شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۴

فک خزری


نام علمی : Pusa caspica ,phoca caspica

نام انگلیسی: Caspian seal

نام فارسی: فک

پراکندگی

(گیلانی: سگ دریایی)(مازندرانی: سگ دریایی)(ترکمنی: دولن)

مشخصات: بدن، دوکی شکل است. چشم‌ها نسبتاً درشت، گوش‌ها بسیار کوچک و سبیل‌ها بلند و کلفتند. دارای ۱۰ جفت دندان در فک بالا و ۸ جفت دندان در فک پائین است. دست و پا پنج انگشت با ناخن‌های بلند دارند که پرده‌ای آنها را می‌پوشاند و شباهت زیادی به باله شنا پیدا کرده‌اند. پاها در امتداد دم قرار دارند. سطح بدن از موهای کوتاهی پوشیده شده است، در موقع تولد موهای نرم، متراکم و پشم مانندی به رنگ سفید دارند. رنگ موها بنا بر سن و فصل تغییر می‌کند ولی اغلب به رنگ خاکستری است. خال‌های تیره رنگ و نسبتاً پهنی در سطح پشت یدارد. با بالا رفتن سن، رنگ بدن روشن‌تر و خال‌ها تیره‌تر و زیادتر می‌وشند. در ماده‌ها رنگ خال‌های بدن روشن‌تر است.

اندازه‌ها: طول بدن در نرها حدود ۱۵۰ سانتی‌متر و در ماده‌ها حدود ۱۴۰ سانتی‌متر، وزن حدود ۸۵ کیلوگرم.

زیستگاه: دریای خزر و رودخانه‌های بزرگی که به آن می‌ریزند.

پراکندگی: این فُک فقط در دریای خزر زندگی می‌کند و بومی این دریا است. در اواخر بهار، تابستان و اوایل پائیز در مناطق میانی و جنوبی که آب عمیق‌تر و سردتری دارد به سر می‌برد. در این فصل در آب‌های نزدیک به سواحل گیلن و مازندران، به خصوص در سواحل شرقی مانند میانکاله و بابلسر تعدادی فُک که فقط سرهایشان از آب بیرون است مشاهده می‌شوند.

عادات: حیوانی آبزی است، فقط برای تولیدمثل و گاهی برای استراحت به سالح می‌آید. پاهای عقب فک نمی‌توانند به طرف جلو خم شوند بنابراین فک‌ها با قوز کردن و لولیدن بر روی زمین حرکت می‌کنند. فک‌ها شناگرهای ماهری هستند آنها با حرکت پاهای عقبی به طرف جلو شنا می‌کنند. گاهی اواقات، به خصوص در حالت اسارت بر روی پشت شنا می‌کنند و یا به حالت عمودی در آب می‌ایستند. هم در شب و هم در روز فعال هستند. در داخل آب قادرند به خوبی ببینند، بشنوند و با استفاده از سبیل‌های بلندشان به ردیابی طعمه‌های خود حتی در آب‌های کدر بپردازند. فک‌ها در فصل پاییز به طرف آب‌های شمال شرقی دریای خزر که دارای عمق کم و در زمستان‌ها یخ زده است مهاجرت می‌کنند. یخ‌ها که در ابتدا به حالت شناور هستند در اثر باد امواج خرد شده و به صورت تپه‌های ناصافی در می‌آیند.

 فک‌ها در این یخ‌ها سوراخ‌های کوچکی برای نفس کشیدن و سوراخ های بزرگ‌تری برای خارج شدن از حفر می‌کنند. در اوایل بهار که یخ‌ها آب می‌شوند فک ها به طرف جنوب مهاجرت می‌کنند و تابستان را در قسمت‌های عمیق‌تر و سردتر که غذا فراوان است می‌مانند. هنوز اکثر مکان‌هایی که فک‌ها از بهار تا پائیز در آنجا به سر می‌برند کاملاً مشخص نشده است.

غذا: طبق بررسی‌های انجام شده متجاوز از ۸۰ درصد از غذای فک‌ها را ماهی کیلکا و بقیه را گاوماهیان کلُمه تشکیل می‌دهند. کاهش شدید ماهیان به خصوص ماه یکیلکا که به علت ورود شانه‌دار، آلودگی آب و صد بی‌رویه صورت گرفته است می‌تواند یکی از عاوامل کاهش شدید جمعیت این حیوان باشد.

تولیدمثل: جفت‌گیری از اواخر بهمن تا اواسط اسفند که فک ها در نواحی شمالی دریای خزر به خصوص دهانه رودخانه‌های ولگا و اورال به سر می‌برند انجام می‌گیرد. یک کلنی کوچک از فک‌ها نیز برای تولیدمثل به جزایر اطراف ترکمنستان می‌روند. فک‌ها تک همسر هستند. مدت آبستنی حدود ۱۱ ماه است که احتمالاً چند ماه آن مربوط به تأخیر باروری است. قبل از زایمان سوراخ‌هایی در یخ حفر می‌کنند و بچه‌های خود را که معمولاً یک تا دو است در این سوراخ‌ها و یا در پناه قطعات یخ می‌زایند. بچه‌ها در زمان تولد موهای بلند و سفید متمایل به زرد دارند که بعد از سه هفته جای خود را به موهای خاکستری تیره می‌دهند. بچه‌ها در زمان تولد بین ۶۴ تا ۷۹ سانتی‌متر طول و حدود پنج کیلو وزن دارند. مادر حدود چهار تا پنج هفته از بچه‌ها مواظبت می‌کند (شیر فُک حدود ۱۲ درصد چربی دارد، بنابراین یک بار شیر خوردن در روز کافی است). حدود یک ماه پس از زایمان جفت‌گیری شروع می‌شود. بچه‌ها پس از مدتی به طور دسته جمعی به طرف آب‌های عمیق و سرد جنوب دریای خزر مهاجرت می‌کنند. فک‌ها در پنج تا هفت سالگی بالغ می‌شوند. طول عمر حدود ۳۰ سال است.

وضعیف فعلی: دشمن طبیعی بچه‌ها عقاب‌ها هستند گاهی اوقات در نواحی شمال دریای خزر گرگ‌ها نیز فک‌ها را می‌کشند. همه ساله تعداد زیادی فُک در تورهای ویژه‌ی صید ماهیان خاویاری گرفتار می‌شوند. فُک‌های گرفتار شده یا خفه می‌شوند یا معمولاً ‌به وسیله کارد بلندی که صیادان در شکم آنها فرو می‌کنند، یا با کوبیدن چکش به سرشان به قتل می‌رسند. تعداد زیادی از این فُک‌ها مرده یا نیمه جان در سواحل استان مازندران، به خصوص در منطقه میانکاله تا بابلسر، مشاهده می‌شوند. براساس اطلاعات موجود همه ساله در سواحل شمالی دریای خزر هزاران فک نوزاد به خاطر پوست زیبایی که دارند، شکار می‌شوند. تعداد فک در دریای خزر در سال ۲۰۰۵ حدود ۱۱۱ هزار قلاده تخمین زده می‌شود. این درحالی است که جمعیت این حیوان در اوایل قرن بیستم بالغ بر یک میلیون و در اوایل دهه هفتاد میلادی بالغ بر ۴۰۰ هزار قلاده بوده است. حدود ۲۰ درصد از کاهش جمعیت و ۲۰ درصد کاهش باروری فک‌ها را ناشی از آلودگی‌های محیطی به خصوص سموم کشاورزی می‌دانند. علاوه بر آن، در فاصله بین سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ بین ۲۰ تا ۳۰ فک به علت ویروس CDV (canine distemper virus) در مناطق شمالی دریای خزر تلف شدند. کاهشِ یخبندان در سال‌های اخیر که موجب تجمع فک‌ها در مناطقی خاص و ارتباط زیاد آنها با یکدیگر شده است، سرایت این ویروس را آسان‌تر نمده است. همچنین این کاهش یخبندان و شکسته شدن زود هنگام یخ‌ها که علت اصلی آن تغییرات آب و هوایی کره زمین است لطمه زیادی به بقاء نوزادان وارد می‌سازد. از طرف دیگر پس از فروپاشی شوروی سابق تخلفات شکار و صید نیز بسیار افزایش یافته است.

سه‌شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۴

هیچ چیزی چون دین نمی تواند اینچنین انسانیت را بی حرمت کند


هیچ چیزی چون دین نمی تواند اینچنین انسانیت را بی حرمت کند و «زشت اخلاقی» را در جامعه رواج دهد...!

حاصل ادیان چیست؟ جز بی حرمت شدن انسانیت و ترویج زشت اخلاقی؟

تمامی ادیان شبیه هم هستند (خصوصا ادیان ابراهیمی) و ساخته شده بر اساس داستان هایی کودکانه و ماقبل تاریخ هستند. داستان هایی مانند ساخت کشتی توسط نوح و قرار دادن همه حیوانات در آن، داستانی ابلهانه متعلق به چند هزار سال قبل است که یک نفر یک قایق کوچک داشته و چند بز و گوسفند را در آن قرار می دهد و از سیلی نجات می دهد.

چنین داستان های مضحکی، تبدیل به تابوهایی شده اند که هیچ کسی جرات شکستن آنها را ندارد و هیچ کسی حق ندارد آنها را به نقد بکشد.

مدافعین ادیان، وقتی که جوابی به انتقادات از ادیان ندارند، به استدلالی مضحک روی می آورند و می گویند که ادیان، به پیشرفت اخلاق کمک کرده اند، در حالی که این دروغ محض است.

ادیان، تنها مروج «زشت اخلاقی» و بی شرمی در جامعه بوده اند.

به عنوان مثال، اسلام را ملاحظه کنید، دستورات زیر، چگونه می تواند اخلاق و انسانیت را در جامعه ترویج کند و حرمت بگذارد؟! دستوراتی از قبیل:

- اجازه بچه بازی و ازدواج با دختر بچه ها در اسلام

- برده داری و تجاوز به زنان شوهر دار

- کتک زدن زنان 

- کشتن انسان هایی که مانند ما فکر نمی کنند

دستورات فوق، تنها باعث بی حرمت شدن انسانیت، به قهقرا رفتن جامعه انسانی می شوند.

این یک دروغ محض است که تصور کنیم ادیان به اخلاقیات کمک کرده اند، مگر کدام دستور اخلاقی توسط پیامبران اجرا شده است؟! البته که مثلا در اسلام، گفته شده دروغ نگویید، اما هر بچه شش ساله ای هم می داند دروغ گفتن بد است، اما اینکه یک جا دستور به راستگویی می دهد و همزمان اجازه برده داری صادر می کند، تنها نشان می دهد که تا چه حد این دین، باعث وجود بی شرمی و زشت اخلاقی در جامعه شده است.

در سال ۲۰۱۵، ما زشت ترین رفتارها را در میان جوامعی می بینم که به اسلام اعتقاد دارند، دلیل آن نیز ساده است، آغوش دیگر جوامع به نقد باز است و می توان هر چیزی را نقد کرد، اما در جوامع اسلامی، قوانین برگرفته از اسلام است و کسی اجازه نقد اسلام را ندارد.

برای رسیدن به جامعه ای که در آن اخلاق و انسانیت حرمت داشته باشد، باید درباره اسلام روشنگری کرد، آنرا به تیغ نقد مورد حمله قرار داد، حرمتش را شکست و مردم عادی را مجبور کرد که به نکات زشت اسلام، کمی اندیشه کنند.

سام هریس : چه کسی باید ارزش های اخلاقی را تببین کند؟ یک دانشمند یا یک روحانی؟

یکشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۹۴

زن نیمه برهنه حرمسرا و نیم تاج قجری


نمونه‌ای زیبا از نگاره‌های به جا مانده از عصر قاجار و دوره حکومت محمد شاه که یکی از زنان حرمسرای پادشاه را نیمه برهنه به تصویر می‌کشد. این نگاره‌ها که آذین بخش دربار قاجار بودند امروزه از دو جنبه خاص بسیار ارزشمند هستند. سبک اثر نمایانگر تبحر هنرمندان ایرانی این دوره و موفقیت آنان در تلفیق سبک‌های نوین غربی و سبک‌های سنتی به یادگار مانده از عصر صفوی و زندیه است. نگارگران عصر قاجار با استفاده از روش‌های مختلف رنگامیزی قادر بودند ظرافت کم نظیر و بی‌سابقه‌ای به اثر ببخشند. از سویی دیگر این نگاره‌ها به خوبی چگونگی ورود فرهنگ و اسلوب‌های غربی را در لباس‌های سنتی ایرانی به تصویر می‌کشند. برای نمونه در این اثر زن ایرانی لباسی مشابه به لباس‌های رایج در اروپای سده هجده و نوزده میلادی را به تن کرده است اما لباس به سبکی ایرانی و با طرح‌هایی ایرانی تزئین شده است.

بانوی تصویر شده در نگاره بالاتنه خود را برهنه کرده و نیم تاجی مشابه آنچه بر سر دارد را به دست گرفته است، دستانی که به سنت ایرانی با حنا رنگ شده‌اند. این مشخصات بیانگر آن هستند که این بانو از همسران پادشاه بوده و این نگاره نیز احتمالا در حرمسرا یا بخش‌های داخلی کاخ آویخته بوده است. این اثر زیبا امروزه در موزه ارمیتاژ سن پترزبوگ نگهداری میشود.

جمعه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۴

وقتی لقمان پسرش را نصیحت میکند


روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.

سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۴

تعریف مکتب کاپیتالیسم چیست ؟


طرفداران لیبرالیسم در مقابله با موج مداخله گرایی که تحت تاثیر مکتب کینز در نظام اقتصادی کشورهای سرمایه داری تاثیر گذار بود به دفاع از اصول و مبانی لیبرالیسم پرداختند و منشا تمام مشکلات را مداخله دولت در اقتصاد دانستند.در راس اینان مکتب شیکاگو و میلتون فریدمن قرار دارد. در حالی که در نظام اقتصادی آمریکا دولت کمترین نقش را در مقایسه با سایر کشورهای سرمایه داری داشت و سهم دولت آمریکا در تولید ناخالص ملی از یک درصد هم تجاوز نمی‌کرد اما فریدمن چنین می‌گوید:

«خواهیم کوشید به این سوال پاسخ دهیم که برای رفع نارسایی های سیستم خودمان که نتایجی مشابه نتایج بالا به بار می‌آورد (تحت الشعاع قرار گرفتن منافع عمومی به وسیله منافع افراد) چه می‌توانیم بکنیم و چگونه می‌توانیم دامنه نفوذ و قدرت دولت را محدود کنیم و در عین حال کاری کنیم که دولت در انجام وظایف اصلی خود توانا گردد. یعنی از عهده دفاع از ملت در مقابل دشمن خارجی برآید و بتواند از هریک از آحاد مردم در برابر زور و اجبار هز تن دیگر از هموطنانش حمایت کند و در موارد اختلاف میان مردم به قضاوت درست بپردازد و به ما یاری دهد تا بتوانیم بر سر قوانینی که می‌باید از آنها پیروی کنیم به توافق برسیم

نرخ بهره

این مکتب از عدم دخالت دولت در تعیین نرخ بهره حمایت می‌کند و مصرف کننده را تعیین کننده نرخ بهره می‌داند بطوریکه دراین مکتب بهره، عایدی سرمایه است و نرخ بهره در وضعیت تعادلی، با مازاد تولیدی که از ناحیه هزینه شدن وام حاصل می‌شود، برابر است. این وضع کاملا شبیه برابری نرخ دستمزد با محصول اضافی کار است.

جمعه، مرداد ۲۳، ۱۳۹۴

حق گزینش همسر برای دختران در ایران باستان


در گاثاها,هات۵۳,بند۳ سخنی از سوی زرتشت به جوانترین دختر او آمده است که همواره در آیین های گواهگیران,برای دختران خوانده می شود و داستان آن چنین است:دختر می باید همسر آینده را با بررسی خرد خود برگزیند.و در شاهنامه نیز هرگاه به پیوند همسری دو جوان بر می خوریم,دیده میشود که همواره دختر گام پیش می نهد و خواهان زناشویی می شود و از آن میان,دلدادگی و همسری رودابه با زال,پیشنهاد همسری تهمینه دختر پادشاه سمنگان به رستم,پیشنهاد همسری منیژه به بیژن و پیشنهاد همسری آرزو دختر ماهیار گوهرفروش به پدرش برای بهرام گور!
اما این گفته را از مادر سیاوش میاوریم , بدان هنگام که دو پهلوان ایرانی , توس و گیو , خواستار او میشوند و او را برای داوری به نزد کاووس می برند , او از میانه , کاووس را به همسری می پذیرد
.
       
چنین داد پاسخ چو دیدم ترا            ز گردن کشان برگزیدم ترا

برترین نمونه های آزادی و حق گزینش همسر درباره ی زن ایرانی با بررسی بند X+75 XL 11 از کتاب ماتیکان هزار داتیستان که یک متن داتیک (حقوقی) بازمانده از دوران ساسانی است , پدیدار می شود.
این بند چنین می گوید که اگر (( دو کس بر برده ای سردار باشند و یکی از انان از سرداری خود بگذرد , دیگری نیز باید از آن برده بگذرد و او آزاد می گردد و در چنین رویداد , اگر زن آن برده از گروه ویسپوهرکان (شاهزادگان,اشراف) بوده باشد , آن مرد آزاد شده , به گروه زن خود خواهد رفت
.))
و چنین داستانی , نشانه ی آن است که زنی که از گروه شاهزادگان نیز باشد , بنا بخواست خود می تواند به همسری مردی برده (اسیر) از کشور دیگر درآید که آن مرد , در زمان همسر گزینی این زن , برده ی دو نفر دیگر بوده باشد.

دوشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۴

چرا نبـاید منتظـر تاییـد دیگـران باشیـم؟!


یکی از بهترین و در عین حال ساده ترین ذهنیت ها برای احساس آزادی این است که به چیز هایی که مردم درباره ی شما فکر می کنند توجه نکنید. بعضی وقت ها باید بیرون بروید، قدم بزنید ، هوای تازه بخورید و با خود مرور کنید که چه کسی می خواهید باشید و از زندگیتان چه می خواهید.

بهترین راه گوش دادن به قلبتان است. خطر را قبول کنید، فقط بخاطر نظر دیگران و یا اتفاقاتی که شاید بیافتد راه های بی خطر و آسان را انتخاب نکنید. در غیر این صورت هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. نگذارید ذهن های کوچک، شما را از رسیدن به رویاهای بزرگتان باز دارند.
 
از همین امروز شروع کنید و منتظر تایید دیگران نباشید.

۱- شما فقط یکبار فرصت زندگی دارید تا بتوانید به رویا هایتان برسید و احساس زندگی کنید.

بهتر است در کاری که دوست دارید شکست بخورید (و یاد بگیرید) تا در کاری که از آن متنفرید موفق شوید. به چیزی که به آن باور دارید یک فرصت بدهید .تلاش کنید، اگر شکست خوردید آنقدر ادامه دهید تا موفق شوید. از خود گذشتگی کنید و از محدوده‌ی امن خود پا را فراتر ببرید.بسیار فراتر. با ترس هایتان با شجاعت روبه‌رو شوید. بر باورهای خودتان استوار باشید تا آن ها را وارد زندگیتان کنید.

۲- تایید شخص دیگر فقط نظر اوست

نگذارید نظر دیگران، حقیقت زندگی شما شود. هرگز خودت یا کسی که می خواهی باشی را قربانی نظر کسی نکن، زیرا به زودی فرد دیگری پیدا خواهد شد که با نظر آن فرد اول مخالف است. خودتان را از درون و بیرون دوست بدارید، عاشق خود باشید و خودتان را به جلو هل دهید. هیچکس نمی تواند شما را کوچک فرض کند، مگر اینکه شما این اجازه را به او بدهید. شما تنها کسی هستید که رویاها و شادی هایتان را می سازید.

۳- تنها نظری که واقعا اهمیت دارد، نظر خود شماست

در زندگی چیزی که انجام آن سخت است ولی در عین حال بسیار جذاب ، فارغ شدن از این خیال است که باید از دید دیگران کامل باشی. بی خیال کامل بودن از چشم دیگران شوید. به سمت چیزی بروید که عاشق آن هستید و آن را دوست دارید. زیرا چیزی که عاشق آن هستید تعیین کننده ی رویاهای شماست و رویا‌های شما تعیین کننده‌ی عمل شماست و عمل شما تعیین کننده‌ی سرنوشت شماست.

۴- بعضی از مردم به هیچ وجه شما را تایید نخواهند کرد

اجازه ندهید نظرات منفی دیگران آرامش شما را به هم ریزد. انسان ها دو دسته اند، دسته‌ی اول انرژی و خلاقیت شما را تخلیه می کنند و دسته‌ی دوم به شما انرژی می دهند و موجب خلاقیت بیشتر شما می‌شوند حتی با یک لبخند ساده.از دسته‌ی اول دوری کنید. شاد باشید. همان شخصی باشید که واقعا می‌خواهید.اگر کسی با این کار شما مشکل دارد ، او را به حال خود رها کنید. شاد بودن یک انتخاب است. زندگی، شاد کردن همه نیست. خودتان شاد باشید.

اجازه ندهید افکار منفی دیگران صدا‌ی درونتان ، قلب و بینشتان را غرق و مسموم کنند، افکار و احساسات شما خوب می دانند چگونه شما را تبدیل به چیزی کنند که می خواهید. باقی چیز‌ها در رده های بعدی اهمیت قرار دارند. - استیو جابز

۵- چشم انداز هر شخصی در زندگی متفاوت است

چیزی که شما هستید، همان چیزی است که شما را فوق العاده می کند. یکتایی خود را برای هیچ کسی تغییر ندهید.اتفاقات آینده و چیزهایی که پیش روی شماست همیشه در هاله ای از رمز و راز قرار دارد. از اکتشاف، یادگیری و رشد نترسید. با گام های بلند به جلو حرکت کنید. وقتی زندگی شما را به جلو هل می‌دهد، در برابر آن مقاومت نکنید. کاری کنید که در آینده بابت آن از خود ممنون باشید.

۶- اغلب برای رشد شخصیت، تجربه‌ی خودمان نیاز است

برخی از تجربه های زندگی را فقط وقتی می توانیم درک کنیم که خودمان آن ها را تجربه کنیم. این کار به شما اجازه می‌دهد از تجربه‌ی خود، برداشتی شخصی داشته باشید و نه برداشت شخص دیگر از این تجربه. این تجربه‌ی شخصی به شما امکان تفکر منطقی و مثبت را می دهد.

۷- دیدگاه شما نیاز به تایید دیگران ندارد

هنگامی که با تمرین های پی در پی این موضوع را وارد ذهن خود کردید، باید سعی کنید آن چیزی را که می‌خواهید امتحان کنید، جایی که دوست دارید بروید، دیدگاه های خود را دنبال کنید. اشتباه انتخاب نکنید. اجازه ندهید دیگران ایده های شما را زندانی کنند.اگر چنین احساسی دارید ، این فرصتی است که از آن رها شوید. چون شما نمی دانید چگونه بهترین شوید، دلیل بهترین نشدن نیست.

استیو جابز می گوید: اجازه ندهید افکار منفی دیگران صدا‌ی درونتان ، قلب و بینشتان را غرق و مسموم کنند، افکار و احساسات شما خوب می دانند چگونه شما را تبدیل به چیزی کنند که می خواهید. باقی چیز‌ها در رده های بعدی اهمیت قرار دارند.

۸- زندگی کوتاه تر از آن است که بخواهیم بیش از این منتظر بمانیم

اگر شما زمان کمی برای زندگی داشتید (مثلا بیماری سختی داشتید) هرگز حاضر نبودید لحظه ای از زندگیتان را تلف کنید. چشمهایتان را باز کنید شما واقعا وقت زیادی ندارید. هیچکس ندارد. پس به اطراف نگاه کن، به این هدیه ای که به شما داده شده است، به معجزه ای که دقیقا جلوی چشمان شما اتفاق می‌افتد. شادی را انتخاب کن ، بدون توجه به نظر دیگران .

در انتها یک جمله می گویم و از شما می خواهم که خوب روی آن فکر کنید. ” تا زمانی که نگران این باشید که دیگران در‌باره‌ی شما چه فکر می کنند ، متعلق به آنهایید. فقط زمانی به نظرات دیگران نیازی نخواهید داشت که خودتان باشید.”

چهارشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۴

سردار مریم بختیاری، بانوی مبارز عصر مشروطیت


بی بی مریم بختیاری (۱۲۵۰-۱۳۱۶ش) دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری (معروف به مادر شیر علیمردان خان) از معروفترین زنان دلاور مبارز دوران مشروطیت است. او در دوران مشروطه، در کنار برادرش سردار اسعد بختیاری، شجاعت و اقتدار ستودنی از خود به یادگار گذاشت. و حتی اولین زنی در جهان بود که افتخار دریافت مهمترین نشان دولت آلمان را نصیب خود و مردم ایران کرد!.

زندگینامه:

او بانویی تحصیل کرده و از روشنفکران عصر مشروطیت بود که همواره به حمایت از آزادیخواهان برخاست. او مبارزی دلیر و جنگاوری بی باک و آزادی خواه بود و هرگز در برابر ظلم و استبداد بیگانگان و حکومت های دیکتاتوری ایران سر تعظیم فرود نیاورد!. همچون همه زنان ایل بختیاری؛ به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود، و چون همسر خان و جانشین او محسوب می شد، عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت.

سردار بی بی مریم بختیاری از مشوقین اصلی برادرش سردار اسعد بختیاری، جهت فتح تهران محسوب می‌شد. وی با فرستادن نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های بسیار مهیج و گیرا، افراد ایل بختیاری را برای مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می کرد. نام بی بی مریم همواره به عنوان یک شخصیت‌ های شناخته شده ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده‌است.

او قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار برای پشتیبانی از حمله سردار اسعد وارد تهران شد و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد. به مجرد حمله‌ سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه که مشرف به میدان بهارستان بود را، سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر به قزاق‌ها شبیخون زده و با آنها مشغول به جنگ شد…او شخصاً تفنگ به دست گرفت و به جنگ پرداخت. نقش مهم او در فتح تهران ، میزان محبوبیتش را در ایل بختیاری افزایش داد. او پس از فتح تهران طرفداران بسیاری پیدا کرد، و به لقب “سردار” مفتخر شد.

زندگی سخت خانوادگی:

این سردار دلاور در زندگی خانوادگی خود، چون همه زنان در جوامع مذهبی مردسالارانه، قربانی تبعیض جنسیتی بود!. او در نوزادی به نامزدی مردی در آمد که ۲۰ سال از او بزرگتر بود و هنگام ازدواج (سن ۱۵ سالگی) همسر سوم او محسوب می‌شد. دوران زناشویی او طولی نکشید و فوت همسرش باعث شد که او در اوج جوانی بیوه شود. پس از مرگ شوهرش حق نگهداری فرزندانش را از او گرفتند. به‌طوری که همیشه حسرت بودن با فرزندانش را به دل داشت!. بعد از مدت زمانی به اجبار به عقد یکی از بستگان در آمد که مردی عیاش و فاسد بود و همیشه موجب تحقیر و ناراحتی بی‌بی مریم بود. در عرف ایل طلاق وجود ندارد و بی بی با این‌ که خواستار طلاق بوده ولی به خاطر سنت های پوسیده مذهبی و حیثیتی و به درخواست برادرش (سردار اسعد بختیاری) مجبور شد که به زندگی با او ادامه دهد!.

جنگ اول جهانی و حمایت سردار مریم از متحدین

سردار مریم بختیاری در جنگ جهانی اول، با وجود حمایت ایل بختیاری از انگلیس‌، به مخالفت با انگلیسی ها پرداخت و با عده‌ای از تفنگچیان و سرداران خود به طرفداری از متحدین برخاست. او حتی پاره‌ای از خوانین کوچک بختیاری، چون خوانین پشتکوه را با خود همراه ساخت و در یورش‌های مداوم به نیروهای انگلیسی، صدماتی وارد ساخت. به طوری که پلیس جنوب، مبارزات دائمی و پیگیری را با او شروع کرد. او در مبارزه با نیروهای انگلیسی؛ از سربازان و افسران آلمانی و سرکوب و قلع و قمع راهزنان کهگیلویه و بویراحمد و کنترل خوانین کوچک، استفاده نمود. قدرت و شهرت جنگاوری های سردار مریم در منطقه به حدی بود، که روس‌ها به هنگام فتح اصفهان، خصمانه به منزل او تاخته، اثاثیه او را به یغما برده و کلیه اموال و املاک او را در اصفهان ، مصادره کردند!.

خانه سردار مریم، پناهگاه آزادیخواهان عصر مشروطه

منزل سردار مریم پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه بود، حتی در هنگام فتح اصفهان توسط روس‌ها (در جنگ جهانی اول)؛ فن کاردف، شارژ دافر سابق آلمان ، به خانه بی بی مریم پناه برد و مدت سه ماه و نیم در پناه او بود، تا اینکه پس از شکست بختیاری‌ها از روس‌ها و کشته شدن ۵۸ نفر، به کرمانشاه رفت و از آنجا راهی برلین شد.

دریافت مهمترین نشان دولت آلمان

به پاس حمایت های سرسختانه بی بی مریم از فن کاردف،امپراطور آلمان، کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را ، که مهمترین نشان دولت آلمان بود. برای او فرستاد. سردار بی بی مریم بختیاری تنها زنی بود که در دنیا توانست به دریافت این نشان نائل آید!.

مبارزه بر ضد نیروهای انگلیسی و پناه دادن بزرگان سیاسی

جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با نیروهای انگلیسی در طی قرارداد ۱۹۱۹ و کودتای ۱۲۹۹، همچنان ادامه داشت. پناه دادن بزرگان سیاسی همچون علی‌اکبر دهخدا و حتی دکتر محمد مصدق، حاکم فارس که در زمان کودتای ۱۲۹۹، پس از مخالفت و عزل از اصفهان، راهی بختیاری شد و مدتها مهمان سردار مریم بود، از کارهای گسترده ملی و میهنی این بانوی دلاور بود.

کتاب خاطرات سردار مریم

بی بی بانو خاطرات خود را از چون گنجینه ای گرانبها برای مردم ایران به ارمغان گذاشته است. کتاب خاطرات سردار مریم (از کودکی تا آغاز انقلاب مشروطه)- نویسنده: بی بی مریم بختیاری ( ۱۲۵۰-۱۳۱۶ش). ویرایش: غلام عباس نوروزی بختیاری. تهران، آنزان،۱۳۸۲. این کتاب در برگیرنده خاطرات سردار مریم بختیاری است که وقایع زندگی خود را از دوران کودکی، با کشته شدن پدرش توسط ظل السلطان آغاز و با فتح تهران توسط برادرش سردار اسعد به پایان برده است.

خاطرات سردار مریم بختیاری منبعی منحصر به فرد در خصوص روابط فرزندان حسینقلی خان ایلخانی است و روایت” یک زن ایرانی و از ایل بختیاری” از شرایط سیاسی و اقتصادی ایران است که با انشایی بسیار روان و شیوا نگاشته شده. خواندن کتاب خاطرات این بزرگ بانوی دلاور بر هر ایرانی آزادی خواه واجب است. چرا که دردهای سردار بانویی دلاور را ترسیم می کند، که هرگز آزار و رنج جهل مردم عامه، و زجر عدم تساوی حقوق میان زن و مرد در ایران، روح آزاده او را رها نکرد. باشد که این کتاب چراغی راهنما باشد؛ در ظلمت اعتقادات و سنت های مذهبی و پوسیده مردم عامه….

بی بی مریم در قسمتی از خاطراتش چنین می نویسد: «افسوس دارم که چرا یک زن بدبختی هستم که نمی‌توانم برای آزادی ملت جان‌فشانی کنم و چرا نمی‌توانم مثل زنان اروپایی با اردو جهت پرستاری جوان‌های رشید بختیاری حرکت کنم. وجود من امروز به چه درد می‌خورد؟»

عدم تساوی حقوق زن و مرد و نگاه سردار مریم:

عدم تساوی حقوق زن و مرد در ایران بزرگترین مشکل جامه ایران و همه جوامع مردسالار مذهبی است. این امر باعث جلوگیری در پیشرفت نیمی از جامعه (زنان) می شود. همچنین اثرات نامطلوب پرورش نسل آینده ، به دست مادرانی که خود اجازه و امکان پیشرفت در جامعه را نداشته اند، کاملا در رشد علمی و اقتصادی و فرهنگی این جوامع، مشهود خواهد بود.

بی بی مریم در خاطراتش بارها از ظلم و ستمی‌ که نسبت به زنان در ایران روا می‌شود اظهار ناراحتی کرده و به طور مثال قسمتی از کتاب خاطراتش چنین نوشته است:
«از آنجایی که زن‌های بدبخت در ایران ترقی نمی‌کنند و صفت‌های خوب آنها در پس پرده است، ایشان یک مرد بزرگ و متشخص شده (منظور برادرش است)، من یک زن پشت پرده‌نشین، او ترقی نموده است و من تنزل. در ایران زن‌های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه‌ روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ همین است. افسوس که وجود چندین میلیون زن در خاک ایران از عدم علم برای هیچکس اهمیتی ندارد، کاری که به آنها می‌دهند، ترشی خیار و بادنجان انداختن است». ( کتاب خاطرات سردار مریم، صفحه ۴۲-۴۳)

او در خاطراتش، سنت‌های پوسیده؛ ناشی از اعتقادات خرافی و مذهبی در ایل را به نقد می کشد و انزجار خود را اعتقادات متعصبانه و اجباری بر ضد زنان بیان می نماید. او با اشاره به سنت ناف بران عشیره‌ای، که نیز با آن درگیر بوده، یعنی زمانی که تنها ۱۵ سال داشته مجبور به ازدواج با مردی ۴۰ ساله شد چنین می گوید: «من وقتی ۴۰ روزه بودم پدرم عقدم نمود برای پسر محمد علی خان چهار لنگ» ( خاطرات سردار مریم، ص ۵۳ )

درگذشت:

سردار مریم بختیاری، در سال ۱۳۱۶هـ. ش ، سه سال پس ازاعدام فرزندش علیمردان خان بختیاری به فرمان رضا شاه پهلوی، در اصفهان در گذشت. پیکر این زن مبارز آزاده درگورستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

از بانوی بزرگوار ایران، مریم چه می آموزیم؟

شاید نیازی به توضیح نباشد، که چگونه این بانوی دلاور، آزادگی و رزم آوری را به هم میهنانش می آموزد. جنگیدن در خطرناک ترین زمان های تاریخی به دفاع از روشنفکران و آزادی خواهان جامعه . یا نقد جامعه بی رحم مذهبی و مردسالار ایران و نقد نقش مخرب مذهب و سنت در عقب ماندگی های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی جامعه ایران، نکات برجسته ای است که می تواند آموزه ای برای بانوان خردمند کشورمان باشد.

مریم بانو، در کتاب خود اشاره‌ای جالب به مخارج سرسام آور زنان برای پوشش حجاب اجباری دارد:
«اکنون در طهرانم دو روز قبل با چادر رفتم مغازه ای در خیابان لاله زار دیدم درون یک مغازه چارقد فروشی خیلی اشیاء طلا و جواهر زیر آیینه گذاشته است به صاحب مغازه گفتم : اینها مال فروش است. جواب داد خیر خانم اینها را خانمها گرو چارقد تور گذاشته اند. دنیایی افسوس خوردم به بدبختی ملت بیچاره ایران که این قدر بی علم و بدبخت می باشد. آنچه پول در مملکت بود عوض همین چیزها و امثال همین چیزها به خارجه رفت…».

وهمچنین در قسمتی دیگر در صفحه ۴۸ از خاطراتش، آرزوهای همه زنان و مردان آزادی خواه ایران را بیان می کند که؛
«می ترسم بمیرم و زن های ایرانی را عموما و زن های بختیاری را خصوصا آزاد نبینم…آیا می شود از درگاه پادشاه حقیقت(خداوند) قدرتی پیدا کنم که بتوانم به هم نوع خود خدمت کنم؟،آیا زن انسان نیست؟، خلقت او غیر خلقت مرد است؟، چرا می بایست زن های بیچاره ایرانی در گوشه خانه در به روی آنها بسته باشد؟!».

باشد که تک تک ما، آرزوهای این بانوی بزرگوار دلاور را جامعه حقیقت بپوشانیم، و هرگز در کشوری که تقریبا همه مردان به سربازی اجباری رفته و فنون نظامی آموخته اند، شاهد کتک زدن خوردن بانوان به دست مامورین گشت ارشاد نباشیم!.

دوشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۴

آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند


چنگيز خان سردودمان مغول که در خونريزی و ترکتازی روی همه سفاکان و جنايتکاران روزگار را سفيد کرده بود، بعد از عبور از شط سيحون و تصرف دو حصار زرنوق و نور در غره ذی الحجه سال ۶۱۶ هجری به نزديکی دروازه بخارا رسيد و شهر را در محاصره گرفت. پس از سه روز سپاهيان محصور به فرماندهی اينانج خان، از شهر بيرون آمده به مغولان حمله بردند ولی کاری از پيش نرفت و لشکر جرار مغول آن جماعت را به سختی منهزم کردند. به قسمی که فقط اينانج خان موفق شد از طريق آمودريا بگريزد و جان بدر برد. اهالی بخارا چون در خود تاب مقاومت نديدند، اضطراراً زنهار خواستند و دروازه های شهر را بروی قشون چنگيز گشودند و مغولان در تاريخ چهارم ذی الحجه به آن شهر عظيم و آباد ريختند.

چون قلعه شهر بخارا با چهارصد نفر مدافع خود مدت دوازده روز مقاومت کرده بود، چنگيز بر سر خشم آمد و دستور داد تا آتش در محلات انداختند و تمامت خانه ها را - که از چوب بود - طعمه حريق کردند. به قسمی که غير از مسجد جامع و بعضی از سرايها که از آجر بود، شهر بخارا با خاک يکسان گرديده، بالغ بر سی هزار مرد کشته شدند و باقيمانده سکنه بخارا به روستاها متفرق گشتند و به قول عطاملک جوينی صاحب " تاريخ جهانگشا " عرصه آن حکم قاعاً صفصفا گرفت. خلاصه در نتيجه استيلای مغول، شهری که چشم و چراغ تمام ماوراءالنهر و مأمن و مکمن اجتماع فضلا و دانشمندان بود، آنچنان ويران گرديد که فراريان معدود اين شهر جز جامه ای که بر تن داشتند چيزی ديگر نتوانستند با خود برند. يکی از بخاراييان که پس از آن واقعه جان سالم بدر برده به خراسان گريخته بود؛ چون حال بخارا را از او پرسيدند، جواب داد: «آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند». جماعت زيرکان که اين تقرير شنيدند، اتفاق کردند که در پارسی موجزتر از اين سخن نتواند بود و هر چه درين جزو مسطور گشت خلاصه و ذنابه آن، اين دو سه کلمه است که اين شخص تقرير کرده است؛ و قطعاً به همين ملاحظه صورت ضرب المثل يافته است.