غلامعلی
بایندر، فرزند دوم مرحوم علیاکبر بایندر
(پدر
۳ شهید) از
تیره ترکان آققویونلو (بایندریه)
در
سال ۱۲۷۷ در تهران دیده به جهان گشود.
وی
تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون
به پایان رساند و سال ۱۲۹۹ از مدرسه نظام
مشیرالدوله با درجه ستواندومی فارغالتحصیل
شد.
بایندر
پس از دریافت اولین نشان نظامی خود در
اردوکشی مازندران، به خاطر شرکت در جنگ
با «سیمیتقو»
و
ابراز شجاعت و نبرد با نیروهای متجاوز
روسیه (در
شمال کشور)
به
دریافت نشان ذوالفقار که بالاترین نشان
ارتش بود، مفتخر شد.
•ناوشکن
شهید بایندر
سپس
خرداد ۱۳۰۲به فرانسه اعزام شد و تا سال
۱۳۰۷، طی مدت ۵ سال، دورههای دانشکده
توپخانه «پوآتیه»
و
دانشکده تکمیلی«مونتن
بلو» و
دانشگاه جنگ فرانسه را با موفقیت طی و به
کشور مراجعت کرد.
سال
۱۳۱۰ و در شرایطی که با درجه سرگردی مسوولیت
فرماندهی هنگ توپخانه لشکر یک مرکز را
عهدهدار بود، برای تشکیل نیروی دریایی
ایران به همراه یک گروه ۲۰۰ نفری جهت آموزش
به ایتالیا عزیمت و پس از خاتمه آموزش به
همراه ناوهای خریداری شده جدید به کشور
مراجعت و نیروی دریایی نوین ایران را در
آبهای گرم خلیج همیشه فارس، عملیاتی
کرد.
وی
پس از بازگشت به ایران در ۱۳۱۰شمسی
به سمت کفیل فرماندهى نیروی
دریایى جنوب منصوب و عازم آنجا شد.
حضور
بایندر در این منصب برای پاسداری از حریم
مرزهای آبی ایران بخصوص اروندرود اهمیت
زیادی داشت.
اروندرود
در مقاطع زیادی از تاریخ، کانون اختلافات
بین ایران با همسایگان غربی بود.
براساس
آخرین قرارداد منعقده بین ایران و پادشاهی
عثمانی (قبل
از استقلال عراق)
مربوط
به پروتکل ۱۲۹۲ هجری شمسی(مطابق
با ۱۹۱۳ میلادی)
و
تحدید حدود ۱۹۱۴ میلادی بود که طی آن برای
نخستین بار اروندرود، از دهانه آن و به
طول ۸۱ کیلومتر به دولت عثمانی واگذار و
ورود اتباع ایرانی به اروندرود به منزله
ورود به خاک عثمانی تلقی میشد تا این که
دولت ایران پس از استقلال عراق و به رسمیت
شناختن دولت آن کشور، طی یادداشتی به
جامعه بینالملل و دولت عراق اعلام کرد
که قراردادهای منعقده با دولت عثمانی از
نظر ایران فاقد اعتبار است.
متعاقب
این اعلام نظر روابط ۲ کشور رو به تیرگی
گذاشت و مذاکرات فیمابین آغاز شد.
دولت
انگلیس که نقش عمدهای در استقلال عراق
داشت به منظور تأمین منافع گوناگون خود
در هند و تسلط بر خلیج فارس، با گماردن یک
افسر انگلیسی به سمت رئیس بندر بصره و
ایجاد زمینه حضور وی در جلسات متشکله بین
۲ دولت ایران و عراق، عملا با دستیابی
ایران به امتیاز حاکمیت مشترک در اروندرود
مخالفت کرد که نتیجه آن صدور عهدنامه
جدیدی در سیزدهم تیر ماه ۱۳۱۶ (مطابق
با ۱۹۳۷ میلادی)
بین
ایران و عراق بود.
در
عهدنامه اخیر که باز هم با نفوذ استعمارگرانه
انگلیس تدوین شده بود، خط تالوگ (خط
عمیق رودخانه)
در
بخش کوچکی از مسیر اروندرود بهعنوان
مرز مشترک معین شده و بقیه خط مرزی در حد
کمعمق ساحل ایران منظور و مقرر شد که
ظرف مدت یک سال قراردادی جهت تشکیل اداره
مشترک اروندرود تنظیم و به امضای طرفین
برسد.
رضا
شاه پس از پذیرش عهدنامه و بدان جهت که در
قرارداد اخیرالذکر امتیازات بیشتری از
دست ندهد طی حکمی فرمانده وقت نیروی دریایی
(ناخدایکم
غلامعلی بایندر)
را
به عنوان نماینده دولت ایران در امور
دریایی، به وزارت امور خارجه معرفی کرد.
از
ماموریتهای مهم بایندر در این
منصب سفر به جزیره تنب همراه گروهى
از افراد نیروی دریایى در سال ۱۳۱۳شمسی
بود. او
ضمن بازدید از آنجا رسما به مقامات
نیروی دریایى انگلیس، مستقر در تنب
اعلام کرد که این جزیره بخشى از
ایران است.
وی
با این کار موجبات نگرانى و اعتراض
وزارت خارجه بریتانیا را فراهم آورد.
در
سال ۱۳۱۲ به دستور غلامعلی بایندر فرماندهی
نیروی دریایی ایران ناو پلنگ به بندر
باسعیدوی جزیره قشم رفته و با پایین آوردن
پرچم انگلیس، پرچم ایران را در این بندر
به اهتزاز درمیآورد.
این
اقدام، هیجان گستردهای در بحرین و ساحل
جنوبی خلیج فارس ایجاد میکند، اما
انگلیسیها نیز ساکت نمینشینند و
اعتراضات گسترده و پیاپی را علیه دولت
ایران اقامه میکنند.غلامعلی
بایندربا این حال مقاومت دستگاه سیاست
خارجی ایران منجر به خروج انگلیسیها از
باسعیدو میشود.
به
این ترتیب با وجود آزادی باسعیدو، بخش
دیگری از خاک ایران یعنی بحرین کماکان در
اشغال نظامی انگلیس باقی مانده و بایندر
موفق به تداوم سیاستهای خویش نمیشود.
غلامعلی
بایندر در سال ۱۳۱۵ در مقام اولین فرمانده
نیروی دریایی نوین ایران به درجه ناخدایکمی
(سرهنگی)
نایل
آمد و در سال ۱۳۱۹ به درجه دریاداری
(سرتیپی)
رسید
و برابر مقرارت ارتش، از تاریخ یک روز قبل
از شهادت به درجه دریابانی (سرلشکری)
نایل
شد.
غلامعلی
بایندر فرزند خانوادهای بود که دارای
۵ فرزند پسر بودند.
برادر
بزرگتر وی به نام غلامحسین بایندر که
او هم از افسران تحصیلکرده نیروی دریایی
بود، ۱۱ سال پس از شهادت غلامعلی در سمت
سومین فرمانده نیروی دریایی ایران منصوب
شد. ۳
برادر کوچکتر شهید دریابان غلامعلی
بایندر که آنها هم از افسران برجسته ارتش
ایران بودند به ترتیب عبارت بودند از:
سرتیپ
مهندس نصرالله بایندر (پسر
سوم خانواده)،
شهید سرهنگ هوایی اسدالله بایندر (پسر
چهارم خانواده)
و
شهید ناوسروان مهندس دریایی یدالله بایندر
(پسر
پنجم خانواده).
نحوه
شهادت دریابان غلامعلی بایندر
شهید
بایندر که ۴۸ ساعت قبل از شهادت علاوه بر
مسوولیت فرماندهی نیروی دریایی، به سمت
فرماندهی کل منطقه جنوب خوزستان نیز منصوب
شده بود و تیپ مستقل مرزی را تحت امر داشت
در ساعت ۴ بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰، با
شنیدن صدای انفجار، با سرعت از منزل خارج
و با استفاده از قایق موتوری و زیر آتش
مسلسل نیروهای مهاجم انگلیسی، خود را به
مقر فرماندهی رسانده و پس از صدور دستورات
لازم به افسران ستاد و فرماندهان، به
تلگرافخانه رفته و گزارش وقایع و هجوم
نیروهای انگلیسی را به تهران و اهواز
مخابره میکند.
آنگاه
با حضور در قرارگاه گردان مرزی، عدهای
را مامور مقاومت در برابر مهاجمین کرده
و خود که مسلح به یک قبضه تفنگ برنو بود
به اتفاق سروان ولیالله مکرینژاد که
معاون فرمانده گردان یکم هنگ ۸ توپخانه
بود با اتومبیل و از راه خشکی عازم خرمشهر
شد، تا ستاد فرماندهی عملیات را در منطقه
حفار(که
از لحاظ نظامی موقعیت مناسبی داشت و بیش
از ۲ قبضه توپ ۱۰۵م.م
و گروهی سرباز در آنجا مستقر بودند)
تشکیل
دهد.
اما
چند دقیقه بعد از حرکت، با نیروهای موتوریزه
مهاجمین انگلیسی مواجه و در حین مقاومت
و جنگ و گریز با آنان در شرایطی که تلاش
میکردند تا با استفاده از پستی و بلندیهای
منطقه، خود را به نهر جاسبی برسانند با
رگبار مسلسل متجاوزان انگلیسی در حوالی
پاسگاهی نزدیک بیسیم خرمشهر به شهادت
رسیدند.
بایندر
در روزگار نوجوانى دارای علایق ملى
و سیاسى بود.
از
این رو، زمانى که در مدرسه نظام
مشیرالدوله تحصیل مىکرد، داخل
فعالیتهای سیاسى شد و همراه با چند
تن از همکارانش چون عبدالله هدایت
(بعدا
ارتشبد) و
رزم آرا (بعدا
سپهبد و نخستوزیر)
به
عضویت حزب سوسیال دموکرات درآمد.
دریادار
بایندر با توجه به اقامت چند ساله
در کشورهای اروپایى به زبانهای
انگلیسى، فرانسه، ایتالیایى و ترکى
تسلط داشت و به این زبانها به
خوبى تکلم مىکرد.
وی
مردی اهل مطالعه و تحقیق و نویسنده
بود. در
ایام اقامتش در جنوب به تحقیقات
و مطالعات قابل توجهى درباره خلیج
فارس دست زد که نتایج برخى از
آنها را بعدا منتشر کرد.
آثار
مکتوب بایندر عبارتند:
۱٫
نقشه خلیج فارس (تهران،
۱۳۱۰ش)؛
۲٫ خلیج فارس (خرمشهر،
۱۳۱۷ش)،
۳٫ جغرافیای خلیج فارس (تهران،
۱۳۱۹ش)،
۴٫ اصول دریانوردی؛ ۵٫ آییننامههای
توپخانه در ۶ جلد، ۶٫ راهنمای ناوی،
۷٫ مقالاتى در مجله ارتش، ۸٫ دستور تیر
توپخانه سبک، ۹٫ آییننامه مشق پای
توپ کوهستانى.
مقاومت
جدی دیگر ارتش ایران در شمال صورت گرفت.
در
آن زمان، ناوسروان یدالله بایندر
مسوولیت کفالت فرماندهى نیروی
دریایى در دریای خزر را به عهده داشت.
در
سال ۱۳۲۰ به واسطه اسناد به دست آمده از
جاسوسان روسیه در ارتش ایران، متوجه
میشود که نیروهای روسیه قصد دارند با
بهرهگیری از درگیری جنوب ایران و تخلیه
نیروهای نظامی شمال، به ایران حمله کرده
و شهرهای شمالی را متصرف شوند.
او
درصدد دفاع برمیآید.
وی
ابتدا از ستاد فرماندهی در تهران کسب
تکلیف میکند.
اما
با وجود پاسخ مخابره شده مبنی بر پرهیز
از درگیری به علت کمبود نیرو و عدم توان
مقابله، یکتنه تدابیری دفاعی را اتخاذ
میکند.
بایندر
معتقد بود که اجازه نخواهد داد تاریخ
از او به عنوان یک خیانتکار یاد کند.
وی
به همراه ناویهای جوان با دست خالی،
وقتی ستاد نیروی دریایی رشت از فرماندهان
فراری خالی شده بود، جلوی بمبافکنهای
دشمن سینه سپر کردند و از شهر و میهنشان
دفاع کردند.
او
با تنها ناو جنگی که در بندر انزلی وجود
داشت بعد از ۳ روز نبرد طاقتفرسا راه
نفوذ از طریق دریا را روی ارتش شوروی مسدود
کرد. سرانجام
بعد از ۳ روز مقاومت توسط هواپیماهای ارتش
شوروی هدف قرار گرفت.
مزار
وی در بندر انزلی در محوطه گمرک بندر انزلی
است.
بخشی
از متن وصیتنامه شهید دریابان غلامعلی
بایندر
تو
ای ایرانی، که در این سرزمین پهناور زیست
می کنی و خلیج فارس را تنها به این انگیزه
که بخشی از وطن توست دوست می داری.
ای
هموطن که کرانه های سوزان خلیج فارس زادگاه
توست و این ژرفای زندگیبخش، مرواریدهایش
را نثار تو می سازد تا مزد تلاشت را از کام
کوسه ها به درآری و ماهیانش را هدیه
فرزندانت، تا قوت آنان را تامین کنی و تو
که فرسنگ ها دورتر از این دریای ایرانی،
خلیج فارس را تنها از روی نقشه جغرافیا
می شناسی.
آیا
هرگز با خود اندیشیدهای که این آب تلخ
و شور پهناور، بهترین پاسدار تاریخ تو،
شرف تو و ملیت توست؟
تو
ای ایرانی که در گوشهای از این آب و خاک
به سر می بری و به فرهنگ و تمدن اسلامی
خویش می بالی و افتخار می کنی؛ هیچ میدانی
که همین دریا، زاده فرهنگ و تاریخ و تمدن
تو بوده است؟
تو
ای ایرانی که در دامنه مفرح کوهستانها،
در کرانه های فیروزفام دریای مازندران،
در دشتهای گسترده داخل کشور زندگی می
کنی و در سایه درختانش آرامش می یابی، در
باغهای مصفایش روح خود را صفا می بخشی
و با تماشای طبیعت زیبا و دلانگیز آن
غرق در لذت می شوی...
و
همه شما که در هر منطقه، از مواهب این
سرزمین برخوردارید و آنچنان به دهکده و
یا شهرستان زادگاه خود دل بستهاید که
حتی به هنگام ضرورت نیز به زحمت قادر به
ترک آن هستید؛
هیچ
می دانید که اگر روزگاری، که هرگز چنان
روزی مباد، ایران این مرز دریایی خود را
از دست بدهد و یا نیروی لازم برای پاسداری
از آبهای آن نداشته باشد، همه ما چون
پرندهای اسیر در قفس زادگاهمان زندانی
خواهیم شد.
تو
ای ایرانی، همواره به یاد داشته باش که
اگر چنان روزی فرارسد، همه شیرینی های
زندگی در کامت شرنگ خواهد شد.
در
قفس سرزمین خود آنقدر محبوس می مانی تا
ناگزیر همه دسترنج سالیانهات، همه آنچه
را که با تحمل تلخی ها و مشقات بسیار فراچنگ
آورده ای، همه دار و ندارت را به کمترین
بها از دست می دهی و آنچه را که مورد نیاز
توست، به بهای جان به دست آوری.
پس
هرگاه که به این مرز سوزان و آذرخیز می
نگری، یا بر آبهای تلخ و شورش گذر داری
یا درباره آن سخنی می شنوی نخست بهیاد
آور که این آذر برای آن است که در جان
دشمنان ایران درگیرد و این تلخی و شوری
برای فروبردن درکام آنان است.
اگر
می خواهی سرزمین آباییت، بزرگ و سربلند
بماند و تو که فرزند و زاده این سرزمینی
از این سربلندی ببالی و افتخار کنی، اگر
می خواهی که شایسته نام ایران و قوم ایرانی
باشی، نخست این مایه زندگی خود را پاسدار
باش، این مرز محافظ را نیرو بخش و آن را
چنان که به میراث بردهای به دست آیندگان
بسپار.
منابع:
۱ـ
دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۱
۲ـ
نقش نیروی دریایی و بایندر در اخراج
انگلیسها از هنگام و باسعیدو ، نوشته
محمدعلی بهمنی قاجار، فصلنامه مطالعات
تاریخی، شماره ۲۷، زمستان ۸۸
۳ـ
در هنگامه شهریور هزار و سیصد و بیست،
بیگانگان با ما چه کردند، سیدمحمدرضا
سلامیپور، روزنامه اطلاعات، ۲۱/۶/۸۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر