زمانی
که بوعلی سينا در دربار ملكه سيده در ری
به كار ديوانی می پرداخت، فعاليتهای طبی
و فلسفی خود را ادامه می داد.
ری
پس از نيشابور بزرگترين شهر در ناحيه مشرق
به شمار میرفت.
عمارتهای
سلطنتی، جمعيت انبوه و فراوانی نعمت،
سيمايی زنده و پرجنب و جوش به اين شهر داده
بود. در
اين دوران ملكه سيده، بر شهر فرمانروايی
میكرد.
شيرين،
دختر سپهبد شروين، معروف به ملكه سيده،
پس از مرگ شوهرش علی بويه عملا حكومت ری
را به دست گرفت.
ولی فرزند جوانش مجد الدوله، مبتلا به بيماری ماليخوليا شده بود. وی از ابن سينا درخواست کرد که برای درمان فرزندش کاری بکند. استاد به كاخ سلطنتی آمد و در سرايی مسكن گزيد. از همان روزهای نخست، معالجه مجد الدوله آغاز شد. نظامی عروضی در كتاب «چهار مقاله» روايتی شيرين و شنيدنی از روش معالجه استاد آورده است. طبق اين روايت، مجد الدوله دچار بيماری ماليخوليا شده بود و خيال می كرد كه گاو شده و «همه روزه بانگ {می كرد} ... كه مرا بكشيد كه از گوشت من {غذايی} نيكو {بهدست} آيد.» استاد لباس قصابان به تن كرد و با صدايی بلند گفت: «آن جوان را بشارت دهيد كه قصاب {میآيد}تا تو را بكشد. با آن جوان گفتند. پس خواجه ... بر در سراي بيمار آمد ... كاردی به دست گرفته گفت: اين گاو كجاست تا او را بكشم؟ آن جوان همچون گاو بانگی كرد؛ يعنی اينجاست. خواجه گفت به ميان سرای آريدش و دست و پای ببنديد و فرو افكنيد. بيمار چون آن شنيد، بدويد و به ميان سرای آمد و بر پهلوی راست خفت و پای او {را} سخت ببستند. پس خواجه ابوعلی بيامد و كارد بر كارد ماليد و فرونشست و دست بر پهلوی او نهاد؛ چنانكه عادت قصابان باشد. پس گفت: «اين چه گاو لاغری است! اين را نشايد كشتن، علف دهيدش تا فربه شود. و برخاست و بيرون آمد و مردم را گفت كه: دست و پای او را بگشاييد و خوردنی آنچه فرمايم پيش او بريد و او را گوييد: بخور تا زودتر فربه شوی. چنان كردند كه خواجه گفت ... او بشنودی و بخوردی بر آن اميد كه فربه شود، تا او را بكشند. پس اطباء دست به معالجت او برگشادند ، چنانكه خواجه ابوعلی میفرمود. {پس از يك ماه} که دارو های بوعلی را به بهانه فربه شدن نوشید صحت یافت.
این حکایت به درستی نشان می دهد که بوعلی سینما نخستین نمایش درمانگر است که با شیوه ای کاملا نمایشی در راه درمان بیماران تلاش می کرده است .
برگرفته:
چهار مقاله نظامی عروضی
هفت اورنگ جامی
ولی فرزند جوانش مجد الدوله، مبتلا به بيماری ماليخوليا شده بود. وی از ابن سينا درخواست کرد که برای درمان فرزندش کاری بکند. استاد به كاخ سلطنتی آمد و در سرايی مسكن گزيد. از همان روزهای نخست، معالجه مجد الدوله آغاز شد. نظامی عروضی در كتاب «چهار مقاله» روايتی شيرين و شنيدنی از روش معالجه استاد آورده است. طبق اين روايت، مجد الدوله دچار بيماری ماليخوليا شده بود و خيال می كرد كه گاو شده و «همه روزه بانگ {می كرد} ... كه مرا بكشيد كه از گوشت من {غذايی} نيكو {بهدست} آيد.» استاد لباس قصابان به تن كرد و با صدايی بلند گفت: «آن جوان را بشارت دهيد كه قصاب {میآيد}تا تو را بكشد. با آن جوان گفتند. پس خواجه ... بر در سراي بيمار آمد ... كاردی به دست گرفته گفت: اين گاو كجاست تا او را بكشم؟ آن جوان همچون گاو بانگی كرد؛ يعنی اينجاست. خواجه گفت به ميان سرای آريدش و دست و پای ببنديد و فرو افكنيد. بيمار چون آن شنيد، بدويد و به ميان سرای آمد و بر پهلوی راست خفت و پای او {را} سخت ببستند. پس خواجه ابوعلی بيامد و كارد بر كارد ماليد و فرونشست و دست بر پهلوی او نهاد؛ چنانكه عادت قصابان باشد. پس گفت: «اين چه گاو لاغری است! اين را نشايد كشتن، علف دهيدش تا فربه شود. و برخاست و بيرون آمد و مردم را گفت كه: دست و پای او را بگشاييد و خوردنی آنچه فرمايم پيش او بريد و او را گوييد: بخور تا زودتر فربه شوی. چنان كردند كه خواجه گفت ... او بشنودی و بخوردی بر آن اميد كه فربه شود، تا او را بكشند. پس اطباء دست به معالجت او برگشادند ، چنانكه خواجه ابوعلی میفرمود. {پس از يك ماه} که دارو های بوعلی را به بهانه فربه شدن نوشید صحت یافت.
این حکایت به درستی نشان می دهد که بوعلی سینما نخستین نمایش درمانگر است که با شیوه ای کاملا نمایشی در راه درمان بیماران تلاش می کرده است .
برگرفته:
چهار مقاله نظامی عروضی
هفت اورنگ جامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر