چهارشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۴

سردار مریم بختیاری، بانوی مبارز عصر مشروطیت


بی بی مریم بختیاری (۱۲۵۰-۱۳۱۶ش) دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری (معروف به مادر شیر علیمردان خان) از معروفترین زنان دلاور مبارز دوران مشروطیت است. او در دوران مشروطه، در کنار برادرش سردار اسعد بختیاری، شجاعت و اقتدار ستودنی از خود به یادگار گذاشت. و حتی اولین زنی در جهان بود که افتخار دریافت مهمترین نشان دولت آلمان را نصیب خود و مردم ایران کرد!.

زندگینامه:

او بانویی تحصیل کرده و از روشنفکران عصر مشروطیت بود که همواره به حمایت از آزادیخواهان برخاست. او مبارزی دلیر و جنگاوری بی باک و آزادی خواه بود و هرگز در برابر ظلم و استبداد بیگانگان و حکومت های دیکتاتوری ایران سر تعظیم فرود نیاورد!. همچون همه زنان ایل بختیاری؛ به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود، و چون همسر خان و جانشین او محسوب می شد، عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت.

سردار بی بی مریم بختیاری از مشوقین اصلی برادرش سردار اسعد بختیاری، جهت فتح تهران محسوب می‌شد. وی با فرستادن نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های بسیار مهیج و گیرا، افراد ایل بختیاری را برای مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می کرد. نام بی بی مریم همواره به عنوان یک شخصیت‌ های شناخته شده ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده‌است.

او قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار برای پشتیبانی از حمله سردار اسعد وارد تهران شد و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد. به مجرد حمله‌ سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه که مشرف به میدان بهارستان بود را، سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر به قزاق‌ها شبیخون زده و با آنها مشغول به جنگ شد…او شخصاً تفنگ به دست گرفت و به جنگ پرداخت. نقش مهم او در فتح تهران ، میزان محبوبیتش را در ایل بختیاری افزایش داد. او پس از فتح تهران طرفداران بسیاری پیدا کرد، و به لقب “سردار” مفتخر شد.

زندگی سخت خانوادگی:

این سردار دلاور در زندگی خانوادگی خود، چون همه زنان در جوامع مذهبی مردسالارانه، قربانی تبعیض جنسیتی بود!. او در نوزادی به نامزدی مردی در آمد که ۲۰ سال از او بزرگتر بود و هنگام ازدواج (سن ۱۵ سالگی) همسر سوم او محسوب می‌شد. دوران زناشویی او طولی نکشید و فوت همسرش باعث شد که او در اوج جوانی بیوه شود. پس از مرگ شوهرش حق نگهداری فرزندانش را از او گرفتند. به‌طوری که همیشه حسرت بودن با فرزندانش را به دل داشت!. بعد از مدت زمانی به اجبار به عقد یکی از بستگان در آمد که مردی عیاش و فاسد بود و همیشه موجب تحقیر و ناراحتی بی‌بی مریم بود. در عرف ایل طلاق وجود ندارد و بی بی با این‌ که خواستار طلاق بوده ولی به خاطر سنت های پوسیده مذهبی و حیثیتی و به درخواست برادرش (سردار اسعد بختیاری) مجبور شد که به زندگی با او ادامه دهد!.

جنگ اول جهانی و حمایت سردار مریم از متحدین

سردار مریم بختیاری در جنگ جهانی اول، با وجود حمایت ایل بختیاری از انگلیس‌، به مخالفت با انگلیسی ها پرداخت و با عده‌ای از تفنگچیان و سرداران خود به طرفداری از متحدین برخاست. او حتی پاره‌ای از خوانین کوچک بختیاری، چون خوانین پشتکوه را با خود همراه ساخت و در یورش‌های مداوم به نیروهای انگلیسی، صدماتی وارد ساخت. به طوری که پلیس جنوب، مبارزات دائمی و پیگیری را با او شروع کرد. او در مبارزه با نیروهای انگلیسی؛ از سربازان و افسران آلمانی و سرکوب و قلع و قمع راهزنان کهگیلویه و بویراحمد و کنترل خوانین کوچک، استفاده نمود. قدرت و شهرت جنگاوری های سردار مریم در منطقه به حدی بود، که روس‌ها به هنگام فتح اصفهان، خصمانه به منزل او تاخته، اثاثیه او را به یغما برده و کلیه اموال و املاک او را در اصفهان ، مصادره کردند!.

خانه سردار مریم، پناهگاه آزادیخواهان عصر مشروطه

منزل سردار مریم پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه بود، حتی در هنگام فتح اصفهان توسط روس‌ها (در جنگ جهانی اول)؛ فن کاردف، شارژ دافر سابق آلمان ، به خانه بی بی مریم پناه برد و مدت سه ماه و نیم در پناه او بود، تا اینکه پس از شکست بختیاری‌ها از روس‌ها و کشته شدن ۵۸ نفر، به کرمانشاه رفت و از آنجا راهی برلین شد.

دریافت مهمترین نشان دولت آلمان

به پاس حمایت های سرسختانه بی بی مریم از فن کاردف،امپراطور آلمان، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را ، که مهمترین نشان دولت آلمان بود. برای او فرستاد. سردار بی بی مریم بختیاری تنها زنی بود که در دنیا توانست به دریافت این نشان نائل آید!.

مبارزه بر ضد نیروهای انگلیسی و پناه دادن بزرگان سیاسی

جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با نیروهای انگلیسی در طی قرارداد ۱۹۱۹ و کودتای ۱۲۹۹، همچنان ادامه داشت. پناه دادن بزرگان سیاسی همچون علی‌اکبر دهخدا و حتی دکتر محمد مصدق، حاکم فارس که در زمان کودتای ۱۲۹۹، پس از مخالفت و عزل از اصفهان، راهی بختیاری شد و مدتها مهمان سردار مریم بود، از کارهای گسترده ملی و میهنی این بانوی دلاور بود.

کتاب خاطرات سردار مریم

بی بی بانو خاطرات خود را از چون گنجینه ای گرانبها برای مردم ایران به ارمغان گذاشته است. کتاب خاطرات سردار مریم (از کودکی تا آغاز انقلاب مشروطه)- نویسنده: بی بی مریم بختیاری ( ۱۲۵۰-۱۳۱۶ش). ویرایش: غلام عباس نوروزی بختیاری. تهران، آنزان،۱۳۸۲. این کتاب در برگیرنده خاطرات سردار مریم بختیاری است که وقایع زندگی خود را از دوران کودکی، با کشته شدن پدرش توسط ظل السلطان آغاز و با فتح تهران توسط برادرش سردار اسعد به پایان برده است.

خاطرات سردار مریم بختیاری منبعی منحصر به فرد در خصوص روابط فرزندان حسینقلی خان ایلخانی است و روایت” یک زن ایرانی و از ایل بختیاری” از شرایط سیاسی و اقتصادی ایران است که با انشایی بسیار روان و شیوا نگاشته شده. خواندن کتاب خاطرات این بزرگ بانوی دلاور بر هر ایرانی آزادی خواه واجب است. چرا که دردهای سردار بانویی دلاور را ترسیم می کند، که هرگز آزار و رنج جهل مردم عامه، و زجر عدم تساوی حقوق میان زن و مرد در ایران، روح آزاده او را رها نکرد. باشد که این کتاب چراغی راهنما باشد؛ در ظلمت اعتقادات و سنت های مذهبی و پوسیده مردم عامه….

بی بی مریم در قسمتی از خاطراتش چنین می نویسد: «افسوس دارم که چرا یک زن بدبختی هستم که نمی‌توانم برای آزادی ملت جان‌فشانی کنم و چرا نمی‌توانم مثل زنان اروپایی با اردو جهت پرستاری جوان‌های رشید بختیاری حرکت کنم. وجود من امروز به چه درد می‌خورد؟»

عدم تساوی حقوق زن و مرد و نگاه سردار مریم:

عدم تساوی حقوق زن و مرد در ایران بزرگترین مشکل جامه ایران و همه جوامع مردسالار مذهبی است. این امر باعث جلوگیری در پیشرفت نیمی از جامعه (زنان) می شود. همچنین اثرات نامطلوب پرورش نسل آینده ، به دست مادرانی که خود اجازه و امکان پیشرفت در جامعه را نداشته اند، کاملا در رشد علمی و اقتصادی و فرهنگی این جوامع، مشهود خواهد بود.

بی بی مریم در خاطراتش بارها از ظلم و ستمی‌ که نسبت به زنان در ایران روا می‌شود اظهار ناراحتی کرده و به طور مثال قسمتی از کتاب خاطراتش چنین نوشته است:
«از آنجایی که زن‌های بدبخت در ایران ترقی نمی‌کنند و صفت‌های خوب آنها در پس پرده است، ایشان یک مرد بزرگ و متشخص شده (منظور برادرش است)، من یک زن پشت پرده‌نشین، او ترقی نموده است و من تنزل. در ایران زن‌های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه‌ روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ همین است. افسوس که وجود چندین میلیون زن در خاک ایران از عدم علم برای هیچکس اهمیتی ندارد، کاری که به آنها می‌دهند، ترشی خیار و بادنجان انداختن است». ( کتاب خاطرات سردار مریم، صفحه ۴۲-۴۳)

او در خاطراتش، سنت‌های پوسیده؛ ناشی از اعتقادات خرافی و مذهبی در ایل را به نقد می کشد و انزجار خود را اعتقادات متعصبانه و اجباری بر ضد زنان بیان می نماید. او با اشاره به سنت ناف بران عشیره‌ای، که نیز با آن درگیر بوده، یعنی زمانی که تنها ۱۵ سال داشته مجبور به ازدواج با مردی ۴۰ ساله شد چنین می گوید: «من وقتی ۴۰ روزه بودم پدرم عقدم نمود برای پسر محمد علی خان چهار لنگ» ( خاطرات سردار مریم، ص ۵۳ )

درگذشت:

سردار مریم بختیاری، در سال ۱۳۱۶هـ. ش ، سه سال پس ازاعدام فرزندش علیمردان خان بختیاری به فرمان رضا شاه پهلوی، در اصفهان در گذشت. پیکر این زن مبارز آزاده درگورستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

از بانوی بزرگوار ایران، مریم چه می آموزیم؟

شاید نیازی به توضیح نباشد، که چگونه این بانوی دلاور، آزادگی و رزم آوری را به هم میهنانش می آموزد. جنگیدن در خطرناک ترین زمان های تاریخی به دفاع از روشنفکران و آزادی خواهان جامعه . یا نقد جامعه بی رحم مذهبی و مردسالار ایران و نقد نقش مخرب مذهب و سنت در عقب ماندگی های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی جامعه ایران، نکات برجسته ای است که می تواند آموزه ای برای بانوان خردمند کشورمان باشد.

مریم بانو، در کتاب خود اشاره‌ای جالب به مخارج سرسام آور زنان برای پوشش حجاب اجباری دارد:
«اکنون در طهرانم دو روز قبل با چادر رفتم مغازه ای در خیابان لاله زار دیدم درون یک مغازه چارقد فروشی خیلی اشیاء طلا و جواهر زیر آیینه گذاشته است به صاحب مغازه گفتم : اینها مال فروش است. جواب داد خیر خانم اینها را خانمها گرو چارقد تور گذاشته اند. دنیایی افسوس خوردم به بدبختی ملت بیچاره ایران که این قدر بی علم و بدبخت می باشد. آنچه پول در مملکت بود عوض همین چیزها و امثال همین چیزها به خارجه رفت…».

وهمچنین در قسمتی دیگر در صفحه ۴۸ از خاطراتش، آرزوهای همه زنان و مردان آزادی خواه ایران را بیان می کند که؛
«می ترسم بمیرم و زن های ایرانی را عموما و زن های بختیاری را خصوصا آزاد نبینم…آیا می شود از درگاه پادشاه حقیقت(خداوند) قدرتی پیدا کنم که بتوانم به هم نوع خود خدمت کنم؟،آیا زن انسان نیست؟، خلقت او غیر خلقت مرد است؟، چرا می بایست زن های بیچاره ایرانی در گوشه خانه در به روی آنها بسته باشد؟!».

باشد که تک تک ما، آرزوهای این بانوی بزرگوار دلاور را جامعه حقیقت بپوشانیم، و هرگز در کشوری که تقریبا همه مردان به سربازی اجباری رفته و فنون نظامی آموخته اند، شاهد کتک زدن خوردن بانوان به دست مامورین گشت ارشاد نباشیم!.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر