جمعه، آبان ۱۵، ۱۳۹۴

کالسکه آتشين


مظفرالدين شاه با علاقه فطری که نسبت به اشيا عجيب داشت، اولين کسی بود که اتومبيل را به ايران آورد. وی در طی سه سفری که به فرنگ کرد از اين کالسکه های آتشين خوشش آمد.
کالسکه ای که بدون اسب با سروصدای فراوان حرکت می کرد و با سرعت قدم زدن آدمی جلو می رفت.
اولين کالسکه آتشين يا اتومبيل از نوع بخار بود. با ديگی از آب و آتشخانه ای زير آن و کلی دردسر که بر آن متصور می شد. اين اتومبيل بسيار غير کارآمد و تفننی به حساب می آمد، ولی مظفرالدين شاه اهل تفنن بود. پس، آن را با هزار زحمت به ايران آورد. با توجه به اينکه «الناس علی دين ملوکهم» اشراف و درباريان هم به تاسی از شاه به دنبال کالسکه آتشی آمدند و طهران جولانگاه اين وسيله عجيب و نو ظهور شد. کالسکه خانه های خيابان چراغ گاز (چراغ برق) تبديل به گاراژخانه شد. اسب ها با چشمان درشت و سياهشان با حسرت به اين آهن های پر سروصدا نگاه می کردند و به روز اضمحلال خود فکر می کردند. شوفرها يا رانندگان که به جای سورچيان پشت اين کوه آهن می نشستند به ديگران فخر می فروختند و پشت چشم نازک می کردند. شرکت های خارجی نيز که علاقه ايرانيان را به اين وسيله نقليه ديدند شروع به افتتاح کمپانی های خود و وارد کردن انبوهی از اتومبيل ها کردند. کمپانی فورد، بيوک، دوج، هودسن، پونتياک، رنو، ريو، گراهام، جمس و... و دهها شرکت و کمپانی ديگر مثل قارچ در خيابان چراغ برق روييدند. حالاهمه به دنبال ماشين بودند. قيمت ها هم در نوع خود جالب بود. ماشين های سواری بين سيصد تا سيصد وپنجاه تومان بود که در نوع خود پول هنگفتی به حساب مي آمد.
تا سال ها پس از ظهور اين وسيله آتشين هنوز مردم بسياری با همان وسايل قديمی همچون اسب و قاطر و کالسکه و گاری جابه جا می شدند. ترس عده ای از اتومبيل تا آن حد بود که حتی از صدايش فرار نموده، کنار و گوشه ای مخفی می شدند و دسته ديگری جرات سوار شدنش را نمی کردند و جماعتی آن را مرکب شيطان تصور می کردند که راکبش را به سوی جهنم مي برد و تصور می کردند با سوار شدن درآن مرتکب گناه کبيره می شوند. سوارشوندگان نيز که بسياری در آن دچار سرگيجه و تهوع و حال به هم خوردگی شده با يک نشستن در آن برای هميشه از آن توبه می کردند. با آمدن اتومبيل مشکلات آن هم وارد کشور شد، سروصدا، دود و آلودگی و از همه مهم تر تصادف های سنگين که گاه منجر به جرح و مرگ می گرديد. قوانين هم که ناقص بود و به عهد کالسکه و گاری مربوط می شد. تا قوانين جديد وضع گردد بسياری هلاک شدند. نبود خيابان های صاف و هموار و عدم رعايت حق تقدم در سر چهارراه ها و در خيابان ها که بايد به آن کوچه گفت عامل اصلی اين مشکلات بود. حتی نبود قانون درباره رانندگان که با عابرين تصادف می کردند کار را به مقامات بالاترحکومت می کشاند، خاصه اينکه اگر راکبين ماشين خارجی يا صاحب منصبان دولتی بودند. در ادامه به مکاتبات جالبی از تصادف صاحب منصب انگليسی با فردی ايرانی می پردازيم که از لحاظ قدمت زمانی و اوضاع آن روزگار خواندنی است.

مورخه ۱۲ شهرشعبان۱۳۴۰ مطابق ۲ برج
نمره ۲۲
مقام منيع رياست محترم وزراء عظام

 در خصوص تظلم عبدالعلی گيوه فروش که عين عرضحال مشاراليه را ارسال و تفصيل قضيه و اقدامات اداره نظميه را استعلام فرموده اند با اعاده عرضحال مزبور با نهايت احترام به عرض مبارک می رساند. در تاريخ ۲۵ برج جدی ۱۳۰۰ محمود نام طفل متظلم مشاراليه به واسطه اتومبيل کاپيتن وارن انگليسی صدمه خورده نظر به اينکه در همان موقع شوفر اتومبيل طفل مضروب و پدر او را برای معالجه به مريضخانه سفارت انگليس برده و عارض نيز تجديد شکايت نکرد. از طرف نظميه اقدام مجددی به عمل نيامده و فقط راپوت قضيه را معمولاً برای اطلاع مدعی عمومی به رياست عاليه اعظم ارسال داشت. اينک که عارض تجديد شکايت می کند بايستی امر و مقرر فرماييد از مجرای اداره محاکمات وزارت جليله امور خارجه احقاق حق مشاراليه به عمل آيد –

رييس کل تشکيلات نظميه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر