پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۲

تیمسار نادر جهانبانی ، عقاب آسمان ایران


تیمسار سپهبد خلبان نادر جهانبانی (۲۷ فروردین ۱۳۰۷ – ۲۲ اسفند ۱۳۵۷) خلبان نیروی هوایی شاهنشاهی ایران، یکی از خلبانان ویژهٔ محمدرضا شاه پهلوی و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی بود.از او به عنوان یکی از بهترین خلبانان عصر خود نام می‌برند.آخرین درجهٔ وی در ارتش سپهبد بود.
نادرجهانبانی در سن ۱۸ سالگی وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی روسیه شد. پس از اتمام تحصیلات وارد نیروی هوایی ایران شد. پس از آن نادرجهانبانی برای آموزش دوره خلبانی جت راهی آلمان شد. نادر جهانبانی در آلمان با لیدر تیم آکروجت آمریکا آشنا می‌شود و از طریق او فنون آکروباسی هوایی با هواپیمای جت را فرا می‌گیرد. سپهبد نادر جهانبانی پس از بازگشت به ایران اولین تیم آکروجت ایران را به تشکیل می‌دهد.
یک سال پس از تشکیل تیم آکروجت تاج طلایی، در مسابقه‌ای با حضور ایران، نیروی هوایی آمریکا و نیروی هوایی بریتانیا، تیم ایران مقام نخست را به دست آورد.
تیم آکروجت تاج طلایی ایران تا زمان انحلال آن یعنی در بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷، جزو قدرتمندترین تیم‌های آکروباسی هوایی با هواپیمای جت در دنیا بود که در چندین رقابت بین‌المللی، مقام‌هایی را نیز کسب کرد.

پدر سپهبد نادرجهانبانی، امان‌الله جهانبانی از فرماندهان ارتش، وزیر و سناتور بود. مادر او از مهاجران روس بود و به خاطر رخسار اروپایی‌اش به عنوان ژنرال چشم‌آبی معروف بود. همسر وی فرخ زنگنه نام داشت و این دو دارای دو فرزند به نام‌های انوشیروان جهانبانی و گلنار جهانبانی بودند.
از خاطرات منتشر شده‌ خلبانان ارتش ایران که در جنگ ایران و عراق شرکت کردند و پیش از انقلاب نیز در نیروی هوایی خدمت می‌کردند، بر می‌آید که سپهبد نادر جهانبانی از محبوب‌ترین چهره‌ها بین پرسنل نیروی هوایی پیش از انقلاب بوده است.
نادر جهانبانی پس از انقلاب در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی جانی٬ حاکم شرع وقت بر روی پشت بام مدرسهٔ علوی تیرباران شد.




عکس دیده نشده از سپهبد نـادر جـهانبانی و همسرش

وقتی سپهبد جهانبانی را برای محاکمه آوردند، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند، اما به نظر می‌رسید او جرمی نداشت، کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام داده. پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد. متن حکم کیفرخواست که در دادگاه برای وی خوانده شد بدین شرح است: نادر جهانبانی با اشتغال در سمت‌های حساس نظامی و این اواخر ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی شرعی به طریق غاصبانه و با ارادهٔ اجنبی در ایران سلطه پیدا کرده و مملکت را در جهت ارادهٔ اجنبی و در جهت خلاف شرع و مصلحت مملکت و ملت به قهقرا می‌برد و به نابودی می‌کشاند با اقدام علیه امنیت و قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و نایب امام علیه السلام مطابع قوانین الهی و قوانین جاریه در زمان ارتکاب جرایم تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام و مصادرهٔ اموال شخصی ایشان و آن مقدار از اموال که به خاطر فرار از ادای دین به صاحبان اصلی به فرزندان و اقربای نزدیک انتقال یافته‌است از طرف دادسرای کل انقلاب اسلامی از دادگاه دارم.
پس از ارائهٔ متن کیفرخواست هنگامی که نوبت به دفاعیات وی رسید گفت:. در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز می‌کردم. شما از هزاران جوان ایرانی که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها، در ماه‌های گذشته کوشیده‌ام، ازرم نمی‌کنید؟ آقایان من پنجاه یک سال به خوبی و نیکی زندگی کرده‌ام و قرارگاهم آسمان‌ها بود. من دفاع خاصی ندارم ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکرده‌ام به هر حال دیگر مهم نیست و من آمادهٔ اعدام هستم.
شاید هیچکس به اندازه صدام حسین از اعدامِ جهانبانی خشنود نشد
تیمسار نادر جهانبانی، معروف به ژنرالِ چشم آبی، دشمن قسم خورده عراقیها که بر خلاف دستور شاه،با جنگنده F- 4 بر فراز کاخ ریاست جمهوری عراق پرواز کرد و دیوار صوتی را شکست.و با این کار، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق را به استهزاء گرفت…او یک سرباز شایسته و یک مرد تمام عیار بود که بعد از انقلاب خاک ایران را ترک نکرد و اواخر سال ۱۳۵۷ توسط خلخالی تیر باران شد.تیمسار نادر جهانبانی در آخرین لحظه ها و در پای جوخه آتش بعنوان آخرین تقاضا که همه گمان میکردند درخواست عفو و بخشش باشد،اعلام کرد: (هنگام تیرباران چشمهایم را نبندید،میخواهم شاهد پرواز گلوله ها باشم)… شاید هیچکس به اندازه صدام حسین،رئیس جمهور عراق از اعدامِ تیمسار جهانبانی خشنود نشد.
 
تیمسار نادر جهانبانی (معروف به ژنرال چشم آبی)
در سالهای ۱۹۷۴ میلادی اختلافهای بین ایران و حکومت صدام حسین صورت گرفت که این اختلافات بر اثر رود اروند رود و تعیین مرزبندی بین دو کشور بود و در یکی از این روزهای اختلاف و درگیری های لفظی نادر جهانبانی همراه با چند خلبان معروف دیگر مانند ارتشبد خاتمی بدون اجازه و دستور شاه با جت های جنگی بر روی کاخهای ریاست جمهوری عراق پرواز کردند و مانور آنان بار دیگر صدام حسین را به وحشت انداخت . او در آخرین پستهای خود : رییس آکروجت های نیرو هوایی – رییس تربیت بدنی و قهرمان سوار کاری را داشت .
با پیروزی انقلاب ۵۷ جهانبانی همراه با جمع کثیری از جنرالهای رده بالای ارتش دستگیر شدند و با رای صادق خلخالی نادر جهانبانی نیمه شب ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه ی علوی تهران با سه تن دیگر تیربار شدند و خبری از جسد او نشد گویا اون زمان جسد تیمسارها و اعدامی ها در بیابانهای اطراف تهران بی نام و نشان دفن میشدند .



هنگامی که خلبان ایران دوست جهانبانی تیربار شد دختر او فقط ۱۹ سال سن داشت . بی شک جهانبانی یکی از بهترین خلبانهای ایران حتی در زمان حال بوده و یکی از دلایل خوش باوری ها و دلیرانه حمله ور شدن صدام حسین به ایران همین اعدام ها وتیرباران کردن تیمسارها و خلبانهایی بود که میتوانستند نماد ایران قدرتمند در منطقه باشند . زمانی که وی را در حال آماده کردن برای تیربار بودند از وی پرسیدند برای آخرین بار چی میخوای و او به افسر تیربارش چنین میگوید : فقط میخواهم در هنگام تیربار چشمانم را باز کنید تا پرواز گلوله ها را ببینم . و هنگامی که فرمانده ی تیربار وی دستور آتش میدهد حاضران میگویند ناگهان جهانبانی با صدای بلند و رسا فریاد زد جاوید ایران.
 
وقتی نادر جهانبانی را برای محاکمه آوردند٬ کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند٬ اما به نظر می رسید او جرمی نداشت٬ کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام داده است. پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی٬ عامل فساد. در حین اعدام نادر جهانبانی خود فرمان آتش را صادر کرد. زمانی که جوخه اعدام به طرف او نشانه رفته بودند و آماده شلیک بودند او فریاد زد: «آتش». کمالی یکی از تفنگ چی ها بعد ها گفت: تیمسار جهانبانی اجازه نداده بود چشمانش را ببندند چون می خواست شاهد پرواز گلوله ها باشد. 

۲ نظر:

  1. هیچ انسان 100% بدی وجود ندارد - بالاخره یکدرصد هم در وجود یک انسان آدمیت پیدا می شود! هر کس عزیزی از دست داده از او بتی می سازد - ولی گویی این خاندان نیاز به ویرایش و تحریف و بالانمایی خود ندارند که از قول تنها پسر این خلبان با شهامت این مطالب در ویکی پدیا آمده - اگر این همان یکدرصد خوبی باشد، خودش خیلی است، چون همه در مورد خود یا عزیزشان واقع بین و صادق نیستند...
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%D8%AC%D9%87%D
    8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C
    ...این‌که پدرم با هواپیما از زیر پل کارون پرواز کرد دروغ است. این کار بی‌انضباطی است و پدرم خلبان بسیار با انضباطی بود و ابداً چنین کاری نمی‌کرد و این داستان سال‌های سال است که روایت می‌شود.
    داستان غیرواقعی دیگر این است که پدرم بدون اجازه پادشاه به عراق پرواز کرد و هواپیماهای عراقی ایشان را محاصره کردند و به بغداد بردند و پدرم با مهارت از چنگ آن‌ها فرار کرد. این داستان از ابتدا تا انتها دروغ است.
    یکی دیگر هم این‌که می‌گویند پدرم فانتوم را از روی جاده بلند کرده‌است، آن هم در حالی که تمام آمریکایی‌هایی که آن‌جا بودند، می‌گفتند این کار خیلی اشتباه و خطرناک است. پدرم هیچ وقت چنین کاری نکرده‌است. متأسفانه این داستان‌ها مدام دارد بیشتر و بزرگ‌تر می‌شود و زیاد باعث افتخار نیست. پدرم خلبان شجاعی بود ولی خلبان بسیار با انضباطی بود. او هیچ وقت کاری نمی‌کرد که درس بدی برای خلبان‌های جوان‌تر باشد. کارهای دیگری می‌کرد. شجاعت‌شان در پرواز فوق‌العاده بود یا هنر خلبانی که در آکروجت نشان داد...

    پاسخحذف