شاید
شما از آن دسته افرادی باشید که بارها این
مثال را شنیده اید و یا مورد استفاده قرار
می داده اید اما تا به حال اصل این داستان
را نشنیده اید٫ حال امیدوارم با شنیده
این داستان به مسخره بوده آن پی برده و
متوجه گردید اکثر روایات دینی از دسته اند٫از خرافات برای پیشبرد ادیان بسیار
بهره برده شده است.
روایت
می کنند عده ای از مشرکان قریش دسته جمعی
پیش پیغمبر رسیدند و گفتند:
" ای
محمد ، اگر در دعوی نبوت صادق هستی و عمل
تو سحر و جادو نیست هم اکنون ماه را در وسط
آسمان دو نیمه کن تا ما به رای العین شق
القمر را ببینیم و با رسالت تو ایمان
بیاوریم زیرا شنیدمی که سحر و جادو فقط
در روی زمین امکان دارد ولی در آسمان موثر
نیست . "
در
آن هنگان مردم در منی بودند.
پیغمبر
اسلام دست به دعا بر داشت و از خداوند
مسئلت کرد که این آخرین حجت رسالتش را با
این قوم مشترک نشان دهد تا شاید دست از
عناد و لجاج بردارند .
بلافاصله
وحی نازل شد که ماه در اختیار توست و می
توانی آن را دو پاره کنی.
پیغمبر
اکرم (ص)
به
روایتی انگشت مجسمه اش را به جانب آسمان
دراز کرد و ماه از میان دو نیمه شد .
" در
آن هنگام که مردم در منی بودند به طوری
شکافته شد که کوه حرا در میان دو پاره آن
که مانند دو شعله بود می نمود .
"
لول. اقعا مسخره است عجب مردمی
پاسخحذف