از
حدود سالهاى ۲۰ ميلادى به بعد امپراطورى
روم رو به ترقى بود حال آن که ايران دوران
پارت مرتب ضعيف تر مى شد.
پادشاهان
اشكانى به سرعت جاى خود را به نفرات بعدى
مى دادند و امپراطورى پارت ديگر قدرت يك
قرن قبل خود را نداشت.
در اين ميان اما در روم پس از مرگ نروا حاكم بزرگ رومى، تراژان كه فردى اسپانيايى الاصل بود به امپراطورى رسيد. تراژان يك نظامى جنگ ديده بود كه قصد داشت مرزهاى شرقى روم را وسعت دهد و به همين جهت به بهانه دخالت ايران در امور ارمنستان در ۱۱۴ ميلادى با لژيونرهاى ورزيده اروپايى خود عازم سوريه شد.
خسرو شاه اشكانى كه در اين زمان علاقه چندانى به جنگ با امپراطور روم نداشت ابتدا سعى كرد با فرستادن پيشكش و هدايا مانع ورود تراژان به شرق شوداما تراژان كه به قدرت نظامى خود مغرور بود هداياى ايران را رد كرد و به سفير ايران پاسخ داد كه در سوريه تصميم خود را به شما اعلام مى كنم. او حتى شاهزاده ارمنستان را كه براى اعلام آمادگى كشورش در تبعيت از روم به پيش او آمده بود به قتل رساند.
در چنين شرايطى جنگ به نظر غيرقابل اجتناب مى آمد. تراژان پس از تسخير كامل ارمنستان در سال ۱۱۵ ، انطاكيه راگرفت و عازم بين النهرين شد ودر ۱۱۶ شهر آباد هاترا در بين النهرين را گرفت.
در اين زمان متأسفانه از ايران هيچ كمكى براى سپاهيان مدافع شهرها نرسيد و در نتيجه تراژان در كليه نبردها غالب شد. وى پس از به آب انداختن كشتيهاى جنگى در همان سال از فرات به سمت جنوب رفت و بابل را گرفت.
تراژان پس از تصرف تيسفون و سلوكيه توانست خود را به سواحل شمالى خليج فارس برساند جايى كه تاكنون پاى هيچ رومى نرسيده بود.
استراتژى نبرد فرسايشى
خسرو در اين زمان به خوبى مى دانست كه مبارزه با لژيون هاى جنگ آزموده رومى فايده اى ندارد بنابراين مصمم شد تا با تحريك مناطق متصرفه جنگ طولانى و فرسايشى را عليه سردار رومى به راه اندازد.
تراژان كه انتظار مقاومت از سوى مناطق اشغال شده رانداشت ناگهان در جنوب بين النهرين احساس خطر كرد چرا كه ارتش او از سوريه تغذيه مى شد و فاصله بسيار طولانى او با سوريه مى توانست نقطه ضعف اساسى او در مقابل با شورشيان كه اكنون كليه فتوحات او را به خطر انداخته بودند باشد.
تراژان با بازگشت به داخل بين النهرين سعى كرد تا شورشها را سركوب كند اما شهرهاترا (ياالخضر) آنقدر مقاومت كرد تا سردار رومى مجبور به عقب نشينى شد.
در ۱۱۷ ميلادى، خسرو از جنوب بين النهرين حركت را شروع كرد و پس از تصرف تيسفون قصد نبرد با تراژان را كرد.
او مى دانست كه ۳ سال نبرد مداوم در سرزمينهاى شرقى لژيونهاى رومى را خسته كرده و اكنون شكست دادن آنها سخت نيست.
اما در روم اتفاقات جديدى در حال رخ دادن بود. مرگ تراژان سبب روى كار آمدن هادريان شد و وى نيز صلاح را در عقب كشيدن نيروهاى رومى به غرب فرات ديد. بنابراين روميها مجدداً در شرق به سوريه بازگشتند و تنها در شمال ارمنستان و آديابن در اختيار آنها ماند. (سال ۱۲۲)
نتيجه نبردهاى تراژان
نروا و تراژان قدرت روم را به «حداكثر» رسانده بودند اما روم بايدبراى تصرف دنياى متمدن به سمت شرق مى رفت و ايران هنوز براى او سدى بود. روم دراين زمان ۳۰ لژيون عظيم را با حدود ۱۸۰ هزار سرباز و ۲۰ هزار سوار در اختيار داشت كه قدرت هركدام از آنها برابر با ۳ جنگجو بود. اين در حاليست كه روميها در نبردهاى محلى نيروى جديد نيز به كار مى گرفتند. در چنين شرايطى فتح بين النهرين توسط تراژان عجيب نبود اما عقب نشينى روميها بار ديگر خطر اشغال ايران توسط روم را منتفى كرد اگرچه سبب تصرف كشورهاى شمال غرب ايران توسط ارتش روم شد.
همچنين روم در اين زمان توانست (هرچند به طور موقت) خودرا به جنوب بين النهرين برساند.
جنگ پانزدهم: اولين جنگ سلسله ساسانى با رومى ها
چنانچه ذكر شد ادامه ضعف دولت پارتها مصادف شده بود با اوج قدرت امپراطورى روم و به نظر مى رسيد روميها نيز علاقه اى به هجوم به شرق ندارند گو اينكه از طرف ديگر خيالشان از پارتيها راحت بود چرا كه اين اواخر آنها در چند نبرد منطقه اى ايرانيها را شكست داده بودند.
اما اتفاقى جديد اين توازن را بر هم زد. در ۲۲۶ ميلادى، اردشير پادشاه پارس اردوان را در ۳ جنگ متوالى شكست داد و سلسله اشكانى را از ايران حذف كرد. اردشير درسال ۲۲۶ سپاهى بزرگ گردآورد و پس از انقياد كامل نقاط مختلف ايران و توسعه مرزهاى شرقى در ۲۲۸ از فرات گذشت تا شكستهاى اخير ايرانيان را تلافى كند و در ضمن روميها را از آسياى غربى بيرون كند.
قيصر روم در اين زمان جوانى به نام سوروس بود كه مايل به جنگ با اردشير نبود چرا كه مى دانست نبرد با سپاه گردآورى شده ايرانيها، لااقل يك سال زمان مى برد و پادگانهاى سوريه به تنهايى قادر به مقابله با مردان اردشير نبودند.
وى ابتدا نامه اى به اردشير نوشت و از او خواست تا از قدرت عظيم نظامى روم كه ضرب شست آن را قبلاً تراژان به ملل شرق نشان داده برحذر باشد اما اردشير پاسخ امپراطور را با اعزام ۴۰۰ سفير با پيام هاى تند براى سوروس داد. قيصر نيز دستور بازداشت اين افراد را داده و آماده جنگ شد.
در ۲۳۱ ميلادى سوروس نيروى بزرگى را در انطاكيه فراهم آورد ولى بزرگترين اشتباه نظامى خود را مرتكب شد.
سپاه وى گويا متجاوز از ۱۰۰ هزار نيروى جنگى بوده وقادر بود از عهده سپاه اردشير برآيد اما سوروس به اشتباه سپاه خود را ۳ دسته كرده يك دسته را به شمال براى حمله به آتروپاتن (آذربايجان) و ماد فرستاد و يك بخش را نيز مأمور فتح جنوب ايران كرد و خود به قلب ايران و پارس حمله كرد.
اردشير از اين اشتباه نهايت استفاده را كرده و به نيروهاى شمالى دستور داد كه با جنگ و گريز سپاه روم را خسته كنند و خود با حمله به سپاه جنوبى رومى كه در حوالى شوش بود آنها را كاملاً از بين برد. تضعيف سپاه شمالى و نابودى سپاه جنوبى، سوروس را در مواجهه با شاه ايران تنها گذاشت و در نتيجه وى وحشت زده به داخل سوريه عقب نشست. اگرچه اردشير دراين مرحله قادر به نابود كردن ساخلوى رومى در سوريه و انطاكيه و خارج كردن كامل روميها از آسياى غربى بود اما ترجيح داد به خلع يد روم از بين النهرين و ارمنستان قناعت كند و خود را درگير نبرد بزرگتر نكند.بنابراين دژ نصيبين و حران را در تصرف نگاه داشت و با قيصر صلح كرد.
نتيجه نبرد
اين پيروزى پس از ۲۵۰ سال مجدداً رخ داد. (اگرچه ايران درنبردهاى فرعى موفق به شكست روميها شده بود) و چنانكه گذشت زمان نيز ثابت كرد مواضع روميها را در بين النهرين ضعيف كرد و اين امپراطورى را در اوج قدرت مجبور به پذيرش يك امپراطورى قدرتمند ديگر در مرزهاى شرقى خود كرد.
اين جنگ همچنين سبب مطرح شدن دولت ساسانى در سطح جهان شد.
در اين ميان اما در روم پس از مرگ نروا حاكم بزرگ رومى، تراژان كه فردى اسپانيايى الاصل بود به امپراطورى رسيد. تراژان يك نظامى جنگ ديده بود كه قصد داشت مرزهاى شرقى روم را وسعت دهد و به همين جهت به بهانه دخالت ايران در امور ارمنستان در ۱۱۴ ميلادى با لژيونرهاى ورزيده اروپايى خود عازم سوريه شد.
خسرو شاه اشكانى كه در اين زمان علاقه چندانى به جنگ با امپراطور روم نداشت ابتدا سعى كرد با فرستادن پيشكش و هدايا مانع ورود تراژان به شرق شوداما تراژان كه به قدرت نظامى خود مغرور بود هداياى ايران را رد كرد و به سفير ايران پاسخ داد كه در سوريه تصميم خود را به شما اعلام مى كنم. او حتى شاهزاده ارمنستان را كه براى اعلام آمادگى كشورش در تبعيت از روم به پيش او آمده بود به قتل رساند.
در چنين شرايطى جنگ به نظر غيرقابل اجتناب مى آمد. تراژان پس از تسخير كامل ارمنستان در سال ۱۱۵ ، انطاكيه راگرفت و عازم بين النهرين شد ودر ۱۱۶ شهر آباد هاترا در بين النهرين را گرفت.
در اين زمان متأسفانه از ايران هيچ كمكى براى سپاهيان مدافع شهرها نرسيد و در نتيجه تراژان در كليه نبردها غالب شد. وى پس از به آب انداختن كشتيهاى جنگى در همان سال از فرات به سمت جنوب رفت و بابل را گرفت.
تراژان پس از تصرف تيسفون و سلوكيه توانست خود را به سواحل شمالى خليج فارس برساند جايى كه تاكنون پاى هيچ رومى نرسيده بود.
استراتژى نبرد فرسايشى
خسرو در اين زمان به خوبى مى دانست كه مبارزه با لژيون هاى جنگ آزموده رومى فايده اى ندارد بنابراين مصمم شد تا با تحريك مناطق متصرفه جنگ طولانى و فرسايشى را عليه سردار رومى به راه اندازد.
تراژان كه انتظار مقاومت از سوى مناطق اشغال شده رانداشت ناگهان در جنوب بين النهرين احساس خطر كرد چرا كه ارتش او از سوريه تغذيه مى شد و فاصله بسيار طولانى او با سوريه مى توانست نقطه ضعف اساسى او در مقابل با شورشيان كه اكنون كليه فتوحات او را به خطر انداخته بودند باشد.
تراژان با بازگشت به داخل بين النهرين سعى كرد تا شورشها را سركوب كند اما شهرهاترا (ياالخضر) آنقدر مقاومت كرد تا سردار رومى مجبور به عقب نشينى شد.
در ۱۱۷ ميلادى، خسرو از جنوب بين النهرين حركت را شروع كرد و پس از تصرف تيسفون قصد نبرد با تراژان را كرد.
او مى دانست كه ۳ سال نبرد مداوم در سرزمينهاى شرقى لژيونهاى رومى را خسته كرده و اكنون شكست دادن آنها سخت نيست.
اما در روم اتفاقات جديدى در حال رخ دادن بود. مرگ تراژان سبب روى كار آمدن هادريان شد و وى نيز صلاح را در عقب كشيدن نيروهاى رومى به غرب فرات ديد. بنابراين روميها مجدداً در شرق به سوريه بازگشتند و تنها در شمال ارمنستان و آديابن در اختيار آنها ماند. (سال ۱۲۲)
نتيجه نبردهاى تراژان
نروا و تراژان قدرت روم را به «حداكثر» رسانده بودند اما روم بايدبراى تصرف دنياى متمدن به سمت شرق مى رفت و ايران هنوز براى او سدى بود. روم دراين زمان ۳۰ لژيون عظيم را با حدود ۱۸۰ هزار سرباز و ۲۰ هزار سوار در اختيار داشت كه قدرت هركدام از آنها برابر با ۳ جنگجو بود. اين در حاليست كه روميها در نبردهاى محلى نيروى جديد نيز به كار مى گرفتند. در چنين شرايطى فتح بين النهرين توسط تراژان عجيب نبود اما عقب نشينى روميها بار ديگر خطر اشغال ايران توسط روم را منتفى كرد اگرچه سبب تصرف كشورهاى شمال غرب ايران توسط ارتش روم شد.
همچنين روم در اين زمان توانست (هرچند به طور موقت) خودرا به جنوب بين النهرين برساند.
جنگ پانزدهم: اولين جنگ سلسله ساسانى با رومى ها
چنانچه ذكر شد ادامه ضعف دولت پارتها مصادف شده بود با اوج قدرت امپراطورى روم و به نظر مى رسيد روميها نيز علاقه اى به هجوم به شرق ندارند گو اينكه از طرف ديگر خيالشان از پارتيها راحت بود چرا كه اين اواخر آنها در چند نبرد منطقه اى ايرانيها را شكست داده بودند.
اما اتفاقى جديد اين توازن را بر هم زد. در ۲۲۶ ميلادى، اردشير پادشاه پارس اردوان را در ۳ جنگ متوالى شكست داد و سلسله اشكانى را از ايران حذف كرد. اردشير درسال ۲۲۶ سپاهى بزرگ گردآورد و پس از انقياد كامل نقاط مختلف ايران و توسعه مرزهاى شرقى در ۲۲۸ از فرات گذشت تا شكستهاى اخير ايرانيان را تلافى كند و در ضمن روميها را از آسياى غربى بيرون كند.
قيصر روم در اين زمان جوانى به نام سوروس بود كه مايل به جنگ با اردشير نبود چرا كه مى دانست نبرد با سپاه گردآورى شده ايرانيها، لااقل يك سال زمان مى برد و پادگانهاى سوريه به تنهايى قادر به مقابله با مردان اردشير نبودند.
وى ابتدا نامه اى به اردشير نوشت و از او خواست تا از قدرت عظيم نظامى روم كه ضرب شست آن را قبلاً تراژان به ملل شرق نشان داده برحذر باشد اما اردشير پاسخ امپراطور را با اعزام ۴۰۰ سفير با پيام هاى تند براى سوروس داد. قيصر نيز دستور بازداشت اين افراد را داده و آماده جنگ شد.
در ۲۳۱ ميلادى سوروس نيروى بزرگى را در انطاكيه فراهم آورد ولى بزرگترين اشتباه نظامى خود را مرتكب شد.
سپاه وى گويا متجاوز از ۱۰۰ هزار نيروى جنگى بوده وقادر بود از عهده سپاه اردشير برآيد اما سوروس به اشتباه سپاه خود را ۳ دسته كرده يك دسته را به شمال براى حمله به آتروپاتن (آذربايجان) و ماد فرستاد و يك بخش را نيز مأمور فتح جنوب ايران كرد و خود به قلب ايران و پارس حمله كرد.
اردشير از اين اشتباه نهايت استفاده را كرده و به نيروهاى شمالى دستور داد كه با جنگ و گريز سپاه روم را خسته كنند و خود با حمله به سپاه جنوبى رومى كه در حوالى شوش بود آنها را كاملاً از بين برد. تضعيف سپاه شمالى و نابودى سپاه جنوبى، سوروس را در مواجهه با شاه ايران تنها گذاشت و در نتيجه وى وحشت زده به داخل سوريه عقب نشست. اگرچه اردشير دراين مرحله قادر به نابود كردن ساخلوى رومى در سوريه و انطاكيه و خارج كردن كامل روميها از آسياى غربى بود اما ترجيح داد به خلع يد روم از بين النهرين و ارمنستان قناعت كند و خود را درگير نبرد بزرگتر نكند.بنابراين دژ نصيبين و حران را در تصرف نگاه داشت و با قيصر صلح كرد.
نتيجه نبرد
اين پيروزى پس از ۲۵۰ سال مجدداً رخ داد. (اگرچه ايران درنبردهاى فرعى موفق به شكست روميها شده بود) و چنانكه گذشت زمان نيز ثابت كرد مواضع روميها را در بين النهرين ضعيف كرد و اين امپراطورى را در اوج قدرت مجبور به پذيرش يك امپراطورى قدرتمند ديگر در مرزهاى شرقى خود كرد.
اين جنگ همچنين سبب مطرح شدن دولت ساسانى در سطح جهان شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر