یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۴۰۱

جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین

شـــــرح
«... در اوج قدرت نازی ها در آلمان به دستور رضا خان يک كابينه جوان به نخست‌وزيری متين دفتری روی كارآمد . وظيفه اين كابينه نزديك شدن به آلمان بود. عملاً نيز روابط تجاری و صنعتی بين ايران و آلمان توسعه يافت. با پيشرفت آلمانها در جنگ و نزديك شدن آنها به كوههای قفقاز رضاخان هم به انگليسی ها ناسزا می گفت اما با شروع شكست آلمان رضاخان دستپاچه شد و منصورالملك را كه از مهره‌های انگليس به شمار می رفت نخست وزير كرد...»۱
از ديد رضا شاه اعلام بيطرفی، موضعی مناسب در برابر دو جبهه‌ای بود كه يكي به عقيده وی در حال سقوط بود، اما در پشت مرزهای ايران كمين كرده بود، و ديگری در حال پيروزی بود اما با مرزهای ايران فاصله داشت.

در چنين شرايطی رضا شاه بنا داشت در برابر تهديدات روسيه و انگليس به سياست وقت‌كشی روی آورد. او به ويژه تهديدات روسها را در وضعيتی كه اوكراين به اشغال نظاميان هيتلر درآمده و آلمانی ها به سوی مسكو در حركت بودند، جدی نگرفته بود.
پنجم تير ۱۳۲۰ـ ۴ روز پس از شروع عمليات نظامی گسترده آلمان عليه روسيه ـ دولتهای روسيه و انگلستان طی دستور مشتركی به رضا شاه از وی خواستند تا سريعاً نسبت به اخراج مستشاران آلمانی از ايران اقدام كند. اين تصميم از سوی «سرريدر بولارد» سفير انگليس و «اسميرنوف» سفير روسيه اتخاذ شده و در ملاقاتی با رضا شاه به وی ابلاغ شد. رضا شاه نيز كه تصور پيروزی آلمان را در جنگ داشت، در پاسخ سفيران انگليس و شوروی اعلام كرد كه ايران كشور بی طرفی است و فعاليت آلمانی ها در ايران هم محدود به كارهای ساختمانی و امور بازرگانی است.

۲۸ تير، اخطار ديگری به ايران داده شد. بالاخره ۲۵ مرداد، يادداشت مشترك انگليس و روسيه، به منزله اتمام حجت به ايران بود. سرانجام، روز سوم شهريور ۱۳۲۰ سربازان ارتش سرخ از مرزهای شمال و نيروهاي انگليسی از بنادر جنوب به ايران حمله ور شدند و سفيران انگليس و روسيه صبح همان روز علت اين اقدام را طی يادداشتهای جداگانه‌ای به نخست‌وزير ابلاغ كردند. همان روز تلگراف مفصلی به امضای رضا شاه به عنوان روزولت رئيس جمهور امريكا مخابره شد كه سرآغاز دوران جديد روابط ايران و امريكا به شمار می آيد. هر چند امريكايی ها در آن شرايط نمی توانستند يا نمی خواستند كاری برای جلوگيری از اشغال ايران انجام دهند، اما زمينه مداخلات بعدی خود را فراهم ساختند. روزولت روز 11 شهريور در حالی كه نيروهای روس و انگليس در شمال و جنوب ايران مستقر شده بودند، به تلگراف رضا شاه پاسخ داد. رضا شاه زمانی پاسخ نامه را دريافت كرد كه تمام شرايط انگليس و روسيه را پذيرفته بود، اتباع آلمانی را از ايران اخراج كرده بود و راه‌آهن و جاده‌های شمالی و جنوبی كشور را در اختيار نيروهای اشغالگر قرار داده بود. با اين همه انگليسی ها و روس‌ها پيش از آن كه رضا شاه بتواند روابط نزديك‌تری با امريكا برقرار سازد، وی را برای استعفا از مقام سلطنت تحت فشار قرار دادند.

زمانی كه ايران به اشغال متفين درآمده بود، موجی از هرج و مرج و بلاتكليفی سراسر كشور را در برگرفته بود. اوضاع امنيتی كاملاً بی ثبات بود، بسياری از امرای ارتش و افسران ارشد گريخته بودند، سربازان باقی مانده در سربازخانه‌ها‌ مواد خوراكی در اختيار نداشتند، نظم و انضباط در هيچ رده ارتش برقرار نبود، دزدی از منازل مردم و غارت مغازه‌ها افزايش يافته بود و نظاميان نيز در اين غارتگری نقش داشتند. سربازان اسلحه‌ها را از پادگانها می ربودند و می فروختند. حتی اسبهای توپخانه به طور پنهانی داد وستد می شد. بسياری از هنگهای برگزيده سابق به يك چهارم قدرت عادی خود تنزل يافته بود، شعار نويسی عليه شاه به پشت ديوارهای كاخ رضاخان نيز رسيده بود. در مجلس علناً از لزوم بركناری شاه از مقام فرماندهی كل قوا سخن به ميان می آمد.

۲۴ شهريور، رضا شاه آخرين جلسه هيأت دولت را تشكيل داد و به وزيرانش گفت به زودی كشور را ترك خواهد كرد. آخرين جمله شاه به وزيران اين بود كه «راز موفقيت من اين بوده كه هرگز با هيچ كس مشورت نمی‌كردم و خود كارها را مطالعه مي‌كردم! ۲»
وقتي در سپيده‌ دم ۲۵ شهريور ۱۳۲۰ خبر پيشروی نيروهای روسی مستقر در قزوين به سمت تهران به اطلاع رضا شاه رسيد، وی فروغی نخست وزير را به كاخ احضار كرد و از او خواست تا پيش‌نويس استعفانامه را بنويسد. فروغی استعفا نامه را به امضای شاه رساند و سپس به دستور او رهسپار مجلس شد تا آن را براي نمايندگان قرائت كند. با اين همه، وی قبل از رسيدن به مجلس بدون اطلاع شاه راهی سفارت انگليس شد و استعفا نامه را به «سر ريدربولارد» سفير انگليس نشان داد.

زمانی كه متن استعفانامه در جلسه مجلس قرائت می شد، رضا شاه در راه اصفهان بود. او به خانواده خود كه قبلاً از تهران منتقل شده بودند، پيوست.

در ساعت ۸ بامداد ۲۵ شهريور، تانكها و زره‌پوش‌های روسی اطراف فرودگاه مهرآباد مستقر شدند و ساعتی بعد نيروهای انگليسی كه از قم به طرف تهران به راه افتاده بودند، به راه‌آهن رسيدند. تهران هيچ شباهتی به يك شهر عادی نداشت. خيابانها كاملاً خلوت بود. هيچ مغازه‌ای باز نبود. مردم حتی اتومبيل‌های خود را نيز از ترس آن كه به دست اشغالگران بيفتد پنهان كرده بودند.
روز ۲۶ شهريور در حالی كه تهران در اشغال نظاميان روس و انگليس قرار داشت، محمدرضا پهلوی جانشين جوان رضا شاه در مجلس سوگند ياد كرد. در اصفهان نيز رضا شاه به اتفاق خانواده به سوی نائين و يزد حركت كرد. آنها سپس به كرمان و از آنجا به بندر عباس رفتند.
روز هشتم مهر رضاخان و گروه مسافرانش كه ۲۰، نفر از جمله ۷ پيشخدمت و آشپز بودند، با كشتي انگليسی «باندرا»، ايران را به سوی بمبئی ترك كردند. روز نهم مهر كشتی «باندرا» به بمبئی رسيد. رضا شاه پس از توقف كشتی «سركلرمونت اسكراين» كنسول سابق انگليس در مشهد را مشاهده كرد كه وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسی تأكيد كرد حق خروج از كشتی را ندارند. آنها تنها اين فرصت را داشتند كه از كشتی باندرا به كشتی ديگری منتقل شوند.

كشتی «برمه» پس از ۹ روز دريانوردی به «پورت لوئی»ـ پايتخت جزيره موريس ـ رسيد. در موريس با تقاضای رضاخان برای سفر به كانادا مخالفت شد. وی و همراهانش را به اقامتگاهشان انتقال دادند. ارسال نامه و يا دريافت نامه برای آنان ممنوع شد و تنها شنيدن اخبار و گزارشهای راديو لندن آزاد بود. اين محدوديتها پس از امضای پيمان سه جانبه ميان ايران و انگليس و شوروی (۹ بهمن ۱۳۲۰) برداشته شد. پس از چند هفته اغلب فرزندان رضا شاه با موافقت انگليسی ها به تهران منتقل شدند و تنها او با تعدادی از همراهان و خدمتكاران باقی ماندند.
روز هفتم فروردين، رضا شاه و تعداد اندك همراهانش پورت لوئی را با كشتی به سوی دوربان در آفريقای جنوبي ترك كردند. آنان پس از دو ماه در اين شهر بندری كه آب و هوای نامساعدی داشت با قطار به مقصد ژوهانسبورگ حركت كردند. رضاخان كه از بيماری قلبی، كليه و عفونت گوش رنج می برد، طی اقامت خود در آفريقای جنوبی دايماً با شعارهايی كه وی را «ديكتاتور سرنگون شده» می خواندند و خواستار اخراج وی از اين كشور شده بودند مواجه بود. بيماری رضاخان سرانجام وی را از پای درآورد.

بدين ترتيب رضاخان پهلوی، ساعت ۵ بامداد روز ۲۶ ژوئيه ۱۹۴۴ (۴ مرداد ۱۳۲۳) در شرايطی كه جنگ جهانی دوم به سرعت به نفع انگليس و روسيه پيش می رفت، بر اثر يك حمله قلبی درگذشت.

جمعه، شهریور ۱۱، ۱۴۰۱

تلگراف‌کشی در عصر قاجار

انتشار اخبار اختراع وسیله ارتباطی جدیدی با نام تلگراف در اروپا باعث شد ناصرالدین شاه قاجار دستور دهد خطی برای ارتباط تلگرافی در ایران نیز راه‌اندازی و مورد استفاده قرار گیرد و چیزی نگذشت که همین وسیله به مهمترین ابزار ارتباطی زمان خود تبدیل شد. 
 
به گزارش مجله تاریخ فرادید، "عباسعلی خان دنبلی" را اولین کسی می دانند که در ایران زبان مورس را آموخت و به عنوان اولین تلگرافچی نخستین ارتباط تلگرافی در ایران میان مدرسه دارالفنون و کاخ گلستان را برای شاه قرائت کرد. پیامی که ان روز عباسعلی خان برای شاه قرائت کرد این بود: «منت خدای را عز وجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت …»
 
خطوط تلگراف در ایران به سال ۱۲۳۴ هجری شمسی بیش از یک دهه بعد از اروپا و امریکا مابین کاخ گلستان و مدرسه دارالفنون کشیده شد و با توجه ویژه ناصرالدین شاه به سرعت توسعه یافت. انگلیس که در آن زمان به دنبال تکمیل خط تلگراف اروپا به هندوستان بود برای کشیدن خط تلگراف در ایران پیش قدم شد و در سال ۱۲۴۱ هجری شمسی با دولت ایران قراردادی منعقد کرد. بر اساس این قرارداد یک رشته سیم از راه مدیترانه به خانقین کرمانشاه، همدان، تهران، اصفهان، شیراز، کرمان و بندر بوشهر کشیده شد و علاوه‌ بر این خطوط با عقد قراردادى دیگر در سال ۱۲۴۴ هجری شمسی خط تلگراف به سوى اروپا و شبه‌قاره هند پیوند خورد. در آن زمان در روزنامه وقایع اتفاقیه اخبار و گزارشات مربوط به این تکنولوژی جدید با تعابیری چون چرخ الماس، چرخ آتشی، سیم آهن، راه سیم آهن، چرخ صاعقه و سیم صاعقه کار می‌شد.
 
عباسعلی خان دنبلی که اولین تلگراف تاریخ ارتباطات ایران را برای شاه قرائت کرده بود به عنوان اولین تلگرافچی به استخدام اداره پست و تلگراف درآمد و همزمان با گسترش خطوط تلگراف در ایران از سوی این اداره به نقاط مختلف کشور اعزام می شد. سبزوار، خویی، کرمان، کرمانشاه و خراسان نقاطی بود که وی مدتی را در آنجا به عنوان تلگرافچی مشغول به کار بود. در آن زمان وظیفه تلگرافچیان این بود که بطور مرتب اوضاع شهر خود را به دربار گزارش کنند برای همین کسانی که برای این کار انتخاب می شدند معمتد دربار بودند و فرستاده شخص شاه به شهرهای مختلف به حساب می آمدند. گزارش های تلگرافچی ها به دربار که معمولا محرمانه هم بود شامل تمامی اتفاقات مهمی بوده که در شهر رخ می‌داد.
 
عکس های زیر که برای نخستین بار منتشر می شود از مجموعه عکس های "سر پرسی سایکس" مستشار نظامی بریتانیا در کرمان انتخاب شده و مربوط به زمانی است که احتمالا بر اساس قرارداد منعقد شده مابین ایران و انگلیس خطوط تلگراف به سمت کرمان کشیده می شود. این عکس ها که تاریخ دقیق و عکاس آنها مشخص نیست از مراحل سیم کشی و بلند کردن تیرهای تلگراف برای دایر کردن تلگرافخانه کرمان عکاسی شده است و از معدود منابع مصور از ورود تلگراف به ایران به شمار می‌رود.