پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۹۲

داستان آرش کمانگیر


در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می کند. سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح می‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند و قرار بر این می‌گذارند که کمانداری ایرانی برفراز البرزکوه تیری بیاندازد که تیر به هر کجا نشست آنجا مرز ایران و توران باشد. آرش از پهلوانان ایران داوطلب این کار می‌شود. به فراز دماوند می‌رود و تیر را پرتاب می‌کند. تیر از صبح تا غروب حرکت کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود می آید. و آنجا مرز ایران و توران می‌شود. پس از این تیراندازی آرش از خستگی می‌میرد. آرش هستی‌اش را بر پای تیر می‌ریزد؛ پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش می‌شود و جانش در تیر دمیده می‌شود. مطابق با برخی روایت ها اسفندارمذ تیر و کمانی را به آرش داده بود و گفته بود که این تیر خیلی دور می رود ولی هر کسی که از آن استفاده کند، خواهد مرد. با این وجود آرش برای فداکاری حاضر شد که از آن تیر و کمان استفاده کند.

بسیاری آرش را از نمونه‌های بی‌همتا در اسطوره‌های‌ جهان دانسته‌اند؛ وی نماد جانفشانی در راه میهن است.

آرش كمانگير،*

مقدمه :

آرش معروف به کمانگير، از پهلوان*هاى باستانى و اسطوره*اى ايران است که در تيراندازى بسيار زبردست و بى*مانند بود. او پس از شکست ايرانيان از تورانيان براى تعيين مرز دو کشور تيرى را از نقطه*ى شکست،كه سارى يا آمل بود پرتاب کرد. تير آرش پس از زمان درازى بر تنه* درختى در مرو فرود آمد. مرز ايران اين گونه تعيين شد، اما پيکر آرش، که همه*ى نيروى خود را براى پرتاب آن تير گذاشته بود ، پاره پاره شد و او جان خود را در راه ميهن از دست داد. جشن تيرگان كه به ستاره تير و ايزد تيشتر مربوط است. بياد قهرمانی آرش كمانگير برگزار می*شود ودر اين روز مردم به يكديگر آب می*پاشند.


داستان آرش

در اوستا بهترين تيرانداز را «اَرَخش» ناميده*اند و تصور می*رود كه مقصود آرش است، برخی محققان اين كلمه را تصحيف عبارت اوستايی «خشوی وی ايشو» می*دانند زيرا معنی اين عبارت «صاحب تير سريع» است كه صفت يا لقب آرش بوده و در تيريشت بند ۶-۷ چنين آمده است:

«تيشتر ستاره زيبا و با شكوه را می*ستائيم كه به جانب فراخكرت به همان تندی روان است كه تير از كمان «آرش» آريايی. كه از همه آريائيان سخت كمان تر بود

در شاهنامه مستقيماً از داستان آرش نامی نرفته، چرا كه فردوسی به روال معمول خود، به درستی آن را حذف كرده است، تا رقيبی كه نتوان او را به دست رستم كشت، برای رستم وجود نداشته باشد.

در نوشته های دوران اسلامی نظير مجمل التواريخ كه برگرفته از روايات كهن پارسی است، چنين آمده كه:

منوچهر، پادشاه پيشدادى، در سال*هاى پايانى فرمان*روايى خود از افراسياب تورانى شکست خورد و به مازندران پناهنده و در آنجا محاصره شد. سرانجام، هر دو به صلح گرايش پيدا کردند و منوچهر از افراسياب خواست که به اندازه*ى يک تير پرتاب از خاک ايران را به او بازگرداند. افراسياب درخواست او را پذيرفت سپندارمذ به منوچهر فرمان می دهد كه تير و كمان خاصی برای اين كار تهيه كند . چوب اين تير و كمان از جنگلهاي خاص ، پر آن از پر عقاب برگزيده و آهن آن از كانيهای ويژه آماده می شود. ايرانيان آرش را که در تيراندازى چيره دست و پرآوازه بود، براى پرتاب آن تير سرنوشت*ساز برگزيدند و او نيز اين مهم را بر عهده می گيرد ، او همه نيرو و وجود خود را با ياد سرزمين ايران به تير می بخشد ، آرش بر فراز کوهى برمی آمده تير را در کمان گذاشته کمان را می کشيد و تير پرتاب می شود. اما سپندارمذ به ايزد باد فرمان داد که تير را از آن کوه بردارد و به آن سوى خراسان ببرد ، تير سپيده دم رها می شود و از كوهها می گذرد سرانجام در غروب آفتاب ، در سرزمين بلخ ، در ناحيه ای بنام گوزگان در كنار جيحون تير بر درخت گردويي كه بلندتر از آن در جهان نيست می نشيند و مرز ايران و توران مشخص می گردد.

بيرونى نيز در آثار الباقيه همين داستان را آورده است : فرشته*اى به نام اسفندارمذ به منوچهر فرمان داد که تير و کمان ويژه*اى بسازد. سپس، آرش برهنه شد و تن خود را به مردم نشان داد و گفت:"ببينيد که پيکر من هيچ گونه زخم و بيمارى ندارد، اما پس از تيراندازى نابود خواهم شد." گويند که اسفندارمذ تيروکمان را به آرش داد و گفت هر که آن را بيفکند، به جاى بميرد و آرش با اين آگاهى تن به مرگ داد. او همه*ى نيروى خود را در چله*ى کمان گذاشت و با پرتاب تير، پيکرش پاره پاره شد.

تاريخ آرش

کهن*ترين نوشته*اى که در آن از آرش سخن رفته است، کتاب اوستا(يشت هشتم، بند ششم) است. در اين کتاب از قهرمانى به نام ارخشه با ويژگى*هايى مانند تيزتير و تيزتيرترين ايرانيان، ياد شده است. در نوشته*هاى پهلوى آگاهى چندانى از اين قهرمان به دست نمى*آيد و تنها در رساله*ى ماه فروردين روز خرداد، آمده است که در روز خرداد(روز ششم) از ماه فروردين، منوچهر و ايرش شيباگ*تير، سرزمين ايران را از افراسياب پس گرفتند. در نوشته*هاى دوره*ى اسلامى آگاهى بيش*ترى پيرامون آرش وجود دارد. از آن قهرمان نامدار در تاريخ طبرى، تاريخ ابن اثير، آثار الباقيه*، شاهنامه، ويس و رامين، مجمع التواريخ، غرر السير، البدء و التاريخ و کتاب*هاى ديگر، ياد شده است.

جايى که آرش تير خود را از آن*جا پرتاب کرد، در اوستا کوهى به نام ايريوخشئوثه است. در نوشته*هاى اسلامى، تير از جايى در طبرستان، کوه رويان، قلعه*ى آمل، کوه دماوند يا سارى پرتاب شده است. جايى که آن تير فرود آمد، در اوستا کوهى به نام خونونت است که شايد همان کوهى باشد که در شاهنامه و کتاب ويس و رامين از آن با نام هماون يادشده و کوهى در شرق کوه*هاى شمال خراسان است. نويسنده*ى مجمع التواريخ آن را در جايى بين نيشابور و سرخس مى*داند، در ويس و رامين و تاريخ طبرستان آن را جايى در مرو دانسته*اند. فخرالدين اسعد گرگانى در ويس و رامين اين گونه آورده است:"از آن خوانند آرش را کمانگير که از آمل به مرو انداخت يک تير".

منابع:
۱- صاحب، غلامحسين. دايره المعارف فارسى(مقاله*ى آرش ). انتشارات فرانکلين، ۱۳۴۵
۲- دهخدا، على*اکبر. لغت*نامه(واژه*ى آرش). انتشارات دانشگاه تهران،۱۳۷۷
۳- تفظلى، احمد. آرش(از مقاله*هاى دانشنامه ايران و اسلام، به کوشش احسان يارشاطر). بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵
۴- آموزگار ، ژاله .تاريخ اساطيری ايران.انتشارات سمت ، ۱۳۸۴
۵- سالاری ، حسن . مقاله آرش سايت جزيره دانش
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر