مفهوم
قدرت سیاسی از مهمترین مفاهیم سیاسی
است، به طوری که از آن به عنوان جوهر سیاست
یاد میشود.
قدرت(power)
به
مفهوم «توانایی
تحمیل اراده یک فرد بر دیگران، حتی برخلاف
میل آنها»
اساساً
یک مفهوم جامعه شناختی است که هم شامل
قدرت فیزیکی و هم شامل قدرت سیاسی می شود
و در یک وضعیت اجتماعی بروز می کند.
قدرت
سیاسی (political
power) آن
نوع از قدرتی است که یک فرد یا گروه در
درون جامعه برای تأثیرگذاری و کنترل زندگی
سایر افراد و گروهها دارا هستند.در
عرصه سیاسی راههای گوناگونی برای بدست
آوردن این نوع از قدرت وجود دارد.
معروف
ترین شیوه برای این که یک فرد از قدرت
سیاسی برخوردار شود، این است که او رئیس
سیاسی رسمی دولت اعم از رئیس جمهور، نخست
وزیر، شاه یا امپراتور باشد.
البته
قدرت های سیاسی، محدود به سران دولتها
نیست و حیطه آن به نفوذ اجتماعی فرد یا
گروه دارنده قدرت نیز مرتبط است.
به
طور سنتی مهمترین عامل تشکیل دهنده و
نگهدارنده قدرت سیاسی از طریق اعمال قدرت
نظامی، جمع آوری ثروت و کسب دانش بوده
است.
قدرت
سیاسی وقتی از مشروعیت اجتماعی برخوردار
باشد، از آن به عنوان اقتدار یاد می شود.
با
این وجود در طول تاریخ نمونه های زیادی
از سوءاستفاده دارندگان قدرت سیاسی از
این نوع وجود داشته است.
این
موارد سوءاستفاده از قدرت در همه نظامها
وبیشتر در نظام های سیاسی استبدادی و
دیکتاتوری صورت می گیرد که قدرت در دست
عده معدودی جمع شده و عوامل کنترل کننده
آن همچون نقد و انتقاد عمومی و زمینه های
بحث های سیاسی و سایر ابزارهای عمومی
کنترل قدرت وجود ندارند، یا با محدودیت
روبرو هستند.
در
طول تاریخ برای حل این مشکلات راه حل های
مختلفی تجربه شده که بسیاری از آنها رفع
این معضلات را در تقسیم قدرت، محدود کردن
میزان قدرتی که یک فرد یا گروه می توانند
داشته باشند و نیز اعطای حقوق حمایتی به
افراد از طریق تصویب قوانین جستجو کرده
اند.
در
همین مسیر نظریه بسیار معروف تفکیک قوا
یعنی تقسیم قدرت سیاسی بین سه قوه مقننه،
مجریه و قضائیه ظهور کرد که امروزه مورد
عمل قوانین اساسی تقریباً تمامی کشورهای
جهان است.
در
نظام های سیاسی مردم سالار قدرت سیاسی از
طریق انتخابات بین افراد، گروهها و احزاب
دست به دست می شود.به
همین دلیل است که در جهان کنونی مهمترین
هدف احزاب سیاسی بدست گرفتن قدرت سیاسی
برای رهبران و اعضای خود است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر