قادر نخواهد بود تا حقوق شهروندی اش را حفظ کند بلکه حقش توسط سایرین که شیادان بهتری هستند، خورده خواهد شد؛ بنابراین ایرانیان روزانه در سطح جامعه آبدیده تر شده و هر روز مهارت شان در نقش بازی کردن و دروغ گفتن و شیادی بیشتر و بهتر می شود.

حتی نگاشتن این جمله نیز مایه شرم و خجالت است اما قانون جامعه ایران امروزی، همچون قانون جنگل می باشد که در آن قوی تر ها، ضعیفان را جویده، خورده، لِه کرده و باقی مانده شان را بر روی آسفالت خیابان ها تُف می کنند. در طی سه دهه گذشته با سانسور رسانه ها و مطبوعات و نبود و ممنوعیت خواندن کتاب های سودمند، فرهنگ ایرانیان با سرعت تمام به سمت دوران “پارینه سنگی” پیشروی کرده و شوم بختانه تفاوت چندانی با آن زمان ندارد.

حس همدلی و همیاری و نوع دوستی و کمک به دیگری و انسانیت در جامعه مان مُرده و احساس تشنگی برای دریدن دیگری، چاپیدن دوستان، فریب دادن هم میهنان، کلاه گذاشتن سر دوست و آشنا برای منفعت خود و هزاران اخلاق زشت دیگر جایگزین آن کردارهای نیکو گشته اند. به راستی آیا خط پایانی برای این همه بی اخلاقی موجود در جامعه ایرانی وجود دارید؟

جامعه ای چنین زهوار در رفته و از نظر فرهنگی ویران شده شهروندانی که دروغگویان، کلاشان، کلاه برداران، حقه بازان و در واقع دزدان بهتری هستند را تشویق کرده و به ایشان لقب “بچه زرنگ” داده است؛ پنداری که دروغگویی و کلاهبرداری “زرنگی” و مایه افتخار است که حال ما آمده ایم و آن فرد را به جای مجازات، تشویق کرده و “بچه زرنگ” می خوانیم.

زرنگ” های واقعی مان در اروپا و آمریکا در حال آموزش و یا آموختن می باشند و در شهرهای محل زندگی شان شغل های آبرومندی دست و پا کرده اند اما “زرنگ های” وطنی و مانده در آن اجتماع، هر روز حال و روزشان خراب تر می شود و انسانیت در زندگی روزمرگی شان، بیشتر از پیش رنگ می بازد.

بچه زرنگ” های مانده در وطن، قربانیان فرهنگ غلط یک ملت هستند که تفاوت میان بد و خوب را ندانسته و فرزندان شان را به جای آشنایی با کتاب و دانش و سرگرمی های سالم، از کودکی با دروغ و فریب کاری آشنا نموده اند. “بچه زرنگ” های ایران توانایی دیدن و درک زندگی را خارج از پیله ای که از بی اعتمادی به همه، به دور خود تنیده اند ندارند و این مشکل فرهنگی و اخلاقی هیچگاه به عنوان یک مشکل حیاتی مطرح نشده است.

حال به نظر شما چندین سال زمان لازم است تا بشود فرهنگ غلط یک ملت را درست و یک نسل رشد کرده با دروغ و فریب را متوجه اخلاق های زشت شان کرد؟ چه کسی و یا کسانی مسئول این عقب افتادگی سهمگین می باشند؟ آیا روزی واژه زرنگ، معنای راستین خود را خواهد داشت؟

شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۵

قدمت قاشق و چنگال در سرزمین ایران

مجموعه ای از قاشق ها و چنگال ها، قدمت ۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ سال پیش، جنس برنز، منطقه ی جغرافیایی شوش،

 محل نگهداری موزه ی لوور
 

پنجشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۵

نخستین زنی که مد را وارد ایران کرد


زینت جهانشاه حدود ۱۹۳۱ میلادی، به همراه پدرش سرهنگ حبیب الله فرود سرپرست محصلان وزارت جنگ آن روزها ایران را به مقصد آلمان ترک کرد .سرهنگ برای مأموریت به برلین رفت و دخترش را به مدرسه دخترانه لته فراین که یک آموزشگاه بین المللی معروف بود، سپرد .

لته فراین جایی بود که دخترها با علم خانه داری تکمیلی، آشنا می شدند و علاوه بر آن باید چیزهایی را مثل تندنویسی و ماشین نویسی، هم یاد می گرفتند . به مدت یک سال و نیم علوم قضائی، آشپزی ، پرنده شناسی، حیوان شناسی و حتی نحوه ذبح و تمیز کردن و پختن جانوران، خیاطی، لباسشویی، اتو و رفو ، وصله کردن لباس و ... هم در این مدرسه به زینت جوان تعلیم داده شد. بعد از آن او با یک افسر ازدواج کرده و برای اقامتی که دو سال و نیم طول کشید راهی برن پایتخت سوئیس شد.

آنجا بود که زینت علاقه خود را به هنر خیاطی جدی تر از گذشته دنبال کرده و یک سال تمام را صرف یادگرفتن روش برش روی مانکن از یک خانم سوئیسی کرد. گر چه وابستگی نظامی شوهرش باعث شد آنها سوئیس را هم ترک کنند اما در عوض به شهری پاگذاشتند که یکی از مراکز اصلی صدور مد به تمام دنیا بوده و هنوز هم هست ؛ پاریس.


  از بوتیک های پاریس تا خیاط خانه تهران

زینت جهانشاه تخصص خیاطی خود را در پاریس گرفت. سپس از بالمن که آن روزها چندان شناخته شده و معروف نبود برش و دوخت آموخت. در مدت یک ماه این دختر ایرانی به رموز خیاطی مدرن وقت، همین طور طرز اداره یک بوتیک پی برد. همین قضایا به او کمک کرد تا یک سال پس از بازگشت به وطنش بتواند اولین بوتیک ایرانی را در خیابان امیریه تهران تأسیس کرده و نام خود را به عنوان اولین کسی که پای مد را به ایران باز کرد، در تاریخ ثبت کند.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۵

عکس از برج گنبد کاووس، بلندترین برج آجری جهان


آشنایی با برج قابوس

برج کاووس یا میل که به آن گنبد قابوس نیز گفته می‌شود، در شهر گنبد کاووس در استان گلستان قرار دارد .
این بنا، بلندترین برج آجری دنیاست و در قرن چهارم هجری ساخته شده است.
طبق کتیبه کوفی آجری گرداگرد آن، درسال ۳۹۷ قمری برابر با ۳۷۵ شمسی در زمان سلطنت شمس‌المعالی قابوس بن وشمگیر از پادشاهان آل زیار ساخته شده است.
شهر گنبد کاووس کنونی در حوالی شهر جرجان کهن قرار دارد که پایتخت پادشاهان آل زیار بوده است.
این بنای باشکوه روی تپه‌ای ساخته شده که نزدیک ۱۵ متر از زمین اطراف آن بلندی دارد و ساختمان آن از سه بخش پی، بدنه و گنبد تشکیل شده که روی هم ۵۵ متر ارتفاع دارند.


با احتساب ارتفاع تپه، این برج حدود ۷۰ متر از سطح زمین های اطراف مرتفع تر است که این موضوع به شکوه و جلال آن افزوده است.

بدنه برج روی پایه‌ای مدور قرار گرفته که تنها نزدیک به ۲ متر آن بیرون از سطح زمین قرار دارد و حجم وسیعی از آن در دل تپه فرو رفته است.

بدنه برج از خارج دارای ۱۰ پره مثلثی شکل است که به فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند و از پای بست بنا شروع و تا زیر گنبد ادامه دارند.
بدنه بنا سراسر از آجرهای پخته قرمز رنگ ساخته شده که در نهایت پختگی و استحکام هستند و به علت تابش آفتاب در طول قرن‌ها به رنگ زرد طلایی زیبایی درآمده که خود بر زیبایی بنا افزوده است.

گنبد مخروطی بنا به ارتفاع ۱۸ متر بدون هیچ واسطه‌ای روی بدنه برج قرار گرفته و دارای شیب تند و سطح صاف و صیقلی بوده و بر خلاف اکثر برج ها و گنبدهای آرامگاهی، تک پوش است که این موارد باعث ماندگاری آن شده است.

این برج در یک نظرسنجی بین‌المللی از سوی تعدادی از معماران مشهور جهان، به عنوان بهترین اثر مهندسی تاریخ بشر انتخاب شده است.


این برج که بیش از ۵۰ متر ارتفاع دارد، بیش از هزار سال پیش ساخته شده و در این مدت ۲ بار زلزله‌های شدیدتر از ۶ ریشتر را از سر گذرانده، اما همچنان سالم، استوار و پابرجا ایستاده است.

برج گنبد کاووس فقط از آجر ساخته شده و در آن بتون آرمه و اسکلت فلزی و فولاد و ... وجود ندارد. در حالیکه نه فرسوده شده و نه زلزله توانسته حتی یک ترک به آن بیندازد.

شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۵

ورزش در ایران باستان


یکی از پدیده های تمدن در ایران باستان که هم پایهء دینی دارد و هم سنت ملی، نیرومندی، و بهداشت تن و روان است. آموزشهای اشوزرتشت درباره تندرستی و سلامت جسم زینت بخش برگهای فراوانی از اوستا و کتابهای دیگر زرتشتی است. واین دستورها همواره پایه فلسفه معنوی ایرانیان باستان و راهنمای زندگی ایشان بوده است.
نیاکان ما در پرتو ورزشهای گوناگونی مانند سواری، تیراندازی، چوگان بازی، کشتی و پهلوانی و شطرنج، خود و فرزندانشان را به زیور این نشانه های نیکو می آراستند. ایرانیان باستان همواره به این نکته توجه داشته اند که ورزش وسیله ای است برای نیرومندی، و نیرومندی برای دستگیری از ضغیفان، نه برای زورگویی.
نیرومندی و تندرستی را از اهورامزدا میدانستند و برهمین آیین بود که هنگام زورآزمایی از اهورامزدا یاری می خواستند و این سنت باستانی تا به امروز در ورزش ایران و میان ورزشکاران ما جزء اصول و بایسته هاست. چون به زورخانه وارد می شوند سرفرود می آورند و ورزش را با نام خدای یکتا آغاز می کنند.
در اوستا بارها از خداوند، نیرومندی و تندرستی درخواست شده چنانکه در یشتها آمده و چنین ترجمه شده است:
"بشود که تو ای سروش مقدس زیبابالا، به چهارپایان ما نیرو و به بدنهای ما سلامتی بخشی تا بتوانیم دشمنان خود را کشف نماییم و بتوانیم هماوردان را رانده، دشمنان بداندیش کینه ورز را براندازیم."

سواری، تیراندازی

ایرانیان همواره در سواری و تیراندازی شهرت جهانی داشته، چابک سواری و مهارت در تیراندازی آنان در نبردها بارها یادآوری شده است. تیری که از کمان آرش جست و مایه رستگاری و آزادی ایران بود. تیراندازی ارزنده ترین ورزشی بوده است که ایرانیان از کودکی به فرزندان خود می آموختند.
اسب از اجزاء سواناپذیر خانوادهء ایرانیان به شمار می رود. اسب در حماسه های ملی و در گروه قهرمانان داستانها، نام برده شده است. چنانکه شبدیز و رخش دو نمونه می باشند، که فردوسی آنان را در گروه قهرمانان داستان خود ( خسروپرویز و رستم ) با احترام و بزرگی نام برده است. اسب سواری از ورزشهای کهن ایران باستان بوده است. در تاریخ آمده است که، چون فرورتیش از آشور شکست خورد پسرش هووخشتر برای جبران شکست چاره را در پرورش آموزش سپاهیان چابک سوار می بیند و بدین منظور برای به سامان کردن قشون و آموزش هرچه بیشتر سوارکاران می پردازد.
باگسترش سرزمین های ماد، نیاز به آموزش اسب سواری، تیراندازی، شکار و سایر ورزشها، بیش از پیش احساس شد و در زمان هخامنشیان که ایران در سایهء بازوان توانای مردانی چابک ، سالم و ورزیده به آخرین درجه بزرگی رسید. آموزش نیرومندی چون سایر نهادها و پدیده های دیگر همگانی، گسترش یافت.
کودکان را از سن پنج سالگی به تمرین واداشتند و نخست به آنها تیراندازی را به حالت پیاده و اسب سواری را جداگانه می آموختند و بعد ازاینکه نوجوانان در سواری و تیراندازی مهارت می یافتند، تیراندازی سواره را با هم تمرین می کردند تا به صورت سوارکاران و تیراندازانی ورزیده و کارآموزده می شدند.
گزنفن در کورش نامه می نویسد: کودکان پارسی از خردسالگی کمان کشیدن و نیزه انداختن می آموزند و این ورزش تا ۱۶و ۱۷سالگی پایاست.
برای نشان دادن اهمیت آموزشهای بدنی و فنون آن کافی است به کتیبهء داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی در نقش رستم توجه شود که چگونه داریوش به خاطر ورزیدگی و مهارتش در سوارکاری ، تیراندازی و شکار برخود می بالد.
چنانکه در بند نهم سنگ نبشته گوید:" ورزیده هستم چه با هر دو دست و هر دو پا، هنگام سواری، خوب اسب می تازم، نیک کمان می کشم، به هنگام نیزه زنی چه پیاده و چه سواره خوب نیزه می زنم."

چوگان

بازی چوگان از زیباترین ورزشهای ایران باستان است. ورزشی است شادی بخش و شورانگیز، آمورنده، که جسم و جان را نیرومند می سازد.
فن و آموزش آن، در چندین هزار سال پیش در ایران باستان رواج داشته،چنانکه فردوسی، با استفاده از کتابی که تاریخ نوشتن آن را دو هزار سال قبل از خودش می داند، پیدایش بازی گوی و چوگان را از دوران کیانیان می داند.
حماسه هایی دربارهء آموزش و قهرمانان این فن سروده که یکی از نمونه های آن، داستان صحنه چوگان بازی سیاوش با افراسیاب است.
در آثار نوشته شدهء دوران هخامنشی از چوگان و گوی نامی برده نشده و معلوم نیست این ورزش چگونه و با چه نامی به کار برده می شده است. و به نظر می رسد در آن زمان شکل ساده یی داشته، ولی از دوره اشکانیان رواج یافته است.
کودکان پیاده چوگان بازی می کردند و جوانان، سوار بر اسب در گوی زنی هنرنمایی می نمودند.
ورزش چوگان در زمان ساسانیان بیش از دوره های دیگر ایران باستان برقرار بوده، و تماشاچیان بسیار داشته است. در این دوره چوگان بازی دارای برنامه منظم و حساب شده ای بوده است. خسروپرویز روزهای هرماه را چهار بخش کرده که بهره ی نخستین ویژهء چوگان بازی بود و یکی از استادان ماهر در این فن شاهنشاه را بر رموز و هنرنمایی های این ورزش آشنا می ساخت.
فردوسی درباره سن شروع آموختن چوگان بازی در داستان شاپور دوم ساسانی چنین گوید:

به زودی به فرهنگ جایی رسید کز آموزگاران سر اندر کشید
چو هفده شد او رسم میدان نهاد هماورد و هم گوی و چوگان نهاد

در داستان بهرام گور، شاهنشاه ساسانی نیز آمده که آن شهریار دلیر در هیجده سالگی به پایه ای از فرهنگ و هنر رسیده بود که دیگر به موبدان برای فرهنگ، و به آموزگاران برای بازی چوگان و پرورش یوز و باز شکاری، نیازی نداشت.
این ورزش به خاطر آن که در پرورش جسم و تن و نیرومندی قوای ذهنی و تربیت روان، یکی از مفیدترین ورزشها به شمار می رفت، بیشتر مورد علاقه و توجه ایرانیان باستان بوده است.

کشتی و پهلوانی

کشتی و پهلوانی دو پدیده نیرومندی است، یکی جسمی و دیگری معنوی.
گواینکه هر پهلوانی استاد کشتی است ولی هر استاد کشتی را نمی توان پهلوان دانست.چون لازمهء رسیدن به مقام پهلوانی انجام کارهای معنوی و اخلاقی است. کشتی یکی از ورزشهای بسیار کهن ایران است که گذشته آن، براساس نوشتارها و حماسه های ملی ما، به حدود شش هزار سال پیش از میلاد می رسد. چنانکه فردوسی حماسه سرای بزرگ، رستم، گیو، گودرز،... را از آن دوران می داند، که همگی قهرمانان کشتی و از پهلوانان و سرداران نامی ایران بوده اند.
گزاف گویی نیست اگر بگوییم که به ندرت پشت پهلوان سرداران ایران به خاک رسیده باشد. و این از یمن آموزش عالی فن کشتی و وجود استادان و پهلوانان ایران است که شاگردان را با دقیق ترین روشهای این فن می آموختند.
کشتی و زورآزمایی، نخستین و طبیعی ترین ورزشهای ایران باستان است که از کودکی در سر هر کوی و بازار انجام می شده است.کشتی گیران حرفه ای که خواهان رسیدن به درجه استادی و مقام پهلوانی بودند پس از آموختن آیین کشتی با رعایت اصول فنی، در برابر تماشاگران، کشتی می گرفتند. کشتی نوجوانان را استادان کشتی هر کوی آموزش می دادند و در میدان شهر که محل گردآمدن مردم بود و یا در زورخانه های محل، در نزد پهلوان شهر، فنون و آیین کشتی را به ایشان می آموختند.
آموزش کشتی گیران آزموده و کهنه کار را پهلوانان شهر به عهده داشتند که با آیین های ویژه در زمانهای مشخص زیر نظر ایشان انجام می شد تا به درجه کمال می رسیدند و آنگاه پس از آزمایشهای فنی و عملی استاد کشتی می شدند. از چگونگی دقیق آموزش کشتی، آیین نامه ها و کشتی ابزارهای ایران باستان سندهای زیادی در دست نیست. بنابرآنچه در نگارها، سنگ نگارشها و حماسه نامه ها به ویژه در شاهنامه دیده می شود، گویا کشتی گیران حرفه ای هنگام مبارزه کمربند می بستند که در میان آن حلقه ای وجود داشته، و در آغاز کشتی مبارزان کمر یکدیگر را می گرفتند. فردوسی چنین می گوید:

به کشتی گرفتن نهادند سر گرفتند هردو دوال کمر

پهلوانی:

در ایران باستان نام پهلوانی به کسی می گفتند که در بیشتر ورزشهای میدانی و جنگی کارآزموده باشد، و از فنون سواری، تیروکمان و نیزه، گرز و زوبین و به ویژه کشتی سرآمد باشد، و بتواند سپاه و کشور خود را در مبارزه با دشمنان پیروز و سرافراز کند. اینگونه یلان در زمان صلح، پهلوان کشور و در هنگام نبرد سرداران سپاه بودند، که هم نیرو و هم غرور ملی و میهن پرستی داشتند.
پهلوانان نامی سالی یکبار در نزد شاهنشاه برای گرفتن مقام پهلوانی اول کشور که جهان پهلوان نامیده می شد، کشتی می گرفتند و این نام یکی از درجه های عالی ارتش به شمار می رفت. چنانکه سام، زال، گیو، رستم، ... همگی جهان پهلوانان و فرماندهان سپاه ایران بوده اند.
پهلوانی در ایران باستان مکتبی است معنوی که جزء نیرومندی تن هدفهای والاتری را دربرداشته و بر پایه علمی و فلسفی قرار گرفته است. که کمال شناخت، خوی های اخلاقی، جوانمردی، میهن پرستی و دستگیری از درماندگان از موارد اصلی آن است.

شطرنج

نمونه ای از ورزش فکر در ایران باستان، رواج بازی شطرنج است. به موجب آثاری که از کاوشهای باستان شناسی به دست آمده است، شطرنج در ایران باید سابقه ای کهن داشته باشد. چنانکه در زیر جام هخامنشی که از خرابه های حسنلو پیدا شده، نقشی از شطرنج دیده می شود. که در بخش زیرین کاسه، نقش مربع شطرنج مانندی که از یک طرف دارای ۱۰ خانه و طرف دیگر ۹ خانه است، وجود دارد.
شکی نیست که شطرنج در آغاز بگونه امروزی نبوده و مهره های آن نیز اشکال دیگری داشته و رفته رفته دگرگون شده و به شکل امروزی درآمده است.
یک گونه نقش نیز در بشقابهای گلی پیدا شده در سیلک کاشان، دیده شده است. آنچه مشخص است شطرنج یک ورزش فکر در دوره ساسانی به شمار می رفته و آن بازی شاهان، بزرگان و دانشمندان بوده است.
امروز شطرنج از ورزشهای فکری جهان می باشد که هزاران نفر دوره های آن را می گذرانند و قهرمانان بزرگی هرساله پا به عرصه شطرنج نوین می گذارند.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۵

خرس سیاه


نام علمی : Ursus thibetanus

نام انگلیسی: Black Asian Bear

نام فارسی: خرس سیاه

مشخصات: جثه كوچك‌تر از خرس قهوه‌ای، گوش‌ها به نسبت بزرگ، موها بلند و به رنگ سياه است. در وسط سينه لكه سفيدی به شكل ۷ وجود دارد (نمونه‌هايی با رنگ قهوه‌ای متمايل به قرمز يا كاملاً قهوه‌ای مشاهده شده است).

اندازه‌ها: طول سر و تنه ۱۲۰ تا ۱۸۰ سانتی‌متر، دم ۷ تا ۱۰ سانتی‌متر، ارتفاع ۹۰ سانتی‌متر، وزن۵۰ تا ۱۷۰ كيلوگرم.

زيستگاه: مناطق كوهستانی و جنگلی جنوب كرمان، رويشگاه‌های پراكنده درختچه داز و زيتون واقع در بلوچستان و هرمزگان.

پراكندگی: از مناطق مرزی بلوچستان ايران با پاكستان تا ميناب و جيرفت پراكندگی دارد. مناطق كوهستانی زابلی، نيك‌شهر و رشته‌كوه بيرك واقع در بلوچستان، كوه‌های بشاگرد و رودان در هرمزگان، مناطق كوهستانی ده‌بكری جبال بارز، دلفارد، بحر آسمان و كهنوج واقع در جنوب كرمان از مهم‌ترين مناطق زندگی اين حيوان است.

پراكنش جهانی:‌ پاكستان تا ژاپن، تايلند و جنوب شرقی سيبری.

عادات: شبگرد است. معمولاً در اواخر غروب از لانه بيرون می‌آيد و قبل از روشن شدن هوا دوباره به لانه برمی‌گردد، به نحو بسيار ماهرانه‌ای از درخت بالا می‌رود. به صورت انفرادی زندگی می‌كند. در غارها يا حفره‌هايی كه در اثر ريختن صخره‌ها به وجود آمده است لانه می‌سازد. حالت تهاجمی اين خرس بيشتر از خرس قهوه‌ای است. در ايران به احتمال زياد خواب زمستانی ندارد ولی در مناطقی مانند سيبری چهار تا پنج ماه به خواب زمستانی فرو می‌رود.

غذا: اغب از مواد گياهی نظير ميوه و جوانه تغذيه می‌كند. بيشتر از ساير خرس‌ها به بالای درخت می‌رود. در اكثر مناطق كم ارتفاع بلوچستان كه درختان داز (شبيه نخل زينتی هستند) فراوان است، مشاهده می‌شود از ميوه و جوانه انتهايی آن كه نرم و مغذی است تغذيه می‌كند. در مناطق كوهستانی مرتفع مانند كوه بيرك و جبال بارز غذای خرس‌های سياه غالباً بادام وحشی، انجير، زيتون و ساير ميوه‌ها نظير زردآلو است. خرس سياه علاوه بر مواد گياهی، از مواد حيوانی نظير حشرات، مهره‌داران كوچك، نوزاد پستانداران و گاهی دام اهلی تغذيه می‌كند. در منطقه سرباز تعداد هشت رأس گوسفند كه در يك شب توسط خرس سياه كشته شده بودند مشاهده شد. خرس سياه گاهی اوقات به نخلستان‌ها دستبرد می‌زند و خساراتی وارد می‌سازد. در مناطق شهرستان نيك‌شهر خرس‌ها برای خوردن خرما از درختان نخلی كه حدود ۱۵ متر ارتفاع داشتند، بالا رفته بودند. در اطراف رودخانه كاجو در سرگين چند خرس مقدار زيادی پوست خرچنگ رودخانه‌ای و بال‌های قاب‌بالان مشاهده شد. خرس سياه معمولاً برای خوردن غذا هر شب كيلومترها راه را طی كرده، صبح زود به لانه مراجعت می‌كند.

توليدمثل: از توليدمثل خرس سياه اطلاع زيادی در دست نيست ولی معمولاً جفت‌گيری در اواخر تابستان انجام می‌گيرد و پس از حدود هفت ماه معمولاً تعداد دو بچه می‌زايد. چشم‌ها بعد از يك هفته باز می‌شوند. سه ماه و نيم شير می‌خورند و تا دو يا سه سالگی با مادر می‌مانند. گاهی اوقات مادر با دو سری بچه مشاهده می‌شود. طول عمر حدود ۲۵ سال است.

وضعيت فعلی: خرس سياه از قدرت تطابق خوبی با محيط‌ها و غذاهای مختلف برخوردار است، ولی به علت قابل دسترس بودن مخفيگاه اين حيوان، شكارچيان به آسانی آن را می‌يابند و از بين می‌برند. همه ساله تعدادی بچه خرس كه برای خوردن خرما به بالای نخل‌ها می‌روند توسط روستاييان دستگير و يا كشته می‌شوند. در حال حاضر در اكثر مناطق جنگلی جبال بارز و دلفارد نسل آن رو به انقراض است و در ساير مناطق نيز كاهش نسبی جمعيت مشاهده می‌شود. در بررسی كه توسط مؤلف در خرداد ۱۳۸۴ از رشته‌كوه آب‌بند واقع در شهرستان نيك‌شهر انجام گرفت، آثار تازه به جای مانده از حداقل پنج قلاده خرس مشاهده شد كه آمار اميدواركننده‌ای است. در اوايل سال ۱۳۸۵ نيز يك قلاده خرس نر بالغ در جاده كرمان جيرفت ۱۵ كيلومتر بعد از سه راهی دارزين با اتومبيل تصادف نموده و كشته شد. همچنين در ارديبهشت ماه ۱۳۸۶ در منطقه نيك‌شهر يك توله خرس كه تازه چشمانش باز شده بود توسط اهالی به اداره محيط زيست نيك‌شهر تحويل داده شد كه به باغ‌ وحش چاه نيمه زابل انتقال يافت. در منطقه كهنوج نيز در دو ساله اخير دو قلاده خرس سياه به علت تصادف با اتومبيل كشته شده‌اند. در سال ۱۳۸۷ نيز در منطقه ده بكری كرمان يك قلاده خرس سياه توسط هادی فهيمی و حسين يوسفی مشاهده شد و برای نخستين بار در طبيعت از آن فيلم تهيه گرديد.

خرس سیاه آسیایی (هیمالیا) با نام علمی (ursus thibetanus)متعلق به خانواده ursidae گونه ای است با جثه متوسط در بین گونه های دیگر خرس ها. و طول بدن این جانور با توجه به شرایط محیطی و نوع تغذیه ای که انجام میدهد متغیر است و از ۱۳۰ تا ۱۸۰ سانتی متر میباشد. وزن خرس سیاه در منابع مختلف متفاوت ارائه شده است . برای نر های بالغ ۱۶۰-۹۰ کیلوگرم وبرای ماده ها ۱۳۰ تا ۷۰ کیلوگرم که البته به نوع تغذیه خرس ها و شرایط محیطی بستگی دارد. وزن توله خرس ها بین ۵ تا ۳۰ کیلوگرم متفاوت است. اما به طور متوسط در حدود ۱۰ کیلوگرم وزن دارند. دم آن بسیار کوتاه و حدود ۷ الی ۱۰ سانتیمتر بوده و از دور به زحمت دیده میشود. ارتفاع بدن جانور نیز به حدود ۹۰ سانتیمتر میرسد. چشمها ریز و نزدیک به هم هستند و موهای بدن آن بلند است. نام محلی خرس سیاه آسیایی با توجه به جثه بزرگی که دارد به نام محلی مم شناخته می شود. شکل ظاهری بدن خرس سیاه شبیه خرس قهوه ای است. ولی ترکیب بدنی آن سبکتر و ظریف تر است دست و پاهای این جانور دارای ۵ انگشت با ناخن های تیز و قوس دار میباشد که این مسئله کمک میکند تا خرس بتواند براحتی از تنه درختان و صخره های صعب العبور بالا برود. از مشخصات بارز این جانور وجود لکه سفید رنگ به شکل ۷ و هلال مانند روی سینه اش میباشد.

گوش های این جانور بیضی شکل و بلند و پا هایش لاغرتر و بلندتر و بخش جلویی بدن از بخش عقبی قوی تر است بدلیل کوتاه بودن دستها نسبت به پاها سرعت حرکت این جانور در سرازیری کمتر از حرکت در سربالایی است حس بویایی این جانور بسیار قوی تر از حس شنوایی و بینایی آنهاست.

تولید و مثل : خرس سیاه در سن ۳ -۴ سالگی به بلوغ جنسی میرسد و زادآوری را شروع می کند البته تا زمانیکه توله ها با مادر زندگی می کنند جنس ماده تمایلی به آمیزش ندارد جفت گیری عموما در اواسط فصل تابستان شروع می شود در این مدت نر و ماده چند روز با هم زندگی می کنند طول دوره بارداری خرس سیاه متفاوت است ولی معمولا ۷ – ۸ ماه طول می کشد. و فصل زایمان در اواخر زمستان صورت می گیرد و غالبا دو قلوزا هستند توله ها در بدوتولد بسیار کوچک و نارس هستند و حدود ۵۰۰ گرم وزن دارند وفاقد مو وصورتی رننگند، وتا یک ماه چشم هایشان بسته است وبسیار آسیب پذیر هستند. دوره شیر خوارگی توله خرس در حدود ۶ ماه طول می کشد. توله ها تا دو سالگی وابسته به مادر هستند وبا توجه به اینکه مهارت لازم را در سال اول زندگی برای گریز ومقابله با دشمن ندارند، نیاز به حمایت بیشتر توسط خرس مادر را دارند، خرس ها معمولا" هر دو سال یک بار زاد آوری می کنند. به شرطی که بچه های همان سال تلف نشده و از بین نرفته باشند در غیر این صورت میتوانند همان سال نیز جفتگیری نموده و باردار شوند و متوسط طول عمر این حیوان در حدود ۳۰ سال میباشد. با توجه به این مسایل می توان دریافت که این جانور دارای استراتژی تولید ومثل مطلوبی نبوده واین مسئله باعث به خطر افتادن نسل این حیوان شده است.

پراکنش جهانی خرس سیاه آسیایی : پراکنش این گونه در سطح وسیعی از قاره آسیاه گزارش شده است . وعمدتا" جنوب وجنوب شرق آسیاه وشرق آسیاه را شامل میشود. این گونه در نواحی کوهستانی جنوب شرقی ایران، پاکستان، افغانستان، شمال هندوستان، نپال، بوتان، چین، لائوس، تایلند، کامبوج، و ویتنام هم دیده شده است. حتی به صورت موردی در تایوان هم گزارش شده است. اخیرا" با توجه به مطالعات صورت گرفته، چهار زیر گونه از این جانور در سطح قاره آسیاه مشخص گردیده است. وزیر گونه ای که در ایران زیست می کند. ursus thibetanus gedrosianus میباشد.

پراکنش در ایران: پراکنش این جانور در کشور ایران محدود به مناطق جنوب شرق شامل استان های کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان است. در استان کرمان درمناطقی از شهرستان های جیرفت وکهنوج گزارش شده است. ودر استان هرمزگان هم در مناطقی از ارتفاعات بشاگرد گزارش شده است ولی در استان سیستان وبلوچستان از پراکنش بیشتری برخوردار است. و در ارتفاعات شهرستان نیکشهر، چابهار، سرباز، کوه بیرک سراوان، خاش، و بزمان ایرانشهر گزارش مشاهده خرس در سالهای گذشته اعلام شده است. بیشترین جمعیت این گونه در سالهای اخیر در شهرستان نیکشهر گزارش شده است.

زیستگاه وشرایط اقلیمی: انتخاب محل در زیستگاه و یا نحوه استفاده از آن ارتباط مستقیمی با آب، پوشش گیاهی، پناهگاه، امنیت، منابع غذایی و توزیع جوامع انسانی در منطقه دارد. خرس سیاه در بلوچستان در مناطقی که پوشش گیاهی داز و خرما دارد، مستقر ند و شرایط اقلیمی رابطه مستقیمی با محل زیست این گونه در سطح منطقه دارد. یعنی خرس ها در طول سال با توجه به شرایط محیطی در مناطق مختلفی به زندگی و استراحت می پردازند. در منطقه نیکشهر . خرس ها از اواسط اسفند تا اواخر خرداد ماه که هوا گرم میباشد. مناطقی را برای استراحت روزانه انتخاب می کند که خنک تر باشد. در این موقع از سال بیشتر در ارتفاعات بالاتر و در لانه هایی که شیب آن به سمت مغرب باشد و تا اواسط روز آفتاب به آن نقطه نمی تابد و بیشتر در داخل پوشش گیاهی که در این دره ها قرار دارد، زیست می کنند. مهمترین دلایل وجود تعداد زیستگاه هاس خرس سیاه یا مهم در سطح شهرستان نیکشهر:

۱- بکر بودن مناطق ۲- وجود منابع غذایی فراوان در منطقه میباشد. مهمترین مناطقی که در طول مطالعه خرس سیاه در این شهرستان شناسایی گردید بشرح ذیل میباشد.

۱- منطقه داروکان و ارتفاعات اطراف این روستا ۲- منطقه شوشین واسلام آبادومخت ۳- ارتفاعات شالمال ۳- ارتفاعات آبند و دره زندانی ۴- ارتفاعات کوشات ۵- ارتفاعات جوزدر وملوران ۶- ارتفاعات کارچان ۷- ارتفاعات کوه نران وکهیری ۸- ارتفاعات جکان ۹- ارتفاعات روستای تواران وچاهان وهمچنین ارتفاعات رمش در بخش فنوج. که بیشتر این زیستگاهها در بخش مرکزی شهرستان نیکشهر واقع شده است.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۵

معنای پاسارگاد چیست؟

در مورد این واژه هنوز نظری قطعی داده نشده است اما هرودوت در کتاب خود ادعا می کند که پاسارگادی مهمترین قوم پارسیان بوده اند و ریشه هخامنشیان از آنهاست. پاسارگاد در برخی از نوشتارهای قدیمی پارسه گَدَ نیز گفته شده است. اما در کل معناهایی که برای آن مطرح شده است شامل: زیستگاه پارسیان ، تختگاه پارسه ، محل استقرار پارسیان و دژ پارسیان می باشد. در این دشت که در سینه خود هویت ایرانیان را نگه داشته و مانند بغضی در گلو هر لحظه منتظر حکایت تاریخ آن دوره است ، نشانه های زیادی از تمدن ایرانیان وجود دارد که البته مربوط به دوره های گوناگونی است.
این دوره ها را در کل می توان به سه دوره متمایز تقسیم نمود:
۱- آثار پیش ار تاریخ و قبل از هخامنشیان: در ایوان سنگی مسقفی ( البته امروز اثری از سقف در آن نیست ) در شما آرامگاه کوروش به نام تُل تخت ( تخت سلیمان) تکه سفالهای نقش داری و قسمتی از یک مجسمه مربوط به دوران عیلامی کشف شده است.
۲- دوره هخامنشی: شاید بدون هیچگونه شک و تردید بایستی گفت که با شکوه ترین آثاری که در حال حاضر در دشت پاسارگاد ایران می باشد ، مربوط به این دوره می باشد. آثاری مانند: کاخ پذیرایی کوروش بزرگ - کاخ شرقی با نقش برجسته انسان بالدار - کاخ اختصاصی کوروش بزرگ - تَل تخت - اولین چهارباغ ایرانی - آب نماهای کاخ شاهی - ویرانه برج سنگی - بنای معروف به زندان - دژ پاسارگاد - آتشکده پاسارگاد - حوضچه های سنگی و در نهایت آرامگاه کوروش بزرگ.


۳- آثار بعد از اسلام: مسجد اتابکان که توسط اتابک زنگی در رمضان سال ۶۲۱ ه . ق ساخته شده است.. کتیبه و محراب و قبله نمایی که بر روی قبر کوروش کنده شده مربوط به این دوران است. علاوه بر این اتابک زنگی در صد متری شمال آرامگاه کوروش بنایی اسلامی بنا کرده که البته امروز هیچ اثری از آن نیست و ویرانه ای بیش از آن نمانده است و از روی آن می توان به عظمت معماری دوران کوروش بزرگ پی برد که بنای آن هنوز پا برجاست اما سایر آثار بعد از آن یا کاملاً مفقود شده اند و یا بکلی ویران گردیده اند. در سال 1328 خورشیدی ، قطعه سنگی از یک کتیبه که روی آن جمله ( السلطان المطاع ابوالفارس) به خط ثلث زیبا حکاکی شده است از زیر خاک یافت شد و از آنجا که لقب ابوفارس مربوط به شاه شجاع مظفری (۷۵۹ تا ۷۷۶ ه. ق) بوده و چند سکه از او نیز در همان محل یافت گردیده می توان گمان برد که این پادشاه نیز در این منطقه بناهایی را ایجاد کرده بوده است که امروز از آنها هیچ برجای نمانده است.


آرامگاه کوروش بزرگ به همراه ستونها و درگاه مسجد اتابکان ( آثار دوره اسلامی )
قبله نما در گوشه غربی آرامگاه کوروش بزرگ( واژه قبله در گوشه سمت چپ دیده می شود.)
نقش برجسته انسان بالدار - اعتقاد بر این است که این تصویر ، ذوالقرنین یا همان کوروش بزرگ است.
آرامگاه کوروش بزرگ در سال ۱۸۴۰ میلادی کار دو هنرمند فرانسوی فلاندن و کست.
کمی که می گذرد و شما پس از مشاهده تمدن نیاکانتان به خودتان باز می گردید و می خواهید جای آنها بیاندیشید و کشف نمایید که آنها چگونه این بناها را ایجاد کرده اند. قبل از هر چیز توجه تان به مقبره باشکوه کوروش بزرگ جلب می شود. مدل سازه این مقبره با تمامی مقبره های سرزمین ما فرق دارد و به آن یگانگی خاصی می دهد. هرچند شاید برای ما فرق کند اما جالب آنکه مقبره ای دیگر شبیه به آن در سرزمین ما موجود است که بعد از آن ساخته شده است و شاید بد نباشد در اینجا به آن نیز اشاره ای کنیم که مانند بسیاری از اثرهای با شکوه سرزمین در حال نابودی است و آن مقبره ای در کازرون( سر مشهد) می باشد که به گور دختر ( آرامگاه منسوب به چیش پش - دوره هخامنشی ) مشهور است.آرامگاه کوروش بزرگ در طول این قرن ها با اُبهت ایستاده است ولی باستان شناسان هنوز نتوانسته اند بطور یقین بگویند که این بنا توسط کدام قوم سرزمین کوروش بنا شده است و هر کدام گمانه هایی زده اند. برخی آنرا طرحی از آن مردمان میانرودان بخصوص شبیه زیگورات می دانند. برخی دیگر آنرا طرحی مشترک و آمیخته از میان رودان و سایر اقوام می دانند. گروهی آنرا از آن قومهای لودیه و ایونیه خطاب کرده اند و برخی باستان شناسان می گویند این بنا از بناهای سنتی خود ایرانیان است و نظریه دهندگان آخر ادعا کرده اند سازه یونانی و یا ساخته شده اقوام آناتولی غربی است. اگر کمی به شواهد و آثار بر جای مانده بر روی بنا دقت نماییم می توانیم تا حدودی تشخیص دهیم که بنای فوق ساخته و پرداخته کدام یک از مردمان سرزمین کوروش بزرگ است. از آنجا که معماران ، ایونیه و لیدیه ای در ساخت بنا از ابزاری خاص استفاده کرده اند و در مقبره کوروش نیز این آثار یافت گردیده می توان حدس زد که این بنا توسط ایشان و به دستور کوروش بزرگ در زمان زنده بودن خود او ساخته اند :

۱- به کار گیری سنگهای تراش خورده که با اتصال های دم گیری شده اند.
۲- اندازه داخلی اتاق با اندازه های ایونی مطابقت دارد.
۳- نحوه برجستگی ها و فرورفتگی ها در حاشیه درگاه و سقف شیب دارد.
۴- استفاده از بست های آهنی و سربی ، دُم چلچله ای.
۵- اندازه های خارجی کل سازه. البته بیان گردیده که غیر از مهندسان و معماران ، مُغ ها نیز در ساخت آن مؤثر بوده اند و آنها توصیه کرده اند مقبره رو به شرق ساخته شود.

در مورد تاریخ ساخت قبر نیز گمانه ها مختلف است اما می توان تخمین زد که مقبره در ۵۳۰ یا ۵۴۰ پیش از میلاد بنا گردیده است. تصویر دم چلچله ای از آرامگاه کوروش بزرگ که می تواند گواه و تأییدی باشد بر معماران لیدی و ایونیه آرامگاه کوروش بزرگ. جنس فلزات از سرب و آهن می باشد. اما برخی از این دم چلچله های آرامگاه به سرقت رفته است اما جای خالی آنها هنوز باقی است.

شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۵

جواز پوشیدن لباس کریح آخوندی در دوره رضا شاه

اون افرادی که نامنصفانه معترض هستند که چرا در ایران شبیه ترکیه جلوی هر بی سرو پای آخوندی را نگرفتند تا این لباس کریح شارلاتانی را تنشون نکنند٬ ببینند که اینگونه نبوده و برای پوشش لباس آخوندی مجوز دولتی دریافت میشده. تا زمانی که این ملت متوجه نشوند که آخوند با لباس و بی لباس هر دو مضرند٬ دولت حکومت کاری ازش بر نمیاد.

 به قول امیر کبیر: ابتدا فکر می کردم که مملکت وزیر دانا می خواهد بعد فکر کردم شاید شاه دانا می خواهد اما اکنون میفهمم ملت دانا می خواهد.



 با درود و خسته نباشید به دوستان تاریخ در تصویر. لطف کنید وقتی مطلبی را چه از وبلاگ و چه از صفحه یوتیوب استفاده می کنید نام مآخذ آن را هم درج کنید. ما هم فکر و هم سوء هستیم. پس از این شما میدانید و وجدان شخصیتان. پروز باشید