یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۹۸

تاریخچه سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی در ایران

با نگاهی به تاریخچه سازمانهای آتش نشانی كشور متوجه می‏شو یم كه یكی از عوامل بسیار موثر در تأسیس اینگونه سازمانها در دنیا و به تبع آن در كشورمان پیشرفت‌های تكنولوژیك و صنعتی در قرن اخیر و مكانیزه شدن حیات بشر امروز می ‌باشد. اگرچه این پیشرفتها و تلاش ها در جهت مناسب سازی حیات بشر موجبات رفاه و آسایش هرچه بیشتر انسان را فراهم نموده است امّا به تبع آن حوادث و خطرات روز افزونی نیز انسان را تهدید می‌نماید. این در حالی است كه جوامع صنعتی توانسته‌اند با تجهیزات گوناگون و با افزایش سطح آموزش و اختصاص بودجه‌های مناسب، بر بخش‏های عمده‌ایی از معضلات مربوطه چیره شوند. در كشور ما نیز در چند سال اخیر تلاش فراوانی در این خصوص انجام شده است امّا اگر بخواهیم به تاریخچه سازمانهای آتش نشانی در كشور اشاره كنیم می ‌توانیم به اسناد و مدارك گذشتگان مراجعه نماییم. در بررسی این مدارك به نظر می‌رسد كه در سال ۱۲۲۱ حدوداً در ۱۵۱ سال پیش هنگامی كه شهر تبریز در تصرف نیروهای اشغالگر روسی قرار داشت این كشور استعمارگر نه به این دلیل كه تصمیم به ارائه خدمت به مردم منطقه داشته باشد، بلكه فقط به جهت منافع اقتصادی ، سیاسی نیروهای وابسته به خود، اقدام به ایجاد یك واحد آتش نشانی در این شهر نمود. این اولین واحد اطفاء حریق در كشور بود و همانطور كه تصور می‌شود از یك هسته نظامی تشكیل شده است.
دومین و سومین واحدهای آتش نشانی رسمی در جنوب كشور و در شهرهای مسجد سلیمان و آبادان ایجاد شد و در این زمان علت احداث این واحدها حفظ تأسیسات ایجاد شده در پالایشگاه شهرهای مربوطه متصور است و این در حالی بود كه سیاست اصلی ، حفظ پایگاههای مهم سرمایه گذار و سیانت از تأسیسات ایجاد شده بوده است و یك نوع پیش بینی مقابله با حوادث محسوب می‌شد.
با توجه به ایجاد زیر ساختهای اقتصادی در اقصی نقاط كشور، ایجاد واحدهای اطفائی در مناطق مختلف كشور آغاز گردید كه می‌توان به احداث واحدهای آتش نشانی (اطفائیه) در بلدیه آنروز نام برد كه در قطبهای اقتصادی و صنعت كشور ایجاد شده و بطور مثال احداث پایگاه‌هایی در تهران ۱۳۰۳ ، قزوین ۱۳۰۳ ، اهواز ۱۳۰۴ ، بندر انزلی ۱۳۰۵ ، شهر رشت ۱۳۱۰ ، مشهد مقدس ۱۳۱۲ ، شهر زنجان ۱۳۲۷ ، شهر اصفهان ۱۳۲۸ و شهر شیراز ۱۳۲۹ نام برد.


دوشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۹۸

دوازده سناریوی پایان جهان


محققان دانشگاه آکسفورد فهرست خطراتی را تهیه کرده‌اند که می‌تواند باعث انقراض نسل بشر یا نابودی کره زمین شود.

محققان "بنیاد چالش های جهانی" و "موسسه آینده بشریت" گزارش خود را "ارزیابی علمی از احتمال انقراض بشر" و اولین فهرست از این نوع توصیف کرده‌اند.

آنها همجنین معتقدند که این، نخستین بررسی سازمان یافته از رویدادهای مهمی است که ممکن است به پایان جهان بینجامد.

نویسندگان گزارش امیدوارند درک بهتر مسائلی که بشر با آن مواجه است به حل آنها کمک و مسیر توسعه پایدار را باز کند.

از این رو، آنها گزارش خود را فراخوانی می‌دانند برای تبدیل معضل به فرصت: "این موضوع که ما با معضلاتی جهانی مواجهیم و این مشکلات اساس تمدن بشری را در سالهای آغازین قرن بیست و یکم تهدید می‌کند، در جامعه علمی کاملا پذیرفته شده است، اما هنوز تلاشی هماهنگ برای حل این مشکلات و تبدیل آنها به فرصت انجام نشده است."


تغییر شدید آب و هوای زمین

اگر تغییرات آب و هوای زمین از پیش بینی‌ها شدیدتر باشد، چرخه بازخورد (Feedback loops) ممکن است متوسط دمای کره زمین را ۴ تا ۶ درجه نسبت به دوران ماقبل صنعتی بیشتر کند و در نتیجه گاز متان از پرمافراست (زمین‌های یخزده سیبری) متصاعد شود یا جنگل‌های آمازون به علت عوامل بیماری‌زا یا باران های اسیدی از میان برود.
گرم شدن هوای زمین به کشورهای در حال توسعه آسیب شدیدتری خواهد زد و اگر این گرم شدن شدید باشد این کشورها ممکن است کاملا غیرقابل سکونت شوند.

در این سناریو، احتمال قحطی و مرگ در ابعاد وسیع، فروپاشی اجتماعی و مهاجرت وسیع زیاد است.
اگر تغییرات شدید در کشاورزی و صنایع وابسته به زیست بوم را در نظر بگیریم احتمال تنش جهانی و نابودی تمدن ها وجود دارد. تاریخ هم شاهدی بر این مدعاست؛ تغییرات آب و هوا در نابودی تمدن‌ها نقش داشته‌اند.


شیوع جهانی بیماریهای عفونی

تمام عواملی که برای شیوع یک بیماری کشنده و بسیار مسری لازم است هم اکنون فراهم هستند: غیر قابل علاج بودن (ابولا)، کشندگی نزدیک به صد در صد (هاری)، قابلیت سرایت بسیار زیاد (سرماخوردگی) و دوره نهفتگی طولانی (اچ‌آی‌وی).
اگر تمام این قابلیت‌ها در یک ارگانیسم جمع شود (همانطور که ویروس آنفلوآنزا توانسته برخی ویژگی‌های انواع دیگر ویروس را در خود جمع کند) آمار مرگ خیره کننده خواهد بود. با وجود پیشرفت دانش و امکانات پزشکی، سهولت سفر و تراکم جمعیت نسبت به زمانهای گذشته احتمال همه گیری عفونتها را بیشتر کرده است.


جنگ اتمی

احتمال جنگ اتمی بین آمریکا و روسیه به نسبت دوران جنگ سرد کاهش چشمگیری پیدا کرده، اما خطر جنگ اتمی تصادفی یا عمدی هنوز مرتفع نشده است. برخی حتی در قرن آینده هم ده درصد خطر برای جنگ اتمی قائلند. میزان خطر بستگی به این دارد که آیا این جنگ زمستان و یخبندان اتمی ایجاد کند یا نه.
در جنگ اتمی لایه اوزون تخریب خواهد شد و توفان آتش (Firestorm) شهرها را در خواهد نوردید و قحطی جهانگیر و جوامع نابود خواهند شد.


نابودی زیست‌بوم

اگر تغییری بسیار شدید و دائمی در ظرفیت اکوسیستم برای زندگی تمام موجودات ایجاد شود ممکن است انقراض موجودات در سطحی وسیع رخ دهد و انسان نیز به عنوان یکی از موجودات طبیعت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
البته بشر ممکن است سبک زندگی فعلی خود را در یک اکوسیستم نسبتا مستقل با هزینه نسبتا کم حفظ کند، اما در صورت بحران زیست بوم انجام چنین کاری یک چالش تکنولوژیک خواهد بود که البته در کنار آن مسئله اخلاقی هم مطرح می شود.


فروپاشی نظام جهانی

فروپاشی نظام مالی و اجتماعی در سطحی وسیع تبعات بسیار گسترده ای خواهد داشت. فروپاشی نظام های مالی معمولا با ناآرامی اجتماعی و هرج و مرج همراه است. نظام مالی و سیاسی دنیا شبکه ای درهم پیچیده و ظریف از عوامل مختلف است که آنها را در مقابل فروپاشی سیستم آسیب پذیر می کند. بنابراین با اینکه اجزاء سیستم تک تک قادر به انجام وظایف خود هستند، فروپاشی سیستم آنها را در وضعیت آسیب پذیری و ناکارآمدی قرار می دهد.
چنین پدیده هایی پیش از این در زیست بوم، نظام مالی و زیرساخت های اساسی مثل نیروگاه ها مشاهده شده است. احتمال چنین فروپاشی‌ای وقتی زیاد می شود که سیسمتهای مستقلی که به هم وابسته هستند زیاد باشد.


آتشفشانی عظیم

هر آتش فشانی بالقوه می تواند معادل هزاران کیومتر مکعب گدازه و خاکستر فوران کند. خطر وقتی است که ذرات هواپخش (aerosol) و گرد و غبار به لایه های بالای جو برسند.

اگر این اتفاق در میزان وسیع رخ دهد، این ذرات نور خورشید را جذب و "زمستان آتش فشانی" ایجاد خواهد شد. فوران آتش فشان پیناتوبو در سال ۱۹۹۱، دمای سطح زمین را در عرض سه سال نیم درجه سانتی گراد کم کرد.
گمان می رود که فوران آتش فشان توبا که حدود هفتاد هزار سال پیش رخ داد، دمای کره زمین را به مدت دو قرن کاهش داده باشد. تاثیر چنین آتش فشان هایی را می توان با انفجار اتمی مقایسه کرد. فوران آتش فشان می‌تواند شدیدتر از انفجار اتمی باشد اما احتمال ایجاد توفان آتش بسیار کمتر است.


برخورد یک سیارک بزرگ با زمین

برخورد سیارک هایی با قطر بیش از پنج کیلومتر هر بیست میلیون سال یک بار اتفاق می افتد اما انرژی‌ای که آزاد می شود صدها هزار برابر قویترین بمب اتمی موجود است. چنین برخوردی می تواند منطقه ای به مساحت کشور هلند را نابود کند.
اما خطر برخورد سیارک به تاثیر مستقیم برخورد خلاصه نمی شود. گرد و غبار حاصل آن می تواند خورشید را بپوشاند و "زمستان اصابت" ایجاد کند. غذا کم و قحطی و مرگ گسترده خواهد بود و احتمال بی ثباتی جوامع وجود دارد.


دستکاری در زیست شناسی

طراحی و ساخت سیستم ها، موجودات و ابزارهای بیولوژیک با هدف مشخص کاربردهای فراوانی خواهد داشت.
فعلا دخالت بشر در نظام موجود و دستکاری در خود-تنظیمی این سیستم ها در مراحل اولیه است، اما به سرعت پیشرفت می کند. یکی از خطرناکترین عواقب می تواند طراحی و ایجاد ارگانیسم بیماری زایی باشد که انسان یا یک جزء بسیار حیاتی زیست بوم را هدف قرار دهد.
چنین اتفاقی ممکن است از دل صنایع نظامی یا شرکت‌های تجاری بیرون آید یا محصول جنگ تروریستی یا جنگ بیولوژیک باشد (مثلا از راه تحقیقات مشروعی که محصولات با کاربرد دوگانه تولید می کنند).
شاید هم این ارگانیسم‌ها به طور تصادفی یا عمدی از یک آزمایشگاه تحقیقاتی به بیرون راه پیدا کند. اگر یک ارگانیسم مهندسی شده، وارد زیست بوم یا نظام اقتصادی شود، عواقب آن بسیار وخیم‌تر خواهد شد.


نانوتکنولوژی

به کارگیری فرآیندهای تولید در سطح اتم یا مولکول به تولید محصولاتی جدید منجر شده است، مثلا ساخت موادی بسیار مقاوم یا مواد هوشمند. گسترش این فناوری باعث آسانی تولید سلاحهای متعارف یا سلاح های جدید خواهد شد چرا که تولید در سطح اتم، برای افراد و گروه ها امکان پذیر شده است.


خطر دیگر، استفاده از نانوتکنولوژی برای تولید سلاح اتمی است.
اما از طرف دیگر بسیاری از معضلات فعلی دنیا را نانوتکنولوژی می تواند حل کند، مثل از بین رفتن منابع طبیعی، آلودگی محیط زیست، تامین آب سالم و حتی فقر.
اما برخی درصدد تولید نانوماشین‌هایی هستند که قابلیت خودتکثیری داشته باشند، چنین ماشین هایی ممکن است تمام منابع طبیعت را مصرف کرده و خطری عظیم ایجاد کنند.


هوش مصنوعی

هوش مصنوعی هوشی است که ماشین یا نرم افزار از خود نشان می دهد تا محیط اطرافش را شناسایی و احتمال موفقیتش را افزایش دهد.
چنین هوش هایی را نمی‌توان به آسانی کنترل کرد، کنترل هوش مصنوعی هم برای سازنده دشوار است هم برای دیگران.
اگر انگیزه استفاده از این فناوری ارزش های انسانی نباشد، ممکن است به جهانی بدون انسان ختم شود.
هوش مصنوعی پیشرفته می تواند خطری منحصر به فرد ایجاد کنند که به انقراض بشر منجر شود. اما این فناوری قابلیت آن را دارد که راه حلهایی استثنایی برای مشکلات بشر هم پیدا کند.
یکی از احتمالات اسکن کل مغز انسان و تولید و قرار دادن آن در داخل یک ماشین است، به این ترتیب هوش مصنوعی می تواند مغز طبیعی بشر را بسازد که در این صورت کاربردهای زیادی خواهد داشت.


بد اداره کردن جهان

در اداره جهان دو نوع فاجعه ممکن است اتفاق بیفتد: ناتوانی در حل مشکلی بزرگ که قابل حل است یا ایجاد مشکلاتی تازه به مراتب بزرگتر از مشکلات موجود.
برای مشکل اول می توان به عنوان مثال به ریشه کن نشدن فقر مطلق اشاره کرد و برای مورد دوم به ایجاد یک حکومت خودکامه جهانی. تغییر فناوری، سیاست و اجتماع می توانند به نوع جدیدی از حکومت منجر شود که می تواند بهتر یا بسیار بدتر از نمونه های کنونی باشد.
پیش بینی این فجایع حکومتی دشوار است و برای سنجش پیامدهای آن باید به سوال‌هایی از این دست پاسخ داد: آیا یک حکومت خودکامه جهانی فاجعه ‌بارتر است یا تداوم فقر یا مرگ میلیونها نفر یا فروپاشی تمدن‌ها؟


ناشناخته‌ها

هر یک از این ناشناخته‌ها بعید است که به خودی خود مشکل ساز باشند، اما وقتی در کنار هم قرار بگیرند می توانند فاجعه ایجاد کنند.
برای مثال تناقض فرمی (Fermi paradox) را در نظر بگیرید. این تناقض به تضاد آشکار بین احتمال وجود موجودات هوشمند در فضا و اینکه بشر مطلقا به هیچ نشانه‌ای از این موجودات دست نیافته اشاره دارد.
یکی از توضیحات موجود برای این تناقض این است که حیات هوشمند پیش از آنکه به حد سفر به کهکشان برسد خود را نابود می کند.
همه خطرات شناخته‌شده نیستند و احتمال ایجاد خطرات جدید هم منتفی نیست.
استقامت برای بقا و تلاش برای بازسازی پس از فاجعه می‌تواند خطر ناشناخته‌ها را کم کند، اما بی تردید در این زمینه نیاز به سرمایه گذاری بیشتری است.

چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۸

چگین ها که بودند ؟



چگین ها به گروهی از جلادان زنده خوار در دربار سلاطین صفوی میگفتند که در برابرمردمی که برای عبرت بتماشا خوانده شده بودند به اشاره ی سلطان همچون جانوران درنده به قربانی حمله کرده و زنده زنده او را می خوردند... ! این افراد همچون جانوران درنده با دندان بدن قربانی را تکه تکه کرده و می خوردند و از کاسه ی سرش برای نوشیدن شراب استفاده می کرده اند... آنگونه که از نوشته های شاردن و برخی تاریخ نگاران دیگر بر می آید گروه ۴۰ نفری چگین ها شخص را زنده می خوردند و آنچنان هم این کار را می کردند که چپز زیادی از بدن قربانی باقی نمی ماند ... علی اکبر سعیدی سیرجانی در مقدمه ی کتاب وقایع التفاقیه چنین مینویسد: مرشدکامل شاه عباس صفوی در دربار خودجلادانی به نام چگین (کسانی که آدم زنده میخورند) داشت ! کار آنها این بود که محکومان را به امر مرشد کامل زنده زنده میخوردند. به روایت مولف روضه الصفویه، مورخ رسمی دربار صفوی ؛
آن فرقه آلت سیاست و غضب حکومت بودند که گناهکاران واجب التغدیر را از یکدیگر ربوده و انف(بینی) و اذن (گوش) ایشان را به دندان قطع نموده و بلع می فرمودند و همچنین بقیهء اعضای بدن ایشان را به دندان افصال داده (یعنی می کندند ) و می خوردند... !
(زندگانی شاه عباس اول تالیف نصرالله فلسفی، جلد دوم، صفحه ۱۲۵... )
مرشد کامل شاه اسماعیل اول پس از آنکه بر شیبک خان ازبک سنی مذهب غلبه کرد و او را کشت (جنازه اش را به میان مومنین و متدینین متعصب صوفی انداخت(و به صوفیان گفت هر که سر مرا دوست دارد از گوشت او بخورد... (تازه این صوفیان جزو علمای دینی دربار بودند ونه آن آدمخوران رسمی که چیگیین ها باشند ! ) خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بوده گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام علما برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ کشیدند و (برای خوردن آن جسد) به جان یکدیگر افتادند و آن مردهء به خاک و خون آغشته را مانند لاشه خواران از دست یکدیگر می ربودند و می خوردند...
(نقل از روضه الصفویه)

شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۸

شهلا ریاحی اولین کارگردان زن سینمای ایران


"قدرت زمان وفادوست" معروف به شهلا ریاحی بازیگر و اولین کارگردان زن سینمای ایران متولد ۱۸ شهریور ماه ۱۳۰۵ در تهران است.
وی همسر مرحوم اسماعیل ریاحی کارگردان قدیمی سینما است.
ریاحی فعالیت خود را در ۱۷ سالگی با بازی در تئاتر آغاز کرد که در زمان خود محبوبیت خاصی در میان مردم پیداکرد.
این بازیگر سینمای حرفه ای را سال ۱۳۳۰ با بازی در فیلم "خوابهای طلایی" به کارگردانی معزدیوان فکری تجربه کرد.
شهلا ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم سینمایی "مرجان" را کارگردانی کرد و نام اولین کارگردان زن سینمای ایران را به خود اختصاص داد.
نام خانوادگی پیشین او "شربت چی" بود که پس از ازدواج با مرحوم اسماعیل ریاحی
تغییر یافت.

یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۹۸

شوش کهن ترین پایتخت جهان


شوش یکی از قدیمی ترین پایخت های جهان است که پایتخت تمدن ایلامی بوده است و قدمتی بین هفت تا نه هزار سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. قدمت زندگی شهری در شوش به پنج هزار سال قبل از میلاد باز می گردد. نیاکان ما از ده هزار سال قبل در این منطقه به کشاورزی می پرداختند و آب راههای در این شهر وجود داشته است. در بین سالهای ۴۶۰ تا ۴۶۵ قبل از میلاد این شهر توسط آشوربانی پال تسخیر شد و به خاک آشور ضمیمه شد. در این جنگ مردم بسیاری از شوش کشته شدند و آشور بانی پال در منشور خود توضیح می دهد که بعد از تسخیر شوش معابد و قبر مردگان را تخریب می کند و شوش را به برهوت تبدیل می کند و سپس حیوانات و زنها و دختران شوش را به آشور منتقل می کند. مردم عیلام بعد از این حمله ترمیم امپراتوری خود می پردازند و فردی بنام آتاهامیتی این شوشیناک را بعد از چند سال بعد از حمله آشور بانی پال به تخت می نشانند.
داریوش هخامنشی آنجا را بازسازی نمود و کاخ آپادانای خود را در آنجا بنا کرد و خشایار شاه نیز آن شهر را بعنوان پایتخت خود برگزید و راه شاهی را که این شهر را به همه نقاط جهان مرتبط می نمود بنا کرد.
بعد از حمله اسکندر این شهر مرکزیت خود را از دست می دهد. در هنگام حمله اعراب نیز سی هزار فر از مردم شهر کشته می شوند و بیست هزار زن و چهارپا از این شهر به غارت می رود. بعد از حمله مغول نیز شوش مرکزیت خود را از دست داد و مرکزیت منطقه ای به دزفول و شوشتر منتقل شد.

معبد زیگورات چغازنبیل یا معبد خدایان قدمتی در حدود سه هزار سال دارد و در ۱۹۷۹ در فهرست میراث جهانی ثبت شد.این معبد در چهل کیلومتری شوش قرار دارد. و در ۱۹۳۵ در حفاری های نفتی کشف شد. در آن دوران پرستش خدایان در ایران رواج داشته و مردم بری خدایان خود که می پریستند معابدی می ساختند.
سنگ نگاره های کاخ آپادانای شوش در موزه لور پاریس نگهداری می شوند. همچنین مقبره دانیال نبی نیز در این شهر قرار دارد. قلعه شوش نیز توسط ژاک دمورگان فرانسوی برای سکونت باستان‌شناسان فرانسوی در نزدیکی آرامگاه دانیال نبی در شوش بر روی تپه‌ای تاریخی بناشده‌است.

پنجشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۸

نام روغن «جهان» از کجا آمد؟


ماجرایی شنیدنی از شهر کرج
جهانشهر منطقه ای زیبا و سرسبز در مرکز شهر کرج که از مناطق عیان نشین کرج است
...

محمد صادق فاتح یزدی متولد ۱۲۷۷ برای تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی به کشور هندوستان می رود...در حالیکه نامزد یا به قول ما نشون شده اش خانم رقیه غضنفر که جهان صدایش می کردند در یزد منتظر برگشت او بود...اما خانم جهان به دلیل بیماری همگیر آبله بینایی خود را از دست می دهد...به آقای فاتح بعد از برگشت از هند توصیه میشود از ازدواج با خانم جهان صرفنظر کند...اما ایشان به دلیل عشق و علاقه به مهربانو جهان با او ازدواج می کند و این اتفاق مانع عشق آن دو نمی شود...به دلیل بروز خشکسالی وقحطی در یزد آقای فاتح و بستگانش کرج را برای زندگی انتخاب می کنند...با توجه به مکنت مالی و خانوادگی شروع میکند به کشاورزی و تاسیس کارخانه های مختلف در کرج روغن نباتی جهان،چای جهان ،جهان چیت ،یخ سازی جهان، پتو بافی جهان، صابون جهان، روغن موتور جهان و ...بله به دلیل عشق به همسر نام کارخانه ها و باغات خود را جهان نامید.


تمام اموال فاتح یزدی پس از انقلاب اسلامی مصادره شد و زمین‌های او به نفع «بنیاد شهید» توقیف شد.

جمعه، آبان ۱۰، ۱۳۹۸

اسطوره ها و افسانه ها - اهورامزدا


اهورامزدا خدای بزرگ‌ ايرانيان‌ باستان‌ و زرتشتيان‌ بشمار می‌رود. اين‌ پروردگار بزرگ‌ در سنگ‌ نبشته‌های هخامنشی ائورمزده‌، در زبان‌ پهلوی‌ اوهرمزدا و در ادبيات‌ فارسی‌ هرمزد و هرمز ناميده‌ شده‌ و خالق‌ زمين‌ و آسمان‌ و آفريدگان‌ است‌. ‌امشاسپندان و ايزدان‌ نيز جملگی آفريده‌ اويند. اين‌خدای‌ بزرگ‌ كه‌ در ونديداد (خدای دانا، مينوي‌ پاكتر، آفريدگار جهان‌ مادی، مقدس‌) دانسته‌ شده‌ است‌ در عين‌ قدرت‌ و دانش‌، منبع‌ راستی‌ و تقدس‌ و تقوی و سرچشمه‌ خير است‌. هر يك‌ از مهين‌ فرشتگان‌ (امشاسپندان‌) مظهر يكی از صفات‌ اهورامزدا می باشند كه‌ به‌ هر كدام‌ از آنان‌ پاسبانی‌ وحفظ قسمتی‌ از عالم‌ هستی‌ سپرده‌ شده‌ تا تحت‌ امر آفريدگار جهان‌ بكار پردازند. ايزدان‌ نيز كارگزاران‌ اهورامزدا به‌ شمار می‌روند.
جدای‌ از دين‌ زرتشت‌ كه‌ اهورامزدا منشأ خير و قادر مطلق‌ اين‌ دين‌ و آفريننده‌ انسانها و اعطاكننده‌ آزادی و اختيار به‌ آنها است‌; در عهد ‌هخامنشيان و در روزگاران‌ باستان‌ اهورامزدا بزرگترين‌ خدايان‌ دين‌ هخامنشی‌ محسوب‌ می‌شده‌ است‌. ستايش‌ اهورامزدا در سنگ‌ نبشته‌های‌ شاهان‌ هخامنشی كاملا آشكار و مشخص‌ است‌ و مردم‌ همه‌ رويدادها و كارهای‌ خوب‌ را ناشی از اراده‌ و خواست‌ اين‌ خداوند بزرگ‌ و ياری وی می دانسته‌اند. اهورامزدا بركت‌دهنده‌ و ايجادكننده‌ قانون‌درست‌، راستی و عدالت‌ بوده‌ و به‌ مردم‌ توانايی می‌داده‌ است‌ تا از خوبی و بدی يكی را برگزينند وسپس‌ آنان‌ را بسته‌ به‌ كارشان‌ پاداش‌ و سزا می‌داد.
نيايش‌ پادشاهان‌ هخامنشی نيز كه‌ نماينده‌ اهورامزدا بر روی زمين‌ بوده‌اند عمدتا بر اين‌ مبنا بوده‌است‌ كه‌ اهورامزدا ميهن‌ و مردم‌ و خاندانشان‌ را پايدار نگهدارد. سرودی‌ در آغاز بيشتر كتيبه‌های شاهانه‌ وجود دارد كه‌ در ستايش‌ اهورامزدا است‌:

خدای‌ بزرگ‌ اهورامزداست‌

كه‌ اين‌ زمين‌ را آفريد

كه‌ آن‌ آسمان‌ را آفريد

كه‌ مردم‌ را آفريد

كه‌ شادی‌ مردم‌ را آفريد

شاهان‌ بويژه‌ برای‌ درست‌ و قانونی‌ جلوه‌دادن‌ اعمال‌ خود همواره‌ اهورامزد را شاهد خود دانسته‌ واز وی طلب‌ ياری می‌كرده‌اند. داريوش‌ هخامنشی‌ پس‌ از قتل‌ برديای‌ دروغی‌ و سر و سامان‌ بخشيدن‌ به‌ اوضاع‌ آشفته‌ كشور پيروزی‌ خود را ناشی از لطف‌ و ياری‌ اهورامزدا دانسته‌ است‌:
(... آنچه‌ كردم‌ به‌ خواست‌ اهورامزدا كردم‌. اهورامزدا مرا ياری كرد. از برای آن‌ اهورامزدا مرا ياری‌كرد كه‌ دروغزن‌ نبودم‌.... اهورامزدا اين‌ كشور را از گزند نگاه‌ دارد. اهورامزدا اين‌ سرزمين‌ را از دشمن‌،سال‌ بد و دروغ‌ دور بدارد... خدای بزرگی‌ است‌ اهورامزدا كه‌ اين‌ دستگاه‌ شگرف‌ آفرينش‌ را كه‌ به‌چشم‌ می‌آيد آفريد... به‌ خواست‌ اهورامزدا چنانم‌ من‌ كه‌ راستی را راستم‌ و بدی‌ را دشمن‌... هنرهايی‌كه‌ اهورامزدا به‌ من‌ بخشيده‌ است‌ و توانسته‌ام‌ كه‌ به‌ كارشان‌ گيرم‌ چنين‌ است‌. آنچه‌ بر دستم‌ رفته‌است‌، به‌ ياری‌ يزدان‌، همه‌ را با هنرهای خويش‌ كه‌ اهورامزدايم‌ ارزانی داشته‌ است‌ به‌ انجام‌رسانده‌ام‌...)
اهورامزدا در ادبيات‌ ايران‌ بعد از اسلام‌ نيز مورد احترام‌ شعرا بوده‌ و نام‌ اين‌ خداوند هم‌ معنی‌ بابرجيس‌ و زادش‌ به‌ معنی ستاره‌ مشتری گرفته‌ شده‌ است‌:

فروتر زكيوان‌ ترا اورمزد

برخشانی‌ لاله‌ اندر فرزد (ابوشكوربلخی‌)

***

امتعه‌ اورمزدا را پس‌ ازين‌ دور

مشتريی در همه‌ جهان‌ نبماند (سعيد طائی)

منابع‌:

۱ ـ زرياب‌ خوئی‌، عباس‌: ماد و هخامنشيان‌، تهران‌، دانشگاه‌ آزاد ايران‌، بی تا.

۲ ـ كريستن‌ سن‌، آرتور: ايران‌ در زمان‌ ساسانيان‌، ترجمه‌ رشيد ياسمی‌، تهران‌، انتشارات‌ اميركبير،۱۳۶۴.

۳ ـ معين‌، محمد: مزديسنا و ادب‌ فارسی (جلد اول‌)، تهران‌، انتشارات‌ دانشگاه‌ تهران‌، ۱۳۵۶.

جمعه، آبان ۰۳، ۱۳۹۸

روزولت، استالین، چرچیل ، خوراندن خردل به سگ


آورده اند که در کنفرانس تهران روزی چرچیل ، روزولت و استالین بعد از میتینگ‌ های پی در پی آن روز تاریخی! برای خوردن شام با هم نشسته بودند.

در کنار میز یکی از سگ ‌های چرچیل ساکت نشسته بود و به آن ها نگاه می کرد ، چرچیل خطاب به همراهانش گفت ؛ چطوری میشه از این خردل تند به این سگ داد؟

روزولت گفت من بلدم و مقداری گوشت برید و خردل را داخل گوشت مالید و به طرف سگ رفت و گوشت را جلوی دهانش گرفته و شروع به نوچ نوچ کرد ، سگ گوشت را بو کرد و شروع به خوردن کرد تا اینکه به خردل رسید ، خردل دهان سگ را سوزاند و از خوردن صرف نظر کرد.

بعد نوبت به استالین رسید. استالین گفت هیچ کاری با زبون خوش پیش نمیره و مقداری از خردل را با انگشت هایش گرفته و به طرف سگ بیچاره رفته و با یک دستش گردن سگ را محکم گرفته و با دست دیگرش خردل را به زور به داخل دهان سگ چپاند ، سگ با ضرب زور خودش را از دست استالین رهانید و خردل را تف کرد.

در این میان که چرچیل به هر دوی آن ها می خندید بلند شد و گفت : دوستان هر دو تا تون سخت در اشتباهید! شما باید کاری بکنید که خودش مجبور بشه بخوره ، روزولت گفت چطوری؟

چرچیل گفت نگاه کنید! و بعد بلند شد و با چهار انگشتش مقداری از خردل را به مقعد سگ مالید ، سگ زوزه کشان در حالی‌ که به خودش می پیچید شروع به لیسیدن خردل کرد! چرچیل گفت دیدید چطوری می توان زور را بدون زور زدن تحمیل کرد!

پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۸

کیانوری


کیانوری در مورد دادگاه‌های انقلاب گفت: این‌ها انقلاب ایران را سربلند کردند. زوزه‌هایی که در غرب علیه این احکام انقلابی می‌کشند زوزه‌های دل‌سوختگان است که نه‌تنها پایگاه بلکه مهره‌های تربیت‌شده خود را هم از دست می‌دهند. البته ما خیلی خوشحال می‌شدیم اگر مذاکراتی که در این دادگاه‌ها می‌شود به اطلاع عموم می‌رسید.

منبع: روزنامه کیهان، ۲۸ فروردین ۱۳۵۸

یکشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۸

معاهده پاریس

 معاهده پاریس در مارس ۱۸۵۷ میلادی پس از دومین نبرد انگلیس با ایران برسر مساله هرات جهت صلح بین دو کشور در پاریس منعقد گردید
انگلیس با تصرف بخش‌هایی از جنوب ایران (بنادر خرمشهر و بوشهر و جزایر جنوب) ناصرالدین شاه قاجار را مجبور به قبول پیمان پاریس (۱۸۵۶) کرد. بر طبق این پیمان ایران از ادعای خود بر هرات چشم پوشی کرد و هرات در ۱۸۶۳ به افغانستان ملحق گشت و ایران موجودیت کشوری به نام افغانستان را به رسمیت شناخت. در سال ۱۸۸۷ بلوچستان توسط انگلیسها به هند (تحت حکومت بریتانیا) ملحق شد.
 
جدایی هرات از ایران توسط انگلیسها
اعلان جنگ انگلستان یا بطور مشخص کمپانی هند شرقی علیه ایران، در واقع یکی از ترفندهای ماهرانه و ماجراجویانه سیاست خارجی انگلیس در آسیاست که به مدد آن، تا پیش از این نیز، تصرفات خود را در این قاره گسترش داده بود
 در قرن ۱۶ م. هرات تحت کنترل صفویان ایران قرار گرفت. در دوران صفوی هرات مهم‌ترین شهر و مرکز خراسان محسوب می‌شد. شاه عباس کبیر در این شهر به دنیا آمد و تا پیش از به سلطنت رسیدن در این شهر زندگی می‌کرد
 هرات همواره مورد طمع ازبکان بود حتی چندبار این شهر به دست ازبکان افتاد. اما سلطه ازبکان بر این شهر به صورت کوتاه مدت بود و آنها از دوره‌های فترت در اوایل سلطنت شاه طهماسب اول و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول استفاده کردند و هر بار برای مدت کمی این شهر را در اشغال داشتند. گفتنی است پس از سقوط صفویان هرات مدتی در اشغال طایفهٔ ابدالی بود و به دست نادر شاه افشار افتاد. پس از مرگ نادر افغان‌ها بر هرات مسلط شدند. در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از جدایی هرات از حکومت ایران پشتیبانی می‌کردند.

 در ۱۲۴۹ ه.ق. عباس میرزا از سوی فتح‌علی شاه قاجار مامور پس گرفتن هرات از افغان‌ها شد. مرگ عباس میرزا در راه مشهد این کار را ناتمام گذاشت. محمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجاردوست محمدخان، حاکم کابل و قندهار هرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمان حسام‌السلطنه هرات را محاصره کردند و در سال ۱۲۷۳ ه.ق. این شهر را گرفتند.

 با مداخلات بریتانیا در جنوب ایران و بحرانی شدن روابط ایران و بریتانیا طی عهدنامه‌ای که در ۱۲۷۳ ه.ق. (۱۸۵۷ میلادی) در پاریس بین نماینده ایران و سفیر بریتانیا امضا شد قرار شد که نیروهای بریتانیا از بنادر و جزایر جنوب ایران خارج شوند و در عوض ایران نیز سپاهیان خود را از هرات فراخواند و استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت.

 
 

جمعه، مهر ۰۵، ۱۳۹۸

جنگ اچمازین دومین جنگ عباس میرزا با روسیه


عباس ميرزا پس از مرتب کردن سپاه خود در آذربايجان برای سرکوب محمدخان قاجار که حکمرانی ايروان را به عهده داشت و تسليم روس ها شده بود به آن شهر لشکر کشيد. سيتسيانف فرمانده روسی برای کمک به حاکم ايروان به حوالی اچمازين مرکز خليفه ارامنه ايروان شتافت. فرمانده روسيه سه روز سپاه عباس ميرزا را گلوله باران کرد چون از عهده آنها برنيامد از ادامه جنگ به صورت مستقيم خودداری کرد. در اين بين محمدخان چون ضعف و ناتوانی فرمانده روسيه را از جنگ با عباس ميرزا ديد از عباس ميرزا وليعهد ايران تقاضای عفو و بخشش کرد. سيتسيانف به صورت غافلگيرانه خواستار آن شد که بر سپاه ايران شورش کند و در صبح ششم ربيع الثانی ???? در اچمازين برادر وی عباس ميرزا ناگهان حمله برد و لشکريان ايران را از آن نقطه پراکنده کرد اما چون نيروی کمکی که از جانب فتحعلی شاه برای عباس ميرزا ارسال شده بود سيتسيانف ژنرال روسی را شکست دادند و او ناچار عقب نشينی کرد و اين جنگ به پيروزی ايران منتهی شد حکمرانی ايروان همچنان در اختيار محمدخان قرار گرفت و حکمرانی نخجوان با حکم فتحعلی شاه به کلبعلی خان سپرده شد.

پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۸

حبیب یغمایی


مرحوم حبیب یغمایی تعریف می کرد: در دوره رضا شاه که عزاداری و سینه زنی و قمه زنی ممنوع شده بود ؛ یک روز ملک الشعرای بهار به مرحوم شوکت الملک - امیر بیرجند -گفته بود: الحمدالله ولایت شما هم برق دارد ؛ هم آب دارد ؛ هم مدرسه دارد ؛ هم سالن نمایش دارد ؛ همه چیز هست ؛ اینکه بعضی ها هنوز شکایت میکنند دیگر چه می خواهند؟

مرحوم شوکت الملک گفته بود: آقا ! اینها برق نمی خواهند. اینها محرم میخواهند. اینها... مدرسه نمی خواهند ؛ روضه خوانی میخواهند. کربلا را به اینها بدهید همه چیز به آنها داده اید!

حبیب یغمایی متعلق به کوره دهی بود بنام " خور " که خیلی به آنجا عشق می ورزید و در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هر کس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد. و مهمتر اینکه کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در تمام عمر آنها را با خون دل جمع کرده بود به آنجا منتقل ساخت و وصیت کرد بعد از مرگش او را در آنجا دفن کنند. اما میدانید مردم قدر شناس همان سامان با جنازه اش چه کردند ؟

وقتی پیکر رنج کشیده او با کاروان استادان و شاگردانش _ از جمله دکتر اسلامی ؛ دکتر باستانی پاریزی ؛ دکتر زرین کوب ؛ سعیدی سیرجانی وبسیاری دیگر از چهره های نامدار وطن مان - به روستای خور برده شد ؛ همان کودکانی که در مدرسه یغمایی درس میخواندند و همان مردمی که در درمانگاهش درد های خود را درمان کرده بودند ؛ به فتوای روحانی ابله همان روستا ؛ دامن شان را پر از سنگ های درشت تر از فندق و کوچک تر از گردو کردند تا جنازه این خدمتگزار به فرهنگ ایران را سنگباران کنند. و درد انگیز تر اینکه پس از دفن جنازه حبیب یغمایی ؛ فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش خوابیدند و کشیک دادند مبادا آن پیکر بیگناه را از زیر خاک در بیاورند و به لاشخور ها بدهند !

متاسفانه تاریخ میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نا شناسی ها داستان های بسیار دارد.

شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۸

حکایت گربه ناصرالدین شاه!


ناصرالدین شاه یکی از شاهان شناخته شده سلسه قاجار است. او از طرفی طولانی ترین دوران فرمانروایی را در بین شاهان قاجار داشته است (حدود 50 سال) و از طرف دیگر، ایران در دوره وی یکی از بدترین ادوارش را از سر گذرانده است و با مصائبی گوناگونی رو به رو بوده است.

نفوذ بیگانگان در کشور، نا امنی های مختلف، قحطی، بیماری های همه گیر و گسترده به دلیل شرایط نا مناسب بهداشتی، فقر شدید و باور نکردنی مردم و ... .
اما آیا حکام قاجار در مسیر رفع این مشکلات تلاش می کردند یا دغدغه های مهم تری (!) داشتند؟ برای یافتن جواب این سؤال به نوشته زیر که از یادداشت های روزانه عین السلطنه (یکی از درباریان قاجاری که خود از نزدیک شاهد قضایا بوده) نقل شده است:
«هفتم رجب المرجب 1313 ه.ق
... گربه [ناصرالدین شاه] به اندازه ای تقرب داشت که به تحریر راست نمی آید. مثلاً استدعای عفو واجب القتلی را می کردند و آن عریضه را به گردن گربه انداخته و به حضور روانه اش می کردند فوراً عفو و اغماض و ازدیاد مرسوم و مواجب و منصب جوابش بود.
اگر [توسط عریضه انداختن به گردن آن گربه، تقاضای] عزل حاکمی یا صاحب منصبی که از آن معتبرتر و بکارتری نبود می کردند فوراً معزول و مغضوب می شد.
گربه متصل مشغول صدارت و عزل و نصب بود و در حقیقت امور دولتی تماماً به توسط او می گذشت و نخورد نداشت.

هر وقت گربه ناخوش می شد حکما و اطبا حتی دکترهای فرنگی می آمدند و معالجات می کردند.
گربه در بستر نرمی مثل حریر خوابیده و جمعی متملقین از خانم و کنیز نگهبان های مخصوص آن پرستاری می کردند. چند سال به این منوال گذشت و همه کس متحیر و متعجب بود، اما احدی یارای سخن گفتن و دم زدن نداشت ...
تا آنکه در جاجرود گربه مریض شد. اطباء تجویز کردند هوای جاجرود سرد و مرطوب است باید گربه را به شهر برده لهذا کالسکه هشت اسبه حاضر کرده همین حکیم الممالک و همین دکتر تولوزان فرانسوی با دو نفر دیگر در کالسکه نشسته گربه را با طمطراق تمامی وارد سرای سلطنتی کرده به منزل مخصوصی بردند ... [گربه محبوب شاه] از این بلیه جان به در نبرد و بدرود زندگانی کرد.
[جسد گربه را] در پارچه ابریشمی پیچیده در باغ دفن کردند. تا ده روز کسی جرئت نکرد خبر فوت گربه را عرض کند. بعد به صرافت طبع دستگیر اعلیحضرت شده بود [که گربه محبوبش مرده است].
چند روز دیگر تمام اوقات همایونی به فکر و غم و غصه گذشت و ابداً در این چند روز کسی عرضی و عریضه نکرد. در ایام مرض گربه به قدر ده هزار تومان شاه و امین اقدس (ملکه عزیز شاه) و سایرین که به واسطه آن سودها و نفع ها برده بودند تصدق [یعنی صدقه برای سلامتی آن گربه!] دادند

سه‌شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۸

مکتب نازیسم چه نوع مکتبی است ؟

واژه «نازی»، از حروف اول نام «حزب کارگری ملی سوسیالیستی» [Nationalsozialistiche=Nazi] گرفته شده‌است که البته نه کارگری بود نه ملی و نه سوسیالیستی.
 
از یک دیدگاه بین‏المللی، نازیسم پایه‌های ایدئولوژی مشترک فراوانی با فاشیسم پرورده‏ی بنیتو موسولینی داشت . هر دو ایدئولوژی متضمن کاربرد سیاسی نظامی‏گری، ناسیونالیسم، ضد کمونیسم، کلی‌نگری (به انگلیسی: holism) و نیروهای شبه‏ نظامی است و هر دو به ایجاد یک دولت دیکتاتوری گرایش داشتند. هر چند نازی‏ها به مراتب نژادپرست‏تر از فاشیست‏های ایتالیا، پرتقال و اسپانیا بودند. علاوه بر این، بر خلاف فاشیست‏های ایتالیایی‏ که به شهروندانشان درجه آزادی‏های خصوصی بیشتری داده بودند، نازی‌ها متمایل به ایجاد یک کشور دیکتاتوری مطلق بودند. این تفاوت اجازه داده بود تا «حکومت سلطنتی ایتالیا» به بقای خود ادامه دهد و برخی قدرت‏های تشریفاتی داشته باشد.
 
مطابق با کتاب «نبرد من»، هیتلر نظریه سیاسی خود را از مشاهدات سیاست امپراتوری اتریش - مجارستان مطرح نمود. او در امپراتوری اتریش- مجارستان به دنیا آمده بود و تبعه آنجا بود، و معتقد بود که تنوع نژادی و زبانی سبب ضعف و بی ثباتی امپراتوری می‌گردد. البته، او مشاهده نمود که دموکراسی نیز باعث بی‌ثباتی قوا می‌گردد، چون جایگاه قدرت در دستان اقلیت نژادی می‌باشد. معنای علمی نازیسم عبارتست از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که توسط ارتجاعی ترین و متجاوز ترین محافل امپریالیستی مستقر می‌شود.فاشیسم از طرف سرمایه انحصاری پشتیبانی می‌شود و هدف آن حفظ نظام سرمایه داریست، در هنگامی که حکومت به شیوه‌های متعارف امکان پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلیه حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه‌ای از تئوری‌ها و تبلیغات مبتنی بر تعصب ملی و نژادی می‌پوشاند.
از نظر تاریخی فاشیسم نخست در ایتالیا در سال ۱۹۱۹ بوجود آمد و سه سال بعد توانست حکومت را در این کشور غصب کند. حزب فاشیستی آلمان در سال ۱۹۲۰ ایجاد شد و نام عوام فریبانه ناسیونال سوسیالیست برخود نهاد. این حزب در سال ۱۹۳۳ به کمک انحصارهای بزرگ آلمانی و خارجی حکومت را بدست گرفت و دیکتاتوری خونین هیتلری را مستقر کرد.
 
تاریخچه شکل‌گیری نازیسم
منشاء فکری و معرفتی نازیسم به مکتب آریایی ‌گرایی قرن ۱۹ برمی‌گردد که توسط کنت گوبینوی فرانسوی و هوستن چمبرلین انگلیسی بنیان‌گذاری شد. ورنر سومبارت اندیشمند آلمانی در این باره می‌گفت: نظریه رسالت جهانی ملت آریایی یا آلمانی چیزی نیست جز شکل جدیدی از باور یهودی به قوم برگزیده .
یکی از عوامل موثر در ترویج ایدئولوژی آریایی‌گرایی، تأسیس «انجمن جهانی تئوسوفی»(۱۸۷۵ میلادی) در نیویورک توسط کلنل اُلکاتبود. قابل ذکر است آرم این انجمن در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، صلیب شکسته به همراه نماد ستاره داوود بود که بعدها این آرم با حذف ستاره داوود به آرم حزب نازی تبدیل شد. عامل موثر دیگری که باعث تأسیس حزب نازی و قدرت گرفتن آدولف هیتلر شد، پدیدهٔ آنتی سمیتیسم (ضدسامی گرایی) بود. کادتها(دانش‌جویان مدارس نظامی آلمان) به عنوان ستون فقرات این پدیده که در میان بخش‌های عقب‌مانده جامعه آلمان گسترش یافت به حساب می‌آمدند.
 
یکی از نخستین کانون‌های اشاعه ضدسامی گرایی در آلمان حزب سوسیال مسیحی کارگری آلمان بود. این حزب از تبلیغات ضدیهودی به عنوان تاکتیک برای نفوذ در میان توده‌های کارگری آلمان استفاده می‌کرد. در نتیجه در دهه‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی، انجمن‌های ضدیهودی در آلمان به سرعت گسترش پیدا کردند و با پشتوانه‌های مالی کلان در انتخابات سال ۱۸۹۳ رایشتاک(مجلس آلمان) موفق به اخذ ۲۵۰هزار رای و ۱۶ نماینده شدند. یکی دیگر از تبلیغ کنندگان موج ضدسامی گرایی، ویلهلم دوم امپراتور آلمان بود که از دوستان صمیمی سِر ارنست کاسل(از یهودیان ثروتمند انگلیسی و از دوستان نزدیک ادوارد هفتم پادشاه انگلیس) بود.

از دیگر مروجان پدیده‌های آریایی گرایانه و ضدسامی گرایانه هوستن چمبرلینبود. وی در سال ۱۸۹۸ کتابی با عنوان بنیاد سده نوزدهم منتشر کرد که در آن تاریخ معاصر اروپا را به عنوان عرصه تعارض دو نژاد «آریایی» و «سامی» ترسیم می‌کرد. قیصر ویلهلم شخصاً این کتاب را برای فرزندانش می‌خواند و او بود که دستور داد که این کتاب در دانشگاه افسری آلمان تدریس شود. قابل ذکر است که هوستن چمبرلین انگلیسی طی سال‌های ۱۸۸۹-۱۹۰۹ به طور منظم به کاخ ویلهلم، قیصر آلمان، رفت و آمد داشت و با ادعای پیوند با استادان غیبی به رویاهای او در زمینه سروری بر جهان و ایجاد نژاد نوین دامن می‌زد. چمبرلین پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان نیز همچنان مروج عقاید آریایی گرایانه بود و زمانی که هیتلر در صحنه سیاست آلمان ظهور کرد، وی را به عنوان ناجی نژاد آریایی اعلام نمود. وی که در سال ۱۹۲۳ شخصاً با هیتلر ملاقات کرده بود بعدها در نامه‌ای به او نوشت: «همین که ملت آلمان یک هیتلر را متولد می‌کند نشانه نیروی حیاتی اوست.»
 

از دیگر موارد تأثیر گذار بر ظهور نازیسم فرقه‌ای به نام انجمن تول بود که در سال ۱۹۱۲ در مونیخ تأسیس شد. بنیان‌گذار این سازمان فردی به نام رودلف گلوئر بود که به نام کنت هنریش فن سباتندروف معروف بود. وی که در اوایل قرن ۱۹ در استانبول(عثمانی) اقامت داشت و تاجری ثروتمند به شمار می‌رفت پس از بازگشت به آلمان، اندیشه تول، سرزمین مرموز و افسانه‌ای آریایی‌های باستان، را با وام گرفتن از کتاب «آموزه سرّی» (نوشته مادام بلاواتسکی، از بنیان‌گذاران تئوسوفیسم) پی‌ریزی کرد و هدف خویش را سروری نژاد برتر اعلام داشت و به جذب اعضای خاندان‌های اشرافی و ثروتمندان و کارخانه‌داران آلمانی به این انجمن پرداخت. با اوجگیری جنبش انقلابی در آلمان و بویژه قیام کارگران باواریا، یک شبکه تروریستی به ریاست دیتریش اکارت ایجاد کرد که یکی از اقدامات آن قتل کورت ایزنر رئیس‌جمهور باواریا بود. طی سال‌های ۱۹۱۹-۱۹۲۳ این سازمان به ۳۰۰ علمیات تروریستی دست زد. از اعضای انجمن تول می‌توان افرادی چون فرانتس گورتنر(وزیر دادگستری باواریا)، یوهنر(رئیس پلیس مونیخ)، ویلهلم فریک(معاون یوهنر)، رودلف هس و پروفسور هوسهوفر(نظریه پرداز انجمن) را نام برد. بعدها در دولت هیتلر، گورتنر وزیر دادگستری و فریک وزیر کشور شد و تعالیم هوسهوفر دستمایه اصلی هیتلر در نگارش کتاب زندگی من قرار گرفت. مورخین انجمن تول را قدرتمندترین سازمان مخفی آلمان در دوران صعود فاشیسم می‌دانند.
 
در زمان صعود هیتلر در آلمان(۱۹۳۸)، دولت نویل چمبرلین در انگلیس بر سر کار بود و سرسخت‌ترین هوادار هیتلر در این دولت لرد هالیفاکس بود. در این دوره زمانی دولت بریتانیا اقدامات بسیاری را جهت تحکیم پایه‌های اقتدار هیتلر انجام داد. نقش اینتلیجنس سرویس(سازمان اطلاعاتی بریتانیا) را از طریق فعالیت‌های ایگناس تربیش لینکن می‌توان پیگیری کرد. در آستانه جنگ جهانی اول، تربیش لینکلن به عنوان نماینده اینتلیجنس سرویس با سازمان اطلاعاتی آلمان وارد ارتباط شد. وی از اوایل سال ۱۹۱۹ به طور کامل در آلمان مستقر شد و نقش فعالی در عملیات‌های خرابکارانه گروه‌های افراطی فاشیستی داشت. در این دوران وی یکی از عوامل اصلی در سازمان‌دهی و تحرکات گروه‌های اوباش موسوم به «لشکر آزاد» بود که حزب نازی از درون آن‌ها زائیده شد. از اقدامات این گروه می‌توان قتل «والتر راتنو» (وزیر خارجه آلمان) در ۲۴ ژوئن ۱۹۲۲ و همچنین قتل «رزا لوکزامبورگ» و «کارل لیبکنخت» را نام برد. در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز شد و وی به عنوان مامور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه به برخی رهبران افراطی نظامی چون ژنرال لودندروف، گروه کوچک خود را تأسیس کرد. گروهی که سپس به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری آلمان (اختصاراً نازی) تبدیل شد. در نوامبر ۱۹۲۳ ژنرال لودندروف و هیتلر کودتای نافرجامی را ترتیب دادند که به کودتای مونیخ معروف است. قابل ذکر است یکی از گردانندگان طرح‌های متعدد کودتایی هیتلر و ژنرال لودندروف، تربیش لینکلن بوده است.
 
پشتیبانی از جریان‌های فاشیستی
بسیاری از احزاب سیاسی راست گرا و سیاست مداران راست گرا در اروپا از پدید آمدن فاشیسم و نازیسم استقبال نمودند. این احزاب مخالف شوروی، معتقد بودند که هیتلر منجی تمدن غرب و سرمایه داری در مقابل بلشویسم می‌باشد. در سال‌های ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۳۰ نازیسم از طرف احزابی چون حزب محافظه کار انگلستان، در اواخر سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ نهضت فالانژیسم اسپانیا، اشخاص سیاسی و نظامی که خواستار ایجاد دولتی "مقتدر" بودند، و لژیون فرانسویان مخالف بلشویسم (اِل وی اِف) و دیگر مخالفان شوروی حمایت می‌گردید. حزب محافظه کار انگلستان و راست گرایان فرانسه در میانه و اواخر سالهای ۱۹۳۰ از رژیم نازی دلسرد شدند و حتی شروع به انتقاد از توتالیتاریسم (رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی) کردند. برخی از مفسران معاصر عقیده داشتند که اعمال این احزاب در حقیقت حمایت از نازیسم می‌باشد.
 
سرانجام فاشیسم
در اواسط جنگ جهانی دوم , وقتی برای راستگرایان اروپایی مشخص شد که نازیسم و فاشیسم به مراتب خطرناک تر از کمونیسم هستند حمایت این دسته از سیاستمداران از سران این دو حزب توتالیتر کمرنگ تر شد و بطوریکه در اواخر جنگ جهانی دوم بسیاری از سیاسیونی که تا دیروز هواخواه این جریان سیاسی بودند بر علیه اش قد علم کرده و برای مقابله با این تفکر خطرناک دست دوستی را با کمونیستها دراز کردند هر چند این دوستی ها موقت بود و بعد از پایان جنگ جهانی و سرنگونی حکومت نازی در آلمان و فاشیسم در ایتالیا بار دیگر تخاصم بین راستگرایان و چپگرایان در قالب جنگ سرد در بین دو بلوک شرق و غرب ادامه پیدا کرد . البته نباید این مسئله را فراموش کرد که ایدئولوژی نازیسم همچنان هوادارانی در آلمان دارد که خودشان را با عنوان نئو نازی معرفی میکنند ولیکن از نظر عددی در یک اقلیت بسیار کوچک جمعیتی قرار دارند که بنا بر قوانین کشور آلمان فعالیتشان ممنوع میباشد وفقط میتوانند هر از چندی میتینگها و تظاهراتی را برگزار کنند ولی از نظر سیاسی همچنان یک جریان سیاسی مرده محسوب میشوند.

یکشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۸

دلزدگی زناشویی چیست؟


روان‌شناسان می‌گویند دلزدگی زناشویی روندی تدریجی است و ذره ذره در تن روان ما ته نشین می شود. دلزدگی زناشویی آن قدر موثر است که حتی می تواند بدن ما را هم درگیر کند.
دلزدگی زناشویی سه نشانه دارد٬ نشانه های جسمی یکی از این عوامل است. بعضی افراد اصلاً دلزدگی را یک نوع احساس خستگی تعریف می‌کنند. غیر از خستگی و کسالت، دلزده‌ها علامت‌هایی مثال بی‌حالی، سردردهای مزمن، دردهای شکمی و بی‌اشتهایی یا پرخوری هم از خودشان نشان می دهند. دلزده‌ها از نظر جسمی هم از پا می افتند.

نشانه‌های عاطفی دلزدگی: دلزده‌ها قبل از هر چیز احساس آزردگی می کنند. آن‌ها حس می‌کنند در زندگی مشترک اذیت می‌شوند و تمایلی به حل مشکلات نشان نمی‌دهند و امیدی هم ندارند مشکلاتشان حل شود. گاهی این ناامیدی و اندوه آنان را به وادی افسردگی می کشاند. آنها احساس پوچ و بی معنایی دارند حس می کنند کسی را در زندگی ندارند که از آنها حمایت عاطفی کند.

دلزده‌ها خودشان را باور ندارند و خودشان را دوست ندارند. درست همین احساسات را نسبت به همسرشان هم دارند. آنها دیگر نه همسرشان را قبول دارند و نه می توانند او را دوست داشته باشند.

توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه در این زمینه موثر است. گاهی توقعات ما آن قدر بالا و غیرواقع بینانه است که ازدواج با هر فرد دیگری هم نمی تواند این توقع‌ها را برآورده کند.

وقتی زن و شوهر از فاز هیجانی و عاطفی اول ازدواج بیرون می آیند، هر حادثه کوچکی را بهانه می‌کنند تا به همسرشان یک برچسب منفی برنند، در این مواقع سکوت مردها نشانه بی‌احساسی‌شان تلقی می‌شود و یک بار محبت نکردن زنها، نشانه نامهربانی شان می‌شود.

اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند یا در رابطه با همدیگر پی به نیازهای یکدیگر نبرند و به راه حل مثبتی برای برآورده کردن نیازهای شان نرسند، خطر دلزدگی دو چندان می شود.

با دلزدگی زناشویی چه کنیم؟
 
روان شناسان می‌گویند توقع‌های غیرمنطقی بیشترین ارتباط را با دلزدگی زناشویی دارد. این که ما باور داشته باشیم توافق نداشتن باعث تخریب رابطه است اولین باور غیرمنطقی است. باید یاد بگیریم اختلاف نظر طبیعی است و نباید آن را منفی تفسیر کنیم. این که باور داشته باشیم رفتارهای همسرمان تغییر نمی‌کند هم غیرمنطقی و غیر منصفانه است. این که توقع داشته باشیم همسرمان ذهن ما را بخواند هم غیرمنطقی است. باید خودمان نیازهای مان را به زبان بیاوریم و توقع نداشته باشیم همسرمان ذهن مان را بخواند.

کمال‌گرایی جنسی هم از جمله باورهای غیرمنطقی است که به دلزدگی زناشویی می‌انجامد و نباید همیشه از همسرمان توقع داشته باشیم در همه شرایط و مواقع با ما رابطه جنسی تام و تمام داشته باشد. در نهایت اگر ما تفاوت‌های بین جنسیت خودمان و جنسیت همسرمان را نشناسیم و توقع داشته باشیم همسرمان هم مثل خودمان مردانه یا زنانه عمل کند باعث دلزدگی زناشویی می‌شود.

در روزهای اول ازدواج همه چیز تازه و هیجان‌برانگیز است اما وقتی که همه چیز تکراری شد، زن و شوهر کم کم از هم دلزده می شوند. در این مواقع با گذاشتن انرژی برای رابطه می‌توان آن را همچنان هیجان برانگیز نگه دارد. سعی کنید همسرتان را غافلگیر کنید، هر چند وقت برنامه دو نفره هیجان برانگیز برای هم بگذارید. به هم ابراز احساسات کنید. اگر مشکلی هم پیش آمد با هم مطرحش کنید یا با مشورت گرفتن از یک مشاور خانواده آن را حل کنید.