دوستان
عزیز من از امروز تلاش خواهم کرد که هر
هفته یک جنگ از تاریخ ایران را٬ از زمان
کورش تا جنگ ایران و عراق برای شما بگذارم
امیدوارم مورد پسندتان قرار گیرد.
کوروش
در زمان جوانی تصميم می گيرد كه قوم پارس
را متحد كند تا بتواند بر عليه آستياگ
وارد جنگ شود.
هارپاك
كه از درباريان و خويشاوندان آستياگ بود
در اين راه كمك زيادی به كوروش كرد و
درنهايت آستياگ پس از 35
سال
پادشاهی سرنگون می شود.
ولی
كوروش او را نكشت و نزد خود نگاه داشت.
كوروش
تعدادی از مغان مادی را كشت ، چون مخالف
او بودند.
او
توانست اكباتان يا هگمتانه (همدان
امروزی)
پايتخت
دولت ماد را تصرف كند.
كوروش
در سال 555 (
پ.
م
) دژ
مادی را تسخير كرد كه تاريخ نگاران يونانی
آنرا بنام پاسارگاد نوشته اند.
نام
ديگر پاسارگاد مشهد مرغاب است چون شهر
پاسرگاد بر روی دشت مرغاب ساخته شده بود.
از نو آوری های كوروش چاپارخانه دولتی يا پست خانه و گردونه چهار اسبه (گونه ای گاری) است كه در كناره های آن تيغه هايی فلزی برای نابود كردن سربازان دشمن جاسازی شده بود.
:مبارزه كوروش با پادشاه كشور ليديه
با تسخير هگمتانه در سال 559 (پ . م ) پادشاهی كوروش آغاز می شود. سپس كوروش با كروزوس پادشاه كشور ليدی (ليديه) جنگيد و او را شكست داد. او سرانجام توانست شهر سارد طلايی را تصرف نمايد. با تسخير ليديه كشورهای ايران و يونان هم مرز شدند. چون كشور ليديه در آسيای صغير قرار داشت. كوروش كروزوس را اسير كرد و به همراه خود به ايران آورد و يك پارسی بنام تابالوس را به فرمانروايی سارد گماشت. او برای اينكه اعتماد خود را به اهالی ليديه نشان دهد يكی از نزديكان سابق كروزوس بنام پاكتياس را مسئول اداره امور مالي و حفظ خزاين نمود. ولی پاكتياس تصميم گرفت با خراينی كه كوروش به او سپرده بود ، لشكری فراهم آورد و پارسی ها شكست دهد. بنابراين سر به شورش برداشت و شهر اراك را محاصره نمود. كوروش يك سردار مادی بنام مازارس را برای برقراری نظم و دستگيری پاكتياس به سارد فرستاد كه در نتيجه پاكتياس دستگير شد و دوباره نظم به سارد بازگشت.
بعد از اين واقعه كوروش مشغول رفع اغتشاش از فرنگيه و كاريه شد. هر دوی اين كشورها در ناحيه آسيای صغير قرار داشتند.
:حمله كوروش به ارمنستان
كوروش به فكر حمله به ارمنستان افتاد ، چون پادشاه ارامنه به دولت ماد خراج و ماليات پرداخت نمی كرد و قشون و سرباز به كمك مادها نمی فرستاد. بنابراين كوروش به بهانه شكار با چند سواره نظام وارد قلمروی ارمنستان شد و به كياكسار حاكم مادها گفت كه شما سپاهی را گرد آوريد و در نزديكی مرز ارمنستان نگه داريد تا من هرگاه موقعيت را مناسب تشخيص دادم سپاه شما به ارمنستان بتازد. كياكسار نيز چنين كرد و در نتيجه كوروش به راحتی توانست ارمنستان تصرف نمايد.
انگيزه جنگ كوروش با كلدانی ها به علت حمله آنها به ارمنستان و دزدی و تاراجی بود كه كلدانی ها انجام می دادند. البته انجام اين كار از سوی كلداني ها به علت تنگدستی و نداشتن زمين كشاورزی مناسب بود. پس از درخواست صلح از طرف كلدانی ها ، كوروش يك تفاهم نامه صلح بين آنها و پادشاه ارمنستان به امضا رسانيد. بر طبق آن پادشاه ارمنستان پذيرفت كه زمين كشاورزی مناسبی را به كلدانی ها بدهد و در مقابل آنها تعهد كردند كه اجازه چرای دامهای ارمنی را در چاگاههای خود بدهند و ديگر دست از چپاول و دزدی اموال ارمنی ها بردارند.
:يورش كورش به آشور و بابل
بابل در آن زمان شهری بسيار زيبا و ثروتمند بود و برابر نوشته های هرودوت و ديگر تاريخ نگاران يونان باستان ، دارای دژهای بسيار استواری بود كه در پيرامون رودخانه فرات ساخته شده بودند. مردم بابل در آن زمان بيشتر از راه بازرگانی روزگار می گذراندند و باورهای ويژه ای به خدايان داشتند. بيشتر مردم بابل به قدرت ساحری و جادوگری كاهنان معبدها و بت پرستی اعتقاد داشتند.
حمله كوروش به بابل و آشور در سال 539 (پ .م ) رويداد ، گويا به انگيزه قتل پسر يكی از درباريان بابلی بنام گبربايس بود كه به كوروش پناهده شد و دژ خود به همراه غذای فراوان در اختيار كوروش و سپاهيانش قرار داد. در مقابل از كوروش خواست كه به بابل حمله كند و پادشاه آنجا را از بين ببرد ، چون او پسرش را كشته بود. از آن گذشته كوروش هواداران زيادی در بابل داشت كه او را ترغيب به تسخير آن شهر می كردند. نتيجه جنگ كوروش و پادشاه بابل ، شكست بابل بود. با اين پيروزی كوروش مهمترين كشور همسايه ايران را در اختيار گرفت و بيانيه حقوق بشر خود را كه تضمين كننده آزادی در دين ، عقيده و محل زندگی بود ، صادر نمود.
:چيرگي ايران بر فنيقيه و فلسطين
پس از تسخير بابل ، كشور كلده با شهرهای كهن سومر و اكد و كليه مستعمرات كشور سابق بابل جز ايران گرديد. از جمله اين كشورها فنيقيه بود. فنيقی ها مردمی بودند سامی نژاد ، كه در حدود2500 سال پيش از زايش مسيح از عربستان سر بر آوردند و بعدها بين دريای مغرب (مديترانه) و كوه های جبل لبنان خانه گزيدند. فنيقی ها ميگفتند كه وطن اصلی آنها كرانه های خليج فارس بوده است. آنها همچنين خودشان را كنعانيان می ناميدند. فنيقيه عربی شده نامی است كه يونانی ها به اين كشور داده اند وبه معنی الهه آفتاب سرخ است. كيش آنها شرك و بت پرستی بوده است. فنيقی ها چون بين بابل و مصر قرار داشتند ، از هر دو تمدن تاثير گرفته اند. آنها دارای بازرگانی بسيار گسترده ای بودند كه از غرب تا جزاير انگلستان و از شرق تا ناحيه بغاز مالاگا در نزديكی هندوچين را شامل می شده است. آنها همچين در آفريقای جنوبی هم دارای مستعمراتی بودند. فنيقی ها نخست پيرو كشور مصر بودند سپس در سده 8 (پ. م ) تحت سلطه آشوری ها و در اوايل سده 6 (پ. م ) به تصرف بابلی ها درآمدند. پس از فتح بابل بدست كوروش آنها جزو كشور ايران گرديدند. اختراع رنگ ارغوانی يا يافتن جانوری كه اين رنگ از آن گرفته می شود (احتمالا ماهی مركب) ، اخراع شيشه و اختراع الفبا را به فنيقی ها نسبت می دهند. برخی از دانشمندان غربی بر اين باورند كه الفبای لاتين از خط عبری گرفته شده است و در كشورهای اروپايی گسترش پيدا كرده است.
از نو آوری های كوروش چاپارخانه دولتی يا پست خانه و گردونه چهار اسبه (گونه ای گاری) است كه در كناره های آن تيغه هايی فلزی برای نابود كردن سربازان دشمن جاسازی شده بود.
:مبارزه كوروش با پادشاه كشور ليديه
با تسخير هگمتانه در سال 559 (پ . م ) پادشاهی كوروش آغاز می شود. سپس كوروش با كروزوس پادشاه كشور ليدی (ليديه) جنگيد و او را شكست داد. او سرانجام توانست شهر سارد طلايی را تصرف نمايد. با تسخير ليديه كشورهای ايران و يونان هم مرز شدند. چون كشور ليديه در آسيای صغير قرار داشت. كوروش كروزوس را اسير كرد و به همراه خود به ايران آورد و يك پارسی بنام تابالوس را به فرمانروايی سارد گماشت. او برای اينكه اعتماد خود را به اهالی ليديه نشان دهد يكی از نزديكان سابق كروزوس بنام پاكتياس را مسئول اداره امور مالي و حفظ خزاين نمود. ولی پاكتياس تصميم گرفت با خراينی كه كوروش به او سپرده بود ، لشكری فراهم آورد و پارسی ها شكست دهد. بنابراين سر به شورش برداشت و شهر اراك را محاصره نمود. كوروش يك سردار مادی بنام مازارس را برای برقراری نظم و دستگيری پاكتياس به سارد فرستاد كه در نتيجه پاكتياس دستگير شد و دوباره نظم به سارد بازگشت.
بعد از اين واقعه كوروش مشغول رفع اغتشاش از فرنگيه و كاريه شد. هر دوی اين كشورها در ناحيه آسيای صغير قرار داشتند.
:حمله كوروش به ارمنستان
كوروش به فكر حمله به ارمنستان افتاد ، چون پادشاه ارامنه به دولت ماد خراج و ماليات پرداخت نمی كرد و قشون و سرباز به كمك مادها نمی فرستاد. بنابراين كوروش به بهانه شكار با چند سواره نظام وارد قلمروی ارمنستان شد و به كياكسار حاكم مادها گفت كه شما سپاهی را گرد آوريد و در نزديكی مرز ارمنستان نگه داريد تا من هرگاه موقعيت را مناسب تشخيص دادم سپاه شما به ارمنستان بتازد. كياكسار نيز چنين كرد و در نتيجه كوروش به راحتی توانست ارمنستان تصرف نمايد.
انگيزه جنگ كوروش با كلدانی ها به علت حمله آنها به ارمنستان و دزدی و تاراجی بود كه كلدانی ها انجام می دادند. البته انجام اين كار از سوی كلداني ها به علت تنگدستی و نداشتن زمين كشاورزی مناسب بود. پس از درخواست صلح از طرف كلدانی ها ، كوروش يك تفاهم نامه صلح بين آنها و پادشاه ارمنستان به امضا رسانيد. بر طبق آن پادشاه ارمنستان پذيرفت كه زمين كشاورزی مناسبی را به كلدانی ها بدهد و در مقابل آنها تعهد كردند كه اجازه چرای دامهای ارمنی را در چاگاههای خود بدهند و ديگر دست از چپاول و دزدی اموال ارمنی ها بردارند.
:يورش كورش به آشور و بابل
بابل در آن زمان شهری بسيار زيبا و ثروتمند بود و برابر نوشته های هرودوت و ديگر تاريخ نگاران يونان باستان ، دارای دژهای بسيار استواری بود كه در پيرامون رودخانه فرات ساخته شده بودند. مردم بابل در آن زمان بيشتر از راه بازرگانی روزگار می گذراندند و باورهای ويژه ای به خدايان داشتند. بيشتر مردم بابل به قدرت ساحری و جادوگری كاهنان معبدها و بت پرستی اعتقاد داشتند.
حمله كوروش به بابل و آشور در سال 539 (پ .م ) رويداد ، گويا به انگيزه قتل پسر يكی از درباريان بابلی بنام گبربايس بود كه به كوروش پناهده شد و دژ خود به همراه غذای فراوان در اختيار كوروش و سپاهيانش قرار داد. در مقابل از كوروش خواست كه به بابل حمله كند و پادشاه آنجا را از بين ببرد ، چون او پسرش را كشته بود. از آن گذشته كوروش هواداران زيادی در بابل داشت كه او را ترغيب به تسخير آن شهر می كردند. نتيجه جنگ كوروش و پادشاه بابل ، شكست بابل بود. با اين پيروزی كوروش مهمترين كشور همسايه ايران را در اختيار گرفت و بيانيه حقوق بشر خود را كه تضمين كننده آزادی در دين ، عقيده و محل زندگی بود ، صادر نمود.
:چيرگي ايران بر فنيقيه و فلسطين
پس از تسخير بابل ، كشور كلده با شهرهای كهن سومر و اكد و كليه مستعمرات كشور سابق بابل جز ايران گرديد. از جمله اين كشورها فنيقيه بود. فنيقی ها مردمی بودند سامی نژاد ، كه در حدود2500 سال پيش از زايش مسيح از عربستان سر بر آوردند و بعدها بين دريای مغرب (مديترانه) و كوه های جبل لبنان خانه گزيدند. فنيقی ها ميگفتند كه وطن اصلی آنها كرانه های خليج فارس بوده است. آنها همچنين خودشان را كنعانيان می ناميدند. فنيقيه عربی شده نامی است كه يونانی ها به اين كشور داده اند وبه معنی الهه آفتاب سرخ است. كيش آنها شرك و بت پرستی بوده است. فنيقی ها چون بين بابل و مصر قرار داشتند ، از هر دو تمدن تاثير گرفته اند. آنها دارای بازرگانی بسيار گسترده ای بودند كه از غرب تا جزاير انگلستان و از شرق تا ناحيه بغاز مالاگا در نزديكی هندوچين را شامل می شده است. آنها همچين در آفريقای جنوبی هم دارای مستعمراتی بودند. فنيقی ها نخست پيرو كشور مصر بودند سپس در سده 8 (پ. م ) تحت سلطه آشوری ها و در اوايل سده 6 (پ. م ) به تصرف بابلی ها درآمدند. پس از فتح بابل بدست كوروش آنها جزو كشور ايران گرديدند. اختراع رنگ ارغوانی يا يافتن جانوری كه اين رنگ از آن گرفته می شود (احتمالا ماهی مركب) ، اخراع شيشه و اختراع الفبا را به فنيقی ها نسبت می دهند. برخی از دانشمندان غربی بر اين باورند كه الفبای لاتين از خط عبری گرفته شده است و در كشورهای اروپايی گسترش پيدا كرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر