این
حقیقت تلخی است از فرهنگ بر باد رفته و به
غربت نشسته ما.
کشوری
که پیشتاز فرهنگ و تمدن جهانی بوده است،
اکنون به زباله دان و باتلاقی از اندیشه
های خرافاتی و ارتجاعی بیابان گردان
عربستان تبدیل شده است.
خراسانی
که سرچشمه خروشان فرهنگ و مدنیت ایرانی،
و زادگاه دلاوران و پهلوانانی سترگ و بی
همتا بود، هم اکنون با نام زشت و نازیبای
تازی ای، چون خراسان رضوی، توهین و دشنامی
است به فرد فرد انسان هایی که در سرزمین
ایران بزرگ پای به جهان گشوده اند، و یا
خواهند گشود.
در
این میان، باید آرامگاه فردوسی گرانمایه
ساختمان بی ارزش و نامتناسبی باشد، خانه
و دهکده زادگاه او به ویرانه ای مانند
باشد، ولی برای تازیانی که مملکت ما را
۱۴۰۰ سال غارت کردند، گنبد و بارگاه طلایی
بسازند، و یا ضریخ طلایینی برای گور عرب
دیگری به عراق گسیل دارند.
اینجاست
که مرز میان ایرانی بودن، و یا دشمن این
سرزمین، جدا و مشخص می گردد.
از
این روی، آنان که دیدار ازگور تازیان را
بردیدار فردوسی و بزرگان دیگر ادب و
فرهنگمان ترجیح می دهند، بی تردید، بیگانه
اند و با این کشور و مردم این سرزمین دشمنی
و کینه توزی دارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر