شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۴

جایگاه آتش در میان ایرانیان زردشت

(( نیاکان ما آتش پرست نبوده اند ))
به دلیل جایگاه و تقدس بالای آتش در ادیان ایران باستان بویژه دین زرتشتی به اشتباه بسیاری زرتشتیان و حتی ایرانیان پیش از زرتشت را آتش پرست خوانده اند.
امروز برای افروختن آتش از انواع فندکها و یا در سختترین حالت از کبریت استفاده میکنیم ولی هزاران سال پیش همین کار بسیار ساده یکی از سختترین کارها برای اجداد ما بوده. برای امتحان میتوانید دو سنگ آتش زنه را برداشته و با مقداری برگ خشک اقدام به روشن کردن آتش کنید آن وقت متوجه خواهید شد که اینکار چه مشقتی دارد.
اما مسئله از این هم پیچیده تر بوده چرا که در ابتدا آتش توسط ساعقه بر درختهای خشک افروخته میشده و در زمانی که هنوز انسان نحوه روشن کردن آتش را حتی با سنگ آتش زنه نیاموخته بود مجبور بود برای حفظ آتشی که بطور طبیعی افروخته شده بود تمامی تلاش خود را انجام دهد تا این آتش را برای استفاده از نور و گرمای آن روشن نگاه دارد.
این امر پس از قرنها و به مرور زمان جنبه تقدس به خود گرفت چرا که آتش دیگر یکی از عناصر حیاط بخش زندگی بشریت به شمار میرفت و روشن نگاه داشتن آن بسیار الزامی بود بنابراین کم کم اماکنی برای روشن نگاه داشتن آتش ساخته شد و افراد خاصی نیز مسئول این اماکن و روشن نگاه داشتن آتش شدند.
 
بعد ها که انسان نحوه افروختن آتش را به دست خود فرا گرفت این جایگاههای روشن نگاه داشتن اتش که نام آتشکده را به خود گرفته بودند بخاطر سهم بسیار عظیمی که آتش در سیر تکاملی انسان داشت، جنبه ی تقدس خود را حفظ کرده و وارد باورها و اعتقادات اجداد ما شدند.
نکته ی دیگری که حائز اهمیت میباشد این است که در هر اعتقادی قبله ای وجود دارد . در اسلام مکه در مسیحیت تصویر یا مجسمه ی مسیح مسلوب در یهود اورشلیم و ... اما در ایران باستان این قبله نور و روشنایی میباشد و چه قبله ای زیباتر از نور. ایرانیان باستان به سمت نور که آن را نمادی از تجلی اهورا مزدا میدانستند نیایش میکردند. حال چه این نور از جانب خورشید بود چنانکه پیروان آئین مهر( میترائیسم ) پیش از زرتشت به سمت خورشید نیایش میکردند که آن را هدیه و یا نماد میترا میدانستند چه مانند زرتشتیان که به سمت آتش نیایش میکردند.
همانگونه که در اوستا آمده آنها آتش را بخشوده و نعمتی از سوی اهورا مزدا میدانستند. در آئین میترائیسم خدای یگانه مهر یا میترا بود ولی پیروان آن رو به خورشید نیایش میکردند پس آیا باید گفت که آنها خورشید پرست بودند؟؟؟ این مسئله در مورد دین زرتشت و اهورامزدا و آتش نیز صدق میکند. با تمام احترام و تقدسی که آتش در دین زرتشت داشت که دلیل آن نیز در ابتدای متن گفته شد ولی باز خدای یگانه اهورا مزدا بوده و هست.
نگذاریم دشمنان و یا انسانهایی که خود را دوست میدانند با نادانی خود به حیثیت تاریخمان خدشه ای وارد کنند.

چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۴

۹ تصمیم مردانه برای داشتن ظاهری بهتر

برای اینکه به شما برای داشتن ظاهری بهتر کمک کنیم، تمرکزتان را به چه جنبه‌هایی معطوف کنید، لیستی از ۹ تصمیم مربوط به آرایش و پیرایش و سبک زندگی تهیه کرده‌ایم که اگر آن را دنبال کنید، بسیار جذاب‌تر از قبل به نظر خواهید رسید.

۱ - بعد از صرف غذا از آدامس‌های سفیدکننده دندان استفاده کنید
مهم نیست که نظر دندانپزشک تان چه باشد اما همراه داشتن همیشه مسواک و خمیردندان کاری غیر ممکن است، از این گذشته احتمالاً از مسواک زدن در یک توالت عمومی خجالت می‌کشید. پس بهتر است که به ‌جای آن بین وعده‌های غذایی یک آدامس سفید کننده دندان بجوید. ایجاد بزاق بیشتر در دهانتان باعث می‌شود خرده غذاهای باقیمانده لای دندان‌ها بیرون آمده و عامل روشن‌ کننده آن باعث می‌شود با کمترین تلاشی دندانهایتان سفیدتر به نظر برسند.


۲ - کفش‌هایتان را برق بیندازید
فراموش نکردن واکس زدن به کفش‌ها خیلی ساده است، اما بد نیست بدانید که اینکار نه تنها عمر کفش‌هایتان را بیشتر می‌کند، بلکه باعث می‌شود همه تصور کنند که همیشه کفش‌های نو پایتان می‌کنید. البته تمیز بودن کفش‌ها همیشه تاثیر اولیه بسیار خوبی هم در مخاطب ایجاد می کند.


۳ - زود به زود تیغ ریش‌ تراشتان را عوض کنید
بعد از هر چهار تا هشت مرتبه اصلاح تیغ ریش‌ترشتان را بیرون انداخته و یک تیغ نو جایگزین آن کنید. اینکار باعث می‌شود هربار که اصلاح می‌کنید پوستی صاف‌تر و نرم‌تر داشته باشید. و این را هم خوب به‌خاطر داشته باشید که خانم‌ها ترجیح می‌دهند که صورتتان مو داشته باشد تا اینکه هر بار که شما را می‌بینند جای بریدن تیغ روی صورتتان مانده یا صورتتان زبر باشد.


۴ - در هر وعده غذایی از پروتئین خالص استفاده کنید
پروتئین خالص باعث می‌شود با یک میزان کالری کم، مدت زمان بیشتری سیر بمانید. این ماده‌غذایی برای آن دسته از شما که تصمیم گرفته‌اید اضافه وزنتان را از بین ببرید و کمی هم عضله‌سازی کنید بسیار کارامد خواهد بود. برای ناهار و شام، می‌توانید از مرغ، بوقلمون و ماهی بدون پوست استفاده کرده و برای صبحانه هم سفیده تخم‌مرغ، ماست ساده و پودر پروتئین میل کنید.


۵ - در هر وعده غذایی از سبزیجات استفاده کنید
پر کردن یک قسمت بزرگ از بشقابتان با سبزیجات باعث می‌شود هم وزن کم کنید و هم سالم‌تر بمانید. مخصوصاً سبزیجاتی که سرشار از فیبر هستند باعث می‌شوند که مدت زمان طولانی‌تری احساس سیری کنید. پس اگر در نظر دارید که کمی وزنتان را پایین بیاورید، این سبزیجات بسیار به کارتان خواهند آمد. حتی اگر هم نمی‌خواهید وزن کم کنید، استفاده از سبزیجات باکیفیت باعث می‌شود پوستتان شاداب‌تر و روشن‌تر شود.


۶ - یک مدل موی جدید و روی مُد برای خودتان انتخاب کنید
به‌روز کردن مدل موهایتان یکی از سریعترین راه‌ها برای بهتر کردن ظاهرتان است. مدل‌ موهای جدید امسال بسیار متنوع هستند و برای هر نوع شکل و فرم صورت مدل موی جدیدی وجود دارد. برای این منظور از آرایشگرتان هم می‌توانید کمک بگیرید تا بهترین مدل مویی که مناسب صورت شماست را انتخاب کنید.


۷ - از یک کرم نرم‌ کننده با کیفیت و آنتی‌اکسیدانه استفاده کنید
با مصرف منظم یک نرم‌کننده مناسب، خشکی پوست و چین و چروک‌های آن برطرف خواهد شد. برای اینکه مطمئن شوید محصول خوبی می‌خرید، دنبال نرم‌کننده‌ای باشید که در پنج ترکیب اول خود ویتامین C یا چای سبز داشته باشد.


۸ - یک کانسیلر بخرید
شاید فکر کنید استفاده از کانسیلر مخصوص خانم‌هاست اما با اضافه کردن آن به عطر و ادوکلن‌های جلوی آینه دستشوییتان با پوست بد خداحافظی کنید. برای اینکه ببینید از چه محصول و چه برندی خرید کنید، از فروشنده لوازم آرایش کمک بگیرید. کانسیلر بسیار عالی جذب پوستتان می‌شود و بدون اینکه به چشم بیاید پوستتان را بسیار زیباتر نشان می‌دهد. فقط کافی است کمی از آن را روی پوستتان گذاشته و آنقدر با انگشت آن را روی پوست بمالید تا کاملاً جذب پوست شود.


۹ - یک کت زیبا و خوش‌دوخت بخرید
اگر مناسبت خاصی پیش روی ندارید که بخواهید یک دست کت‌ و شلوار نو بخرید، می‌توانید یک ژاکت یا کت تک خوش‌ دوخت بخرید که به تنتان بیاید. خواهید دید که چقدر اعتماد‌ به‌ نفستان بالا خواهد رفت. برای اینکه مطمئن شوید پولتان را به‌ جا خرج می‌کنید، اول خوب همه فروشگاه‌ها و بوتیک‌ها را بگردید بعد مورد مناسب خودتان را انتخاب کنید.

دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۴

اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران

غلامحسین درویش معروف به درویش خان یکی ازنامداراترین موسیقی‌‌دانان ایران، اولین قربانی تصادف رانندگی در ایران است.
ماجرا از این قرار است که:آخر شب دوم اسفند ماه سال ۱۳۰۵ هجری شمسی جهت عزیمت استاد از محفل موسیقی به منزل درشکه ای دو اسبه کرایه می‌کنند و استاد سوار بر درشکه به طرف منزل حرکت می‌نماید.
درآن زمان اتومبیل به تازگی وارد خیابانهای شهر شده بود و تعداد آنها به سختی به ۵۰ دستگاه می‌رسید و همچنین اخذ گواهی نامه رانندگی هنوز وجود نداشت و رانندگان عموما” ناشی بودند و قوانین راهنمایی و رانندگی نیز نه وجود داشت و نه اعمال می‌شد.
زمانیکه درشکه حامل درویش خان از خیابان امیریه به سمت شمال می‌پیچد، اتومبیل فوردی از جهت مخالف با درشکه و اسبهای آن تصادف می‌کند ، اسبهای درشکه درجا تلف می‌شوند و استاد از درشکه به بیرون پرتاب شده و از ناحیه سر به زمین برخورد می‌کنند، بلافاصله مردم رسیده و مجروح را به بیمارستان نظمیه تهران که بهترین بیمارستان آن زمان تهران بود می‌رسانند.
اما متاسفانه ضربه سنگین بوده و استاد گرانقدر موسیقی ایران بعد از ۵ روز ، به دلیل ضربه مغزی فوت نموده و جامعه موسیقی را سیاه پوش و داغدار فقدان خود می‌نماید . درویش خان در زمان مرگ ۵۴ ساله بود، پیکر استاد را در گورستان ظهیر الدوله جنب مزار مراد خود ظهیرالدوله داماد درویش مسلک ناصرالدین شاه دفن نمودند.
مزار درویش خان در خیابان دربند گورستان ظهیر الدوله پایین آرامگاه ظهیرالدوله است .

شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۴

آخرین سخنرانی دکتر شاپور بختیار پیش از کشته شدنش بدست عوامل حکومت اسلامی ایران

شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر ایران، پیش از انقلاب ۱۳۵۷
 
سپتامبر ٬۱۹۸۹ هلند – به دعوت نهضت مقاومت ملی در هلند٬ دکتر شاپور بختیار حضور به عمل رسانید تا پاسخگوی سئولات افرادی از طیفهای مختلف از جمله جبهه ملی٬ حزب توده و دیگر گروهها باشد. سخنرانان این برنامه دکتر ایرج پزشکزاد عضو شورای نهضت مقاومت ملی و داریوش مجلسی بودند.
گزیده ای از این گفتگو در زیر آمده است.
در ابتدای برنامه داریوش مجلسی اشاره دارد به همبستگی و اتحاد طیف های مختلف و اپوزیسیون خارج از کشور . او نقش دکتر شاپور بختیار در وحدت واتحاد ملی با حضورش در آینده سیاسی ایران را بیان می کند. پیروزی توطئه بیگانگان نباید سرنوشت ایران را رقم زند. لاهه شهری که یک زمانی دکتر مصدق حقانیت ملی ایران را فراخواند٬ امروزه جامه سکوت برابر عمل ننگین اشغال سفارت آیالات متحده گرفته است .
در ادامه برنامه دکتر بختیار به سئوالات جواب میدهند.
 
او اشاره میکند :
در ده سال گذشته حوادثی که ایران و نسل جوان آن را مقابل استبداد گذشته و به مراتب سهمگین تر ویران تر و خطرناک تر در حکومت کنونی قرار داده است. فتنه خمینی ننگین ترین ٬ زشت ترین و سیاه ترین تاریخ این کشور و حتی دنیا را در برداشته است. باید صحبت از حوادثی که ایران را ویران خواهد کرد در میان باشد و آگاهی داد. تمرین دمکراسی کنیم و همدیگر را بپذیریم به غیر از بغض و کینه حزبی که ایران را به انحطاط می کشاند. مملکتی که در دوران گذشته نواقصی داشت و به درستی اداره نمیشد هم اکنون بصورت غیر قابل تصور فکر ایران و ایرانی پیش میرود. مشروطه خواهان و بنیان گذاران مشروطه تمام مسئولیت خود را انجام داده و شخص من و دوستان هم فکر در این اندیشه بوده که قانون ۱۹۰۶ اجرا شود. زندانی شدیم ولی افسوس که قانون اجرا نشد تا خمینی پدید آید. در سال ۱۹۵۵ در آرشیو و تاریخ ثبت شده نامه ای که گوشزد کردیم و خطر را حس کردیم و آخوند را . دموکراسی یعنی حفظ حقوق مخالفان و شنیدن صدای آنها. قانون ۱۹۰۶ نواقص زیادی داشت ولی برای آن سال بسیار مفید و ارزنده بود. اگر قانون اساسی ناقص هم اجرا می شد هرگز چنین روز ایران را نمی دیدیم. من هرگز نمی ترسم و حرفم را می زنم من به اکثریت تمکین می کنم. اکثریت باید به اقلیت احترام بگذارند. حقوق اقلیت باید محفوظ باشد. زمانی که من نخست وزیر بودم تابع قانون اساسی بودم من شاپور بختیار اعلام جمهوریت نمیکنم ولی در هر صورت تابع رای مردم و ملت خواهم بود.
پرسشی دیکر به این صورت مطرح می شود.
آیا تاکنون کوششی برای نشست با احزاب دیگر داشته اید؟
انحصار وطن دوستی و آزادی را قبول ندارم. من پنجاه سال است که سوسیال دموکرات هستم.بی اندازه با دوستانی که به ایران فکر می کنند ولی در نهایت مارکسیست هستند را پذیرا هستم. توده ای اگر قبول به اشتباه کرد آنچه که با مصدق کرد و یا خمینی و الان به ایران فکر کند قابل گفتگو است. ولی متاسفم که دبیر کل حزب کنونی توده را با این چنین افکار نخواهم پذیرفت و مجالست با این سبک مشکل آفرین است.
در جواب به سئوالی در مورد با حضور روحانیون در سطوح بالا افزود.
 
آخوند قبل از آنکه به فکر شریعت باشد به فکر منافع خویش است. البته معدود استثنا وجود دارد. ولی اکثریت منافع ایران برایشان نا مفهموم است. من لائیک هستم. ضد مذهب نیستم بلکه پایبند به احترام به مذهب هستم. ولی من صلوات و لعنت را قبول ندارم و شما میبینید که ما در این کره خاکی هیچ کشوری را نداریم که قانونش بر پایه مذهب دموکراسی در آن رعایت شده باشد.
سئوال بعدی در مورد ژنرال هایزر است.
ژنرال هایزر هر سال به ایران می آمد من هرگز قسم می خورم با این آدم ارتباط داشته باشم . روزی آقای قره باغی از من خواست با این آدم چه کار باید کرد. من گفتم اگر این آدم به درد نیروی هوایی ایران می خورد قبولش کنیم در غیر این صورت حضورش بی معناست. تا زمان حرکت محمد رضا شاه من دیگر نامی از او نشنیدم. بعد از هشت سال ایشان در کتابش اشاره که داشته بختیار همانند چایی می ماند که هر چه آب داغ روی آن میریزیم پاک خواهد شد.
من زمان حضورم در پاریس مردمی را طرف شدم که واهمه داشتند و از ترس هم دور می شدند. حکومت خمینی رعب و وحشت خفناکی در دل راه انداخته بود و بیگانه هم دخیل بود. ولی من تلاش کردم همه جمع شویم. در اولین نشستم گفتم که من دیر شد که به سمت نخست وزیری رسیدم و بسیار کوتاه بود ولی از پای نخواهم نشست و در ادامه مبارزه می کنم. من همیشه گفتم من نه حزب می خواهم و نه گروه. ما تنها باید با آخوند مبارزه کنیم که معضلی بزرگ است. مبارزه تا آخر عمر است. پیشنهاد من بعد از ده سال این است که پایبندم مردم بیایند احزاب تشکیل دهند با اصول اساسی و نه هزاران تکه احزاب کوچک. من حزب ساز و حزب باز نیستم. نهضت مقاومت ملی در ایران نمی تواند در ایران فعالیت کند و سرکوب می شود در خارج باید زمینه مقابله با این حکومت ویرانگر را ساخت.
سئوالی از دکتر بختیار شد در زمینه امیدی برای تغییر حکومت اسلامی ایران( هنگام طرح این سئوال خنده حضار شنیده میشود!).

امید را باید از دست نداد. قوایی که با آخوند هنوز سرکار دارند هنوز نمی دانند که سرمدارانی چون رفسنجانی و خامنه ای و خمینی تنها تهدیدی برای نا بودی کشورهستند. خمینی کشور را به جنگ کشاند ده سال رهبر بود با کارنامه هشت سال جنگ. رجال ما همیشه به اجنبی خود فروشی کردند. روزی که نیروی ملی حکم فرما شد یعنی پیروزی.

پنجشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۴

زندگینامه سردار اسعد بختیاری (۱۲۳۶ ـ۱۲۹۶ه.ش)

از سران بزرگ مشروطیت ایران
سردار اسعد بختیاری از چهره های مشهور سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران و از مفاخر ملی به شمار می رود. وی که از سران بزرگ مشروطیت بود، نقش زیادی در تحولات کشور به ویژه در دوران نهضت مشروطیت داشت. درخصوص زندگی و مبارزات وی نظرات متفاوتی ابراز شده است. دراین نوشتار زندگانی وی را به اختصار بررسی می نماییم.
در کتاب تاریخ بختیاری در شرح احوالات وی این گونه آمده است: «...علیقلی خان سردار اسعد، چهارمین فرزند برومند حسینقلی خان ایلخانی کل بختیاری است... در سال ۱۲۷۴ ق/۱۸۵۷ م. در قشلاق بختیاری متولد شد» پدر سردار اسعد «حسینقلی خان ایلخانی» از رجال متنفذ دورن قاجاریه و ایلخانی بختیاری بود که توانست با متحد کردن طوایف مختلف بختیاری به قدرت و موقعیت بزرگی در آن روزگار دست یابد. مادر سردار اسعد، «بی بی مهری جان، دختر نجف خان و نوه الیاس خان بختیاری» است. سردار اسعد در کودکی به تعلیم زبان فارسی و عربی پرداخت و بعدها مطالعات خود را در زمینه های دیگر تکمیل نمود. و بنابر اصول تربیت ایلی فنون رزم، اسب سواری و تیر اندازی را در دامان طبیعت زیبای بختیاری فرا گرفت.
قدرت روز افزون حسینقلی خان ایلخانی موجب هراس حکام قاجاریه گردید که در صدد نابودی وی برآمدند و نهایتاً به دستور ناصرالدین شاه و توسط ظل السلطان حاکم اصفهان به قتل رسید. (۲۷رجب ۱۲۹۹ ق/۱۸۸۲ م.) پس از قتل حسینقلی خان ایلخانی بلافاصله اسفندیارخان و علیقلی خان سردار اسعد که دو تن از پسران ارشد وی بودند، دستگیرشده و سپس به تهران منتقل و در آنجا زندانی می شوند. سردار اسعد پس از یکسال با وساطت امین اسلطان صدراعظم که روابط نزدیکی با بختیاری داشت از زندان آزاد می گردد و در آنجا به ریاست جمعی از سواران بختیاری که عهده دار امور نظم و امنیت پایتخت بودند برگزیده شد. «سردار اسعد هنگام قتل ناصرالدین شاه در سال ۱۳۱۳ ه.ش با درجه سرتیپی ریاست یکصد سوار بختیاری را داشت و جزو اداره امور دیوانی بود»


در سال ۱۳۱۸ ق/۱۹۰۰م. سردار اسعد از راه هندوستان به مسافرت اروپا رفت و مدت دوسال در آن دیار اقامت داشت در مدت این سفر زبان فرانسه را فرا گرفت و علاوه بر سیر و سیاحت، به مطالعه تاریخ و فرهنگ و قوانین اروپا یرداخت و در محافل رسمی و پارلمان های کشورهای اروپایی حضور یافت و به عنوان یکی از رجال سیاسی اجتماعی اشتهار یافت. بار دیگر در سال ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م. به منظور معالجه چشم به اروپا سفر کرد و در همین سفر بود که با مشروطه خواهان آشنا شد و در محافل آنها راه یافت.مشروطه طلبان از وی برای پیروزی نهضت مشروطیت کمک خواستند. تلگراف علما نجف مبنی بر حمایت از مشروطه نیز عاملی گردید تا سردار اسعد که روحیه آزادی خواهی و عدالت طلبی داشت برای حمایت از مشروط راسخ تر گردد.
دکتر مهدی ملک زاده مورخ و از رجال مشروطیت در کتاب خود با « انقلاب مشروطیت ایران» در خصوص شخصیت سردار اسعد می نویسد: سردار اسعد به اروپا مسافرت کرد و در پاریس پایتخت فرانسه که در آن موقع مهد تمدن و آزادی و اندیشه های تازه و نوین بود اقامت گزید و در اندک مدتی جذب افکار مترقی و آزادی خواهانه اطرافیان خود شد. چرا که از تجربه تلخی که از دوران استبدادی به خاطر داشت از صمیم قلب آرزو می کرد که روزی ایران از زیر یوغ استبداد رها شده و بتواند به یک آزادی واقعی و عدالت اجتماعی دست یابد.


فتح تهران
پس از این وقایع سردار اسعد تلگراف هایی به برادر خود صمصام السطنه می نماید و از وی می خواهد با متحد نمودن بختیاری و گردآوری سواران برای حمایت از مشروطه عازم فتح اصفهان و تهران شوند. و خود نیز راهی ایران شد. او از راه هندوستان وارد خوزستان گردید و سپس به بختیاری عزیمت نمود. فتح اصفهان به درخواست علما و روحانیون اصفهان صورت گرفت. سردار اسعد و بختیاری ها روابط نزدیکی با روحانی بزرگ اصفهان حاج آقا نوراله نجفی اصفهانی داشتند . بنا به گفته دانشورعلوی(از مشروطه خواهان) در کتاب تاریخ مشروطه ایران: «[سردار اسعد] با حاج آقا نوراله و دیگر آزادی خواهان عضو کمیته برای جلسه ای تشکیل داد و تصمیم تصرف اصفهان به وسیله بختیاری ها در همین نشست گرفته شده بود» . در این حال صمصام السلطه و ابراهیم خان ضرغام السطنه(از رجال نامدارمشروطه) به اتفاق سواران بختیاری اصفهان را فتح کردند.
بعد از فتح اصفهان سردار اسعد، رهبری سپاه بختیاری را برای فتح تهران به عهده گرفت. در کتاب تاریخ ایران نوشته حسن پیرنیا در مورد فتح اصفهان و تهران به دست بختیاری ها آمده است «علیقلی خان سردار اسعد، از روسای روشنفکر این طایفه[بختیاری] که در فرنگستان بود به اصفهان آمد و به دستیاری صمصام السلطنه، اصفهان را از دست قوای دولتی گرفت و ملیّون از چند طرف به عزم فتح تهران و برانداختن شاه عازم پایتخت شدند. و در جنگ مختصری که در قریه بادامک نزدیک کرج اتفاق افتاد، قوای قزاق و سیلاخوریِ حامیان شاه را شکست دادند و در صبح جمادی الاخری ۱۳۲۷ [قمری] وارد تهران شدند.» (۲۵ تیر ماه ۱۲۸۸ه.ش/۱۹۰۹ م.) محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و حکومت مشروطه با خواست مردم اسقرار یافت. «روز آدینه بیست و پنجم تیرماه ۱۲۸۸ (۲۷ جمادی الثانی۱۳۲۷) در تهران روز پر جوشی بود... سردار اسعد و سپهسالار بهارستان را نشیمنگاه گرفته و مردم دسته دسته به آنجا می شتافتند..»


پروفسور گارثویت نیز در همین زمینه می نویسد: «بختیاری ها در خلال سال های ۱۹۱۱ـ۱۹۰۵ در یک مسیر مهم و پر تشنج گام نهادند و رهبری جنبش مشروطیت ایران را به عهده گرفتند» و در جای دیگر ضمن اشاره به ویژگی های برجسته شخصیت سردار اسعد می گوید: «پر واضح است سردار اسعد می توانست که نقش والا و برجسته ای در جنبش مشروطیت ایفا کندسردار اسعد در کابینه اول مشروطه وزیر داخله بود و در آن شرایط بحرانی به شایستگی کشور را اداره کرد. همچنین در کابینه های بعدی برادرش صمصام السلطنه با رای مجلس شورای ملی رئیس الوزرا(نخست وزیر) حکومت مشروطه گردید. بختیاری ها در جنگ های پس از استقرار مشروطه نیز برای دفاع از حکومت مشروطه رشادت های فراوانی نشان دادند. مجلس شورای ملی دوران مشروطه به پاس خدمات سردار اسعد به کشور از او تجلیل و لوح سپاس ویژه ای به وی اهدا کردند. اما بعدها به دلیل بروز اختلافات فراوان میان مشروطه خواهان، ظهور چهره های جدید و دخالت های بیگانه ، سردار اسعد و بختیاری ها به تدریج از حکومت مشروطه کنار زده شدند.
ویژگی های شخصیتی سردار اسعد:
بی تردید سردار اسعد فردی آزادی خواه، وطن پرست و بیگانه ستیز بود. و در تاریخ و فرهنگ ایران زمین و بختیاری نقش ارزنده ای داشت و به عنوان انسانی فرهنگ دوست و روشنفکر خدمات شایانی را در عرصه های فرهنگی و اجتماعی به ثمر رساند . ادبا و بزرگان تاریخ معاصر ایران از جمله علامه قزوینی، علامه دهخدا ، ملک الشعرا بهار، وحید دستجردی، دکتر مهدی ملکزاده(فرزند ملک المتکلمین) و... از شخصیت ممتاز وی تجلیل کردند. سردار اسعد از چهره های حامی فرهنگ و هنر ایران بود. برای اولین بار در بختیاری مدارس جدید را تاسیس نمود از جمله در مرکز استان چهارمحال بختیاری و جونقان اولین مدارس جدید را تاسیس کرد و معلمینی را از تهران برای تدریس به منطقه اعزام داشت. وی علاقمند به نشر کتاب بود آثاری را از زبان فرانسه ترجمه نمود و به دستور وی کتاب تاریخ بختیاری تنظیم گردید. بسیاری از جوانان بختیاری به تشویق و با همت وی برای تحصیل به خارج اعزام شدند. شخصیت آرام و عدالت جوی وی باعث گردید که در بختیاری به عنوان میانجی مورد قبول همه باشد و برای رفع اختلافات ایل پیشگام بود. علیرغم دیدگاه های متفاوتی که در خصوص شخصیت و مبارزات سردار اسعد گفته شده است وی به عنوان یکی از اسطوره های سرزمین بختیاری همواره مطرح است.
«سردار اسعد در روز پنج شنبه ۱۴ محرم ۱۳۳۶ ه.ق. برابر با ۱۹۱۷ میلادی در حالیکه از هر دو چشم نابینا و زمین گیر شده بود درگذشت. جنازه‌اش از طرف دولت با تشريفات رسمی و احترام نظامی در حالی که جسد وی روی توپ حمل می‌شد تشيع گرديد و به اصفهان منتقل گرديد و با احترام و شکوه خاصی در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
رضابهرامی دشتکی ـ۱۳۹۱

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۴

ریشه ضرب المثل مثل کبک سرش را زیر برف می کند چیست


این مثل در مورد کسانی به کار می رود که چون معایب خود را نمی بینند و تشخیص نمی دهند می پندارند که دیگران هم آن معایب را نمی بینند و از آن بی اطلاع هستند.

اتفاقاً سر زیر برف کردن کبک علت و سبب خاصی دارد که با گمان و تصور عامه در مورد این پرندۀ زیبا و خوش خرام کاملاً مغایر و مباین است به همین جهت به شرح آن علت می پردازیم تا اشتباه عمومی در رابطه با این ضرب المثل روشن شود.

کبک این حیوان زیبا را تقریباً همه کس می شناسد. پرنده ای است از طایفۀ ماکیان که به جهت گوشت لذیذش آن را شکار می کنند. تاکنون هشت نوع از این پرنده به وسیلۀ علمای حیوان شناس در آسیا و اروپا شناخته شده است.

کبک در کوهسارها و مناطق روباز زندگی می کند و مانند قرقاول روی شاخ درختان نمی رود. خوراکش دانه های گیاهی و سبزیها و برگ درختان و حشرات است که فقط صبح زود و هنگام غروب آفتاب از شکاف کوهها خارج می شود و تغذیه می کند و بقیۀ ساعات روز را در محل امنی می گذراند.

کبک ماده در اردیبهشت ماه در زمین چاله ای با پا می کند و در آن روزی یک تخم نخودی رنگ می گذارد و بین دوازده تا هجده تخم می نهد و پس از سه هفته روی تخمها می خوابد تا جوجه هایش از تخم درآیند. این پرنده در اسارت تخم می کند ولی بر روی تخم نمی خوابد بدین جهت برای تربیت و ازدیاد آن باید در منازل چمن تهیه کرد تا کبک در آن تخم بگذارد و بعداً تخمها را جمع آوری و زیر مرغ کرچ بگذارند تا جوجۀ کبک بیرون آید.
برای این حیوان از قدیم سه صفت مشخص قائل بوده اند که عبارت است از: خرامیدن، قهقهه زدن، هنگام خطر سر زیر برف کردن.
۱- خرامیدن و راه رفتن کبک به قدری مورد توجه ارباب ذوق و ادب واقع شده که کمتر شاعر یا نویسنده ای از آن ارسال مثل نکرده است. ابوشکور بلخی می گوید:

خرامیدن کبک بینی به شخ

تو گویی ز دیبا فکندست نخ

خاقانی شروانی، آنجا که می خواهد از هنر شاعری خویش ببالد و دیگران را در طی این طریق ضعیف و ناتوان بشمارد چنین می گوید:

خاقانی آن کسان که طریق تو می روند

زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست

۲- قهقهۀ کبک همان قدقد مخصوصی است که کبک نر و ماده در فصل بهار و موقع سرمستی و جفت گیری از حنجره خارج می کنند و نویسندگان و شاعران آن را به قهقهه یعنی خنده به آواز بلند تعبیر می کنند. حافظ می گوید:

دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ

که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود

۳- اما راجع به سر در زیر برف کردن کبک در میان مردم این طور شهرت دارد که در فصل زمستان هنگامی که زمین مستور از برف است به محض اینکه کبکها در معرض خطر جرگه و محاصرۀ شکارچیان قرار گیرند فوراً سر را در زیر برف فرو می کنند تا شکارچیان را نبینند به گمان آنکه چون آنها دشمن را نمی بینند پس دشمن هم آنها را نمی بیند و از تعرض و صید شدن مصون خواهد ماند:"چون صیادان قصد او کنند سر را در زیر برف پنهان کنند و چنان پندارد که صیاد او را ندیده و نبیند." در حالی که این گمان و تصور به کلی باطل است، چه اولاً کبک آن شعور را ندارد که دست به حیله و تزویر بزند. ثانیاً به فرض آنکه دارای چنان هوش و فراست باشد به حکم شعور غریزی باید کاری کند که از تجاوز و دستبرد دشمن و شکار شدن در امان بماند نه آنکه سر در زیر برف کند به خیال آنکه کسی را نمی بیند پس هیچ کس او را نخواهد دید، در صورتی که غرایز حیوانی همیشه در جهت صیانت و بقای نفس دور می زند نه امر واهی و بی نتیجه.

در این مورد با چند نفر از دوستان شکارچی من جمله شادروان عباس میرزا حشمتی که در امر شکار صاحب و صائب نظر بودند مزاکره کردم و ریشۀ این مثل مشهور و مصطلح را از آنان جویا شدم.
اتفاقاً همگی متفق القول اظهار داشتند که این اصطلاح به نحوی که در اذهان عامه و حتی شاعران و نویسندگان به منظور ارسال مثل اشتهارد دارد به هیچ وجه صحیح نیست. حقیقت مطلب این است که در ازمنۀ گذشته موقعی که برف تازه می بارد شکارچیان جرگه می کردند یعنی در منطقه ای که کبک داشت از چهار جهت با رعایت سکوت و اختفا پیش می رفتند و منطقۀ صید و شکار را از هر طرف محاصره می کردند و کبکها را می پراندند و در هوا می زدند.
از مختصات کبک این است که هنگام احساس خطر یک پرش برمی دارد و از شدت وحشت و اضطراب چندمتر دورتر به سرعت فرود می آید.
پیداست چون زمین مستور از برف است این حیوان زیبا و قشنگ به علت سرعت فرود آمدن گاهی سر و گردن و گاهی تمام اعضای بدنش در زیر برف فرو می رود و قسمتی که تنها دم و دوپایش خارج از برف باقی می ماند و قدرت خارج شدن از برف و پرواز مجدد از وی سلب می گردد.
در این موقع شکارچیان سر می رسیدند و آنها را زنده به دست می آوردند. این کار اختصاص به شکارچیان نداشت بلکه در غالب دهات و روستاهای کوهستانی هنگام ریزش برف که کبکها به جستجوی غذا و دانه در داخل برف به طور دسته جمعی حرکت می کردند روستاییان به صورت جرگه آنها را محاصره می کردن و با پرتاب سنگ یا حملۀ دسته جمعی آنها را می پرانیدند. کبکها از این حملۀ ناگهانی وحشت می کردند و به همان ترتیب که در بالا شرح داده شد پرواز می کردند و چند صدمتر دورتر می رفتند و روستاییان آنها را با دست می گرفتند
.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۴

معماری دوره تيموریان (۹)

معماری ايران در دوره تيمور لنگ و جانشينانش به اوج خود رسيد و معماران اين عهد ابنيه و ساختمان های باشكوهی در سرتاسر امپراطوری پهناور اين امير خونريز بنا نهادند. تيمور خود نيز به احداث بناهای رفيع علاقه خاصی داشت و در دوران حملات خود به مناطق مختلف ايران و هندوستان بسياری از مهندسان و معماران برجسته اين ديار را روانه پايتخت زيبای خود سمرقند ساخت. امير تيمور پس از فتوحات خويش به انبوه معماران و سنگ تراشانی كه در سمرقند گرد آورده بود دستور داد مسجد جامعی بزرگ در اين شهر احداث نمايند. تيمور در هنگام شروع عمليات ساختمانی مسجد جامع سمرقند اعلام كرد: (قصد دارم در سمرقند مسجد جامعی بسازم كه در هيچ اقليمی نظير آن نباشد). ساخت اين مسجد چند سال به طول انجاميد و مسجدی زيبا و باشكوه با گنبد مرتفع پوشيده از مرمر صيقلی و سقفی با ۴۶۰ ستون احداث گشت ولی اين مسجد در حد انتظار و توقع امير تيمور لنگ نبود از اين روی پس از اتمام مسجد جامع معمار آن را به قتل رساند تا به منزله درسی عبرتی برای ساير معماران و مهندسان در نظر گرفته شود.

تيموريان نيز همانند ايلخانان مغول به ايجاد بناهای مذهبی و غير مذهبی تمايل و علاقه نشان دادند و نظر طرح و شيوه معماری از نقشه های متداول آن روزگار بهره بردند. از ويژگی های معماری اين دوره ساخت بناهای عظيم با ابعاد بزرگ بود. گنبدهای تيموری نيز دارای ويژگی های خاصی بود به گونه ای كه ساختمان اين گنبدها به شكل خياری بود كه سطح خارجی آن به صورت برجسته و شياردار باشد. ساقه گنبدها نيز بيش از حد متعارف و معمول بلند ساخته می شد و تيموريان اصرار داشتند گنبد ساختمان ها در سطح شهر ها جلوه و نمای بارزی داشته باشد. از خصوصيات ديگر معماری اين دوران احداث سردرهای بسيار بلند و كاشی كاری بود كه نمونه های اين سردرها در مسجد نمازگاه بخارا و مجموعه مقبره امير تيمور سمرقند كاملاً مشخص است.

ساخت مقبره ها و آرامگاه ها نيز در اين عهد رونق داشت و باستان شناسان معماری تيموری را از لحاظ ساخت مقبره و تزئينات آن در تاريخ معماری ايران بعد از اسلام قابل توجه خوانده اند. آرامگاه تيمور، آرامگاه گوهرشاد و مقبره خواجه نصر پارسا از اين جمله اند كه نمونه های برجسته ای از شيوه تزئين با كاشی معرق را به نمايش گذاشته اند و حكايت از اوج مهارت معماران اين دوره دارند.

كاخ تيمور در شهر كش (شهر سبز زادگاه امير) از بناهای معروف اين دوران است. اين نما از لحاظ نقشه در عهد خود تازگی داشت و تا حدودی مشابه ابنيه فيروزآباد روزگار ساسانيان است. اين بنای سه ايوانی دارای طاق سردر بلندی به ارتفاع ۵۰ متر بوده و در دو طرف آن دو برج گرد شبيه مناره قرار دارد كه بر روی پايه ای دوازده ضلعی بنا گشته است. ايوان مركزی اين كاخ به حياطی بزرگ با كف مرمری باز می شود و اطاق های پذيرايی كاخ در يك زاويه قائم به ايوان ورودی منتهی می گردد. مسجد بی بی خاتون در سمرقند از ديگر نمونه های معماری اين عهد با سردر ورودی به بلندی ۴۰ متر و پهنای ۱۷ متر است كه به حياط بزرگی به ابعاد ۶۰ در ۹۰ متر منتهی می شود. اين مسجد دارای هشت مناره و سه گنبد است كه گنبدهای آن از آجرهای مذهب پوشيده شده است.

مقبره تيمور در سمرقند از ديگر بناهای معروف تيموری است. گنبد خياری شكل اين ساختمان با گنبدهای پيشين تا اندازه ای متفاوت است و ۳۴ متر ارتفاع دارد. گنبد بر روی قاعده استوانه ای بلند و باريكی قرار گرفته و سبك آن نوعی جمع شدگی قندی در پايه گنبد بوجود آورده است. قاعده استوانی نيز بر روی اطاقی واقع گشته كه داخل آن هشت گوش است. هر يك از چهار در اصلی مقبره دارای چهار سردر بزرگ است كه هر يك به سبك بناهای دوره ساسانی ساخته شده اند. كاشی كاری زيبای آبی رنگ گنبد مقبره توسط محمد بن محمود اصفهانی معمار معروف دوره الغ بيك صورت گرفته و قاعده استوانی گنبد آراسته به كتيبه بزرگی به خط كوفی از آجرهای زرد طلايی است. مسجد گوهرشاد مشهد بزرگترين بنای تاريخ ايران در دوره تيموريان است. سردر اين مسجد زيبا كه در مجاورت مرقد حضرت امام رضا (ع) واقع گشته ادامه سبك سمرقندی طاق نما در طاق نما است و با تعداد زيادی تورفتگی و پيش آمدگی نسبتاً عميق مزين شده است. مناره های ضخيم برج مانند گوهرشاد در دو طرف سردر قرار گرفته و با پوششی مرمرين تزئين يافته است. سرتاسر نمای حياط اين مسجد از آجر لعابدار عالی و كاشی های معرق پوشيده شده است. مدرسه خرگرد و مدرسه هرات از ديگر بناهای باشكوه تيموريان است كه در اواسط اين دوره احداث گشته اند.

اكثر ساختمان های مربوط به اين دوره در خارج از ايران در شهرهای سمرقند و بخارا در جمهوری ازبكستان و هرات در افغانستان قرار دارند.

منابع:

۱- گشايش، فرهاد: تاريخ هنر ايران و جهان، تهران، عفاف، ۱۳۷۸.
۲- پوپ، آرتور: معماری ايران، ترجمه غلامحسين صدری افشار، تهران، فرهنگان، ۱۳۶۶.
۳- كيانی، يوسف: تاريخ هنر معماری ايران در دوره اسلامی، تهران، سمت، ۱۳۷۰.
  

جمعه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۴

جنگ آنتوانت نبرد فرهاد چهارم با رومیان (۲۰)

مرگ سزار و جنگهاى داخلى روم در نهايت سبب به قدرت رسيدن مارک آنتوانت و اكتاويوس شد. اكتاويوس در اروپا قدرت را در دست گرفت و آنتوانت پس از ازدواج با كلوپاتراى معروف، مصر، شمال آفريقا و آسياى نزديك را در اختيار گرفت. روم در آن سالها در اوج قدرت بود و لژيونرهاى اين كشور، دنياى متمدن آن روزگار را كاملاً تحت سيطره داشتند اما در شرق آنها موفق به ورود به خاك ايران و بعد از آن دسترسى به ثروت هندوستان نشده بودند.
انتقام كراسوس :
مارك آنتوانت و بسيارى از سرداران رومى نمى توانستند سرنوشت غم انگيز كراسوس را از ياد ببرند و فكر مى كردند بايد به هر قيمت شده انتقام خون او و ۲۰هزار لژيونر را از ايرانيان بگيرند. علاوه بر آنكه دولت پارت پس از قدرت گرفتن چندبار سعى در تصرف متصرفات روم در سوريه و آسياى صغير كرده بود و بين النهرين نيز اكنون به طور نسبى در تصرف ايران بود. بهانه جنگ در ابتدا بسيار جزئى و غيرقابل استناد بود اما بعداً آنتوانت (آنتونى) بى پرده ابراز تمايل به جنگ كرد و فرهاد چهارم پادشاه ايران نيز سعى كرد خودرا بى علاقه به جنگ نشان دهد اما در خفا به تجهيز نيروهاى خود در سمت راست ساحل فرات پرداخت. برداشت آنتوانت اين بود كه بايد با سپاهى بزرگتر از كراسوس به جنگ ايران برود و به همين دليل ۱۶لژيون بزرگ رومى (۶۰ تا ۷۰هزار نفر) را به همراه ۱۰هزار سوار و سى هزار نيروى ذخيره به سمت فرات برد. پادشاه ارمنستان نيز در اين برنامه ريزى مرگبار، سردار رومى را همراهى مى كرد و ۱۳هزار سوار وپياده براى او آماده ساخت. سپاه عظيم رومى در تابستان ۳۶قبل از ميلاد به فرات رسيد اما جبهه محكم ايرانيها او را وادار كرد تا قواى خود را تا ارمنستان عقب بكشد و در آنجا در كنار شاه ارمنستان ارتاوسدس نقشه ورود به ايران را طراحى كند؛ غافل از آنكه ايرانيان نيز در اين مدت قواى خود را به شمال ايران انتقال داده اند. سرپرسى سايكس در كتاب خود درباره لشكركشى آنتوانت مى گويد: «ارتاوسدس (شاه ارامنه) به او پيشنهاد كرد چون قشون پارت در فرات جمع هستند، بهتر است نقشه جنگ را تغيير داده از ارمنستان به آذربايجان حمله برده و پايتخت آنجا را به تصرف درآورد، چه حكمران آنجا از متفقين پارت استراهنمايى ارتاوسدس سبب شد آنتونى نيروهاى خود را به دوقسمت كرده و ماشين آلات جنگى و قلعه گيرى خود را با بخشى از نيروها بر جاى گذارده و به سرعت خود را به پراسپا پايتخت ماد كوچك (آذربايجان) برساند. اما وقتى به آنجا رسيد، مشاهده كرد ايرانيان آماده مقاومتند، پس در انتظار رسيدن برجهاى متحرك، منجنيق و ساير ادوات قله گيرى ماند.
اولين ضربه مرگبار :
اشتباه بزرگ آنتوانت در بر جاى گذاشتن ماشين آلات جنگى با چندهزار سرباز براى او بسيار گران تمام شد چرا كه پارتيها صاعقه وار به سربازان رومى و استاتيانوس سردار آنها حمله برده و روميها را كه شمار آنان به هزار نفر مى رسيد، قتل عام و ماشين هاى او را تصاحب كردند. پادشاه ارمنستان در اين زمان اوضاع را نامناسب ديد و حدس زد آينده بدى در انتظار روميها است، بنابراين بى صدا با سپاه خود از روميها جدا شد وناگهان آنتوانت متوجه شد قرار است بلاى كراسوس سراو و سربازانش نازل شود.
ضربه دوم :
در حالى كه مواد غذايى روميها رو به اتمام بود، پارتها جنگ و گريز را آغاز كردند. پاييز فرا رسيد و آنتوانت ترجيح داد محاصره پراسپا را ترك گويد، اما اين بار اين پارتها بودند كه او را راحت نگذاشتند. سپاه روم از طريق اروميه امروزى بناى عقب نشينى گذاشت و براى آنكه بلاى كراسوس بر سر آنها نيايد، عقب نشينى از مناطق كوهستانى را ادامه داد اما در حوالى تبريز اولين برخورد سنگين با سپاهيان پارتى به وقوع پيوست. آنتوانت فلاخن اندازان را كه از گلوله هاى سربى استفاده مى كردند، به عنوان تير آخر خود به ميدان آورد و سواران گل نيز از جانب ديگر به دفاع از لژيونها پرداختند و پارتها را به عقب راندند. اما پارتها ۱۹روز مداوم با شيوه جنگ و گريز روميها را كاملاً خسته كردند و در نبردى بزرگ در حوالى رود ارس ۸هزار رومى ديگر كشته شدند. هزيمت روميها به سمت غرب، فرهاد را بر آن داشت روميها را به حال خود رها كند اما «سرماوگرسنگى» اكنون به كمك پارتها آمده و باقيمانده سپاه او را نيز از پاى درآورد. هزاران رومى ديگر نيز تا رسيدن به مقر زمستانى روميها كشته شدند. گفته مى شود در اين نبردها بالغ بر ۲۰هزار رومى كشته شدند. اين نبردها در ۳۵قبل از ميلاد خاتمه يافت.
نتيجه نبردهاى دوم ايران و روم :
۱- آنتونى چندى بعد از شكست از اكتاويوس سردار ديگر رومى كشته مى شود اما بى شك شكستهاى او در ايران و ارمنستان در اين «افول قدرت» بى تأثير نبوده و ابهت اين سردار رومى پس از شكستهاى خرد كننده در شرق فرو ريخته است. شكست او در ۳۱قبل از ميلاد از اكتاويوس سبب خودكشى اووكلوپاترا مى شود.
۲- روم درمى يابد در شرق قادر نيست از «حدى» جلوتر برود چرا كه دولتى پرقدرت مانع دست اندازى «امپراتورى» به بين النهرين، پارس، پارت و ايلام است. اين شكست سبب شد اكتاويوس نيز كه اكنون به نام اگوستوس معروف شده و قدرتى در سطح سزار و سولا يافته بود مصالحه را با فرهاد به جنگ ترجيح دهد. اگوستوس در اين زمان قدرتى بسيار زياد داشت و به گفته مورخان تنها ارتش ثابت او ۲۵لژيون ۵هزار نفرى (۱۲۵هزار نفر) بود. سپاهيان روم در اين زمان كل اسپانيا، فرانسه، بخشى از آلمان، اتريش، سوئيس، كل ايتاليا، كل بالكان، يونان، غرب تركيه ، سوريه و شامات (اردن، لبنان، فلسطين)، شمال عربستان، مصر و شمال آفريقا را در اختيار داشتند و بى شك اگر دولت پارت نبود آنها به فكر بلعيدن خاك ايران، بين النهرين، ايلام، آتروپاتن (آذربايجان) و ارمنستان مى افتادند. شكست پياپى ۲سردار رومى به فاصله ۲۰سال (كراسوس ۵۳قبل از ميلاد و آنتوانت ۳۴ قبل از ميلاد) اشتهاى روم را براى پيشروى به سوى شرق سرد كرد.
۳- روش رزمى پارتها (جنگ و گريز سواران)، روميها را به وحشت انداخت و آنها به اين فكر افتادند كه چگونه مى توان براى اين نوع مبارزه چاره انديشى كرد.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۴

چارچوب اصول روابط خارجه ایران با همسایگان در تاریخی نه چندان دور


حال پس از گذشت ۳۶ سال با توجه به اصول سیاست خارجه جمهوری آخوندی نه منافع ملی ایران دنبال شده و نه با توجه به اصل امت اسلامی٬ ایران و ایرانی محبوبیتی در میان همسایگان پیدا کرده است و نه با توجه به آشوب هایی که آخوند ها در کشور های همسایه به راه انداخته اند ایران و ایرانی در آسایش و امنیت بسر می برد.

یکشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۴

گراز منطقه ایران

نام علمی : Sus scrofa
نام انگلیسی:  Wild boar  
نام فارسی: گراز
 پراکندگی
 (بلوچی: خوک، هیخ)(ترکی: دُون غوز)(خوزستان:خَنظیر)(کردی: خوک، خی‌وراز)(مازندرانی: وراز، خی)
مشخصات: جثه‌ی بزرگ وگردنی کوتاه و کلفت دارد. چشم‌ها ریز، پوزه‌ دراز و استوانه‌ای شکل است که در نوک نعلبکی مانند سوراخ‌های بینی قرار دارند. دندان‌های نیش در نرها رشد بسیار زیادی کرده‌اند. (رکورد بلندترین دندان ۲۹ سانتی‌متر و مربوط به پارک ملی گلستان است) دندان‌های نیش بالا به طرف بیرون و بالا متمایل است و گاهی اوقات به صورت نیم دایره در می‌آیند. این دندان‌ها در ماده‌ها بسیار کوتاه‌ترند. موها بلند و زبر به رنگ قهوه‌ای تا خاکستری‌اند، موهای بچه‌ها نرم و با نوارهای زرد و قهوه‌ای در ناحیه پشت و پهلوها است.
اندازه‌ها: طول سروتنه ۱۰۰ تا ۱۸۰ سانتی‌متر، دم ۱۵ تا ۲۰ سانتی‌متر، ارتفاع ۹۰ تا ۱۱۰ سانتی‌متر، وزن ۵۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم.
زیستگاه: در اکثر زیستگاه‌ها زندگی می‌کند. مناطق پر آب با پوشش گیاهی بلند را ترجیح می‌دهد. در مناطق خشک اغلب در داخل گزستان‌ها ساکن می‌شود. غالباً در یک مکان ثابت نیست و با توج ه به پوشش گیاهی، مواد غذایی و امنیت زیستگاه، محل خود را تغییر دهد.

پراکندگی: در اکثر مناطق کشور مشاهده می‌شود.
پراکنش‌ جهاني: اروپا، شمال غربی آفریقا و آسیا.
عادات: در مناطقی با امنیت کافی روز و شب فعال است. در مناطق ناامن فقط شب‌ها ظاهر می‌شود. به صورت اجتماعی زندگی می‌کند. ماده‌ها غالباً با نوزادان و بچه‌های سال قبل و نرها به صورت تک یا در مجاور یکدیگر دیده می‌شوند. در پارک ملی گلستان گاهی گله‌های ۴۰ تایی گراز مشاهده می‌گردد. اساس جمعیت یک گله گراز را ماده و بچه‌هایش تشکیل می‌دهد، پس از اینکه بچه‌ها از شیر گرفته می‌شوند دو تا سه گروه فامیلی گردهم می‌آیند و این پایداری تا زمانی که سال بعد جفت‌گیری شروع شود ادامه دارد. گراز شناگر ماهری است (در خوزستان عرض رودخانه کارون را شنا می‌کند)، حس بویایی بسیار قوی است، می‌تواند مواد غذایی موجود در زیر زمین را با استفاده از حس شامه پیدا کنند. آنها در جست‌وجوی غذا مسافات طولانی را طی می‌کنند.
غذا: همه چیز خوارند. رژیم غذایی بستگی به منابع غذایی قابل دسترس دارد ولی مواد گیاهی را ترجیح می‌دهند. در فصل تابستان و پاییز اغلب در اطراف درختان میوه داری نظیر بلوط و مزارع صیفی‌کاری مشاهده می‌شوند، ولی زمستان‌ها غالباً از ریشه گیاهان تغذیه می‌کنند. گرازها به خوردن قارچ علاقه زیادی دارند. آثار زمین‌های کنده شده توسط گراز در اغلب مناطقی که این حیوان زندگی می‌کند دیده می‌شود. گرازها از مواد حیوانی نظیر کرم‌ها، لارو حشرات، تخم و جوجه پرندگان، لاشه حیوانات و زباله‌های انسانی نیز تغذیه می‌کنند و صبح زود به پناهگاه امن خود باز می‌گردند. در منطقه بافت کرمان گرازها رد یک شب فاصله ۱۵ کیلومتری بین پناهگاه خود در یک منطقه کوهستانی و مزرعه هندوانه را طی کرده و پس از ایجاد خسارت مراجعت کرده بودند.
تولید مثل: معمولاً دراواخر پاییز و اوایل زمستان جفت‌گیری می‌کنند. نرهای قوی چند ماه را در اختیار می‌گیرند و با همه آنها جفت‌گیری می‌کننند. مدت آبستنی حدود ۴ ماه اس. ۴ تا ۸ و گاهی بچه می‌زایند. ماده‌ها قبل از زایمان گودال کوچکی حفر می‌کنند و سطح آن را با برگ و علف می‌پوشانند. نوزادان نسبت به نوزادان سایر سم‌داران کوچک‌ترند. معملاً پس از ۱۲ تا ۱۴ ساعت و گاهی پس از چد روز لانه را ترک می‌کنند. دو تا سه ماه شیر می‌]وردند. در یک سالگی بالغ می‌شوند. گرازها از اجداد خوک اهلی هستند و می‌ٱوانند با آنها جفت‌گیری کنند. آثار خوک اهلی در تمدن‌های ۸۵۰۰ سال قبل از بین‌النهرین و یونان مشاهده شده است. طول عمر گراز حدود ۲۰ سال است.

وضعیت فعلی: دشمنان طبیعی زیادی نظیر پلنگ، خرسع‌گرگ، سیاه گوش دارد. گرازها نسبت به بیماری‌هایی مانند تب برفکی بسیار حساس‌اند، تاکنون چند مورد شیوع این بیماری در پارک ملی گلستان مشاهده شده است که هر بر کاهش شدید جمعیت این حیوان را در پی داشته است. با وجود این به علت تطابق با محیط‌های مختلف، استفاده از مواد غذایی متنوع، قدرت استتار خوب، زیاد بچه و نز شکار محدود و عدم استفاده از گوشت و پوست حرام شده آن علاوه بر اینکه خطری جدی نسل‌شان را تهدید نمی‌کند بلکه در برخی از مناطق نظیر پارک ملی بمو در فارس و یا منطقه حفاظت شده حرا در هرمزگان که قبلاً گراز وجود نداشت در حال حاضر مشاهده می‌گردند.

جمعه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۴

چه‌ كسی آغامحمدخان را عقیم كرد؟

اگر به تنها تصویر محمد خان قاجار نگاه كنید، برخلاف تمام شاهان قاجار كه یا ریشی بلند و سبیلی مردانه و صورتی فربه، به چهره ای تكیده برمی خورید با چین وچروك های فراوان وفاقد ریش! آیا شاه قاجار مبتلا به بیماری بوده ویا از مشكلی رنج می برد.در تاریخ آمده است كه این چهره مردی است كه اخته و آغا بوده است. در كتاب های تاریخ نوشته شده است: آغا محمد خان در سن یازده سالگی به دلیل اینكه چهره جذابی داشت توسط خواجگان حرمسرای عادلشاه - حاكم مشهد- در حال معاشقه با یكی از همسران وی دیده شد و به دستور عادلشاه كه از بستگان محمود افغان بود - به روایتی پسر عموی محمود افعان بود - اخته گردید.اخته كردن یا آغاشدن در تاریخ

Castration
اخته كردن به حذف غدد جنسی اطلاق می‌گردد. در اروپا، آسیا وهند و آفریقا اسیران جنگی و همچنین سربازان را اخته می كردند تا میل بازگشت به خانواده را نداشته باشند. مردان وپسرانی كه قرار بود در حرمسراها كاركنند را نیز اخته می كردند و به انها خواجه حرمسرا می گفتند. این رسم در عثمانی و اروپا و ایران متداول بود.عقده های واخورده محمدخان
در آثار تاریخی آمده است:آنچه درباره آغا محمدخان قاجار واضح است قبل از بلوغ اخته شده بود ولی با آنكه تمایل جنسی نداشته ولی حرمسرای بزرگی داشت و شاید خلق ارام وكمی افسرده او باعث شده او بسیار كتاب بخواند و حتی در ستیزها كتابخانه خویش را با خود می‌برد.او بسیار متعصب وخشك بود و بسیار سنگدل وبی رحم بود وشاید دلیل آن عقده های وا خورده روانی وجنسی هر روز او باشد.شاید همین اخته بودن باعث فجایع شهركرمان باشد. در تاریخ اینگونه روایت شده:در اواخر تابستان همان سال قشون آقا محمد خان به كرمان نزدیك گشت. همه مردم كرمان بر آن عقیده بودند كه قشون شاه قاجار در سرمای زمستان كرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترك آن دیار خواهند شد و برای همین هر شب بر بالای ابروج كرمان مردم شعر می‌خواندند و فحش‌های ركیكی نسبت به شاه قجر خطاب می‌دادند و او را مورد تمسخر قرار می‌دادند این فحش ها خان قاجار را خشمگین تر كرد.وی روزها از ببرون دروازه شهر مردم را تهدید می‌كرد كه در صورتی كه به این كار ادامه دهند، حمله سختی به آن شهر خواهد كرد و دیگر مثل بار قبل نخواهد بود. آقا محمد خان چنان به خشم آمد كه پس از نفوذ به شهر كه بر اثر خیانت تعدادی از نگهبانان روی داد، دستور داد كه كوهی بلند از چشمان مردم كرمان پیش روی وی بسازند.بدستور وی تمام مردان شهر كور شدند و بیست هزار جفت چشم بوسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد. (سر پرسی سایكس این تعداد را هفتادهزار جفت میخواند) همچنین آغامحمدخان سربازان خود را در تجاوز به زنان شهر آزاد گذاشت و جنایتی عظیم را رقم زد. اموال مردم به تاراج برده شد و حتی كودكان نیز به اسارت گرفته شدند.

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۴

بررسی خدا و اندیشه دینی در نگر فروید

ریشه باطنی اصول دینی از کجا آغاز شد؟
 
این شاید درست ترین پرسش جهت شناخت ادیان باشد و برای یافتن پاسخ این پرسش باید به منشاء روانی عقاید مذهبی توجه کرد. باید دانست که اصول تعبدی جانشین و نتیجه آزمایش و اندیشه نیستند بلکه اوهامی هستند که کهن ترین خواسته های بشری را عملی می سازند و راز پابرجا ماندن آنها نیز همین است.
 
می دانیم ناتوانی کودک ایجاب می کند که والدین بدو مهر ورزند این ناتوانی در بزرگسالی نیز وجود دارد منتها بجای پدر خویش به یک پدر بزرگتر یا پروردگار توانا دل می بندد و نگرانی ناشی از خطرهای طبیعی را بوسیله او تسکین می دهد و چون عدالت واقعی وجود ندارد عقیده به جهنم و بهشت در او پیدا می شود تا به او نوید دهد که زندگی در جهانی دیگر ادامه می یابد و آرزوها و میلهای انجام نشده عملی می شوند.
 
همانطور که در کودکی در عین ترس از پدر و مادر به مهر آنان ایمان داشتیم این است که بشر اولیه در حالیکه قهر طبیعت را می بیند امیدی نیز به بخشش نیروهای طبیعت پیدا کرده و هریک از این نیروها را خدایی شناخته و از او چشم داشت مهرورزی دارد.
 
اگر بشر اندیشه می کرد که این نیروها تحت قوانین فیزیک هستند علاقه به خدایان را از دست می داد ولی او هنوز به خدایان علاقه داشت، خدایان او سه وظیفه داشتند که عبارت بودند از: مهار کردن نیروهای طبیعت، آشتی دادن ما با ستمگری سرنوشت و جبران رنج های تحمیلی تمدن.
 
- فرگشت باورمندی به خدا در انسان:
 
رفته رفته اهمیت این سه وظیفه خدایان ضعیف شد، زیرا بشر فهمید که هر یک از نیروهای طبیعت تحت تأثیر قوانین فیزیک بوجود آمده اند، تنها فکر می کرد خدایان طبیعت را بوجود آورده اند.
 
هرگاه در بخشی از کارهای آن دخالت کنند معجزه ظاهر شده است، اما یک احساس درونی به ما می فهماند که خدایان نمی توانند ضعف های ما را درمان کنند، اینجاست که بشر مقام آنها را کم کرد و فقط آنها را قادر به انجام وظیفه سوم شناخت،
 
اما باز خدایان ضعف خود را در انجام وظیفه سوم نشان دادند پس بشر علاقه مند به خدا برای رهایی این معضل معتقد شد که جهان دیگری نیز هست، که در آنجا دادگاهی با منطق عالی تر مراقب اعمال اوست و بدی و خوبی و کیفر و پاداش خواهد داشت،
بدین طریق بیم و هراس ها و ناکامی های خود را تسلی داد و گفت پس از مرگ در جهان دیگری خوبی ها و کارکردهای او جبران خواهد شد و خدایان بدی ها و ستم هایی که بر او وارد شده را جبران خواهند کرد.
 
از طرفی جلب نظر خدایان چه برای وقوع معجزه، چه مهار نیروهای طبیعت و در انتها گرفتن مجوز برای زندگی بهتر، مستلزم رعایت آدابی بود که رفته رفته بصورت آداب دینی در آمدند.
 
از طرفی انسان کنجکاو است و می خواهد بداند دنیا از کجا بوجود آمده و چه خواهد شد؟ بستگی روح و جسم چگونه است؟ چون دامنه دانشها به اندازه ایی گسترش نیافته است، که بتواند این چیستان های شگرف را پاسخ گوید به اوهام مذهبی پناه می برد.
 
- عَقایدِ مذهبی فقط اوهامند:
 
عقاید مذهبی جزء اوهامند زیرا نمیتوان آنها را ثابت کرد، پاره ای از این اصول به اندازه ای از راستی دورند که به اندیشه هذیانی شبیه هستند. در اصول مذهبی از راه تجربه نمی توان چیزی را فهمید و اگر پرسیده شود این اصول را با چه دلایلی میتوان  ذیرفت، سه دلیل متضاد اقامه می شود.
 
نخست: چون پدران ما بدانها اعتقاد داشته اند پس درست و معتبرند.
دوم: این معتقدات از دورانهای پیش بوده و نسل به نسل منتقل شده است. مانند مسلمانان که بارها اقامه می کنند که اسلام اگر نادرست بود بیش از ۱۴۰۰ سال دوام نمی آورد.
 
سوم شک کردن در درستی آنها ممنوع است و پرسیدن چگونگی آنها با شدیدترین صورت مستحق مجازات است. نمونه حکم ارتداد در اسلام و سوزاندن کافران در قرون وسطا از این دست هستند.
 
براستی اگر اصول مذهبی بر پایه های درست استوار بودند، دلیلی نداشت، که شک کننده آن را تکفیر کنند. هرکس می خواست در این باره راهنمایش می کردند، دلایل و مستندات ارائه می دادند، کما اینکه به عنوان مثال شخصی را بخاطر مخالفت با قوانین جاذبه تکفیر نمی کنند، چرا که پایه آن بر مستندات و علم است!
 
دلایلی که در کتب دینی هستند به اندازه ای ضعیف اند که نمی توانند ایمان ما را بخود جلب نمایند، این دلایل بیشتر به نقل قول و روایات است و همه پر از تضاد می باشند، تازه اگر دلایلی هم آمده باشند درست نیست، بزرگترین دلیل بی پایگی این اصول آن است که ریشه آن را نشان نمی دهند و برای آن منشاء آسمانی قائلند.