یکشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۶

۱۰ انتظاری که والدین نباید از فرزندان داشته باشند

هر پدر مادری در قبال فرزند خود احساس مسئولیت می‌کند. علاوه بر این پدر و مادرها انتظار دارند که فرزندانشان قدردان زحماتشان باشند. اما میدانید که همیشه همه‌چیز خوب نیست. دوست داشتن فرزندان یعنی به‌گونه‌ای انتظارات و افکارمان را تنظیم کنیم که فشار زیادی روی بچه‌ها نباشد. با رفتارهای صحیح آن‌ها برخورد مناسبی داشته باشید یعنی این را در نظر بگیرید که بچه همیشه بچه است و گاهی ممکن است غیرمنطقی، آب‌زیرکاه باشد و شمارا ناراحت کند. در ادامه ۱۰ موردی که نباید از فرزندانتان انتظار داشته باشید را مرور می‌کنیم.
۱- نمرات خوب
 همه ما دوست داریم که فرزندانمان نمره‌های خوبی بگیرند و موجب افتخارمان باشند و گاهی از افتخاراتشان برای بقیه صحبت کنیم. اما بچه‌ها نسبت به تحصیل رویکردهای متفاوتی دارند. بسیاری از آن ها نیاز به هل دادن و هدایت شدن دارند. حتی انیشتین و استیو جابز هم در دوران ابتدایی نمراتشان چنگی به دل نمی‌زده است. به آن‌ها فرصت بدهید و صبر کنید شاید نمرات بهتری کسب کنند.

۲- یک‌دفعه همان‌طوری رفتار کنند که شما می‌خواهید
 احتمالاً بچه‌های شما دوست دارند برای رسیدن به چیزهایی که می‌خواهند گریه کنند، یا تلویزیون دیدن را به انجام کارهایشان ارجح می‌دانند. اما باید به آن‌ها بفهمانید که رفتارشان را اصلاح کنند و بهتر شوند. اینکه استانداردهایی را تعیین کنید و کارهایی را برای سوق دادن فرزندان به سمت این استانداردها تعیین کنید کاملاً پذیرفتنی است اما انتظار نداشته باشد که این تغییرات آنی اتفاق بیفتد دگرش به‌تدریج اتفاق می‌افتد و زمان‌بر است.

۳- همان کاری را می‌کنند که شما می‌کنید، نه چیزی که به آن‌ها میگویید انجام دهند
 باید متوجه شده باشید که کودکان ربات نیستند و بیشتر رفتاری را تقلید می‌کنند که دیده‌اند نه چیزی که شنیده‌اند. پس با عملتان به آن‌ها درس بدهید نه گفتارتان. اگر نمی‌خواهید دروغ بگویند پس به آن‌ها دروغ نگویید. اگر می‌خواهید مؤدب باشند اول باید خودتان مؤدب باشید.

۴- همیشه قدردان شما باشند
 انتظار دارید که به خاطر مدرسه و غذا و لباس خوب قدردان شما باشند اما بچه‌ها کامل نیستند و معمولاً قدردان نیستند و اغلب معتقدند که همه‌چیزهایی که به آن‌ها داده‌اید حقشان است و شما به‌عنوان پدر و مادر وظیفه‌تان را انجام داده‌اید. بهتر است به آن‌ها یاد بدهید که قدرشناس باشند تا اینکه مدام انتظار داشته باشید قدرشناس شما باشند.

۵- چیزی باشند که شما می‌خواهید
 ممکن است از بچه مردم به خاطر حاضرجوابی و خوش‌رویی خوشتان بیاید و به‌طور جالبی انتظار داشته باشید که فرزندتان هم همان‌گونه باشد و این علاقه را مدام ابراز کنید. اما این را در نظر داشته باشید که واقعاً کار سختی است که بچه را همان‌گونه که می‌خواهید بار بیاورید چراکه شرایط، شخصیت، نقاط ضعف و قدرت متفاوتی دارند. بهتر است نقاط مثبت فرزندتان را پرورش دهید و دست از انتقاد و پررنگ کردن نقاط ضعفشان بردارید.

۶- همیشه کوتاه بیایند و ببخشند
 بچه‌ها هم گاهی عصبی و مضطرب می‌شوند. اتفاقات ناگهانی مثل طلاق والدین، اسباب‌کشی، بیکاری والدین و یا مشکلات اقتصادی شرایط استرس‌زایی برای فرزندان هستند. بچه‌ها همیشه نمی‌توانند در شرایط روحی مناسبی باشند به‌خصوص وقتی قربانی شرایط ناخواسته‌ای می‌شنود که هیچ مسئولیتی در قبال آن ندارند، بهتر است قبل از هر چیزی خودتان کوتاه آمدن و بخشندگی را تمرین کنید و مطمئن باشد آن‌ها نیز خواهند آموخت.

۷- در رابطه شما دخالت نکنند
 بهتر است که جلو بچه‌ها مواظب رفتارتان باشید. تا می‌توانید جلو بچه‌ها درست رفتار کنید. اگر جلو بچه‌ها با همسرتان برخورد مناسبی نداشته باشید، باید منتظر عواقب آن باشید. چراکه بچه‌ها روزی بزرگ می‌شوند و به‌راحتی می‌توانند آنچه از سوی خود شما دیده و آموخته‌اند برایتان موبه‌مو اجرا کنند. آنکه آتش می‌افکند آتش نصیبش خواهد شد.

۸- بی‌دردسر باشند
 همه‌چیز همیشه خوب نیست. هر بچه‌ای دردسرهای خاص خود را دارد و بچه شما استثنا نیست. در مشکلات کنارشان باشید، کنارشان باشید تا توانایی مقابله با مشکلاتشان را پیدا کنند در چنین شرایطی بیشتر از نصیحت‌هایتان به درک شدن نیاز دارند. راه‌حل‌های مربوط به بزرگ‌سالان شاید برای آن‌ها کاربری نداشته باشد اما اینکه به آن‌ها کمک کنید تا با ذهن و افکار خودشان راه‌حل دردسرهایشان را بیابند کمک بسیار بزرگی به فرزند خود است.

۹- از هیچ‌چیز فرار نکنند
 اگر گاهی اجازه بدهید که بچه‌ها از برخی شرایط پیش‌آمده در زندگی درس بگیرند بیشتر از تنبیه کردن آن‌ها در تربیتشان مؤثر است. هیچ‌کس کامل نیست ازجمله فرزندانتان، و ممکن است اشتباه کنند. و این‌طور یاد می‌گیرند که هر کاری نتیجه‌ای در بردارد.

سخت نگیرید و به بچه‌ها اجازه بدهید گاهی اشتباه کنند.
۱۰- هیچ‌وقت اشتباه نکنند
 یادمه وقتی بچه بودم ۴۰ دلار پولی را که برای کاری به من سپرده بودند در خانه دوستم جا گذاشتم و به‌جای اینکه به کاری که مادرم به من سپرده بود برسم به خانه دوستم رفتم و با او بازی کردم. و حتی قبل از اینکه به خانه بازگردم یا تنبیه شوم حس وحشتناکی داشتم. پدر مادرها هم اشتباه می‌کنند. اشتباهات من همیشه از روی قصور و کوتاهی نیست بلکه گاهی نتیجه اعتمادبه‌نفس زیادی است. بچه‌ها نباشد همیشه این احساس امنیت را کنند که می‌توانند نسبت به اشتباهاتشان پاسخگو نباشند.

پنجشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۶

ابن سینا نابعه ای از شرق

عبدالله سینا که در دستگاه استیفای ملک منصور سامانی خدمت می کرد مردی نسبتا کامل بود و مانند اکثر فضلای بخارا گاهی شعر می سرود و سینا تخلص می کرد. او پس از ازدواج با (ستاره) از او صاحب پسری به نام (حسین) شد. حسین ابن عبدالله یا ابن سینا تا زمان خردسالی از پدرش اموزش دید. اما بعد از سفر از خرمثین به بخارا نزد استاد ابوالعلاء سرخسی به یادگیری تجوید و ترتیل پرداخت و سپس نزد محمود سماح با علم اعداد و حساب اشنا شد. او در نوجوانی نزد اسماعیل زاهد علم فقه و نزد ابوالقاسم زهراوی علم پزشکی را اموخت. سومین معلم ابن سینا در بخارا استادی به نام عبدالله ناتلی بود که سه علم ایساغوجی مجسطی و هندسه اقلیدس را به وی اموخت. اکنون ابن سینا دانشمند ریاضی علوم فلسفه و تاریخ بود و در عین حال یکی از مردان ادب نیز به شمار می رفت که گواهش اشعار فارسی و عربی است. اما پزشکی در شرح حال ابن سینا از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا دردنیا او را در درجه اول به عنوان پزشک می شناسند. ابن سینا دانشمند و طبیبی حاذق بود که به او لقب شیخ الرییس دادند. او قسمتی از عمر ۵۳ ساله یا ۵۶ ساله خویش را یا زندانی بود یا فراری یا در مشاغلی مانند وزارت گذرانید که با تحقیقات علمی همراه بود. ابن سینا در اواخر عمر دچار بیماری قولنج شد ولی چون در مداوای خویش کوتاهی کرد در سال ۴۲۷ هجری قمری درگذشت. ارامگاه او اکنون در شهر همدان است. مطالب ذکر شده پاره ای از زندگی نامه ابن سیناست که برای اشنایی با دستاوردهای او به عنوان بزرگ ترین پزشک ایران جمع اوری شده و در کتاب حاضر به چاپ رسیده است.
سازمان علمی تربیتی یونسکو سال ۱۹۸۰ میلادی (سال ۱۳۵۹ خورشیدی)را به خاطر هزارمین سال تولد ابن سینا دانشمند بزرگ ایرانی سال ابن سینا نامگذاری کرد و به این مناسبت از همه ی کشورها و مراکز فرهنگی جهان خواست با تجلیل از این ستاره ی فروزان دانش بشری دین جهانیان را نسبت به وی ادا نمایند....
در این سال برخی از کشورهای عربی کوشیدند که با عرب جلوه دادن ابن سینا او را از خود معرفی کنند.این اشتباه برای برخی از افراد به این سبب ایجاد شده که ابن سینا تعدادی از آثار خود را به زبان عربی نوشته و می دانیم که بعد از آنکه ایرانیان به دین مبین اسلام گرویدند،زبان عربی به صورت زبان علمی و دیوانی کشور ما در آمد،همچنانکه در کشورهای اروپایی طی قرنها زبان لاتین چنین نقشی را ایفا می کرد و دانشمندان در آن قاره آثار خود را به زبان لاتین می نوشتند....
ابوعبید عبدالواحد ابن محمد جوزجانی شاگرد ابن سینا که خود بعدها یکی از فضلای برجسته ی ایران شد،در سال ۴۰۳ هجری به دنبال یک بیماری مهلک که مداوای آن بوسیله ی ابن سینا انجام گرفت،اول به صورت شاگرد و سپس به عنوان دوست و همکار ابوعلی سینا به خدمت آن مرد بزرگ در آمد و بیش از ۲۵ سال تا زمان مرگ ابوعلی سینا در روزهای سخت و ایام خوشی در زندان و در سفر و یا در هنگام وزارت همیشه و در همه حال در کنار آن دانشمند بزرگ بود.به این ترتیب رساله ای که او درباره ی زندگانی ابوعلی سینا نوشته یکی از معتبرترین منابع درباره ی آن دانشمند است....
ابوعلی سینا پزشک،فیلسوف،سیاستمدار،ریا ضیدان،فیزیکدان،طبیعیدان،م وسیقیدان،استاد نجوم و شاعری توانا بود.اعراب او را بخاطر کتابهایی که به زبان عربی نوشته است عرب می دانند.افغانیها چون پدرش اهل بلخ بوده او را افغانی بشمار می آورند.ولی ابوعلی سینا ایرانی و دانشمندی است که از سرزمین خراسان برخاسته است.
درباره ی مرگ ابوعلی سینا دو روایت وجود دارد:یکی آنکه در اواخر عمر علاالدوله بر او خشم گرفت و او را در غل و زنجیر کرد و به زندان انداخت که در آنجا درگذشت.
ولی به روایت دیگر که به حقیقت نزدیکتر است،ابوعلی سینا دچار بیماری قولنج شد و از آنجا که همیشه می گفت کیفیت زندگی را بر کمیت آن ترجیح می دهد،در مداوای خود کوتاهی کرد تا درگذشت.
آرامگاه ابوعلی سینا در شهر همدان است.
سال تولد او به حساب ابجد ۳۷۳ و "شصا"سال ۳۹۱ و "تکز"سال وفات او ۴۲۷ است.ولی درباره ی سال تولد و مرگ ابوعلی سینا اختلاف وجود دارد.

سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۶

از کوره در رفت

کوره آهنگری که در قديم با ذغال سنگ و زغل چوب و در عصر حاضر با برق و نفت و گاز روشن می شود، برای جدا کردن آهن از سنگ و گداختن آهن به کار می رود. در کوره، آهن را تا آن اندازه حرارت می دهند که به صورت مذاب درآيد و از آهن مذاب برای ساختن آلات و ابزار زندگی استفاده می کنند.
برای گداختن آهن رسم و قاعده برای آن است که درجه حرارت کوره آهنگری را تدريجاً بالا می برند تا آهن سرد به تدريج حرارت بگيرد و گذاخته و مذاب گردد. چه آهنها بعضاً اين خاصيت را دارند که چنانچه غفلتاً در معرض حرارت شديد و چند صد درجه قرار گيرند، سخت گداخته می شوند و با صداهای مهيبی منفجر شده از «از کوره در ميروند» يعنی به خارج پرتاب می شوند. افراد سربع التأثر و عصبی مزاج اگر در مقابل حوادث غير مترقبه قرار گيرند، آتش خشم و غضبشان چنان زبانه می کشد که به مثابه همان آهن گداخته از کوره اعتدال خارج می شوند و اعمالی غير منتظره از آنها سر می زند که پس از فروکش کردن و اطفای نايره غضب از کرده پشيمان می شوند و اظهار ندامت می کنند.
غرض از تمهيد مقدمه بالا اين است که چون اعمال غير طبيعی و غير ارادی ناشی از افراد عصبی مزاج، با انفجار و از کوره در رفتن آهن گداخته تشابه دارد؛ لذا اصطلاح از کوره در رفتن در مورد افراد تندخو و خشمگين که قدرت توانايی کنترل اعصاب را ندارند معانی و مفاهيم مجازی پيدا کرده است.

یکشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۹۶

احمدشاه و اولین هواپیما در ایران

فرادید - گرچه اولین پرواز بشر با هواپیما در سال ۱۹۰۳ توسط برادران رایت انجام شد اما ده سال طول کشید تا خلبانی لهستانی اولین هواپیما را بر فراز آسمان ایران به پرواز درآورد.
"ویلبر" و "اورویل رایت" دو مخترعی بودند که در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ توانستند با موفقیت اولین هواپیما را به پرواز درآورند؛ اما ده سال طول کشید تا در ششم صفر ۱۳۳۲ مصادف با ۱۴ دی ماه ۱۲۹۲ و ۴ ژانویه ۱۹۱۴ در زمان احمدشاه قاجار اولین هواپیما در آسمان ایران به پرواز درآید.
"کوزمینسکی" خلبان لهستانی اصل این هواپیما، قطعات مجزای یک هواپیمای "بلریو۱۱" را از روسیه و از طریق بندر انزلی بوسیله اتومبیل به تهران آورد و پس از سرهم کردن آن اولین پرواز را بر فراز تهران به انجام رساند. با این حال اولین پپرواز هواپیما بدون حاشیه هم نبود چرا که نبود مکان مناسب برای فرود باعث شد خلبان به اجبار در میدان مشق فرود بیاید.
در تاریخچه پست و تلگراف و تلفن ایران در شرح ایجاد خطوط پستی هوایی به ورود اولین هواپیما به ایران اشاره شده است. بنا به این روایت در ماه صفر سال ۱۳۳۲ هجری قمری "طیاره‌ای" در آسمان تهران نمودار شده و در میدان مشق فرود می آید و فردای آن روز احمدشاه با جماعتی از درباریان و خدمتگزاران دستگاه کشوری و لشگری از آن دیدن کرده و در کنار آن عکسی به یادگار می‌گیرند.
روزنامه ارشاد از مطبوعات مشهور زمان قاجار هم در گزارشی به پرواز هواپیما اشاره می کند اما در این روایت هواپیما با سانحه مواجه می‌شود. در این گزارش آمده است که خلبان این هواپیما پیش از این در چند کشور دیگر نیز پروازهای نمایشی انجام داده و از مردم پول گرفته است؛ او در تهران هم بلیط فروخته و پس از مختصر گردشی بر فراز تهران به سمت البرز می‌رود. بنا به این گزارش چند روز بعد قطعات متلاشی شده هواپیما روی چارچرخه‌ای اسبی در کنار خیابان علاءالدوله (فردوسی) دیده می‌شود.
گفته می‎شود هواپیما در جریان پروازهای نمایشی خود دچار حادثه شده اما به خلبان آسیبی نمی رسد. کوزمینسکی پس از آن با تعمیر مجدد هواپیما یکبار دیگر در محلی در اطراف شهر هواپیمای خود را این بار با موفقیت به پرواز درمی‌آورد.
عکسی که در زیر مشاهده می کنید یک سند تاریخی از هواپیمای کوزمینسکی پس از اولین پرواز است؛ در این عکس احمدشاه قاجار در کنار جمعی از ملازمان با خلبانی که احتمالا "کوزمینسکی" باشد در مقابل دوربین ایستاده اند. این عکس همان عکسی است که گفته شده است احمدشاه و درباریان با هواپیما گرفته اند و در روزنامه "ایلوستراسیون" فرانسه منتشر شده است.

یکشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۹۶

سخنان جالب و آموزنده از گابريل گارسيا ماكز

" نويسنده معروف كلمبيايی و برنده جايزه نوبل در ادبيات "
در ۱۵ سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم.
در ۲۰ سالگی ياد گرفتم كه كار خلاف فايده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در ۲۵ سالگی دانستم كه يك نوزاد ، مادر را از داشتن يك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن يك شب هشت ساعته ، محروم می كند.
در ۳۰ سالگی پی بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در ۳۵ سالگی متوجه شدم كه آينده چيزی نيست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چيزی است كه خود آن را می سازد.
در ۴۰ سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زيستن ، در آن نيست كه كاری را كه دوست داريم انجام دهيم ؛ بلكه در اين است كه كاری را كه انجام می دهيم دوست داشته باشيم.
در ۴۵ سالگی ياد گرفتم كه ۱۰ درصد از زندگی چيزهايی است كه برای انسان اتفاق می افتد و ۹۰ درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می دهند.
در ۵۰ سالگی پی بردم كه كتاب بهترين دوست انسان و پيروی كوركورانه بدترين دشمن وی است.
در ۵۵ سالگی پی بردم كه تصميمات كوچك را بايد با مغز گرفت و تصميمات بزرگ را با قلب.
در ۶۰ سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می توان ايثار كرد اما بدون ايثار هرگز نمی توان عشق ورزيد.
در ۶۵ سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، بايد بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را كه ميل دارد نيز بخورد.
در ۷۰ سالگی ياد گرفتم كه زندگی مساله در اختيار داشتن كارتهای خوب نيست ؛ بلكه خوب بازی كردن با كارتهای بد است.
در ۷۵ سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می كند نارس است ، به رشد و كمال خود ادامه می دهد و به محض آنكه گمان كرد رسيده شده است ، دچار آفت می شود.
در ۸۰ سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترين لذت دنيا است.
در ۸۵ سالگی دريافتم كه همانا زندگی زيباست.

جمعه، تیر ۲۳، ۱۳۹۶

امیر کبیر و شاعر متملق


میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به "قاآنی" از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه و محمدشاه با لقب «حسان‌العجم» و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود.

او شاید اولین شاعر ایرانی است که به زبان فرانسه تسلط داشت و در ریاضیات، کلام، حکمت و منطق
نیز استادی مسلم به شمار می‌رفت
۱۶۳ سال پیش،او چکامه بلند و غرّایی در مدح و ثنای امیر کبیر سرود
و در آن صدراعظم پیشین یعنی "حاج میرزا آقاسی" را ظالم و شقی توصیف کرد:
«به جای ظالمی شقی، نشسته عالمی تقی              که مؤمنان متقی‌ کنند افتخارها.»
ولی امیر کبیر نه خریدار الفاظ پر طمطراق و تهی از معنی بود و نه معتاد به تملّق گویی‌های خادمان؛ پس
چنان‌ برآشفت که در جا مستمریش را قطع کرد و خطاب به او گفت: تو تا دیروز مدح میرزا آقاسی را می
گفتی و امروز که او برکنار شده، ظالم و شقی اش می خوانی!

لازم به توضیح است که "قاآنی" پیشتر "حاجی میرزا آقاسی" را "قلب‌ گیتی"، "انسان کامل‌" و "خواجه دو جهان‌" خوانده بود
در پی قطع مقرری شاعر متملق ، "اعتضاد السلطنه" وساطت کرد تا بلکه امیر کبیر او را ببخشد. امیرکبیر
نیز از دیگر تخصص های قاآنی جویا شد و وقتی دانست که او به زبان فرانسه تسلط دارد، برقراری حقوق
وی را مشروط به ترجمه کتابی در زمینه فلاحت (کشاورزی) از زبان فرانسه به زبان فارسی کرد.
البته "قاآنی" مانند بسیاری از درباریان ناصرالدین شاه، کینه امیر به دل گرفت و پس از مغضوب و معزول
شدن‌ امیر کبیر در اشعارش از او به "خصم خانگی‌"و «اهرمن خو و بد گوهر» یاد کرد.
متأسفانه اکنون و پس از ۱۶۳ سال، سنت زشت چاپلوسی، تملق، مداحی و "پاچه خواری" در بین برخی
ایرانیان؛ با اسم و رسم های جدید، همچنان جریان دارد و اخلاف پر شمار "قاآنی"، راه مرشد قجری
شان را با هزار ترفند جدید ادامه می دهند؟!

دوشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۶

ادبیات فولکلوریک چیست؟


در مطالعه گونه های مختلف ادبیات ملل جهان شاخه ای وجود دارد که به دلیل سادگی و شیوایی بیان از گونه های بسیار دل نشین و تاثیرگذار می باشد. این گروه از آثار ادبی اصطلاحاً ادبیات فولکلوریک یا ادبیات شفاهی نامیده می شود.

از مشخصات اصلی ادبیات فولکوریک، مردمی بودن آن است. به عبارت دیگر برخلاف آثار ادبی کلاسیک مکتوب، ادبیات فولکلوریک در میان مردم آفریده می شود و همراه با توده های خلق به حیات و بالندگی خود ادامه می دهد. در اصل ادبیات شفاهی محصول آفرینش دسته جمعی جامعه بوده و آرزوها، شادی ها، کدورت ها، طرز زندگی و اعتقادات مذهبی همان جامعه را منعکس می کند. البته مطمئنا حتی یک اثر فولکلور نیز در ابتدای امر گوینده و پردازنده ای داشته است ولی آنچه حائز اهمیت است این است که بعد از ابداع مدت ها سینه به سینه نقل شده و پای به پای تحولات اجتماعی و تاریخی تغییرات فراوانی بر خود گرفته و سلایق فردی و جمعی افراد زیادی در آن تاثیر گذاشته است.

در اهمیت ادبیات فولکلوریک باید اضافه کرد که ادبیات مکتوب از ادبیات شفاهی نشات می گیرد. یاشار کمال در تعریف فولکلور می گوید: فولکلور ثروتی فرهنگی و دستاورد تجربه بزرگ انسان است، ثروتی که در طی صدها سال از همدستی خلق پدید آمده و سینه به سینه منتقل شده تا به زمان ما رسیده است.

در میان عناصر مختلف تشکیل دهنده ادبیات شفاهی، داستان های عامیانه به دلیل ذات پر از اعجاب و حادثه اش جذاب ترین و ماندگارترین و عظیم ترین بخش این شاخه از ادبیات می باشد. این داستان ها حامل ارزش ها، واقعیت ها و آرمان ها و آمال و اندیشه و اعتقادات یک ملت می باشند و نشانگر خط سیر زندگی در یک دوره خاص از تاریخ می باشند. داستان های عامیانه اهمیت فراوانی دارند و همواره مورد مطالعه گروه های مختلف علمی مانند جامعه شناسان و تاریخ نویسان قرار می گیرند. داستان های اسطوره ای و افسانه ای و داستان های تاریخی و نیز داستان های طنز از انواع داستان های عامیانه می باشند که در برخی موارد این موضوع ها در هم نیز آمیخته می شوند.

پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۶

جنگ مدائن پنجمین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب

 
عمر سعد دو ماه بعد بر سر دروازه پايتخت ساسانيان بود. تيسفون با گنجهاى بزرگش اکنون روبروى اعراب قرار داشت. سربازان عرب اكنون به حدود ۶۰ هزارنفر افزايش پيدا كرده بود اما در اينجا اتفاق عجيب، ترس و فرار يزدگرد بود. تا اين زمان در جنگهاى اعراب و ايران هنوز اتفاق قريبى نيفتاده بود و ايرانيان نيز مردانه مقاومت كرده بودند اما چون پايدارى و سرسختى اعراب بيشتر بود عاقبت در هر معركه اى فاتح مى شدند چنانكه دولت روم نيز در همين زمان على رغم مقابله قدرتمندانه مجبور به عقب نشينى گام به گام شده بود اما اينكه چرا يزدگرد تيسفون را بدون مبارزه رها كرد سؤال برانگيز است و جانشين او فرخ هرمز برادر رستم نيز على رغم چند مبارزه محدود در بيرون قلعه عاقبت اين شهر افسانه اى را به تازيان واگذار كرد.

سه‌شنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۶

نظام پرداختِ دستمزدها در دستگاهِ اداریِ هخامنشیان

"هاید ماری کخ" در فصل سوّم از کتابِ «از زبان داریوش» بحثی جالب در خصوص وضعیتِ دستمزدها در عهدِ هخامنشی بر پایه الواح "تختِ جمشید" دارد:«مزدِ کارگران عمدتاً بصورت جنسی پرداخت میشد و پایه ی اصلی محاسبه ی آن "جو"، و حداقل مزد یک مرد، ۳۰ دقه (لیتر) جو در ماه بود ـ ـ ـ ـ روزانه یک دقه.» ولی این، همه استنتاج ِ "کخ" نیست؛ و نیمه بیان کردن ِ سخن اش است.

"کخ" در ادامه پژوهش اش چنین می‌آوَرد: «به جز این ۳۰ لیتر جو در ماه (که حقوق پایه ی حداقل بود)، همه کارگران به عناوین و مناسبت‌های گوناگون، "اضافه درآمد" داشتند ـ ـ ـ ـ به طور منظم، هر دو ماه یک‌بار، یک لیتر جو و نیم لیتر شراب یا آب جو برای هر نفر؛ و یک بز یا گوسفند برای هر ۳۰ نفر در ماه داده میشد. به این مقدار، باید دستمزد ویژه ای را که دیوان اداری به نام "کمک شاهانه" (عبارت از یک لیتر آردِ جوی اعلا و یا یک لیتر جوانه ی خشکِ جو در هر سه ماه + شراب ترش) به کارگران می‌داد، افزود. در میان "کمک‌های شاهانه" گاهی به میوه هم برمی‌خوریم. برای نمونه شماری از کارگران، ماهانه یک لیتر انجیر و برخی یک-سوم لیتر گردو گرفته‌اند. علاوه بر این اضافه پرداخت های همیشگی، پرداختی وجود داشت که به آن "پیش کشی" می‌گفتند. مثلاً زائوها ۵ ماهِ تمام حقوق ویژه‌ای می‌گرفتند ـ ـ ـ برای نوزاد پسر، ماهانه یک کوزه ۱۰ لیتری شراب یا آب جو، ۲۰ لیتر جو، گندم و گاه آرد؛ و برای نوزاد دختر، نصف این مقدار پرداخت می‌شد. کارگران همچنین برای انجام کارهای سخت، با احتسابِ ضریبِ سختیِ کار، اضافه دستمزد دریافت می‌کرده اند. این پرداخت‌ها و اضافه‌پرداخت‌های مربوطه، فقط شامل کارگران و خدمتکاران ساده ـ بدون مهارت ـ می‌شد و اگر کسی می‌توانست مهارت خود را در کار بالا برد، میزان حقوق بیشتری دریافت می‌کرد؛ مثلاً در یک لوحه، کارگری ۴۰ لیتر جویِ ماهانه (به جای ۳۰ لیترِ نُرم) دریافت کرده است.

اسناد، نشان می‌دهد که مرد و زن برای انجام کارهایِ واحد و یکسان، مزدی برابر می‌گرفته اند. از بالاترین حقوق‌ها را بانوان مدیر و سرپرست دریافت می‌کرده‌اند ـ ـ ـ ۵۰ لیتر جو در ماه + ۳۰ لیتر شراب + یک-سوّم یک بز یا گوسفند.

به این ترتیب، امکان طبقه-بندیِ حقوق، بسیار متنوع بود و مجموعاً میتوان چنین برداشت کرد که نظام دیوانی هخامنشی میکوشید تا هرکس به اندازه ی کاری که انجام میدهد، مزد بگیرد. حقوقهای سازمانی ِ بالاتر مشتمل بر ماهانه ۶۰ لیتر جو و ۳۰ لیتر شراب میشد. کارمندی که "پیشکار کشاورزی" نامیده شده، ماهانه ۶۰ تا ۸۰ لیتر جو + یک و نیم بز/گوسفند حقوق داشت و حقوق کارمندان سرپرست خزانه و کارمندان ناظر هر کدام ماهانه ۹۰ لیتر جو + ۶۰ لیتر شراب + سه رأس بز/گوسفند بود. در الواح، جایی هم به جیره ی ساتراپ (حاکم- استاندار) هندوستان اشاره شده ـ ـ ـ ۲۱۰۰ لیتر جویِ ماهانه + ۹۰۰ لیتر شراب. همه ی جیره ی این دست بلندپایگان و نیز  کارمندان رده بالا، مصرف شخصی آنها نبوده است و بخشی از آن ذخیره و انبار میشده و بخشی هم در بازار به فروش میرسیده است.

الواح "تخت جمشید" مربوط به زمان حکومت "خشیارشا" و حکومت "اردشیر اوّل"، اغلب از پرداخت نقره به کارگران (به جایِ پرداختِ حقوق بصورت جنسی) گواهی میدهد. پرداخت نقدی قطعاً مورد استقبال کارگران قرار گرفت، چون میتوانستند کالای مورد علاقه ی خود را خریداری نمایند. هر خانواده ای برای خود باغچه و زمینی داشته و محتمل است که بذر مورد نیاز برای کاشت را نیز از حکومت دریافت میکرده اند. برای نمونه، در یکی از لوح ها، قید شده که گروهی کارگر، ۹۰ لیتر بذر جو گرفته اند. اشارات زیادی در دست است که کارگران، خود نیز صاحب احشام بوده اند. در صورت کافی نبودن مرتع برای تغذیه ی بز و گوسفند و ماکیان، از طرف دستگاه اداری به کارکنان جیره ی علوفه داده میشد. به این ترتیب، پرورش حیوانات در چارچوبی معین، بخشی از مخارج کارگران را تأمین میکرد.

همچنین در برخی نقاط، به کارگران ناهار میدادند. مثلاً در "خزانه"، آشپزهایِ زن برای نهار کارگران، غذایِ عمومی میپختند. بنابراین غذای ِ روزانه را هم باید به میزان حقوق افزود. پیوسته کوشش میشد تا به عناوین مختلف، دریافت-کنندگانِ حداقل دستمزد، با اضافه-پرداختهایی تأمین شوند و حداقل حقوق از آنچه در بین النهرین پیش از آن پرداخت می‌شد، بالاتر بود. در زمان داریوش، کمکهای پراکنده ی دولتی را نیز باید بر حقوق کارگران افزود. علاوه بر حق عیال و اولاد، زندگی این خانواده ها با کاشت و برداشت، پرورش ماکیان و درچارچوبی معین، با نگهداری بز و گوسفند تأمین میشد. هزینه ی لباس هم میتوانست بر عهده ی دربار باشد. به استناد اسناد، در کارگاه های شاهی ِ "خزانه"، به جز لباس های مجلل، لباسهای کاملاً معمولی نیز دوخته میشد که به احتمال زیاد مورد مصرف کارگران و کارکنان بود.

در کنار مردمی که در خدمت دولت بودند، بی شمار پیشه وران و بازرگانان آزاد و همچنین کشاورزان و مالکین بزرگ نیز قرار داشتند که به سهم خود از خدمتکاران خاص استفاده میکردند.

شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۶

حكايت خواندنی سیاست چیست؟


یك روز یک پسر کوچولو که می خواست انشا بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان ! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟ پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم ... ... مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه. ... کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی.. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره تو اتاق کلفتشون که اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده .....؟؟؟؟ میره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه. فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه: سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل آینده داره توی كثافت دست و پا می زنه ....