یکشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۹۵

آب زیر كاه


آب زیر كاه از ابتكارات قبایل و جوامعی بود كه به علت ضعف و ناتوانی جز از طریق مكر و حیله یارای مبارزه و مقابله با دشمن را نداشته اند. به همین جهت برای آنكه بتوانند حریف قوی پنجه را مغلوب و منكوب نمایند، در مسیر او باتلاقی پر از آب حفر می كردند و روی آب را با كاه و كلش طوری می پوشانیدند كه هیچ عابری تصور نمی كرد «آب زیر كاهی» ممكن است در آن مسیر و معبر وجود داشته باشد. باید دانست كه ایجاد این گونه باتلاقهای آب زیر كاه صرفاً در حول و حوش قریه ها و قصبات مناطق زراعی امكان پذیر بود، تا برای عابران وجود كاه و كلش موجب توّهم و سوءظن نشود و دشمن با خیال راحت و بدون دغدغه خاطر و سرمست از باده غرور و قدرت در آن گذرگاه مستور از كاه و كلش گام بر می داشت و در درون آب زیر كاه غرقه می شد.

آب زیر كاه در قرون و اعصار قدیمه جزء حیله های جنگی بود و سپاهیان متخاصم را از این رهگذر غافلگیر و منكوب می كردند.

البته این حیله جنگی در مناطق باتلاقی و نقاطی كه شالیزاری داشت - مانند گیلان و مازندران - بیشتر معمول و متداول بود تا همان طوری كه گفته شد، موجب سوءظن دشمن نگردد. طریقه اش این بود كه در مسیر قشون مهاجم باتلاقهای پراكنده و متعدد و كم عرض حفر می كردند و روی باتلاقها را با كاه و كلشن می پوشانیدند. بدیهی است عبور از این مناطق موجب می شد كه قسمت مقدم مهاجمین یعنی پیشتازان و سواركاران در باتلاقهای سرپوشیده فرو روند و پیشروی آنها دچار كندی شود تا برای مدافعان فرصت و امكان آمادگی و تجهیز سپاه فراهم آید. فی المثل اسپهبد فرخان بزرگ، فرزند دابویه، معاصر عبدالملك مروان، كه بعد از پدر بر مسند حكومت طبرستان نشست و از گیلان تا نیشابور را در حیطه تصرف آورده بود؛ برای جلوگیری از عصیان و سركشی دیلمی ها و سایر طاغیان و سركشان: «از آمل تا دیلمستان چنان به اصطلخ (گویش مازندرانی به معنی استخر) و خندق و مثل هذا استوار گردانید كه جز پیاده را عبور ممكن نبودی».

منابع: لغت نامه دهخدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر