آب
زیر كاه از ابتكارات قبایل و جوامعی بود
كه به علت ضعف و ناتوانی جز از طریق مكر و
حیله یارای مبارزه و مقابله با دشمن را
نداشته اند.
به
همین جهت برای آنكه بتوانند حریف قوی پنجه
را مغلوب و منكوب نمایند، در مسیر او
باتلاقی پر از آب حفر می كردند و روی آب
را با كاه و كلش طوری می پوشانیدند كه هیچ
عابری تصور نمی كرد «آب
زیر كاهی»
ممكن
است در آن مسیر و معبر وجود داشته باشد.
باید
دانست كه ایجاد این گونه باتلاقهای آب
زیر كاه صرفاً در حول و حوش قریه ها و قصبات
مناطق زراعی امكان پذیر بود، تا برای
عابران وجود كاه و كلش موجب توّهم و سوءظن
نشود و دشمن با خیال راحت و بدون دغدغه
خاطر و سرمست از باده غرور و قدرت در آن
گذرگاه مستور از كاه و كلش گام بر می داشت
و در درون آب زیر كاه غرقه می شد.
آب
زیر كاه در قرون و اعصار قدیمه جزء حیله
های جنگی بود و سپاهیان متخاصم را از این
رهگذر غافلگیر و منكوب می كردند.
البته
این حیله جنگی در مناطق باتلاقی و نقاطی
كه شالیزاری داشت -
مانند
گیلان و مازندران -
بیشتر
معمول و متداول بود تا همان طوری كه گفته
شد، موجب سوءظن دشمن نگردد.
طریقه
اش این بود كه در مسیر قشون مهاجم باتلاقهای
پراكنده و متعدد و كم عرض حفر می كردند و
روی باتلاقها را با كاه و كلشن می پوشانیدند.
بدیهی
است عبور از این مناطق موجب می شد كه قسمت
مقدم مهاجمین یعنی پیشتازان و سواركاران
در باتلاقهای سرپوشیده فرو روند و پیشروی
آنها دچار كندی شود تا برای مدافعان فرصت
و امكان آمادگی و تجهیز سپاه فراهم آید.
فی
المثل اسپهبد فرخان بزرگ، فرزند دابویه،
معاصر عبدالملك مروان، كه بعد از پدر بر
مسند حكومت طبرستان نشست و از گیلان تا
نیشابور را در حیطه تصرف آورده بود؛ برای
جلوگیری از عصیان و سركشی دیلمی ها و سایر
طاغیان و سركشان:
«از
آمل تا دیلمستان چنان به اصطلخ (گویش
مازندرانی به معنی استخر)
و
خندق و مثل هذا استوار گردانید كه جز پیاده
را عبور ممكن نبودی».
منابع:
لغت
نامه دهخدا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر