جمعه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۳

قتل عام كرمانی ها و خارج ساختن ۲۰ هزار جفت چشم از مردان اين شهر

از آنجا كه محاصره شهر كرمان توسط نيروهای آغامحمدخان قاجار بيش از يك ماه به طور انجاميد، ميان مورخان بر سر روزی كه خان قاجار پس از سقوط شهر دستور درآوردن ۲۰ هزار جفت چشم از مردان و قتل چهار هزار نفر ديگر و فروش اسيران به بردگی و تخريب كرمان را صادر كرد با جزيی تفاوت اختلاف نظر است. [در آن زمان هنوز تاجگذاری نكرده بود كه اورا «شاه» خطاب كنند]. از روايتهايی كه به دست داده شده است چنين بر می آيد كه اين جنايت، چند روز پيش از آغاز تابستان و به قول غالب ۱۷ ژوئن در سال ۱۷۹۴ ميلادی روی داده است. چنين فاجعه بشری كه نهايت وحشی گری بود در ايامی روی داد كه انقلاب فرانسه به سراسر اروپا گسترش می يافت و به همراه آن منشور حقوق بشر. ناپلئون به عنوان ژنرال انقلاب گام به ميدان گذارده بود. همه جا صحبت از عقايد منتسكيو و جان لاك بود. در آمريكا، سه سال از تصويب اصلاحيه های ده گانه قانون اساسی اين فدراسيون كه به «بيل آو رايتز» معروفند و حقوق انسان ازجمله حق حمل اسلحه را تضمين كرده اند می گذشت. در آلمان؛ فردريك شيلرSchiller آموزش زيبايی هنرهای انسانی و زيبايی شناسی را توصيه مي كرد. در اروپا بردگی لغو و مقررات تثبيت قيمتها به اجرا در مي آمد و ....

نظر به اين كه حكومت ايران ار آن پس تاسال ۱۹۲۵ در دست قاجارها بود و در دوران پهلوی هم عمدتا رجال عهد قاجار بر سر كار بودند به مصيبتی كه بر كرمانيان وارد آمد ـ آن طور كه بايد، توجه و اشاره نشد. اگر چنين فاجعه يي در كشوری ديگر صورت گرفته بود آن را در تقويم های عمومی ذكر می كردند، هر سال يادآور می شدند و دست كم در شهر و ايالت مربوط روز بزرگداشت مقتولين تعيين و تعطيل عمومی اعلام می شد و
....
 
كرمان، شهر باستانی ايران كه اردشير بابكان به آن عشق می ورزيد به لطفعلی خان زند آخرين امير اين خانواده ايرانی كه گرفتار خيانت مقامات دولتی و نيز حملات خان قاجار شده بود پناه داده بود. شهر در ماه دسامبر مورد حمله قرارگرفت و پس از هفته ها زد و خورد به محاصره سپاه قاجار درآمد و در این شرایط نیز تا نیمه ژوئن مقاومت می كرد. بيشتر مورخان تأييد نكرده اند كه سقوط كرمان در نتيجه خيانت يك دروازه بان آن بود. كرمان در طول محاصره دچار كمبود شديد خواربار شده بود و بسياری از مردمی را كه وجود آنان در شهر ضرورت نداشت بيرون فرستاده بودند. علت طولانی شدن محاصره، عمدتاً اين بود كه قاجارها توپخانه نداشتند و نيز علاقه كرمانی ها به شخص لطفعلی خان بود كه مردی به غايت شجاع بود و رفتاری نيكو داشت. به علاوه كمكهاي كريمخان، سر سلسله زندیه به كرمان بود. پس از فرار شجاعانه لطفعلی خان كه خود را روز بعد (یکروزه) به «بم» رساند شهر کرمان تصرف شد و خان قاجار [فردی که می خواست شاه ايران!] دستور بيرون آوردن چشمان ۲۰ هزار مردكرمانی [ايرانی] و قتل چهار هزار تن ديگر و تخريب شهر را صادر كرد و پس از كور كردن خان زند كه در ارگ بم به او خيانت و دستـگير شده بود رهسپار شيراز شـد كه «ابراهيم خان»، كلانتر شيراز از در دوستی با او درآمـده و شهررا تسلیم کرده بود.

آغامحمدخان پسر محمدحسن خان رئیس ایل مغول تبار قاجار بسال ۱۷۴۲ به دنیا آمده بود. این ایل در منطقه گرگان بسر می بُرد. عادل شاه افشار (بازمانده نادرشاه) که در خراسان می نشست محمد حسنخان را زمانی که آغامحمدخان شش ساله بود بکشت و پسر اورا اخته کرد تا بعدا کردنکش نشود، فرزند نیاورد و دودمان نسازد. از همین زمان این خان کوچولورا آغامحمدخان (محمدخان اخته) نامیده اند. وی از ۲۰ سالگی در شیراز و عملا در گروگان کریمخان زند بود که با خواهر او ازدواج کرده بود. آغامحمد خان زمانی که ۳۶ ساله بود از طریق خواهر خود آگاه شد که کریمخان فوت شده لذا از شیراز فرار کرد و به گرگان (استرآباد) رفت و به ایل خود پیوست و همینکه ایران گرفتار کشمکش امیران وقت مناطق شد که هريک داعيه سروری داشتند وارد این جنگ داخلی گردید. انتقام خون پدررا از افشاریه گرفت و در تعقیب لطفعلیخان زند (آخرین شاه زنديه) به کرمان تاخت و با دستگیرکردن لطفعلیخان و کور کردن و سپس او، شیراز (پایتخت زندیه)را متصرف شد و چون مقاومت دیگری در برابرش نبود و قدرت بلامنازع کشور شده بود به شمال ایران بازگشت و در شهر ساری خودرا پادشاه خواند و نزدیک به دو سال بعد دستگاه حکومتی خودرا به تهران که کریمخان در آنجا کاخی ساخته بود منتقل کرد، ساختمان این کاخ را که کاخ گلستان خوانده می شود تکمیل و در سال ۱۷۹۶ در آنجا تاجگذاری کرد. وی و عمدتا به دلیل اخته بودن مردی سفاک و عقده ای بود و از خونریزی خودداری نمی کرد. در تهران بود که شنید تزار روس به دربند قفقاز نیروی نظامی فرستاده و حاکم گرجستان که قبلا منطقه ای وابسته به ایران بود خودرا تحت الحمایه تزار قرارداده که به قفقاز رفت و تفلیس را ویران و کشتار کرد. وی در سر راه بازگشت، ۱۷ ژوئن ۱۷۹۷ در دژ شوشی در قره باغ به دست نوکرانش کشته شد. ماجرا از این قرار روایت شده است: آغامحمدخان علاقه ای ویژه به خربزه داشت. یکی از پیشخدمت های او گوشه ای از خربزه ای را که برای پادشاه آماده شده بود می خورد و پیشخدمت دیگر که متوجه قضیه می شود اعتراض می کند و سومی که خودرا در معرض خطر انتقام آغامحمدخان می بیند ماوقع را به او اطلاع می دهد و پادشاه تصمیم به کشتن هر سه می گیرد ولی چون شب و نیز جمعه بود می گوید که اعدام سه نوکر به شنبه موکول شود ولی دستور بازداشت آنان را برای آن شب نمی دهد. سه نوکر که مرگ خودرا قطعی می بینند همدست می شوند و همان شب آغامحمدخان را به قتل می رسانند.

پس از مرگ آغامحمدخان، برادرزاده اش فتحعلی خان پادشاه می شود و از زمان پادشاهی او بود که ایران گرفتار رقابت استعماری روسیه و انگلستان شده، کوچک و کوچکتر و بدبخت می شود.

و امّا درباره کرمان که آغامحمدخان با آن چنان کرد
:
كـرمان سالها بعد، دوبـاره سازی شد. پاره ای از نـوشته های پيش از ميلاد، كـرمان را «بـوتيا Botia» و «كرمانيا» هم نوشته اند، ولی در نوشته های Ptolemaeus جغرافی دان و فضاشناسی كه صدسال زودتر از حكمرانی اردشير يکم می زيست «كرمان» خوانده شده است. در پاره ای نوشته های بعد از ساسانيان از آن «به دسير يا به دشير Behdesir» هم ياد شده است. آثار باستانی يافت شده در شهداد (از مناطق کرمان) ثابت می کند که کرمان که اينک از نظر وسعت بزرگترين استان ايران است دارای همان تمدن ايلام، در شرق ايران بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر