ناصرالدین شاه
قاجار با آن سبیلهای آویزان از دو سوی
لب و چشمان خیره، برای عوامالناس قاجاری
حکم یک شعبده باز را داشت.
او
همیشه در چنته، وسیله عجیب و غریبی داشت
تا برای رعایای ساده دل کوچه و بازار رو
کند؛ از اتاقک تاریکی که مناظر و مرایای
دور و برش را به دقت و وسواس ثبت میکرد
تا غول آتش خوری که در طرفهالعینی
طی طریق میکرد؛ غولی که با گذشت زمان
تبدیل به اسباب تفریح و خوشگذرانی ایرانیان
شد.
ترن
یا به قول ایرانیان قاجاری «ماشین
دودی»،
اولین وسیله نقلیه ریلی بود که ایرانیان
از آن سواری گرفتند.
وقتی ترن به تهرون اومد
گذری برتاریخچه وسایل نقلیه ریلی در تهران
«صداى سوت ماشین دودى بلند شده، یکمرتبه معرکه بهم مىخورد و مردم به پشت درها هجوم آورده و از سر و کول هم و نردههایى که جلوی درها جهت حفاظت از خطرات جهش و پرش مردم کار گذاشته شده بودند بالا رفته و فریاد و فغان مىکردند. پشت دریها به لگد کوفتن به در و دورتریها به نعره و فریاد «وا کن وا کن» برمىخاستند تا درها باز شده، روى هم ریخته، یکدیگر را لگدمال کرده و خود را به واگنها و روى صندلیها... برسانند.» نمونه توصیفات جعفر شهری از هول و ولع تهرانیان قاجاری برای سوارشدن به ماشین دودی را میتوان کم و زیاد در دیگر متون تاریخ اجتماعی که اتفاقات یکی دو سده اخیر را روایت میکنند هم یافت.صد و اندی سال است که ما تهرانیها برای همراه شدن با هیولاهای آهنی بیقراری میکنیم. شاید دلیل اینهمه عجله آن باشد که پای هیولاهای آهنی مسافرکش همیشه خدا با چندین دهه تاخیر به شهر و دیار ما باز شده است، چه آن زمان که اسمش ماشین دودی بود و با آن قیافه نتراشیده نخراشیده، رد آهنیاش را دنبال میکرد و چه حالا که مترو صدایش میکنیم و به قیافه امروزیاش میبالیم.اولین آشنایی ما ایرانیان با راهآهن و غول آتشخوارش به دستخطی برمیگردد که حسنعلیخان، امیر نظام، سفیر ایران در فرانسه به رقم سهشنبه چهارم ذیحجه ۱۲۸۰ ه.ق نوشته و به نشانی دربار ایران و شخص اول مملکت ارسال کرده.اولین آشنایی ما ایرانیان با راهآهن و غول آتشخوارش به دستخطی برمیگردد که حسنعلیخان، امیر نظام، سفیر ایران در فرانسه به رقم سهشنبه چهارم ذیحجه ۱۲۸۰ ه.ق نوشته و به نشانی دربار ایران و شخص اول مملکت ارسال کرده
در این دستنوشته از چند و چون راهآهن و شرکتهای واجد شرایطی که میتوانند چنین پروژهای را در ایران اجرا کنند، سخن به میان آمده است. ناصرالدینشاه قاجار که در سفر فرنگش، سوار بر هیولایی آهنی شده بود و دل در گرو آن بسته بود، پس از مراجعت از امیر نظام میخواهد تا اطلاعاتی درباره راهآهن کسب کند و در اختیار او بگذارد. سودای شاه قجر در این ایام، اتصال بحر خزر و خلیجفارس با ریلهای آهنی بود.
هیولایی به نام ماشین دودی
همین که اجنبیها از طرح ناصرالدینشاه برای راهاندازی و بهرهبرداری از خطوط آهنی در ایران خبردار شدند، به دربار هجوم آوردند و کشمکشها بر سر گرفتن امتیاز راهآهن شروع شد. بالاخره در ۱۸۷۲ ترسایی (میلادی) دولت علیهّی ایران با «بارون ژولیوس رویتر» انگلیسی کنار آمد و امتیاز اجرا و بهرهبرداری از راهآهن در ایران را بهعلاوه چند امتیاز ریز و درشت دیگر، به او واگذار کرد.اما رویتر از عهده شُکر آن همه نعمت برنیامد و بار دیگر رایزنیها برای واگذاری امتیاز راهآهن از سر گرفته شد. روسها، فرانسویها و انگلیسیها دوباره بر سر میز مذاکره نشستند و درنهایت با دست خالی از پشت آن بلند شدند.بالاخره امتیاز ۹۹ ساله راهاندازی و بهرهبرداری از راهآهن در ایران نصیب «فابیوس بواتال» شد و شرکت بلژیکی راهآهن و تراموای ایران در ۱۲۵۷ خورشیدی تاسیس شد. دربار قاجار چند ماهی چشم به راه ترن سفارش داده شده ماند تا بالاخره قطعات جدا از هم لوکوموتیو با سلام و صلوات، سوار بر گاریهای باری وارد دارالخلافه شدند. دولت ایران در ازای راهاندازی راهآهن، اراضی بسیاری را در جنوب دارالخلافه و همچنین شهر ری در اختیار شرکت بلژیکی گذاشت.این شرکت همچنین اجازه داشت تا چوب مورد نیازش را از جنگلهای سلطنتی و خوراک هیولای آهنی را از معدن زغال سنگی در حومه دارالخلافه تامین کند. شرکت راهآهن و تراموای ایران برای ورود اسباب و ادوات راهآهن از پرداخت گمرکی و هرگونه حقوق دیگر امثال آن هم معاف بود.چنین شد که بعد از اندک زمانی، ناصرالدینشاه به قصد سوار شدن بر ترن تهران ـ ری، لباس رسمی پُرنشان به بر و تاج کیانیاش را به تن کرد و بر کالسکه زرین جلوس کرد تا خود را هر چه سریعتر به گار (ایستگاه) ترن دارالخلافه برساند. اگر چه سودای شاه قاجار در ابتدا، اتصال دو «بحر» شمالی و جنوبی ایران بود اما باز هم سوار شدن به اولین ترن ایران در پایتخت خالی از لطف نبود.با افتتاح خط آهن تهران ـ ری، لوکوموتیوهای شرکت بلژیکی در هر نوبت ۸هزار و ۷۰۰ متر ریل آهنی میان دارالخلافه و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری را میپیمودند و بار جمعیت قاجاری سوار بر واگنهایشان را به دوش میکشیدند
با افتتاح خط آهن تهران ـ ری، لوکوموتیوهای شرکت بلژیکی در هر نوبت ۸هزار و ۷۰۰ متر ریل آهنی میان دارالخلافه و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری را میپیمودند و بار جمعیت قاجاری سوار بر واگنهایشان را به دوش میکشیدند. نقل است که ناصرالدینشاه قاجار پس از اولین سفرش با ترن تهران ـ ری رو به اطرافیانش میکند و میگوید: «سوار شدن بر ماشین دودی اوقات ما را خوش کرد.» رعایای قاجاری هم جمله شاه را دست گرفتند و هیولای آهنی را از آن پس «ماشین دودی» صدا کردند.
وقتی ترن به تهرون اومد
گذری برتاریخچه وسایل نقلیه ریلی در تهران
«صداى سوت ماشین دودى بلند شده، یکمرتبه معرکه بهم مىخورد و مردم به پشت درها هجوم آورده و از سر و کول هم و نردههایى که جلوی درها جهت حفاظت از خطرات جهش و پرش مردم کار گذاشته شده بودند بالا رفته و فریاد و فغان مىکردند. پشت دریها به لگد کوفتن به در و دورتریها به نعره و فریاد «وا کن وا کن» برمىخاستند تا درها باز شده، روى هم ریخته، یکدیگر را لگدمال کرده و خود را به واگنها و روى صندلیها... برسانند.» نمونه توصیفات جعفر شهری از هول و ولع تهرانیان قاجاری برای سوارشدن به ماشین دودی را میتوان کم و زیاد در دیگر متون تاریخ اجتماعی که اتفاقات یکی دو سده اخیر را روایت میکنند هم یافت.صد و اندی سال است که ما تهرانیها برای همراه شدن با هیولاهای آهنی بیقراری میکنیم. شاید دلیل اینهمه عجله آن باشد که پای هیولاهای آهنی مسافرکش همیشه خدا با چندین دهه تاخیر به شهر و دیار ما باز شده است، چه آن زمان که اسمش ماشین دودی بود و با آن قیافه نتراشیده نخراشیده، رد آهنیاش را دنبال میکرد و چه حالا که مترو صدایش میکنیم و به قیافه امروزیاش میبالیم.اولین آشنایی ما ایرانیان با راهآهن و غول آتشخوارش به دستخطی برمیگردد که حسنعلیخان، امیر نظام، سفیر ایران در فرانسه به رقم سهشنبه چهارم ذیحجه ۱۲۸۰ ه.ق نوشته و به نشانی دربار ایران و شخص اول مملکت ارسال کرده.اولین آشنایی ما ایرانیان با راهآهن و غول آتشخوارش به دستخطی برمیگردد که حسنعلیخان، امیر نظام، سفیر ایران در فرانسه به رقم سهشنبه چهارم ذیحجه ۱۲۸۰ ه.ق نوشته و به نشانی دربار ایران و شخص اول مملکت ارسال کرده
در این دستنوشته از چند و چون راهآهن و شرکتهای واجد شرایطی که میتوانند چنین پروژهای را در ایران اجرا کنند، سخن به میان آمده است. ناصرالدینشاه قاجار که در سفر فرنگش، سوار بر هیولایی آهنی شده بود و دل در گرو آن بسته بود، پس از مراجعت از امیر نظام میخواهد تا اطلاعاتی درباره راهآهن کسب کند و در اختیار او بگذارد. سودای شاه قجر در این ایام، اتصال بحر خزر و خلیجفارس با ریلهای آهنی بود.
هیولایی به نام ماشین دودی
همین که اجنبیها از طرح ناصرالدینشاه برای راهاندازی و بهرهبرداری از خطوط آهنی در ایران خبردار شدند، به دربار هجوم آوردند و کشمکشها بر سر گرفتن امتیاز راهآهن شروع شد. بالاخره در ۱۸۷۲ ترسایی (میلادی) دولت علیهّی ایران با «بارون ژولیوس رویتر» انگلیسی کنار آمد و امتیاز اجرا و بهرهبرداری از راهآهن در ایران را بهعلاوه چند امتیاز ریز و درشت دیگر، به او واگذار کرد.اما رویتر از عهده شُکر آن همه نعمت برنیامد و بار دیگر رایزنیها برای واگذاری امتیاز راهآهن از سر گرفته شد. روسها، فرانسویها و انگلیسیها دوباره بر سر میز مذاکره نشستند و درنهایت با دست خالی از پشت آن بلند شدند.بالاخره امتیاز ۹۹ ساله راهاندازی و بهرهبرداری از راهآهن در ایران نصیب «فابیوس بواتال» شد و شرکت بلژیکی راهآهن و تراموای ایران در ۱۲۵۷ خورشیدی تاسیس شد. دربار قاجار چند ماهی چشم به راه ترن سفارش داده شده ماند تا بالاخره قطعات جدا از هم لوکوموتیو با سلام و صلوات، سوار بر گاریهای باری وارد دارالخلافه شدند. دولت ایران در ازای راهاندازی راهآهن، اراضی بسیاری را در جنوب دارالخلافه و همچنین شهر ری در اختیار شرکت بلژیکی گذاشت.این شرکت همچنین اجازه داشت تا چوب مورد نیازش را از جنگلهای سلطنتی و خوراک هیولای آهنی را از معدن زغال سنگی در حومه دارالخلافه تامین کند. شرکت راهآهن و تراموای ایران برای ورود اسباب و ادوات راهآهن از پرداخت گمرکی و هرگونه حقوق دیگر امثال آن هم معاف بود.چنین شد که بعد از اندک زمانی، ناصرالدینشاه به قصد سوار شدن بر ترن تهران ـ ری، لباس رسمی پُرنشان به بر و تاج کیانیاش را به تن کرد و بر کالسکه زرین جلوس کرد تا خود را هر چه سریعتر به گار (ایستگاه) ترن دارالخلافه برساند. اگر چه سودای شاه قاجار در ابتدا، اتصال دو «بحر» شمالی و جنوبی ایران بود اما باز هم سوار شدن به اولین ترن ایران در پایتخت خالی از لطف نبود.با افتتاح خط آهن تهران ـ ری، لوکوموتیوهای شرکت بلژیکی در هر نوبت ۸هزار و ۷۰۰ متر ریل آهنی میان دارالخلافه و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری را میپیمودند و بار جمعیت قاجاری سوار بر واگنهایشان را به دوش میکشیدند
با افتتاح خط آهن تهران ـ ری، لوکوموتیوهای شرکت بلژیکی در هر نوبت ۸هزار و ۷۰۰ متر ریل آهنی میان دارالخلافه و حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در ری را میپیمودند و بار جمعیت قاجاری سوار بر واگنهایشان را به دوش میکشیدند. نقل است که ناصرالدینشاه قاجار پس از اولین سفرش با ترن تهران ـ ری رو به اطرافیانش میکند و میگوید: «سوار شدن بر ماشین دودی اوقات ما را خوش کرد.» رعایای قاجاری هم جمله شاه را دست گرفتند و هیولای آهنی را از آن پس «ماشین دودی» صدا کردند.