شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۳

شاخص اقتصادی از ديدگاه شاه عباس


می گويند:
شاه عباس از وزير خود پرسيد: "امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟"
وزير گفت: "الحمدالله به گونه ای است كه تمام پينه دوزان توانستند به زيارت كعبه روند!"
شاه عباس گفت: "نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بايست كفاشان به مكه می رفتند نه پينه‌دوزان، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعميرش می پردازند، بررسی كن و علت آن را پيدا نما تا كار را اصلاح كنيم."

چهارشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۳

کانال یوتوب این وبلاگ

 
آدرس کانال یوتوب این وبلاگ همراه با مستند های سیاسی٬ علمی٬ حیات وحش٬ و ...
امیدوارم مورد پسندتان واقع گردد.

سه‌شنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۳

عامل حمله عراق به ایران خمینی بود

برای دیدن بهتر تصویر بر روی آن کلیک کنید
 
 
 
سخنرانی خمینی هندی زاده در مورد تشویق مردم  عراق به اختشاش
 
۵ ماه قبل ازحمله صدام به ایران (۳۰ فروردین ۱۳۵۹ دراوج بحران گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا ) تیتربزرگ عنوان اصلی روزنامه کیهان: امام ارتش عراق رابه قیام دعوت کرد.
خاطره ای از مرحوم مهندس بازرگان:
سال ۱۳۵۹ از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورای انقلاب شرکت ‏کنم. آقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز حضور داشت... آقای دعایی گفت که در ماههای اخیر هر چند وقت یکبار مرا به ‏وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به دخالتها و کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق ‏اعتراض مینمایند و من توضیح میدهم که این ها کار دولت ایران نیست و گروههای خود سرند که دنبال قدرت ‏نمایی هستند و نظایر این نوع استدلالها. اما هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید به دخالتها و اخلالها گفت این وضع برای من قابل تحمل نیست. شما به آقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر اجازه بدهند من (صدام) ‏خودم شخصا به ایران میایم تا با مذاکره اختلافاتمان را حل کنیم اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند من یک هیئت ‏عالیرتبه به ایران میفرستم و یا دولت ایران یک هیئت عالی برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات فیما بین حل ‏شود . و من برای خاتمه دادن به این وضع به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد. سپس آقای دعائی تاکید کرد که این آدمی است که حمله خواهد کرد.
شورای انقلاب تصمیم میگیرد که آقای دعایی به اتفاق آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر بهشتی برای بیان ماجرا ‏و تعین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند. در این دیدار ابتدا آقای دعایی شرح کامل ماجرا ونهایتا تهدید صدام را ‏بیان میکند رهبر انقلاب در پاسخ به او میگویند محلش نگذارید. سپس آقای مهندس بازرگان به استدلال میپردازد ‏که باید توجه کرد که امروزه موقعیت ما به علت اعمال تندی که شده ومواضع تندتری که اتخاذ گردیده است در ‏بین ملل جهان چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم کسی از ما حمایت نخواهد کرد بلکه از طرف مقابل ‏ما حمایت خواهند کرد. ازاین گذشته وضعیت ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان و ‏اهانت های بسیاری که به ارتش و ارتشیان شده ومیشود وضع بسیار نامناسبی دارد ‏وبکلی فاقد روحیه لازم است. از این گذشته تسلیحات نظامی ما عمدتا امریکایی است و با مشکلات میان دو کشور ‏دیگر دسترسی به لوازم یدکی مشکل و شاید غیر ممکن باشد. غرب و حتی کشور ‏های عربی محال است بگذارند ما پیروز شویم. بنا بر این باید از وقوع جنگ جلو گیری کنیم. رهبر انقلاب در ‏پاسخ میگویند گفتم محلش نگذارید. مجددا آقای دکتر بهشتی شروع به استدلال میکند اما ایت الله خمینی تا سخن او ‏پایان گیرد تحمل نمیکنند واز جایشان برمیخیزند و برای بار سوم تکرار میکنند که گفتم محلش نگذارید و بطرف ‏ اندرونی حرکت میکنند. آقای دعایی که بسیار ناراحت شده بود میگوید آقا من به بغداد نخواهم رفت آقای ‏خمینی پس از تامل کوتاهی رویشان را بطرف دعایی برگردانده ومیگویند ‏وظیفه شرعی ات می باشد که بروی و بدون اینکه منتظر پاسخ شوند به اندرونی ميروند. آقای دعایی بسیار ناراحت بود و در حال گریه میگوید به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد. هیچ کس کاری نمیتواند بکند و مدتی بعد عراق به ایران حمله میکند.

 روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ جنگ ایران و عراق آغاز شد. جنگی كه خمینی ‌‌آن را‌ "موهبتی الهی" می نامید و با شعار "فتح قدس از طریق كربلا" وعده ‌‌‌‌‌‌‌ادامه آن تا وقتی حتی یك خانه در تهران سالم مانده است می داد بعد ها جام زهر کذایی را با سرشکستگی سر کشید.

شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۳

اهميت پرچم ايران باستان در ميدان جنگ و برای سرباز ايرانی

تئودوسيوس دوم امپراتور روم ۱۲ مه سال ۴۲۰ ميلادی در آخرين ديدار خود با افسران واحدهای ارتش اين كشور كه عازم جنگ با ايران بودند به آنان توصيه كرد كه پس از رو به رو شدن دو ارتش و آغاز زد و خورد، بهترين هنگ رومی را مأمور تصرف پرچم ايران كنند و تأكيد كرد كه با تصرف پرچم، سربازان ايران روحيه خود را از دست خواهند داد كه عاملی است مهم به سود ما.
مورخ ارتش روم كه در اين جلسه حضور داشت و بعدا ناظر صحنه های اين جنگ ايران و روم بود كه دو سال طول كشيد نوشته است كه در جريان جنگ، نيروهای رومی بارها كوشيدند تا پرچم ايران را به دست آورند، ولی موفق نشدند. اين مورخ سپس به توصيف اين پرچم و روش محافظت از آن پرداخته و نوشته است: ابعاد پرچم ايران (درفش كاويان) هفت متر در پنج متر است (اندازه ها بعدا به نظام متريك محاسبه شده است)، بر بالای آن نقش يادآوری اهورا مزدا (فروهر) قرار دارد، علامت برجسته پرچم با نخ های سيم و زر و گوهرهای گرانبها (ياقوت و ...) دوخته شده و اين گوهرها به گونه ای قرار گرفته اند كه اشعه آفتاب را تا مسافتی دور منعكس می كنند. اين پرچم در جريان جنگ روی يك تپه يا زمين مرتفع قرارداده می شود و سه رديف سرباز نيزه دار بلند قامت دايره وار از آن محافظت می كنند.
جنگی كه از آن ياد شد در سال ۴۲۲ ميلادی با امضای يك پيمان صلح ميان دو ابر قدرت وقت پايان گرفت. بايد دانست كه پرچم ملی ايران باستان تنها يك بار تصرف شد و آن در جريان جنگ قادسيه در نوامبر سال ۶۳۷ ميلادی بود. با ازدست رفتن پرچم، امپراتوری ساسانیان نیز ازمیان رفت.
 
 

سه‌شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۳

تقدس پیامبران، امامان و حتی خدا، توهم ساختگی خرافاتی به نام ادیان است

در تمام ادیان بر تقدس پیامبران و امامان و مصون بودن آنان از هر گناه و اشتباهی تاکید شده و به این سبب اجازه هر نوع نقد و حتی سوال در مورد اشتباهات، گناهان و یا حتی جنایت هایی که گاه در تاریخ زندگی پیامبران و امامان و بدست آنان صورت گرفته از خردگرایان سلب شده!.

سوالاتی ازاین قبیل که؛ چگونه افرادی زنباره که کنیز و برده داشتند و سر می بریدند و دست و پا قطع می کردند و به زنان و دختران تجاوز می کردند، می توانند مقدس باشند یا چگونه پیامبران از اشتباه مصون اند که بنابر داستان های تاریخ زندگیشان اشتباهات فاحشی مرتکب شدند که خداوند در مواردی بر آنان خشمگین شده و آنان را سرزنش کرده و یا حتی به مجازاتشان پرداخته است.!

همچون داستان موسی و شبان که حضرت موسی با ترش رویی شبانی را که با خدا راز و نیاز می کرد، سرزنش نمود و خداوند با خشم بر او ظاهر شد و به او هشدار داد که اشتباهی بزرگ مرتکب شده و از او خواست که از آن شبان دلجویی کند.

یا چگونه یونس پیامبر از مردمش دلگیر شد و برخلاف گفته خداوند آنان را ترک کرد که خدواند بخاطر این نافرمانی و گناه بر او خشمگین شد و سبب شد که مسافران کشتی او را به دریا افکنند و ماهی بزرگی او را ببلعد و مدتها در شکم ماهی بزرگ در دل دریا زندانی باشد که البته این افسانه زنده ماندن در شکم ماهی حتی در داستان کودکانه ای چون پینوکیو و پدر ژپتو قابل باور نیست.!

و چگونه خدای مسلمانان حضرت محمد را در آیات اولیه سوره عبس بخاطر روی گردانی از فردی نابینا به نام عبدالله ابن امّ مکتوم مورد سرزنش قرار داده: “عبوس و ترشرو گشت چون آنمرد نابینا به حضورش آمد و تو چه می دانی شاید او مردی پارسا و پاکیزه صفت باشد اما آنکه داراست ای رسول تو به او توجه کنی. اما آنکس که به سوی تو می شتابد و او مرد خدا ترس و با تقوایی است تو از توجه به او خودداری می کنی. (قرآن . سوره عبس . آیه یک تا ده)”

و آیا این اشتباه حضرت محمد و اشتباهاتی از این قبیل در آیات دیگر قرآن که به سرزنش او توسط الله منجر شده، اثباتی بر معصوم نبودن حضرت محمد نیست؟! مثال های بیشتر و چگونه حضرت ابراهیم زن جوان و کودک تازه متولد شده اش را در صحرا بدون هیچ آب و غذا و سرپناهی برای مردن رها کرد و چرا در وهله اول به دلیل نازایی همسرش به بازار برده فروشان رفت و برده ای برای همخوابگی خرید؟!.

آیا نشانه های یک پیامبر اولوالعزم می تواند برده داری و همخوابگی با دختری خردسال باشد؟ و آیا خدایی که پیامبرانی برده فروش و زنباره برگزیده که اشتباهات فاحش مرتکب می شوند و بعضی از آنان برای گسترش دین شان حتی به قتل و خونریزی پرداخته اند، می تواند خدایی برگزیده و قابل احترام و ستایش باشد؟.

و چگونه دینی که برای گرویدن اجباری مردم به آن، پیامبرانش به جنگ و کشتار مردم پرداخته اند می تواند راهگشای عدل و عدالت و صلح برای بشریت باشد؟!. در آخر قسمتی از زندگی حضرت ابراهیم را از کتاب مقدس متذکر می شوم و نتیجه گیری را به خرد خوانندگان این مقاله واگذار می کنم که آیا تقدس پیامبران، امامان، ادیان و حتی خدا حقیقیست و یا برداشت خرافی عوامانه ای است که بوسیله قدرتهای متحجر مذهبی برای استثمار مردم بوسیله مذاهب، با گسترش ترس و وحشت از عواقب انتقادات دینی در جامعه ترویج داده می شود؟!
کتاب مقدس در سفر پیدایش باب ۱۲ آیات ۱۰ تا ۲۰ این داستان را نقل میکند:
« و قحطی‌ در آن‌ زمین‌ شد، و ابرام‌ به‌ مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا که‌ قحط‌ در زمین‌ شدت‌ می‌کرد. و واقع‌ شد که‌ چون‌ نزدیک‌ به‌ ورود مصر شد، به‌ زن‌ خود سارای‌ گفت‌: «اینک‌ می‌دانم‌ که‌ تو زن‌ نیکومنظر هستی همانا چون‌ اهل‌ مصر تو را بینند، گویند: “این‌ زوجه اوست‌.” پس‌ مرا بکشند و تو را زنده‌ نگاه‌ دارند.

پس‌ بگو که‌ تو خواهر من‌ هستی‌ تا به‌ خاطر تو برای‌ من‌ خیریت‌ شود و جانم‌ بسبب‌ تو زنده‌ ماند.» و به‌ مجرد ورود ابراهیم‌ به‌ مصر، اهل‌ مصر آن‌ زن‌ را دیدند که‌ بسیار خوش‌ منظر اسـت‌. و امرای‌ فرعـون‌ او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون‌ ستودند. پس‌ وی‌ را به‌ خانة  فرعـون‌ در آوردنـد.

و بخاطـر وی‌ با ابـرام‌ احسان‌ نمود، و او صاحب‌ میشها و گاوان‌ و حماران‌ و غلامان‌ و کنیـزان‌ و ماده‌ الاغـان‌ و شتـران‌ شد و خداوند فرعـون‌ و اهل‌ خانةه او را بسبب‌ سارای، زوجةه ابرام‌ به‌ بلایایی سخت‌ مبتلا ساخت‌. و فرعـون‌ ابـرام‌ را خوانـده‌، گفت‌: «این‌ چیست‌ که‌ به‌ من‌ کردی؟ چرا مرا خبر ندادی‌ که‌ او زوجه توست‌؟

چرا گفتی‌: او خواهر منست‌، که‌ او را به‌ زنی‌ گرفتم‌؟ و الان‌، اینک‌ زوجه تو. او را برداشته‌، روانه‌ شو!» آنگاه‌ فرعون‌ در خصوص‌ وی، کسان‌ خود را امر فرمود تا او را با زوجه‌ اش‌ و تمام‌ مایملکش‌ روانه‌ نمودند.»

شنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۹۳

دیسک ۳۰۰۰ ساله


دیسک ۳۰۰۰ ساله با نقش زنی در حال زایمان سرِ سنجاق با نقش زنی در حال زایمان،
جنس: برنز، قدمت: ۱۵۰۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد،
منطقه ی جغرافیایی: لرستان،
محل نگهداری:موزه ی لوور

پنجشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۳

یوز پلنگ ایرانی ٬ یوز آسیایی

یوز آسیایی یا ایرانی از یوز آفریقایی بزرگتر است و بعضی از عادات این جانور با نوع آفریقایی اش تفاوت دارد. همچنین مقاومت یوز ایرانی بیشتر از یوز آفریقایی است.
زیست گاه یوزپلنگ ایرانی در کشور ما دشت های باز و تپه ماهوری واقع در مناطق استپی و بیابانی است. البته گاهی هم در مناطق نیمه کوهستانی دیده می شود.
آهو، جبیر، قوچ و میش، خرگوش و پستانداران کوچک، مانند جوندگان رژیم غذایی یوز ایرانی را تشکیل می دهند. بعضا کل و بز هم طعمه ی یوزپلنگ قرار می گیرند. یوزپلنگ در ایران به ندرت و بسیار کم به دام های اهلی حمله می کند و به طور کل آهو و جبیر طعمه های اصلی و مورد علاقه ی یوزپلنگ ایرانی هستند و این موضوع به دلیل قابلیت های بارز یوز در شکار غزال هاست. می توان از گور ایرانی هم به عنوان طعمه سنتی یوز در ایران نام برد.
کفتار، گرگ و پلنگ رقبای اصلی یوزپلنگ در رژیم غذایی او هستند. هم چنین مشاهده شده است که یوز ایرانی بر سر طعمه با این جانوران درگیری پیدا کرده است.
وسعت قلمرو یوزپلنگ ها در ایران ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع است. یوز آسیایی در بخش های مرکزی ایران و در محدوده ی دشت های کویر و لوت و نواحی اطراف آنها پراکندگی دارد.
در سال های نه چندان دور، گستره ای از بمپور در سیستان و بلوچستان تا طبس در جنوب خراسان، پارک ملی گلستان و پناهگاه حیات وحش میاندشت در شمال شرقی کشور ، مناطق خوش ییلاق و توران در استان سمنان، پارک ملی کویر، اکثر مناطق استان یزد، منطقه ی بهرام گور در استان فارس، منطقه ی حاجی آباد هرمزگان، پارک ملی خبر در جنوب و دشت های شهرستان راور در شمال استان کرمان، دشت ها و بیابان های مرکزی، شمالی و شرقی استان اصفهان مانند موته و کلاه قاضی تا نفت شاه کرمانشاه در باختران، محل زیست یوز ایرانی در وطنش بود.
اما به دلیل تخریب زیستگاه و درگیری کشور با جنگ تحمیلی، تنها ۱۰ منطقه باقی ماند که به عنوان زیستگاه اصلی یوز از آن سخن به میان آمد.
پارک ملی کویر، پارک ملی توران، پناهگاه حیات وحش نایبندان، منطقه ی کوه بافق و آریز و پناهگاه حیات وحش درانجیر پنج منطقه ی اصلی زیستگاه یوز در کشور به شمار می روند.
کویرهای شمال کوهستان کرکس، دشت های اردستان و بادرود، منطقه ی عباس آباد نایین، پناهگاه حیات وحش سیاه کوه اردکان و پناهگاه حیات وحش میاندشت در خراسان شمالی از پناهگاه های بعدی یوزپلنگ آسیایی در ایران هستند.
اما دیگر مناطق کشور ما هم هستند که شاهد حضور این گربه سان می باشند و برخی نقاط هم دارای ابهام می باشند.
پس استان های خراسان شمالی، رضوی و جنوبی، سمنان، یزد، اصفهان و کرمان میزبان قطعی یوز ایرانی هستند.
طبق اطلاعات به جا مانده از سال ۱۹۷۰ میلادی ( ۱۳۵۰ ش ) حدود ۲۰۰ قلاده یوز در ایران زیست می کرده است. در ابتدای دهه ی پنجاه مدیریت، حفاظت و طبیعت مناطق پراکندگی یوز ایرانی چنان تقویت و ترمیم یافته بود که هیچ گونه نگرانی برای بقای یوز و دیگر جانداران وجود نداشت. اما در زمان انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، پارک های ملی و مناطق حفاظت شده مورد هجوم شکارچیان، دامداران، کشاورزان و زمین خواران قرار گرفت و شکار یوز و طعمه های بالقوه این جانور، هجوم دامداران و سگ های گله و اشغال آبشخورها ضربه ی جبران ناپذیری بر بقای نسل یوزپلنگ آسیایی وارد کرد. در سال ۱۳۶۴، ۲۴ ناحیه در کشور به عنوان زیستگاه یوز انتخاب شد. اما نخستین تلاش ها برای حفاظت از یوز ایرانی در اواخر دهه ی ۶۰ و اوایل دهه ی ۷۰ رخ داد. که این تلاش ها هم چندان موفق نبود. اما هنگامی که سازمان محیط زیست ایران متوجه شد جمعیت یوزها در حال نابودی است، کم کم فعالیت هایی را آغاز نمود. پروژه ی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و زیست بوم های آن با همکاری دفتر عمران سازمان ملل متحد و سازمان محیط زیست ایران از شهریور ماه ۱۳۸۰ ( ۲۰۰۱ میلادی ) آغاز به کار کرد. اهداف این پروژه که تاریخ اتمام آن چند بار تمدید شده است، افزایش آگاهی عمومی و آموزش پرسنل و تقویت قوانین شکار بود. با تمام این تفاسیر، امروزه جمعیت یوزپلنگ آسیایی که فقط در ایران زندگی می کند بین ۵۰ تا ۱۲۰ قلاده تخمین زده می شود. البته این آمار فقط حدس کارشناسی است و امکان دارد جمعیت یوز اصلا در این بازه نباشد. یوزپلنگ ایرانی دومین گربه سان در معرض خطر انقراض جهان بعد از پلنگ آمور است.
مهم ترین تهدید برای نسل یوز ایرانی، تخریب زیستگاه است. این تخریب به وسیله ی چرای بی رویه، اشغال آبشخورها، احداث جاده، احداث معدن، تبدیل مراتع به زمین های کشاورزی و اخیرا استخراج نفت صورت می گیرد. شکارچیان هم در سرعت بخشیدن به انقراض نسل این گربه سان کمک می کنند.
سگ های گله هم خطر بزرگی برای یوز در ایران به حساب می آیند.
دشمنان طبیعی یوز هم پلنگ و کفتار هستند. همچنین خشک سالی به یوزها فشار زیادی می آورد.
اگر حمایت سازمان های مسئول به همین منوال باشد و روز به روز شاهد تخریب زیست گاه ها و شکار طعمه های این جانور جهانی باشیم، شاید این حیوان گرانقدر هم به سرنوشت دیگر جانوران زیبایمان دچار شود و کویرهایمان بیش از پیش مورد غضب خداوند واقع شوند.
 
وضعیت حال حاضر:
یوزپلنگ می رفت بعد از شیر و ببر سومین گربه سان بزرگ ایرانی باشد که منقرض می شود. اما توانایی زیست این جانور در بیابان ها و کویرهای دور از دسترس آدمی و فعالیت های نسبتا خوب، این گربه سان را تا کنون نجات داده است. در سال های اخیر تحقیقات خوبی از طریق پروژه ی یوزپلنگ آسیایی و دیگر انجمن ها به خصوص انجمن یوزپلنگ ایرانی درباره ی یوز ایران انجام شده است. این حساسیت ها، هر چند کم و محدود، باعث رشد تقریبی این زیبای مخفی کار کشور ما شده است و همچنین این اجازه را به یوز داده است که در مناطق دیگری هم ابراز وجود کند. مناطق اصلی زیستگاه یوز در کشور همیشه مورد توجه بوده اند. در این مناطق زیست یوز به طور حتم ثابت شده است. پارک ملی کویر، پارک ملی توران ، پناهگاه حیات وحش نایبندان، منطقه ی حفاظت شده ی کوه بافق و آریز و پناهگاه حیات وحش درانجیر از نقاط اصلی زیستگاه یوز ایرانی هستند. بیشتر عکس ها و فیلم هایی که توسط محیط بانان و دوربین های تله ای از یوز ایرانی تهیه می شود در این ۵ منطقه و به خصوص پارک ملی توران صورت می پذیرد.
کویرهای شمال کوهستان کرکس، دشت ها و بیابان های شهرستان های اردستان و بادرود، پناهگاه حیات وحش عباس آباد نایین، پناهگاه حیات وحش سیاه کوه اردکان و پناهگاه حیات وحش میاندشت در خراسان شمالی، دیگر مناطقی در کشور هستند که زیست یوزپلنگ در آنها کاملا ثابت شده است.
در این مناطق تحقیقات زیادی درباره ی یوز انجام می گیرد. مثلا تحقیقاتی که در این سالیان اخیر در منطقه ی عباس آباد نایین انجام گرفت و حضور این جانور را در این ناحیه اثبات کرد و همچنین نشان داد این نقطه از کشور یکی از مناطق حیاتی رفت و آمد یوز ایرانی است. دیگر تحقیقات اخیر در منطقه ی میاندشت استان خراسان شمالی انجام گرفته است. میاندشت تنها منطقه ای در ایران است که یوزپلنگ در آن زندگی طبیعی دارد. یعنی بر خلاف دیگر مناطق زیست یوز در ایران، میاندشت ناحیه ای کاملا دشتی و بیابانی است که به سرنگتی ( نام یک پارک ملی در نامیبیا ) ایران مشهور است. یوز در میاندشت می تواند از قابلیت های موروثی خود بهتر بهره ببرد.
اما از دیگر مناطق کشور هم خبرهایی از زیست یوز به گوش می رسد. مناطقی همچون چاه افتخاری بجستان و مناطق مرزی سرخس در خراسان رضوی، بهکده ی رضوی در خراسان شمالی، پناهگاه حیات وحش خوش ییلاق و منطقه ی سفید کوه آرسک دامغان در سمنان، کلوت های بافق و کالمند مهریز در استان یزد، منطقه ی تاریخی و بی نظیر بهرام گور و رامشه در استان فارس، بیدوئیه بردسیر و راور در کرمان و نقاطی از استان های سیستان و بلوچستان، هرمزگان و خراسان جنوبی، مکان های احتمالی زیست یوز ایرانی می باشند. مناطقی که در سالیان نه چندان دور، میزبان این گربه ی زیبا بوده اند. البته در بعضی از این نقاط حضور یوزپلنگ به اثبات رسیده است. مانند مشاهده ی یوز در پناهگاه حیات وحش خوش ییلاق بعد از چند دهه و اثبات حضور یوز در مناطقی چون بهکده ی رضوی و کالمند بهادران که باعث امیدواری دوستداران یوز شده است. حتی می توان از بهکده ی رضوی به عنوان مکانی نام برد که می شود از طریق مهاجرت های بین مرزی، باعث حضور یوز در کشور ترکمنستان بعد از چند دهه شود.
همچنین از دیگر مناطق کشور هم خبرهایی از حضور یوز منتشر می شود که تمامی آنها نیازمند بررسی های بسیار دقیق است.
اما نکته ای که در این زیست گاه ها جالب توجه است این مورد است که یوزپلنگ زیست گاه هایی را در کشور ما انتخاب کرده است که دارای امنیت بیشتری باشد. با اینکه یوز علاوه بر امنیت نیاز بسیاری به آب و طعمه دارد ولی زیست گاه های این جانور که از نظر طعمه زیاد غنی نیستند، در کنار مناطقی قرار گرفته است که از نظر طعمه به خصوص آهو از بهترین نقاط کشور به حساب می آیند. این تحقیقات نشان داد که یوزپلنگ ایرانی جانوری است که امنیت زیستگاه را به دیگر مسائل ترجیح می دهد.
بافق، شهر یوزهای آسیایی :
اگر ایران را کشور یوزپلنگ آسیایی بدانیم بدون شک بافق پایتخت یوزهای آسیاست. شهری که در مجاورت کویرها و بیابان های پهناور کشور قرار گرفته است و توسط پناهگاه های حیات وحش و مناطق حفاظت شده احاطه شده است. در تمامی بیابان ها و دشت های اطراف شهر بافق، یوز ایرانی زیست می کند و جمعیت بالایی از این جانور در شهرستان بافق موجود است. سه منطقه درانجیر، کوه بافق و کالمند بهادران شهر بافق را در میان گرفته اند که در تمام این مناطق زیست یوز به اثبات رسیده است. همچنین شهروندان بافق جانورانی را در باغات و مزارع اطراف یا حتی در خیابان های شهرشان مشاهده می کنند که برای دیگر شهرنشینان ایران آرزویی دست نیافتنی است. برای مردم بافق حضور انواع گربه های وحشی و دیگر وحوش در اطراف شهرشان کاملا طبیعی است. حتی این مردم سابقه ی دیدن یوزپلنگ در خیابان ها و کشت زارهای اطراف شهر خود را دارند. در چند سال اخیر بیشتر فعالیت های حفاظتی یوز در ایران، در شهر بافق انجام گرفته است و به نوعی با اطلاع رسانی و نصب مجسمه ی یوز، نماد این شهر را یوز آسیایی، معرفی کردند که این فرهنگ سازی ها کم کم نکات مثبت خود را بروز داده است و خواهد داد.
شاید بدترین کشتاری که درباره ی یوزپلنگ در دهه های اخیر در کشور ما روی داد همان ماجرای بافق و کشته شدن دو توله یوز بوده است. اما کشتار یوز در ایران به همین جا ختم نشد. درست است که آمار تلفات یوز در کشور ما نسبت به دیگر جانوران پایین است اما این به دلیل تعداد پایین یوز و دور بودن این جانور از آدمیان است. نکته اینجاست که از بین رفتن حتی یک یوز، به نسل این جانور ضربه خواهد زد.
دشمنان طبیعی یوز در ایران سگ های گله، پلنگ و خشک سالی است.
شاید حضور سگ گله و خشک سالی برای مردم طبیعی به نظر برسد ولی دلیل حضور پلنگ در این فهرست را مطلع نباشند. پلنگ یکی از رقبای اصلی یوز در طعمه است و چون یوز در حدود ۳۰ دقیقه بعد از شکار، حتی توان دفاع کردن از خود را هم ندارد همین باعث می شود تا پلنگ هوس کند غذای یوز را برباید. به عنوان مثال در یک درگیری که بر سر لاشه ی یک بز بین یوزپلنگ و یک پلنگ بالغ در اطراف بافق روی داده بود، یوز توسط پلنگ تلف شده بود.
اما ضربه ای که ما آدمیان با بی خردی به نسل این زیبای جهان می زنیم، بسیار بسیار بیشتر از دشمنان طبیعی است. شاید یوز در ایران مانند قبل شکار نمی شود اما این به دلیل حمله نکردن این جانور به گله های گوسفند و نزدیک نشدن به تصرفات آدمی است. در واقع به جای کشتار با گلوله و تفنگ که اگر تعداد یوز زیاد شود به طبع روی خواهد داد، توسط تخریب زیست گاه یوز کشتار این گربه همچنان ادامه دارد. احداث جاده و معدن و اخیرا اکتشاف نفت بلای جان یوزهای ایران شده است. در ۸ سال گذشته ۷ یوزپلنگ در جاده های ایران کشته شده اند که این آمار در نوع خود بالاست. چون یوزها مهاجرت می کنند، تصادف با خودرو و تقابل با عوامل انسانی، مهم ترین موارد کشتار یوز در ایران است.
طبق آخرین آمار، یوزپلنگ آسیایی در آخرین پناهگاه خود، ایران، جمعیتی بین ۶۰ تا ۱۰۰ قلاده دارد. البته خیلی از کارشناسان این آمار را اقراق می دانند. ولی چیزی که به نظر میرسد این است که خوش بختانه و بر خلاف تمامی گربه سانان ایران، جمعیت یوزپلنگ هر چند بسیار آرام ولی در حال افزایش است. مسئولان سازمان محیط زیست حتی جمعیتی بالاتر از ۱۰۰ قلاده را برای یوز آسیایی در نظر می گیرند.
پروژه ی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و مهم تر از آن انجمن یوزپلنگ ایرانی، فعالیت های خوب و مثبتی را در جهت حفظ نسل ارزشمندترین گربه ی ایرانی انجام داده اند و می دهند. همچنین فیلم ها و عکس هایی که توسط دوربین های تله ای و محیط بانان زحمتکش تهیه می شود، بارقه ی امیدی برای تمامی دوستداران حیات وحش در جهان است. این را باید بدانیم که یوز آسیایی فقط متعلق به ما نیست، بلکه متعلق به تمامی مردم جهان است.
انجمن یوزپلنگ ایرانی :
انجمن یوزپلنگ ایرانی سازمان مردم نهادی است که در سال ۱۳۸۰ توسط دانشجویان علاقه مند پایه گذاری شد. هدف عمده و اصلی این انجمن حفاظت و حمایت از بقایای نسل یوزپلنگ آسیایی در ایران بود. بعد از گذشت ده سال این انجمن بر خلاف اکثر سازمان های مردم نهاد زیست محیطی، خوشبختانه همچنان پابرجاست و علاوه بر یوزپلنگ درباره ی بیشتر گونه های ارزشمند حیات وحش ایران تحقیق و پژوهش و فرهنگ سازی می کند.
این انجمن یکی از شناخته شده ترین انجمن های زیست محیطی کشور است که حتی با سازمان ها و نهادهای بین المللی نیز همکاری دارد.
نقش یوزپلنگ در تاریخ و ادبیات پارسی :
پیوند جادویی میان یوز و انسان را می توان تا مرزهای پیش از تاریخ قوم های هند و ایرانی بازگرداند. می توان نقوش کنده کاری شده ی تصویر یوز را در فلات ایران یافت. قدمت حضور یوز در تاریخ ایران و بر روی کوزه ها، سفال ها و پیکرهای مفرغین و گلی از ۶۰۰۰ سال پیش تا افسانه های شاهنامه است. استفاده از یوز در شکار، مورد علاقه ی شاهان و بزرگان بوده است و یوز سرآمد شکرگان ( ج شکره ) مانند سگ تازی، سیاه گوش، باز و شاهین بوده است. علاوه بر ایرانیان، اشراف و بزرگان هند و اعراب علاقه ی فراوانی به شکار با یوز داشته اند. چیزی که همچنان در بین اعراب رواج دارد. این سنت در قدیم چنان مورد توجه بوده است که افرادی با نام یوزبان یا یوزبنده برای نگهداری و تربیت یوزپلنگ در دربار شاهان و بزرگان به کار گرفته می شدند. شاهان آن قدر به یوزهای خود علاقه داشتند که به آنها قبا می پوشاندند و قلاده و پوزبندهای طلایی به آنها وصل می کردند. حتی برای یوزها اسفند هم دود می کردند که چشم نخورند. همچنین آنها علاقه مند بودند که یوز ماده را نگهداری کنند. چون یوز ماده بیست و سه سال شکار می کند و یوز نر دوازده سال. شکار با یوز اکثرا در سحرگاهان صورت می گرفت و بیشتر از همه آهو و جبیر و غزال با آن شکار می کردند. زنده گیری و تربیت یوز هم روش های گوناگونی در هر منطقه داشته است. اولین کسی که بر خلاف عادت همگان، یوز را بر اسب خود نشانیده، یزیدبن معاویه بوده است و ابومسلم خراسانی مشهورترین کسی بوده است که با یوز به شکار می رفته است.
شهرت یوزپلنگ در ادبیات و فرهنگ پارسی بیش از همه به خاطر آن است که با این جانور صید وحوش صورت می گرفته است و در شاهنامه تاکید زیادی به این مسئله شده است که هنگامی که یکی از بزرگان به موفقیتی ارزشمند دست می یافت برای ابراز شادی با یوز یا باز راهی شکار می شد.
و داستان هایی از شکار با یوز در ادبیات ما نقل شده است که یکی از معروفترین آنها این داستان است که یوز هارون الرشید به دنبال آهویی می رود تا به جایی میرسند که هارون می بیند یوز از نزدیک شدن به آهو خودداری می کند و سپس درمی یابند که آنجا مدفن علی بن ابی طالب است.
اما یوزپلنگ به تیزپایی، سرعت و شجاعت هم شهره است و تعبیرهای زیادی برای یوز در ادبیات فارسی وجود دارد. مانند یوزوار، یوزتاز و یوزجست.
یکی دیگر از تعبیرهای زیبای ادبیات ایران توجه به دربند بودن یوز است که مانند پهلوانی در زندان و اسیر است. همچنین تقابل های یوز و آهو که گاهی احساسی و گاهی حماسی است در ادبیات ما وجود دارد. در متون کهن از علاقه ی شدید یوز به آوای خویش ( که همان زغند نام دارد )، خوردن پنیر و خواب زیاد یاد شده است.
به غیر از اشعار فردوسی که در آنها از یوز فراوان یاد شده است، دیگر شاعران ما هم از نام یوز در شعرهای خود بهره برده اند. حضور یوز در نوشته های شاعران و ادیبان معاصر هم به چشم می خورد و این هم به دلیل حضور مستمر یوزپلنگ تا به امروز بوده است.

سه‌شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۳

معنای کمونیسم چیست ؟

کمونیسم از ریشهء لاتینی (یونانی ) کمونیس به معنای اشتراکی گرفته شده است. اصطلاح کمون و کومون به معنای اشتراکی در قرن نوزدهم نخستین بار در فرانسه به کاررفت واین اصطلاح که در بر گیرنده یک نوع طرز تفکر و ایدئولوژی خاص است در بیانیهء بیست و دومین کنکرهء حزب کمونیست شوروی در ۱۹۶۱ کمونیست چنین تعریف شده است :
 
شعار اساسی و مهم کمونیسم عبارت است از: الغای مالکیت خصوصی ; از هر کس به قدر توانایی اش و به هرکس به قدر نیازش . سوسیالیسم , شکل ابتدایی کونیسم است و حکم جاده صاف کن یا بولدوزر را برای کمونیسم دارد. شعار اصلی آن ـ نه نیازش ـ می باشد.مارکس و انگلس برای نظام کمونیستی دو مصداق (دو تصوّر تخیّلی ) از دو جامعهء ابتدایی و پیشرفته را بیان کرده اند: ۱ کمون ابتدایی : مراد از آن, از دیدگاه آنان, نظام اقتصادی جامعه های ابتدایی است که منابع اقتصادی مانند زمین, ابزار صید و شکار, کشت و شخم, قایق و... به تمامی جامعه تعلق داشته باشد, نه به افراد و خانواده ها ; یعنی مالکیت خصوصی.۲ کمونیسم جدید یا نهایی, یعنی جامعهء بی طبقه ای که بر اساس مالکیت اشتراکیِ وسایل تولید, استوار باشد. عنوان کمونیست یا کمونیسم امروزه بیشتر برای ایدئولوژی مبتنی بر که هر واقعیت دیگری غیر از محسوسات و مادیات را منتفی و مردود می داند, به کار می رود. به بیان دیگر: کمونیست امروزه باز گفتنی است که از لحاظ تاریخی کمونیسم , پیشنه ای پیش تر از پیدایش مارکسیسم دارد و افرادی چون : رابرت آون , مارکس , انگلس و لنین ,, مصرف کنندگان این واژه بودند.مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ را به عنوان مرامنامهء جامعهء کمونیست ها منتشرساختند. مانیفیست کمونیست, در واقع نوعی تنزل و عقب نشینی محسوب می شود; زیرا از عنوان به معنای مکتب یا ایدئولوژی عامی که همانند مخاطب آن همهء انسان ها باشد و منافع جامعهء بشریت را مدّ نظرداشته باشد, دست کشیده است, چون مانیفیست یعنی با با اندیشهء کمونیستی در عرض احزاب دیگر کارگری تدوین نموده اند.
 
کمونیسم یک ایدئولوژی است که تلاش می‌کند بر اساس مالکیت مشترک روش‌ها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولت گرایی فاقد طبقه‌های اجتماعی را ترسیم کند. کمونیسم را شاخه‌ای از مکتب سوسیالیسم می‌دانند.
 
اشکال اولیه سازمان‌های اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به «کمون اولیه» مشهور است. با این وجود، کمونیسم یک نوع سازمان اجتماعی را ترسیم می‌کند. در میان کمونیست‌ها مکتب‌های جدیدی شکل گرفته‌است که می‌توان به مائوئیسم، ترتئوئیسم، کمونیسم مشورتی، لوگزامبورگیسم، کمونیسم آنارشیست، کمونیسم مسیحی و در نهایت انواع جریان‌های کمونیسم چپ اشاره کرد که دارای تنوع فروانی است. با این وجود، بقایای مختلف اتحاد جماهیر شوروی (که منتقدان آن را «استالینیسم» می‌نامند) و تفسیر مائویی مارکسیسم- لنینیسم شاخه ( مکتب) جدیدی از کمونیسم را تشکیل داده‌اند که در قرن بیستم که ابزار قدرت اصلی کمونیسم در روابط بین الملل محسوب می‌شد شاخه ترتئوئیسم دارای چنین قدرت متمایزی نیست.
 
کارل مارکس معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید سرمایه داری به حالت تولید کمونیسم، می‌بایست دوران گذری را طی کرد و این امر به یکباره امکان پذیر نیست، مارکس این دوران گذر را دیکتاتوری پرولتاریای انقلاب کمونیست می‌نامد. جامعه کمونیستی مورد نظر مارکس که از کاپیتالیسم برمی‌خیزد هرگز در عمل تحقق نیافته و به صورت نظری باقی مانده است؛ و در واقع مارکس درباره خصوصیات جامعه کمونیستی صحبت زیادی نکرده‌است. با این وجود، اصطلاح «کمونیسم»، مخصوصاً وقتی با کاپیتالیسم همراه شود بیشتر به رژیم‌های سیاسی و اقتصادی تحت سلطه احزاب کمونیست اشاره می‌کند که مدعی هستند نماینده دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) می‌باشند.
 
در اواخر قرن ۱۹، نظریات مارکس احزاب سوسیالیست را در سراسر اروپا به طور گسترده‌ای فعال کرد اما در نهایت سیاست‌های این احزاب در مسیر کاپیتالیسم «اصلاحی» شکل گرفت و نه در جهت براندازی آن. تنها استثنا در این مورد حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه بود. یکی از شاخه‌های این حزب که به بولشویک معروف است لنین بود، پس از سرنگون کردن دولت موقت روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به قدرت رسید.
در سال ۱۹۱۸، نام این حزب به حزب حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر کرد که این عمل بر اختلاف میان کمونیسم و دیگر شاخه‌های سوسیالیسم دامن زد.
پس از پیروزی انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه بسیاری از احزاب سوسیالیست در اکثر کشورهای جهان به احزاب کمونیست تبدیل شدند که درجه اطاعت‌پذیری آن‌ها از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروری متفاوت بود. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیست‌ها در اروپای شرقی به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین (CPC) توسط مائو زدونگ در جمهوری خلق چین تاسیس شد که خواهیم دید این حزب در ادامه، مسیر ایدئولوژیکی رشد کمونیستی خود را به گونه‌ای متفاوت طی کرد. در میان کشورهای جهان سوم که دولتهای طرفدار مکتب کمونیسم تشکیل دادند می‌توان به دولت‌های کشورهای کوبا، کره شمالی، ویتنام شمالی ، لائوس، آنگولا، و موزامبیک اشاره کرد. در اوایل دهه ۱۹۸۰، حدود جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی زندگی می‌کردند.
 
از اوایل دهه ۱۹۷۰، اصطلاح « یوروکمونیسم» وارد عرصه سیاست شده که به آن دسته از سیاست‌های احزاب کمونیست در اروپای غربی اشاره می‌کرد که به دنبال سنت شکنی و نقد حمایت بی قید و شرط از اتحاد جماهیر شوروی بود. این احزاب در ایتالیا و فرانسه فعالیت سیاسی زیادی داشتند و وزنه‌های انتخاباتی مهمی محسوب می‌شدند.
یک گرایش ضد کمونیسم و ضد جنگ سرد در ایالات متحده وجود دارد. با این وجود در بسیاری از مناطق آفریقای جنوبی و آمریکای مرکزی احزاب کمونیست و حرکت‌های کمونیستی مختلف قدرت زیادی دارند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، با زوال دول کمونیستی و اروپای شرقی و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ قدرت کمونیسم در اروپا کاهش چشمگیری داشت. با این وجود هنوز حدود یک چهارم جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی و بخصوص جمهوری خلق چین زندگی می‌کنند.
 
بعنوان یک ساختار اجتماعی
کمونیسم یک ساختار اجتماعی-اقتصادی است که تأسیس یک جامعه‏ی بدون طبقه، بدون دولت (هیئت حاکمه) بر اساس مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را ترویج می‌کند. معمولاً کمونیسم به عنوان شاخه‏ای از جنبشی بزرگ‌تر به نام سوسیالیسم مطرح می‏شود که خط مشی جنبش‏های سیاسی و روشنفکری گوناگونی‏ است که خاستگاه خود را به آثار مارکس بر می‏گردانند. مخالفان می‏گویند که کمونیسم یک ایدئولوژی است در حالی که مروجان کاملاً برعکس می‏گویند که تنها نظام سیاسیِ بدون ایدئولوژی است، چرا که نتیجه منطقی ماتریالیسم تاریخی و انقلاب پرولتاریا است.
«کمونیست‏ها از یکسو، یعنی در عمل پیشرفته ترین و عزم جزم کرده ترین بخش احزاب طبقه‏ کارگر هر کشور را تشکیل می‏دهند، و درواقع آن بخشی هستند که همه‏ی آن بخش دیگر را به حرکت در می‏آورند؛ و از سوی دیگر، یعنی از دیدگاه نظری آنان نسبت به توده‏ی عظیم پرولتاریا این امتیاز را دارند که به روشنی مسیر حرکت، شرایط و نتایج نهایی نهضت پرولتاریا را درک می‏کنند. هدف فوتی و فوری پرولتاریا همان است که همه احزاب پرولتاریایی دیگر نیز دارند: متشکل کردن پرولتاریا در قالب یک طبقه، سرنگون کردن سیادت بورژوازی و تسخیر قدرت سیاسی به وسیهٔ پرولتاریا. نتیجه گیری‏های نظری کمونیست‏ها به هیچوجه مبتنی بر عقاید و اصولی نیست که این یا آن به اصطلاح مصلح جهانی کشف یا اختراع کرده باشد.»
 
اگرچه مارکسیسم شالوده‏ی فرم‏های گوناگون کمونیسم مانند لنینیسم، تروتسکیسم، و لوکزامبورگیسم است و مارکس اغلب به عنوان پدر کمونیسم شناخته می‏شود، اما کمونیسم‏های غیرمارکسی هم وجود دارد. مارکس تفاوت کمونیسم خود را با واژه‏ی علمی متمایز می‌کند. کمونیسم مارکس کمونیسمی است که بر مبنای آزادی طبقهٔ کارگر بنا شده‌است. طبقه کارگر بنا بر نقشی که در مناسبات تولید اشغال کرده‌است، مجبور است نیروی کارش را بفروشد. این فروش نیروی کار کارگر را تبدیل به ماشین می‌کند و او را از ماهیت انسانی‌اش تهی می‌سازد. این استثمار برای استمرار خویش دولت را می‌آفریند، نهادی به نام خانواده (در مفهوم مدرن آن) را بنیان می‌نهد که پدرسالار است. این روابط حتی در یک خانوادهٔ لزبین هم در این جامعه‏ی پدرسالار بازتولید می‏شود. این روابط پدرسالارانه به زن به چشم جنس دوم نگاه می‏کند و طبعاً چون پدر در راس خانواده قرار دارد، کودکان و زنان همگی جزیی از مایملک پدر محسوب می‌شوند. مارکس در مانیفست می‌گوید:
«آیا به ما حمله می‌کنید که می‌خواهیم به استثمار کودکان توسط پدران و مادران خاتمه دهیم؟ درست است ما به این جنایت اعتراف می‌کنیم.»
 
مائوئیسم
با وجود آنکه CPC در سال ۱۹۲۱ تأسیس شد، کمونیسم در چین قبل آن هم رایج بوده‌است. عقاید سوسیالیستی در اواخر قرن ۱۹ وارد چین شدند و در سال ۱۹۰۷، کمونیسم آنارشیت شکل غالب سوسیالیسم در چین بود. پس از سرنگونی سلسله گینگ در انقلاب زینهای و تأسیس جمهوری چین فعالیت‌های کمونیستی در چین تشدید شد و بسیاری از گروههای چپ به عنوان متحدید کمینتانگ ملی پذیرفته شدند که این حزب سپس توسط سان یاتس که یک انقلابی جمهوریخواه بود رهبری شد.
 
کومینتانگ پس از کودتای یان شیکای و کسب قدرت با مشکلاتی مواجه شد و پس از مرگ وی رهبری چین به رهبری نظامی تبدیل شد. کومینتانگ و سان یاتسن متحدان شوروی بودند و شوروی مشاورانی را به دربار آنها گسیل می‌داشت. CPC در ابتدا با بسیاری از گروههای چپ KMT متحد شد و در واقع پیمان اتحاد را با کل مجموعه KMT در «جبهه متحد اول چین» بست. کمین تر به CPC دستور داده بود تا با KMT در ارتباط باشد. با افزایش نفوذ CPC و شوروی، آنارئیسم در چین دچار زوال شد و ظهور مائوئیسم و آنارئیسم چینی تحت تأثیر CPC کمرنگ شد.
پس از مرگ سان یاتسن، جانشین وی چیان کایشک در آنچه در چین به عنوان ترور سفید معروف است تلاش کرد تا احزاب خطرناک را پاکسازی کند که این پاکسازی احزاب چپ موجود در KMT ، CPC، مشاوران روسی و رهبران نظامی را نیز در بر می‌گرفت. این عمل باعث شد جنگ داخلی چین رخ دهد. در نتیجه دو دولت KMT در یوهان و نانجینگ (به ترتیب توسط جناح چپ و جناح راست) شکل گرفت و در نهایت رابطه حزب چپ KMT و CPC دچار مشکل شد.
سرانجام دولت یوهان سرنگون شد و همین سرنوشت با لشکر کشی شمالی چیانگ در انتظار رهبران نظامی بود . سرانجام CPC در طی سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ میان رعایای جنگ دوم چین و ژاپن مقبولیت عجیبی پیدا کرد و در همین حین KMT در اثر جنگ با ارتش امپراتوری ژاپن تحلیل رفت. CPC سرانجام همه چین را تسخیر کرد و در KMT به تایوان پناه برد.
 
پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، رهبر جدید شوروی نیکیتا خروشچف جنایات استالین و جنون شخصیتی وی را محکوم کرد. او بر لزوم بازگشت به تفکرات لنین و ایجاد تغییرات در روش‌های کمونیستی تأکید کرد. با این وجود، اصطلاحات خروشچف بر تفاوت‌های ایدئولوژیکی میان جمهوری خلق چین و شوروی سابق دامن زد که این امر دهه ۱۹۶۰ کاملاً آشکار شد. اختلاف چین و شوروی در جنبش کمونیسم بین المللی به خصومت آشکار مبدل شد و چین خود را رهبر جهان در حال توسعه معرفی کرد که در برابر او دو ابر قدرت یعنی شوروی و آمریکا ایستادگی می‌کند.
 
احزاب و گروه‌هایی که از حزب کمونیسم چین (CPC) حمایت می‌کردند در انتقاد از رهبری شوروی خود را «ضد تجدید گراً معرفی کرده و CPSU و احزاب متحد با آن را »سرمایه داران« تجدید گرا خواندند. اختلاف چین و شوروی باعث ایجاد اختلاف و تفرقه میان احزاب کمونیستی سراسر جهان گردید. به خصوص، حزب کار آلبانی از جمهوری خلق چین حمایت کرد. CPC تحت رهبری مائو به نیروی کمونیسم بین المللی تبدیل شد. ایدئولوژی CPC، اندیشه مائو زدونگ (یا همان »مائوئیسم") توسط بسیاری از گروه‌ها و احزاب مورد پذیرش قرار گرفت.
 
یکی از مثال‌های بارز دیگاه مائویی انقلاب تساوی طلب که در لوای مفهوم دموکراسی جدید مائو مطرح شد کامبوج دموکراتیک بود که توسط خمرهای سرخ و تا حدی پل پات اداره می‌شد. چین و کره شمالی تنها دول کمونیستی بودند که دولت خمرهای سرخ با آنها در ارتباط مستقیم بود. بصرها، خمرهای سرخ در حمله ویتنامی‌ها سرنگون شدند و چین شورشیان خمرهای سرخ را مسلح کرد. پس از مرگ مائو و به قدرت رسیدن دنگ زیاپینگ، جنبش بین المللی مائوئیسم دچار آشفتگی شد. گروهی رهبری جدید چین را پذیرفت و گروه دیگری با رد این پذیرش تعهد خود را نسبت به مائو ثابت کرد و گروه سوم هم مائوئیسم را رد کرد و با حزب کار آلبانی متحد شد.
 
استالینیسم، تروتئسیم، و بقیه جریان‌های ضد تجدیدگرایی
تروتسکی و حامیانش حزب «مخالف چپ» را تشکیل دادند و مکتب خود را در تروتئیسم نامیدند. اما سرانجام استالین کنترل رژیم شوروی را در دست گرفت و تلاش آنها برای سرنگونی استالین در سال ۱۹۲۹ به تبعید تروتسکی از شوروی انجامید. پس از تبعید تروتسکی، کمونیسم جهانی به دو شاخه تقسیم شد: استالینیسم و تروتئیسم . سپس تروتسکی بین الملل چهارم را به عنوان رقیب کمین ترن در سال ۱۹۳۸ تأسیس کرد.
در سال ۱۹۷۸ وقتی اختلاف نظر بین کار چین و کار حزب آلبانی بالا گرفت، آلبانیایی‌ها تمایل خود را برای ایجاد یک دیدگاه بین المللی جدید اعلام کردند. در این دیدگاه به نظریات استالین اهمیت داده می‌شد و گروه‌های کمونیستی دیگر مورد انتقاد قرار می‌گرفت. آلبانیایی‌ها توانستند در آمریکای لاتین و به خصوص در حزب کمونیستی برزیل بر طرفداران مائو تأثیر زیادی بگذارند. این دیدگاه را بر اساس نام رهبر کمونیسم آلبانی انور خوجه ، خوجه ئیسم می‌نامند. پس از سرنگونی دولت کمونیستی آلبانی، احزاب طرفدار کشور در کنفرانس بین المللی ICMLPO گرد هم آمدند.
مؤسسه مهم دیگر آنها کمپ بین المللی جوانان ضد امپریالیسم و ضد فاشیسم است که در دهه ۱۹۷۰ به وجود آمد.
 
نقد کمونیسم
نویسندگان و فعالان سیاسی زیادی به نقد کمونیسم پرداخته‌اند که از میان ناراضیان بلوک شوروی می‌توان به الکساندر سولژ نیتسین و واکلاف هاول، از میان نظریه پردازان علوم اجتماعی می‌توان به هرمان آرنت ، ریموند آرون، رالف راندورف، سیمور مارتین لیپست و کارل وینفوگل و از میان اقتصاد دانان به فردریش هایک، لودویگ وان میزز و میلتون فریدمان و از میان مورخان و دانشمندان علوم اجتماعی به رابرت کانکوست، استفان کورتیوس، ریچارد پالیس و رامل اشاره کرد. همچنین از چپ گراهای ضد کمونیست می‌توان از ایگنازیو سیلون، جرج اورول، سال آلینسکس، ریچارد رایت، آرتور کوستلر و برنارد هنری لوی و از رمان نویسان از آین راند و از فلاسفه از لزک کوالوفسکی و کارل پویر نام برد. برخی از نویسندگان مانند کورتیوس از این حد فراتر رفته و به جای نسبت دادن ده‌ها میلیون کشته و نقض صریح حقوق میلیون‌ها انسان در قرن بیستم به رژیم‌های کمونیستی، از این وقایع که برخی کشورهای کمونیستی رخ داده‌است (مخصوصاً در زمان حکومت استالین، مائو و پل پات) به عنوان ادله‌ای در برابر مارکسیسم یاد می‌کنند. برخی از این منتقدان قبلاً مارکسیست بوده‌اند، مانند ویتفوگل که مفهوم «استبداد گرایی شرقی» را که توسط مارکس مطرح شده بود به جوامع کمونیستی مانند شوروی سابق ربط داد و سیلون رایت و کوستلر مقاله‌هایی در کتاب «خدایی که شکست خورد» نوشتند که این عنوان به خدای مسیحیان بلکه به مارکسیسم اشاره دارد.
همچنین نقدهای شدیدتری به مارکسیسم وارد شده‌است که می‌توان به نظریه کار ارزشی یا نقدهای پیش بینی‌های مارکسیسم اشاره کرد. با این وجود احزاب کمونیستی که در بیانیه ورشو شرکت نداشتند، مانند احزاب کمونیستی اروپای غربی، آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا تفاوت‌های زیادی با یکدیگر دارند. بنابراین انتقادی که به یکی از این احزاب وارد می‌شود ممکن است در مورد حزب دیگری صادق نباشد.

یکشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۳

آداب خوردن و نوشیدن در فرهنگ ایرانی


"خوردن" در ایران، همچون پوشیدن و سخن گفتن و بسیاری از رفتارهای همگانی، دارای فرهنگ بسیار بالا و زیبایی بوده است که بسیاری از آنها در شاهنامه و داستانهایش بیان شده که ما به برخی از آنان اشاره میکنیم:
نخست اینکه پیش از آغاز خوراک بر یزدان پاک

درود میفرستاده اند!
دویم اینکه به دندان کشیدن و یا همان گاز زدن بر بزم آوردها(لقمه ها) بسیار اهریمنی و زشت بوده است! بزم آورد(لقمه) باید چنان باشد که یکجا بر دهان جای گیرد و کسی گاز زدن آنرا نبیند
!
سیم آنکه شتاب در خوردن بسیار اهریمنی و ناپسند بوده است
!
چهارم نگاه کردن بر چهره و خوراک دیگران هنگام خوردن همگانی بر سر سفره بسیار ناپسند شمرده میشده است
!
پنجم آنکه هیچگاه هنگام خوردن خوراک، "می" بر سر سفره آورده نمیشده است! و همیشه "می نوشی" پس از پایان خوراک آغاز میشده است! زیرا ایرانیان بر این باور بوده اند که در هنگام خوردن، آدمی باید بر دهش های یزدان پاک، که بر سفره است اندیشه کند
!
ششم آنکه هنگام خوراک همگانی همگی باید بر سفر باشند، و اگر سیر هستند نباید از کنار بر خوراک خوردن دیگران چشم بدوزند
!
هفتم آنکه میزبان باید از آغاز خوراک میهمانان تا پایان خوراک همه میهمانان، سفره را ترک نگوید. که میهمان شرمنده زمان دراز خوراک خود نشود
!
هشتم آنکه همه خوراک های در خانه که برای میهمانان فراهم شده (به جز "می")همگی بر سر سفره گذارده میشده است. حتا میوه ها و نوشیدنی های دیگر
!
نهم اینکه هیچگاه در فرهنگ ایران، هنگام پذیرایی، مردان و بانوان جدا از یکدیگر نمینشستند
!
دهم آنکه نان همیشه بر همه سفره های ایرانیان، بوده است و همیشه نخستین خوراک گذارده شده بر سر سفره نان بوده است
!
و نکته پایانی اینکه گرامی داشتن پیران بر سر سفره های خوراک خود داستانی دیگر است که بر هیچ ایرانی پوشیده نیست
!
ببینید که ما ایرانیان چگونه هنوز بسیاری از این فرمانهای نیاکان باستان خود را انجام میدهیم! که درود بر همه نیاکان درست اندیش و درست کردار ایرانمان باد

شنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۹۳

پیشنهادهایی برای فراموش کردن گذشته

فراموش کردن گذشته می‌تواند کنار آمدن با مرگ، طلاق یا برهم خوردن رابطه‌ها را شامل شود. توصیه‌هایی که برایتان آورده‌ایم کمکتان می‌کند با گذشته خداحافظی کنید و به سمت آینده پیش روید.

فراموش کردن گذشته، چه به معنای ترک یک رابطه عادتی یا سوگواری از مرگ عزیزی باشد یکی از سخت‌‌ترین کارهاست. حتی با اینکه آن رابطه‌، رابطه‌ای ناسالم بوده اما هنوز هم برای جدا شدن از آن مشکل دارید.

آسان نیست، اما راه‌های عملی وجود دارد که کمکتان کند گذشته‌تان را فراموش کنید. اما قبل از اینکه با گذشته خداجافظی کنید، لازم است با خاطرات و تجربیاتتان روبه‌رو شوید.

قدم هایی برای فراموش کردن گذشته
۱ - بنویسید، حرف بزنید، طراحی کنید، نقاشی کنید، وگرنه به دام خاطراتتان می‌افتید. فراموش کردن گذشته یعنی احترام گذاشتن به خاطراتتان.

۲ - احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناک را با شستن آنها از ذهنتان فراموش کنید شاید در طول آن احساس وحشتناکی داشته باشید اما بعد از آن آرام و راحت خواهید شد. با زندگی کردن دوباره با آن خاطرات، فراموششان کنید.

۳ - در صورت امکان به عقب برگردید و با آدم‌هایی که در آن خاطرات کنارتان بودند صحبت کنید. فراموش کردن گذشته می‌تواند به معنی برگشتن به گذشته باشد.

۴ - احساسات واقعی‌تان را تقسیم کنید؛ اگر درست بود اعتراف کنید. فراموش کردن گذشته به معنی ابراز احساساتتان است. اگر لازم است با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید گناه و خجالت ناشی از آن را گردن بگیرید.

۵ - اگر لازم است عذرخواهی کنید و بخشش بطلبید. فراموش کردن گذشته به معنی آسیب‌پذیر بودن است.

۶ - با میل غیرقابل کنترل خود به خوردن غذا یا نوشیدن مشروبات الکلی مقابله کنید، درغیراینصورت به خودتان صدمه خواهید زد. فراموش کردن گذشته یعنی دفن کردن غرورتان.

۷ - فراموش کردن یک عزیز چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته‌اید، چه خواهر یا برادر از دست رفته و چه یک حیوان خانگی، فراموش کردن کار سختی است.
باید بپذیرید که نمی‌توانید برای تغییر گذشته کاری کنید. هر چه در توان داشته‌اید را انجام داده‌اید. وقتی با شکست مواجه می‌شوید، بدانید که تا جایی که می‌توانسته‌اید خوب، مهربان و موثر بوده‌اید. اگر می‌بایست به عقب برگردید، کار متفاوت‌تری نمی‌توانستید انجام دهید زیرا هر چه در توانتان بوده را همان موقع انجام داده‌اید و همه چیز تمام شده است. گذشته را فراموش کنید.

۸ - خودتان را بخاطر اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن به کارهایی که می‌توانستید یا باید انجام می‌دادید، بی‌تاثیر و ناسالم است. اگر می‌خواهید با اشتباهات یا شکست‌هایتان کنار بیایید، باید بتوانید خود را ببخشید.

۹ - مراقب افکارتان باشید. وقتی می‌بینید که مشغول فکر کردن به گذشته هستید، به آرامی افکارتان را به زمان حال برگردانید.

۱۰ - به ذات و طبیعت زمان اعتماد کنید. مطمئن باشید به مرور زمان التیام یافته و پیش می‌روید. زخم‌هایتان به تدریج رویه بسته و خیلی زود فقط جای آن باقی می‌ماند البته به شرطی که بتوانید گذشته را رها کنید.

۱۱ - با افراد جدید وارد رابطه شوید. لازم نیست دایره دوستانتان را به کل عوض کنید؛ می‌توانید یک دوستی تازه با یکی از همکارانتان برقرار کنید یا همسایه‌تان را برای صرف قهوه دعوت کنید. اگر درمورد اینکه مشغول کنار آمدن با شکست‌هایتان هستید برای او حرف بزنید، خیلی بهتر خواهید توانست با گذشته دردناکتان خداحافظی کنید.

۱۲ - در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که درد و ناراحتی خود را تقسیم کنید اما به همان اندازه هم مهم است که علاقه‌تان به زندگی دیگران را نشان دهید. رها کردن گذشته یعنی رها کردن خودتان.

۱۳ - دنیایی تازه را تجربه کنید. در یک رشته جدید ثبت‌نام کرده و برای آموزش بروید. برای فراموش کردن گذشته، باید بتوانید از جهت‌های تازه‌ای به زندگی نگاه کنید.

وقتی می‌خواهید شریک زندگی خود در گذشته را فراموش کنید، باید جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است با هم وقت بگذرانید یا باید به کلی او را فراموش کنید. شاید هنوز دوستش داشته باشید و افکار و احساساتتان درمورد او هنوز پیچیده باشد. ایجاد یک وقفه عاقلانه‌ترین کاری است که می‌توانید انجام دهید شاید بتوانید با این وقفه او را به کلی فراموش کنید.