شاپور
دوم که ملقب بود به شانه سنب (
ذوالاکتاف
) پس
از جلوس بر تخت شاهنشاهی ايران تصميم گرفت
به هجوم های اعراب و ويرانی ها آنان پايان
دهد . قبايل
عرب در نواحی فرات غربی و جنوبی روستاهای
بسياری را ويران کرده بودند و آنجا را
مبدل به چراگاه شتران خود نموده بودند و
رونق کشاورزی و تمدن را از منطقه دور کرده
بودند . از
طرف ديگر عرب ها چندين بار در نبرد با
روميان به کمک روميان شتافته بودند و با
آنان عليه پادشاه ايران متحد شده بودند
. اين
در حالی بود که صدها سال شاهنشاهان ايران
مناطق عرب نشين را جزوی از ايران ميدانستند
و حق و حقوق آنان را محترم می شمردند و حتی
به گفته طبری پادشاه ايران چنيدن بار
اعراب را از آمدن قحطی نجات دادند و به
کمک آنان شتافته بودند .
شاهان
گذشته اکثر با مدارا و هشدار دادن و سرکوب
جزئی آنان با افراد متحجر عرب مقابله
ميکردند .
ليکن
با همه اين موارد شاپور تنها راه در گرفتن
زهره چشم و ترساندن آنان ديد و با اين ديد
که بايد درسی به آنان بدهيم که برای ابد
جرات نکنند بر عليه ما شورش کنند با آنان
وارد نبرد شد .
عربها
ذاتا جيزی برای از دست دادن نداشتن و تنها
راه نجات خودشان را نزديک شدن به شهرهای
سبز و آباد ايران ميدانستند و هيچ بيمی
از کشته شدن نداشتند .
بنابراين
قبل از نبرد -
شاپور
فرمان اخراج عربهای وحشی و مخرب را صادر
نمود ولی آنان به مبارزه پرداختند و شاپور
شيوخ عرب را دستگير کرد و برای درس عربت
دادن به آنان از کتف آنان طنابی عبور داد
. سپس
لاشه های آنان را بر سر جاده های کاروانرو
عرب آويخت تا همگان مشاهده کنند .
اين
لقب ذوالاکتاف که معنيش صاحب شانه ها می
باشد از آنجا به وی داده شد .
سپس
قبايل بنی بکر و بنی تغلب را که با تشويق
روميان وارد منطقه فرات شده بودند را از
آنجا بيرون نمود و آنان را راهی بيابانهای
شمال عربستان کرد .
سپس
تکشيل دولت مستقلی در جنوب فرات و شرق
عربستان در مرکز حيره که از شهرهای مهم
آن روزگار بود داد و فرماندار آنجا را که
لقب مرزبان داشت را بر آنجا مستقر کرد تا
با کوچترين تجاوز عربها به خاک پادشاهی
ايران مقابله کنند .
طبری
می نويسد در نبردی سخت ميان ايرانيان و
روميان هزاران عرب بر عليه ايران شمشير
زدند که اين امر ناخشنودی ايران را در بر
گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر