دوشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۴

آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند


چنگيز خان سردودمان مغول که در خونريزی و ترکتازی روی همه سفاکان و جنايتکاران روزگار را سفيد کرده بود، بعد از عبور از شط سيحون و تصرف دو حصار زرنوق و نور در غره ذی الحجه سال ۶۱۶ هجری به نزديکی دروازه بخارا رسيد و شهر را در محاصره گرفت. پس از سه روز سپاهيان محصور به فرماندهی اينانج خان، از شهر بيرون آمده به مغولان حمله بردند ولی کاری از پيش نرفت و لشکر جرار مغول آن جماعت را به سختی منهزم کردند. به قسمی که فقط اينانج خان موفق شد از طريق آمودريا بگريزد و جان بدر برد. اهالی بخارا چون در خود تاب مقاومت نديدند، اضطراراً زنهار خواستند و دروازه های شهر را بروی قشون چنگيز گشودند و مغولان در تاريخ چهارم ذی الحجه به آن شهر عظيم و آباد ريختند.

چون قلعه شهر بخارا با چهارصد نفر مدافع خود مدت دوازده روز مقاومت کرده بود، چنگيز بر سر خشم آمد و دستور داد تا آتش در محلات انداختند و تمامت خانه ها را - که از چوب بود - طعمه حريق کردند. به قسمی که غير از مسجد جامع و بعضی از سرايها که از آجر بود، شهر بخارا با خاک يکسان گرديده، بالغ بر سی هزار مرد کشته شدند و باقيمانده سکنه بخارا به روستاها متفرق گشتند و به قول عطاملک جوينی صاحب " تاريخ جهانگشا " عرصه آن حکم قاعاً صفصفا گرفت. خلاصه در نتيجه استيلای مغول، شهری که چشم و چراغ تمام ماوراءالنهر و مأمن و مکمن اجتماع فضلا و دانشمندان بود، آنچنان ويران گرديد که فراريان معدود اين شهر جز جامه ای که بر تن داشتند چيزی ديگر نتوانستند با خود برند. يکی از بخاراييان که پس از آن واقعه جان سالم بدر برده به خراسان گريخته بود؛ چون حال بخارا را از او پرسيدند، جواب داد: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند». جماعت زيرکان که اين تقرير شنيدند، اتفاق کردند که در پارسی موجزتر از اين سخن نتواند بود و هر چه درين جزو مسطور گشت خلاصه و ذنابه آن، اين دو سه کلمه است که اين شخص تقرير کرده است؛ و قطعاً به همين ملاحظه صورت ضرب المثل يافته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر