"داریوش
شاه گوید:
تو
که از این پس، این نبشته را که من نوشتم
یا این پیکرها را ببینی، مبادا که آنها
را تباه سازی؛ تا هنگامی که توانا هستی
آنها را نگاه دار."
(کتیبه
بیستون)
بیستون،
مجموعهای است تاریخی در فاصله حدود ۳۰
کیلومتری شرق کرمانشاه.
این
مجموعه و منظر طبیعی آن (کوه
و دشت)
در
سال ۲۰۰۶ میلادی توسط سازمان یونسکو در
فهرست میراث فرهنگی جهان ثبت شد.
کهنترین
آثار موجود در این محوطه، متعلق به دوران
پارینه سنگی میانی و جدیدترین آنها مربوط
به دوران صفویه است اما شهرتش را بیش از
همه مدیون کتیبه و نقش برجسته داریوش اول
هخامنشی (۵۲۱-۴۸۶
پیش از میلاد)
است
که در ارتفاع حدود ۸۰ متری از پای کوه، بر
دل صخره نقر شده.
داستان
کتیبه داریوش – معروف به کتیبه بیستون -
چنین
است که وقتی کمبوجیه، فرزند و جانشین
کورش، برای فتح مصر به آن سرزمین لشکر
کشید، یکی از مُغان به نام گئومات(Gaumata)
علم
طغیان برافراشت و خود را "بردیا"
برادر
کمبوجیه معرفی کرد.
این
در حالی بود که کمبوجیه پیش از رفتن به
مصر، برادر خود را از ترس آن که مبادا در
غیابش مدعی تاج و تخت شود، کشته بود.
بردیای
دروغین با بخشودن مالیات سه ساله ایالات،
موفق شد که تقریبا همگی را به اطاعت وادارد
و چالش بزرگی را برای کمبوجیه و دودمان
هخامنشی رقم زند.
کمبوجیه
به سرعت راه ایران را در پیش گرفت تا تاج
و تخت خویش را بازستاند اما در میانه راه
به طرز مشکوکی درگذشت.
چنین
مینمود که مانع دیگری پیش پای گئومات
باقی نیست اما هفت نفر از نجبای هخامنشی
به رهبری داریوش بر ضد او قیام کردند و
سرنگونش ساختند.
بدین
ترتیب، داریوش که متعلق به شاخه دیگری از
دودمان هخامنشی بود به تخت نشست و پادشاهی
از خانواده کورش به خانواده او منتقل شد.
داریوش
دستور داد که داستان این پیروزی بزرگ را
که به منزله نجات یافتن سلسله هخامنشی از
سقوط حتمی بود، بر دیواره کوه بیستون نقر
کنند.
در
آن زمان، کوه بیستون نه فقط از اهمیت مذهبی
برخوردار بود بلکه از آن مهمتر، بر کناره
شاهراه مرکز و غرب ایران به بینالنهرین
قرار گرفته و در معرض دید مسافران و
کاروانیان بود.
بررسیهای
باستان شناسان و پژوهشهای تاریخی نشان
میدهد که کتیبه بیستون در یک مرحله ایجاد
نشده است.
در
مرحله نخست، نقش داریوش در حالی که هشت
همدست گئومات دست بسته در مقابلش صف کشیده
بودند و خودِ گئومات زیر پایش لگدکوب
میشد، همراه با کتیبهای به خط میخی و
زبان عیلامی بر دل صخره نقر شد.
در
این قسمت، نقش فروهر بر فراز پیکره داریوش
و اسیران دیده میشود و یک کماندار و یک
نیزه دار نیز پشت سر داریوش ایستادهاند.
بعدها
که داریوش شورش سکاها را فرونشاند، نقش
"سکایی
تیزخود"
به
انتهای صف اسیران افزوده شد و پس از آن
نوشتههای دیگری به خط میخی و به دو زبان
بابِلی و پارسی باستان در کنار نقوش قدیمی
قرار گرفت.
مهمترین
گفتههای داریوش در کتیبه بیستون چنین
است:
معرفی
داریوش و گستره شاهنشاهی او؛ داستان شورش
گئومات و فرونشاندن آن؛ داستان سرکوب
شورشهای گوناگون در سرزمینهای عیلام،
بابِل، ماد، پارت، پارس، ارمنستان و مرو؛
تأکید بر راست بودن مفاد سنگ نبشته بیستون؛
مبرّا دانستن داریوش از پلیدی و دروغگویی
و تبهکاری؛ درخواست از آیندگان برای
نگاهداری کتیبه؛ دعا برای حافظان آن و
نفرین بر آسیب زنندگان.
در
دورههای بعد که زبانها و خطوط باستانی
به دست فراموشی سپرده شد، کتیبه بیستون
نیز ناخوانا شد؛ نه تنها کسی نمیتوانست
متن آن را بخواند، بلکه اصلا معلوم نبود
که از آنِ چه کسی و مربوط به چه دورهای
است.
در
همین زمان بود که کتیبه داریوش و سایر
حجاریهای موجود در کوه بیستون که از
دوران اشکانی و ساسانی بر جای مانده بودند،
به فرهاد و عشق آتشین او به شیرین سریانی
نسبت داده شدند و طنین بلندی در نظم و نثر
پارسی یافتند:
بیستون
را عشق کند و شهرتش فرهاد برد!
نخستین
کسی که موفق به خواندن کتیبه بیستون شد،
هِنری رالینسون انگلیسی(Rawlinson)
بود.
او
که در دهه ۱۸۳۰ میلادی و اوایل دهه ۱۸۴۰
به عنوان افسر ارتش هندِ انگلستان، مأمور
خدمت در غرب ایران بود، موفق به رمزگشایی
از خطوط کتیبه شد و نخستین ترجمه آن را به
دست داد.
رالینسون
بعدها در اواخر دهه ۱۸۵۰ برای مدت کوتاهی،
به سمت وزیرمختار انگلستان در ایران منصوب
شد.
پس
از رالینسون، افراد دیگری راه او را پی
گرفتند و ترجمههای کاملتر و دقیقتری
از کتیبه بیستون را بدست دادند؛ با این
حال، بخشهایی از این کتیبه باستانی به
علت فرسایش در برابر باد و باران از میان
رفته و ناخواناست؛ و نیز بدین خاطر که در
دورهای از بیخبری ایرانیان، نقوش و
خطوط آن به عنوان نشانه تیراندازی مورد
استفاده قرار میگرفت.
امروزه،
مانند زمان داریوش، جاده مرکز و غرب ایران
به بینالنهرین (عراق)
همچنان
از کنار کوه بیستون میگذرد.
معمولا
مسافرانی که از کیلومترها آنسوتر مجذوب
بلندی و سترگی کوه بیستون و مسحور زیبایی
دشت پیرامون آن شدهاند، چارهای جز این
نمییابند که لختی پای کوه توقف کنند و
به دیدار کتیبه داریوش بشتابند؛ کتیبهای
که بزرگترین سنگ نبشته تاریخی ایران و
در عین حال، نخستین سند رسمی به زبان پارسی
باستان است.
و
این همان خواست داریوش و میل او به جاودانگی
است:
"داریوش
شاه گوید:
اگر
این نبشته یا این پیکرها را ببینی و تباهشان
نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است
نگاهشان داری، اهورا مزدا ترا دوست باد
و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه
کنی آن را به تو اهورامزدا خوب کناد."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر