شاپور
بختیار آخرین نخستوزیر ایران، پیش از
انقلاب ۱۳۵۷
سپتامبر
٬۱۹۸۹ هلند – به دعوت نهضت مقاومت ملی
در هلند٬ دکتر شاپور بختیار حضور به عمل
رسانید تا پاسخگوی سئولات افرادی از
طیفهای مختلف از جمله جبهه ملی٬ حزب توده
و دیگر گروهها باشد.
سخنرانان
این برنامه دکتر ایرج پزشکزاد عضو شورای
نهضت مقاومت ملی و داریوش مجلسی بودند.
گزیده
ای از این گفتگو در زیر آمده است.
در
ابتدای برنامه داریوش مجلسی اشاره دارد
به همبستگی و اتحاد طیف های مختلف و
اپوزیسیون خارج از کشور .
او
نقش دکتر شاپور بختیار در وحدت واتحاد
ملی با حضورش در آینده سیاسی ایران را
بیان می کند.
پیروزی
توطئه بیگانگان نباید سرنوشت ایران را
رقم زند.
لاهه
شهری که یک زمانی دکتر مصدق حقانیت ملی
ایران را فراخواند٬ امروزه جامه سکوت
برابر عمل ننگین اشغال سفارت آیالات متحده
گرفته است .
در
ادامه برنامه دکتر بختیار به سئوالات
جواب میدهند.
او
اشاره میکند :
در
ده سال گذشته حوادثی که ایران و نسل جوان
آن را مقابل استبداد گذشته و به مراتب
سهمگین تر ویران تر و خطرناک تر در حکومت
کنونی قرار داده است.
فتنه
خمینی ننگین ترین ٬ زشت ترین و سیاه ترین
تاریخ این کشور و حتی دنیا را در برداشته
است. باید
صحبت از حوادثی که ایران را ویران خواهد
کرد در میان باشد و آگاهی داد.
تمرین
دمکراسی کنیم و همدیگر را بپذیریم به غیر
از بغض و کینه حزبی که ایران را به انحطاط
می کشاند.
مملکتی
که در دوران گذشته نواقصی داشت و به درستی
اداره نمیشد هم اکنون بصورت غیر قابل تصور
فکر ایران و ایرانی پیش میرود.
مشروطه
خواهان و بنیان گذاران مشروطه تمام مسئولیت
خود را انجام داده و شخص من و دوستان هم
فکر در این اندیشه بوده که قانون ۱۹۰۶
اجرا شود.
زندانی
شدیم ولی افسوس که قانون اجرا نشد تا خمینی
پدید آید.
در
سال ۱۹۵۵ در آرشیو و تاریخ ثبت شده نامه
ای که گوشزد کردیم و خطر را حس کردیم و
آخوند را .
دموکراسی
یعنی حفظ حقوق مخالفان و شنیدن صدای آنها.
قانون
۱۹۰۶ نواقص زیادی داشت ولی برای آن سال
بسیار مفید و ارزنده بود.
اگر
قانون اساسی ناقص هم اجرا می شد هرگز چنین
روز ایران را نمی دیدیم.
من
هرگز نمی ترسم و حرفم را می زنم من به
اکثریت تمکین می کنم.
اکثریت
باید به اقلیت احترام بگذارند.
حقوق
اقلیت باید محفوظ باشد.
زمانی
که من نخست وزیر بودم تابع قانون اساسی
بودم من شاپور بختیار اعلام جمهوریت
نمیکنم ولی در هر صورت تابع رای مردم و
ملت خواهم بود.
پرسشی
دیکر به این صورت مطرح می شود.
آیا
تاکنون کوششی برای نشست با احزاب دیگر
داشته اید؟
انحصار
وطن دوستی و آزادی را قبول ندارم.
من
پنجاه سال است که سوسیال دموکرات هستم.بی
اندازه با دوستانی که به ایران فکر می
کنند ولی در نهایت مارکسیست هستند را
پذیرا هستم.
توده
ای اگر قبول به اشتباه کرد آنچه که با
مصدق کرد و یا خمینی و الان به ایران فکر
کند قابل گفتگو است.
ولی
متاسفم که دبیر کل حزب کنونی توده را با
این چنین افکار نخواهم پذیرفت و مجالست
با این سبک مشکل آفرین است.
در
جواب به سئوالی در مورد با حضور روحانیون
در سطوح بالا افزود.
آخوند
قبل از آنکه به فکر شریعت باشد به فکر
منافع خویش است.
البته
معدود استثنا وجود دارد.
ولی
اکثریت منافع ایران برایشان نا مفهموم
است. من
لائیک هستم.
ضد
مذهب نیستم بلکه پایبند به احترام به مذهب
هستم. ولی
من صلوات و لعنت را قبول ندارم و شما
میبینید که ما در این کره خاکی هیچ کشوری
را نداریم که قانونش بر پایه مذهب دموکراسی
در آن رعایت شده باشد.
سئوال
بعدی در مورد ژنرال هایزر است.
ژنرال
هایزر هر سال به ایران می آمد من هرگز قسم
می خورم با این آدم ارتباط داشته باشم .
روزی
آقای قره باغی از من خواست با این آدم چه
کار باید کرد.
من
گفتم اگر این آدم به درد نیروی هوایی ایران
می خورد قبولش کنیم در غیر این صورت حضورش
بی معناست.
تا
زمان حرکت محمد رضا شاه من دیگر نامی از
او نشنیدم.
بعد
از هشت سال ایشان در کتابش اشاره که داشته
بختیار همانند چایی می ماند که هر چه آب
داغ روی آن میریزیم پاک خواهد شد.
من
زمان حضورم در پاریس مردمی را طرف شدم که
واهمه داشتند و از ترس هم دور می شدند.
حکومت
خمینی رعب و وحشت خفناکی در دل راه انداخته
بود و بیگانه هم دخیل بود.
ولی
من تلاش کردم همه جمع شویم.
در
اولین نشستم گفتم که من دیر شد که به سمت
نخست وزیری رسیدم و بسیار کوتاه بود ولی
از پای نخواهم نشست و در ادامه مبارزه می
کنم. من
همیشه گفتم من نه حزب می خواهم و نه گروه.
ما
تنها باید با آخوند مبارزه کنیم که معضلی
بزرگ است.
مبارزه
تا آخر عمر است.
پیشنهاد
من بعد از ده سال این است که پایبندم مردم
بیایند احزاب تشکیل دهند با اصول اساسی
و نه هزاران تکه احزاب کوچک.
من
حزب ساز و حزب باز نیستم.
نهضت
مقاومت ملی در ایران نمی تواند در ایران
فعالیت کند و سرکوب می شود در خارج باید
زمینه مقابله با این حکومت ویرانگر را
ساخت.
سئوالی
از دکتر بختیار شد در زمینه امیدی برای
تغییر حکومت اسلامی ایران(
هنگام
طرح این سئوال خنده حضار شنیده میشود!).
امید
را باید از دست نداد.
قوایی
که با آخوند هنوز سرکار دارند هنوز نمی
دانند که سرمدارانی چون رفسنجانی و خامنه
ای و خمینی تنها تهدیدی برای نا بودی
کشورهستند.
خمینی
کشور را به جنگ کشاند ده سال رهبر بود با
کارنامه هشت سال جنگ.
رجال
ما همیشه به اجنبی خود فروشی کردند.
روزی
که نیروی ملی حکم فرما شد یعنی پیروزی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر