دوشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۵

کتاب نقد برهان‌های وجود خدا - نوشتهٔ اردشیر پاینده

با توجه به اینکه مسأله وجود «خدا» برای بسیاری از ایرانیان و بخصوص جوانان که هنوز از پویایی فکری زیادی برخوردار هستند و مسایل محیطی هنوز آنها را در بر نگرفته که از فکر کردن ببرند مطرح است و پاسخی در جهت ابطال برهان ها برای آنها وجود ندارد، نیاز بسیاری نسبت به وجود یک مرجع کامل در نقد برهان های وجود خدا احساس می شود.

چهارشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۵

خدا گم شده است!

  اما می‌شه نه دین‌دار بود و نه بی‌دین. مثلا گفت خدا قهر کرده یا گم شده یا مدتی حضور نداره. چون خدا نمی‌دونیم مرده یا زن٬ پدر٬ مادر و خواهر برادر هم نداره مساله اندکی بغرنج می‌شه. اگر زن بود می‌گفتیم رفته خونه مامانش٬ چون مامان نداره می‌شه گفت رفته خونه دوستش. اگر مرد بود می‌شد گفت با رفیقاش زده بیرون٬ البته رفیق هم نداره لابد. البته اگر به آخوندا باشه که می‌گن خدا گم هم نمی‌تونه بشه٬ یعنی جای خدا هم تصمیم می‌گیرن...

داشتم به این مساله فکر می‌کردم که این آدمیزاد چقدر موجود خشنی است. جنگ و آدم‌کشی و آزار دیگر جاندران از باکتری گرفته تا دوزیست و پستان‌دار و بی پستان شده کار روزمره‌اش. تصور کنم که اشتباهی شده که خدا هنگام آفرینش انسان برا خودش در نوشابه باز می‌کنه و می‌گه فتبارک الله احسن الخالقین!

البته این برا اون کسانی هست که به خدا ایمان دارند٬ بی‌دین و ایمان‌ها هم که خدایی ندارند. اما می‌شه نه دین‌دار بود و نه بی‌دین. مثلا گفت خدا قهر کرده یا گم شده یا مدتی حضور نداره. چون خدا نمی‌دونیم مرده یا زن٬ پدر٬ مادر و خواهر برادر هم نداره مساله اندکی بغرنج می‌شه. اگر زن بود می‌گفتیم رفته خونه مامانش٬ چون مامان نداره می‌شه گفت رفته خونه دوستش. اگر مرد بود می‌شد گفت با رفیقاش زده بیرون٬ البته رفیق هم نداره لابد. البته اگر به آخوندا باشه که می‌گن خدا گم هم نمی‌تونه بشه٬ یعنی جای خدا هم تصمیم می‌گیرن.

از ما دربه‌درتر و بدبخت‌تر باور کنید خود خداست. نه پدری٬ نه مادری٬ نه رفیقی٬ نه آشنایی. تو اون آسمون به اون بزرگی بیچاره تنها. اومد تنهایی‌اش رو پر کنه آدم رو درست کرد که اون نالوطی از ثانیه اول رکب زد. یعنی شما باور می‌کنید خدای قهار و جبار که از یک رکعت نماز نخونده شما نمی‌گذره٬ از دو دره بازی آدم که اونو با دست خودش آفریده بگذره؟

البته اگه به آخوندا باشه که می‌گن خدا دست هم نداره! یعنی با چیزش آدم رو درست کرده؟ البته به آخوندا باشه می‌گن خدا چیز هم نداره! گیر بد موجوداتی افتادیم یعنی.

به نظر من خدا اگر البته وجود هم داشته باشه٬ موجودی است بی‌اندازه خسیس. اولا می‌گن که خدا روزی همه را می‌ده! بنده نمی‌دونم ایشان که روزی همه را می‌دن چرا پس سالی چند میلیون بچه از گرسنگی می‌میره؟ این به کنار٬ من خودم بچه بودم کلی نماز خوندم و ۶۰۰ بار اسم اینو بگو و ۵۰۰ بار اسم اون یکی رو بگو٬ کلی سینه زدم محرم که ای خدا٬ ای امام یک آتاری نو یا کومودور ۶۴ نو این خانواده بنده برا ما بخرن. یعنی به دیوار می‌گفتی این‌همه و التماس می‌کردی اثرش بیش‌تر بود.

اما مساله امام‌ها فرق داره با خدا. خدا شاید باشه و شاید هم نباشه٬ اما امام‌ها حتما وجود دارند. من خودم بیمه ابوالفضل هستم٬ حق بیمه هم نمی‌دم هیچ اتفاقی هم برام نمیفته. چیزی که مهمه تو مساله امام‌ها٬ تکراری شدنه. یعنی اگر جواب نمی‌دن به آدم تقصیر خودمونه. نباید به ائمه پیله کرد٬ گوش به حرف این آخوندا نکنید این‌ها چیو راست می‌گن که تو مسایل دینی راس گفته باشن.

امام‌ها قبل این‌که امام باشن آدم‌اند٬ و آدم ذاتش اینه که تنوع‌طلب است. از تعدد زوجات امام‌ها راحت می‌شه به این قضیه پی برد. اگر مراد می‌خواهید٬ پیله نکنید. هر کاریو از راهش باید وارد بشید. به پیر به پیغمبر٬ امام حسین از قیمه زده شده٬ نوآوری کنید محرم‌ها پیتزا بدید. یعنی امتحان کنید.

بقیه ائمه هم همون‌طوری که گفتم٬ امام حسن از شله‌زرد بدش اومده دیگه٬ لازانیا دوست داره. امام آخر هم دیگه از تولد گرفتن خسته شده٬ می‌گه بابا یکی نیست برا ما عروسی بگیره؟

والا فکر کنم خدا نیست٬ یعنی همین الان شک کردم به وجودش. این دختر بیچاره فرخنده تو افغانستان٬ آخونده مردم رو تحریک کرده بزنندش تا حد مرگ و بعد بسوزانند تا ملای حرامی برود سرجنازه‌اش نماز بخواند. یا من خرم یا مردمی که این بلا را بر سر وی آورده‌اند خرند یا ملا خر است٬ البته ملا خر است. اگر خدا و این ائمه اپسیلونی رحم و انصاف داشتند باور کنید افغانستان را یک‌شبه می‌کردند نروژ یا سوئد.

یکشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۵

تاريخچه هواشناسی در ايران


مطالعه و بررسی جو هميشه مورد نظر دانشمندان ايرانی بوده است ، از اين رو خيلی از دانشمندان نجوم در آثار خود بخشی را به مسائل جوی اختصاص داده اند .محمد بن ذكريای رازی ، ابن سينا ، حكيم عمر خيام ، ابوريحان بيرونی و انوری شاعر معروف از شخصيتها و دانشمندان ايرانی بوده اند كه پيرامون پديده های جوی مطالبی در آثار خود به يادگار گذاشته اند .

فعاليتهای منظم هواشناسی اولين بار با اندازه گيری عناصر جوی توسط سفارتخانه های انگليس و روس در تهران و مناطق نفت خيز جنوب كشور شروع شد كه اين اطلاعات صرفاً به بايگاني كشورهای مربوطه منتقل شده و احتمالاً در برنامه های تحقيقاتی آنها مورد استفاده ويژه قرارگرفته است. درس هواشناسی در سال ۱۲۹۸ در برنامه درسی مدرسه برزگران منظور شد كه اين درس توسط معلمان فرانسوی تدريس می شد و در همان محل اولين سكوی هواشناسی احداث شد كه در آن دمای هوا و رطوبت نسبی و ميزان بارندگی اندازه گيری می گرديد . اين ايستگاه در سال ۱۳۳۰۸ كامل شد و اكثر عناصر جوی را ديده بانی می كرد بتدريج در اثر نياز شديد بخشهای كشاورزی و آبياری تعدادی ايستگاه نيز بر حسب ضرورت در نقاط مختلف كشور تاسيس گرديد كه مسؤوليت آن با بنگاه مستقل آبياری وابسته به وزارت كشاورزی وقت بود . بعد از جنگ جهانی دوم نيروهای متفقين برای سلامت پرواز هواپيماهـای خودی واحد كوچك هواشناسی داير كردند كه نيازهــــای هواشناسی بخش هواپيمايی آنها را تامين می كرد در ايــــن زمان بنگاه مستقل آبياری وزارت كشاورزی اقدام به تربيت يك گروه ديده بان هواشناس نمود كه اين ديده بانان در سال ۱۳۲۷ فارغ التحصيل و در ايستگاه های هواشناسی مشغول به كار شدند. هواپيمايی كشوری نيز به علت نياز به اطلاعات جوی در فرودگاههای كشور اقدام به تاسيس ايستگاههای هواشناسی كرد . در اثر نياز شديد برنامه ريزان به آمار و اطلاعات اقليمی از نواحی مختلف كشور و ناهماهنگی در تاسيس ايستگاههای هواشناسی كه توسط بخشهای مختلف ايجاد می شد مسؤولان وقت ، تاسيس يك واحد هواشناسی مستقل در كشور را ضروری دانسته و در سال ۱۳۳۴ شمسی اداره كل هواشناسی كشور وابسته به وزارت راه تاسيس شد . اين اداره كل بعدها بصورت سازمانی مستقل زير نظر وزارت جنگ قرار گرفت كه بعد از انقلاب اسلامی مجدداً زير نظارت وزارت راه و ترابری درآمد در هنگام تشكيل اداره كل هواشناسی در سال ۱۳۳۴ تمامی ايستگاههای هواشناسی كه توسط بخشهای مختلف تاسيس شده بودند به اين اداره كل واگذار شد. ايستگاههای واگذارشده از نوع سينوپتيك ، اقليم شناسی و باران سنجی بودند كه هريك ديده بانی های مربوط بخود را انجام می دادند. در آن زمان تعداد ايستگاههای سينوپتيك ۳۴ و اقليم شناسی ۱۰۷ و باران سنجی ۱۶۰ بود . گسترش ايستگاههای هواشناسی و توسعه شبكه آن پس از انقلاب اسلامی شتاب بيشتری پيدا كرده است . در سال ۱۳۳۸ هوا شناسی ايران بعنوان يكصد و سومين عضو سازمان هواشناسی جهانی به عضويت اين سازمان جهانی درآمد.

جمعه، مهر ۳۰، ۱۳۹۵

تعریف سوسیالیسم تخیلی چیست ؟


«سوسیالیسم تخیلی» «Utopian Socialism»در فارسی به «سوسیالیسم پنداری» و «سوسیالیسم ایده آلیست» نیز برگردانده شده است واژه‌ای است که اولین بار توسط کارل مارکس (از بانفوذترین سوسیالیست‌ها که با جمع‌آوری نظرات سوسیالیست‌های قبل از خود و تحلیل وضع اقتصادی موجود در زمان خود و پیش از آن، با همکاری فرد دیگری به نام فردریش انگلس آثار مهمی را به رشته تحریر در آوردند) به سوسیالیست‌های پیش از وی اطلاق شده‌ است. وی عقیده داشت که بیشتر سوسیالیست‌های اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم انسان‌گرایانی هستند که نسبت به بهره‌کشی شدیدی که با سرمایه‌داری ابتدایی همراه بود اعتراضی بجا داشتند.
وی با وجود تحسین بسیار آن‌ها، این لقب کنایه‌آمیز را در مورد آن‌ها به کار برد و معتقد بود بیش‌تر آنان خیال‌پردازانی در جستجوی مدینه فاضله اند که امیدوارند با اتکای به خرد و شعور اخلاقی طبقه تحصیل‌ کرده، جامعه را تحول بخشند. به نظر وی بیش‌تر افراد تحصیل‌کرده اغلب اعضای طبقات بالا هستند و بدین جهت پایگاه اجتماعی، رفاه، دانش و آموزش برتر خود را مدیون امتیازات موجود در نظام سرمایه‌داری بوده و در حفظ آن کوشش می‌کنند و وجود تعداد محدودی افراد انسان‌گرا در میان آنان به تحقیق نمی‌تواند پایگاه قدرتی برای تغییر محسوب شود و برای آن‌هایی که به تحقق چنین تغییری عقیده داشتند واژه سوسیالیست‌های تخیلی را به کار برد.
در واقع سوسیالیسم تخیلی مبتنی بر احساسات است و بدون تحلیل علمی از پدیدهای اقتصادی و اجتماعی و بدون ارائه راهکارهایی مبتنی بر تحقیقات علمی برای رفع مشکلات اقتصادی و یا پیاده شدن نظام اقتصادی مورد نظر است.
قدیمی‌ترین عضو سوسیالیسم تخیلی افلاطون فیلسوف نامی یونان باستان می‌باشد او مدینه فاضله را جامعه‌ای ایده‌آلی معرفی می‌کند که مرکز ثقل آن عدالت اجتماعی است.

همچنین توماس ماروس(۱۴۷۸-۱۵۳۵)سوسیالیست انگلیسی در اثر معروف خود «اوتوپیا» جامعه‌ای را مطلوب تصور می‌کند که در آن مالکیت فردی وجود ندارد.
توماس کامپانلا که از سوسیالیست‌های ایتالیائی است جامعه اشتراکی مد نظر خود را در کتابش به نام((کشور آفتاب )) به تصویر می‌کشد که در عین حال حکومت مسیحی بر آن حاکم است و اداره آن بر عهده کشیشان می‌باشد.

سیمون دو سیسموندی(۱۷۷۳-۱۸۴۲) نیز سوسیالیست فرانسوی می‌باشد که هدف اقتصاد کلاسیک یعنی حداکثر کردن سود را مورد انتقاد قرار می‌دهد و اقتصاد رقابتی را مخصوصا در زمینه توزیع نامناسب می‌داند. زیرا سیستم توزیع در این اقتصاد موجب فقر عمومی و مازاد تولید می‌شود.او معتقد است ریشه بحران‌ها در استثمار کارگران و پیشرفت تکنولوژی است و وسیع‌ترین قشر جامعه یعنی کارگران از قدرت خرید کمی برخوردارند.
سن سیمون (۱۷۶۰-۱۸۲۵)سوسیالیست فرانسوی سوسیالیم دولتی را در قالب مذهبی پیشنهاد می‌کند.این سوسیالیسم بر پایه اخوت مذهبی و بدون دخالت روحانیت می‌باشد.مشکل اصلی اجتماع مسئله کارگری عنوان می‌شود و ریشه تمام بحرا‏‏ن‌های اجتماعی و اقتصادی در این است که جامعه فقط دو طبقه دارد.یکی تولید کننده است و دیگری بدون انجام کار از دسترنج دیگران بهرمند می‌شود.سیمون در کتابش «کندوی عسل» این دو طبقه کارگر و کارفرما را به زنبور عسل و خرمگس تشبیه می‌کند که یکی با زحمت کار می‌کند و عسل تولید می‌کند و دیگری مانند خرمگسی بدون تحمل سختی از دسترنج وی بهره می‌برد.
اگرچه سوسیالیسم تخیلی سهم چندانی در ارائه راه حل برای مشکلات اقتصادی ندارد و راه عملی پیاده کردن نظام اقتصادی سوسیالیستی را نمی‌نمایاند با این وجود با انتقاد خود از نظام اقتصادی حاکم و طرح نظام اقتصادی مبتنی بر مساوات و عدالت اجتماعی و به دور از مشکلات توزیع در نظام حاکم در نشان دادن ضعف نظام سرمایه‌داری و ایجاد واکنش در برابر این نظام بی‌تاثیر نبوده است.

سه‌شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۵

معنی رنگها


قرمز

با نمک و دوست داشتنی.مشکل پسند اما همیشه عاشق.....و اینطور به نظر می رسد که مورد محبت نیز باشید.با روحیه و بشاش اما در همان زمان می توانید بد اخلاق هم شوید قادرید با مردم بسیار خوب و با ملاطفت برخورد کنید و این همان عشقی است که می تواند در راهی که در پیش دارید همراهتان باشد.آدمهایی را که راحت صحبت می کنند دوست دارید این آدم ها باعث می شوند احساس راحتی بیشتری داشته باشید

شیری
اهل رقابت و بازی دوست.دوست ندارید ببازید ولی همیشه بشاش هستید.شما قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون بگذرانید.با دقت عشقتان را انتخاب میکنید و به سادگی عاشق نمی شوید.اما وقتی او را یافتید تا مدت های طولانی دوستش خواهید داشت.

نیلی
شما بیشتر متوجه نگاهتان هستید و استانداردهای بالایی در انتخاب عشق دارید.هر راه حلی را با دقت و تفکر انتخاب می کنید و بسیار به ندرت دچار اشتباه احمقانه می شوید. دوست دارید رهبر باشید. به راحتی می تواند دوستان جدید پیدا کنید
خاکستری
جذاب و فعال هستید. شما هرگز احساستان را پنهان نمی کنید و هرآنچه که در درونتان است آشکارمی سازیداما ضمنا میتوانید خودخواه باشید.می خواهید مورد توجه باشیدونمی خواهید و به طور نا برابر با شما رفتار شود. می توانید روز مردم را روشن کنید. شما می دانید در زمان مناسب چه بگویید و خوش اخلاق هستید
سبز
خیلی خوب با افراد تازه کنار می آیید در واقع آدم خجالتی نیستید اما گاهی اوقات با کلماتتان به عواطف مردم آسیب می رسانید. دوست دارید تا مورد توجه و علاقه کسی باشید که دوستش دارید ولی اغلب تنها هستید و به انتظار فرد مورد نظرتان می مانید

طلائی
شما می دانید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. آدم بشاشی هستید و زیاد بیرون می روید بسیار سخت می توانید شخص مورد نظرتان را پیدا کنید ولی وقتی او را یافتید تا سالیان متمادی دوباره عاشق نمی شوید


صورتی
شما همواره در تلاشید تا در هر چیزی بهترین باشید و دوست دارید به سایرین کمک کنید. اما به سادگی قانع نمی شوید دارای افکار منفی هستید و در جستجوی عشقی شورانگیز مانند آنچه در قصه هاست هستید
زرد
شما شیرین و بی گناهید مورد اعتماد بسیاری از مردم هستید. دارای رهبریتی قوی در ارتباتاط هستید. شما خوب تصمیم می گیرید و انتخاب درست در زمان مناسب می کنید. همواره در افکار داشتن روابط عاشقانه به سر می برید
خرمائی
باهوشید و می دانید چه چیزی درست است. می خواهید همه چیز را مطابق میل خود کنید که گاهی می توانید به دلیل عدم توجه به نظر دیگران مشکل ساز باشید. اما در مورد عشق صبور هستید. وقتی فرد مورد نظرتان را یافتید برایتان دشوار است فرد بهتری را پیدا کنید

نارنجی
در مورد اعمالتان مسئولیت پذیر هستید و می دانید چگونه با مردم رفتار کنید. همواره اهدافی برای دستیابی به آنها دارید و حقیقتا برای رسیدن به آنها تلاش می کنید. فردی آماده رقابت هستید. دوستانتان برایتان بسیار مهم هستند و قدر آنچه دارید را می دانید. گاهی اوقات واکنشتان زیادی شدید است و علت آن احساسی بودنتان است.
ارغوانی
اسرار آمیز هستید. به هیچ وجه خود خواه نیستید. زود و آسان نظرتان جلب می شود. روزتان با توجه به خلقتان می تواند شاد یا غمگین باشد. بین دوستانتان محبوب هستید اما می توانید دست به عمل احمقانه ای بزنید. به سادگی امور را فراموش می کنید. به دنبال شخصی هستید که قابل اعتماد باشد

لیموئی
آرام هستید اما به سادگی عصبانی می شوید. به سادگی حسادت می ورزید و در مورد چیزهای کوچک اعتراض می کنید. نمی توانید به یک کار بچسبید اما دارای شخصیتی هستید که اعتماد و علاقه همه را جذب می کنید.
نقره ای
خیال پرداز و با مزه اید. دوست دارید چیزهای جدید را بیازمایید. علاقه دارید خودسازی کنید و به سادگی می آموزید. به راحتی می توان با شما صحبت کرد و شما نصایح خوبی می کنید. وقتی موضوع دوستی است متوجه می شوید نمی توان به کسی اعتماد کرد. اما وقتی دوستان واقعی خود را یافتید تا آخر عمر به آنها اعتماد می کنید
سیاه
شما یک مبارز هستید و دارای انگیزه اید. اما تغیر در زندگی را نمی پذیرید. زمانی که تصمیمی گرفتید روی تصمیمتان تا مدتها پا می فشارید. زندگی عشقی شما نیز توأم با مبارزه است و مثل همه نیست
زیتونی

شما روشن قلب و آدم گرمی هستید. همراه خوبی برای فامیل و دوستانید. خشونت را نمی پسندید و می دانید چه چیزی درست است. شما بشاش و مهربان هستید و به سادگی به مردم حسادت نمی ورزید

قهوه ای
فعال و ورزشکارید. برای دیگران مشکل است که به شما نزدیک شوند. زمانی که متوجه می شوید که نمی توانید به چیزی که می خواهید دست یابید به سادگی تسلیم می شوید و آن را رها می کنید
آبی
اتکا به نفس کمی دارید و خیلی ایرادی هستید. هنرمند هستید و دوست دارید عاشق شوید. اما می گذارید عشقتان ازدستتان برود چون در این مورد از مغزتان فرمان میگیرید نه قلبتان

سرمه ای
شما جذابید و عاشق زندگی خود هستید. نسبت به همه چیز دارای احساس قوی هستید. خیلی زود گیج می شوید.زمانی که از دست شخص یا اشخاصی عصبانی می شوید برایتان مشکل است آنها را ببخشید
سفید

شما آرزوها و اهدافی در زندگی دارید. زود حسادت می ورید. نسبت به دیگران متفاوت و گاهی عجیب هستید اما همه این حالت شما را دوست دارند

جمعه، مهر ۲۳، ۱۳۹۵

رئیس علی


یه روز یه بوشهری بود...

به اسم رئیس علی فرزند رییس محمد تو سال ۱۲۶۱ ش در بوشهر به دنیا آمد. تو عصر مشروطیت ، جوانی ۲۴ ساله ، بلند همت، شجاع، در صدق و صفا كم مانند و در حب وطن و توكل به خدا ، ضرب المثل بود. اگرچه سواد و معلومات كافی نداشت ، اما پاكی و سرشت و صفات حمیده او زبانزد اطرافیان بود. رییس علی بعد از این كه قوای اشغالگر انگلیس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، با شجاعتی وصف‏ناپذیر به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شكست‏های سنگینی بر آنان وارد كرد.
رئیس علی بعد از این كه قوای انگلیس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شكست‏های سنگینی بر آنان وارد كرد.

دوشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۵

موسیقی ایرانی در دوران های صفویه، زندیه و قاجار


دوران صفویه
در دوران صفویه (۹۰۷ تا ۱۱۴۸ هجری قمری) به رغم نگاره های بازمانده مانند «چهلستون»، «عالی قاپو» و ... آگاهی چندانی از موسیقی آن دوران در دست نیست.

«فارمو» به نقل از «اولیا چلبی» اختراع «شش تار» را در دوران صفویه به «رضا الدین شیرازی» نسبت می دهد و اضافه می کند که یک گونه ساز بادی به نام «بالابان» در شیراز رایج شد، یا سازی با سه سیم به اسم «قرادوزن» که شخصی به نام «قدور فرهادی» در اصفهان ساخت و «رباب» را «عبدالله فارابی» و «قیچک» یا «غیزک» را «قلی محمد» تکمیل و اصلاح کرد.

«انیس الارواح» تالیف «کاشف الدین محمد ابراهیم یزدی» ‌و «بهجت الروح» از کتاب هایی است که احتمال می رود در دوره ی صفویه تالیف شده باشند.

در آن دوران جهانگردان بیگانه ای که به ایران آمدند، اشارات پراکنده ای در زمینه ی موسیقی آن زمان دارند که نمی تواند سیمای راستین این هنر ظریف و والا را نشان دهد. برای نمونه، «شاردن» در سفرنامه اش می گوید :

«ابوالوفا بن سعید از کسانی است که با نظام علمی موسیقی ایران آشنایی دارد و با آن که این نظام قدیمی رواج دارد اما در عمل از نظام ساده تری پیروی می شود».

جهانگردان دیگری مانند رافائل، پوله و کامفر نیز در سده ی هفدهم میلادی به ایران آمده و به رواج موسیقی در ایران اشاره کرده اند. همچنین سازهایی را که متداول بوده است نام برده اند؛ عود،‌رباب، ‌چنگ، قانون، کرنا، ‌کنگره، ‌نفیر،‌شاخ ِنفیر، کوس، نقاره، طبل، باز، دنبل، دنبک، دُهُل، دایره و سنج.

ادوارد براون، ایران شناس معروف انگلیسی !! ضمن اشاره به موسیقیدانی «ابراهیم میرزا» برادر شاه اسماعیل صفوی (اسماعیل دوم، ‌سومین فرد از سلسله ی صفوی) نام عمده ای از موسیقیدانان آن دوران را گفته است از جمله :‌«حافظ جلاجل باخزری» که ظاهرا در نواختن «چلچل» یعنی زنگ یا زنگوله مهارت داشته است، و همچنین «میرزا محمد کمانچه ای»، ‌«شهسوار چهارتاری» ،‌«میرزاحسین تنبوره ای» و «سلطان محمد چنگی» زیرا در قدیم هر موسیقیدان را با نام ساز اختصاصی اش منسوب می کردند.

دوران زندیه و قاجاریه

در زمان «کریم خان زند»، بنیانگذار سلسله ی زندیه (۱۱۶۳ تا ۱۱۹۳ هجری قمری) «پری خان» شهرت داشته است. همچنان «جالانچی خان» (در تـُرکی معنی نوازنده یا سنتورزن دارد) در عهد فتحعلی شاه قاجار می زیسته و «مینا» و «زهره» که هر کدام دسته ای خنیاگر داشته اند. در دوران محمدشاه قاجار، «حاجی محمد»،‌«لـله حضور» خواننده، «زاغی تارزن» و «اکبری و احمدی ضربگیر» از هنرمندان نامدار اواخر دوران قاجاریه بوده اند.

در دوران ناصرالدین قاجار،‌ چهارمین فرد از سلسله ی قاجاریه (۱۲۶۴ تا ۱۳۱۴ هجری قمری) موسیقی درباری و به تعبیری موسیقی مجلسی، گسترش کم نظیری پیدا کرد ولی ارزش هنر تا آن حد کاستی گرفت که به موسیقیدان «مطرب» می گفتند و موسیقیدانان یا نوازندگان درباری را که ظاهرا اعتبار بیشتری داشتند «عمله طرب خانه» نامیدند.


دومین خاندان هنر

پس از «خاندان موصلی» که نخستین خاندان هنر باید نامیده شوند، خاندان هنر دیگری در تاریخ موسیقی ایران ظاهر شد که سهم بزرگی در تکوین نظام دستگاهی و تنظیم هفت دستگاه در موسیقی ایرانی دارد. سر دودمان این خاندان، «آقا علی اکبر فراهانی» فرزند شاه ولی است که «عارف قزوینی» شرحی درباره ی وی در مقدمه ی دیوان اشعارش آورده است. عارف او را تربیت یافته ی دربار ناصری می داند و می گوید بی اندازه مورد تشویق و محبت شاه بوده است.

«گوبینو»ی فرانسوی در کتاب «سه سال در ایران» می نویسد :

«‌آقا علی اکبر را نوازنده ی تار معرفی می کنند و او را تندخو می شناسند و می گویند بایستی خیلی اصرار کرد تا او را مجبور به تار زدن نمود».

و نیز می گوید اروپاییان که به موسیقی شرق هیچ توجه ای نداشته اند در موقع شنیدن ساز آقا علی اکبر دچار تاثر شده اند و گفته اند بر اثر مشاجره ای که با همسایگان درباره ی صدای ساز داشته، شب با تار مخصوص خود به نام «قلندر» به بالای پشت بام می رود و بامدادان او را مرده می یابند.

«آقا علی اکبر» برادرزاده ای به نام «آقا غلامحسین»، فرزند محمدرضا، داشت که نزد عمویش موسیقی و تار زدن را فراگرفته بود و پس از درگذشت آقاعلی اکبر سرپرستی فرزندان او را به عهده گرفت و به آن ها موسیقی و نوازندگی تار را آموخت.

«آقاحسینقلی» و «میرزاعبدالله» که فرزندان آقاعلی اکبر بودند و مایه ی اشاعه ی ردیف ها شدند، تربیت یافتگان آقاغلامحسین، پسر عموی خود بودند.

آقاحسینقلی (درگذشت ۱۳۳۴ هجری قمری) هنرمندی بود که عارف قزوینی در یادداشت های خود درباره ی وی می نویسد :

« تار هم پس از میرزاحسینقلی چراغش تقریبا خاموش شد».

ردیف آقاحسینقلی را با آن که مختصرتر از ردیف میرزاعبدالله است، پرکارتر و زیباتر توصیف کرده اند که قسمتی از آن (بخشی از شور و ماهور) را شادروان «موسی معروفی» به نت درآورده است.

به علاوه، در سفری که استاد به پاریس داشته اند، صفحاتی از ماهور، سه گاه، شور، همایون رهاب و ... پر کرده اند که با تار تنها یا تکنوازی است و می تواند نموداری از هنر این هنرمند والامقام باشد.[۱]

یادگار آقاحسینقلی، برادران شهنازی بوده اند؛ علی اکبر، عبدالحسین و محمدحسن که «علی اکبر شهنازی» با استفاده از آموزش های پدر و عمویش؛ میرزاعبدالله، به عنوان معروف ترین استاد تار شناخته و مشهور شد.

میرزاعبدالله فرزند دیگر آقاعلی اکبر فراهانی در تار و سه تار استاد بود. بخشی از ردیف دستگاه چهارگاه او را شادروان «علی نقی وزیری» که مدتی شاگرد وی بوده اند از روی پنجه استاد به نت درآورد که تمام یا قسمتی از آن از بین رفته است ولی خوشبختانه چند صفحه گرامافون از آثار او ضبط شده است.[۲]

میرزاعبدالله دو پسر و دو دختر داشته که همگی ذوق موسیقی را از پدر به ارث برده بودند. «احمد عبادی» کوچک ترین فرزند میرزاعبدالله که در سال ۱۳۷۲ هجری خورشیدی درگذشت از نوازندگان زبردست و مشهور سه تار دوران معاصر به شمار می رفت.

پانوشت ها :

۱. خالقی، ۱۳۳ / ۱ و سپنتا ۴۹ تا ۵۰.

۲. سپنتا ۴۴ تا ۴۸.

بن نوشت :

تاریخ موسیقی ایران - تقی بینش

پایگاه پژوهشی آریابوم

پنجشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۹۵

بیسکویت سوخته


زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویت ها شده است!

در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.

یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد.
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت: مادر تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند .
خود من در بعضی موارد بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش میکنم.

اما در طول این سال ها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایداردرک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد.

این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است، هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر،خواهر یا دوستی!

کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید آن را پیش خودتان نگهدارید.

بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود!!!

دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۹۵

زندگینامه غلامعلی بایندر

غلامعلی بایندر، فرزند دوم مرحوم علی‌اکبر بایندر (پدر ۳ شهید) از تیره ترکان آق‌قویونلو (بایندریه) در سال ۱۲۷۷ در تهران دیده به جهان گشود.
وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پایان رساند و سال ۱۲۹۹ از مدرسه نظام مشیرالدوله با درجه ستوان‌دومی فارغ‌التحصیل شد.

بایندر پس از دریافت اولین نشان نظامی خود در اردوکشی مازندران، به خاطر شرکت در جنگ با «سیمیتقو» و ابراز شجاعت و نبرد با نیروهای متجاوز روسیه (در شمال کشور) به دریافت نشان ذوالفقار که بالاترین نشان ارتش بود، مفتخر شد.
ناوشکن شهید بایندر

سپس خرداد ۱۳۰۲به فرانسه اعزام شد و تا سال ۱۳۰۷، طی مدت ۵ سال، دوره‌های دانشکده توپخانه «پوآتیه» و دانشکده تکمیلی«مونتن بلو» و دانشگاه جنگ فرانسه را با موفقیت طی و به کشور مراجعت کرد.
سال ۱۳۱۰ و در شرایطی که با درجه سرگردی مسوولیت فرماندهی هنگ توپخانه لشکر یک مرکز را عهده‌دار بود، برای تشکیل نیروی دریایی ایران به همراه یک گروه ۲۰۰ نفری جهت آموزش به ایتالیا عزیمت و پس از خاتمه آموزش به همراه ناوهای خریداری شده جدید به کشور مراجعت و نیروی دریایی نوین ایران را در آب‌های گرم خلیج همیشه فارس، عملیاتی کرد.
وی‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ ایران‌ در ۱۳۱۰شمسی‌ به‌ سمت‌ کفیل‌ فرماندهى‌ نیروی‌ دریایى ‌جنوب‌ منصوب‌ و عازم‌ آنجا شد. حضور بایندر در این منصب برای پاسداری از حریم مرزهای آبی ایران بخصوص اروندرود اهمیت زیادی داشت.
اروندرود در مقاطع زیادی از تاریخ، کانون اختلافات بین ایران با همسایگان غربی بود. براساس آخرین قرارداد منعقده بین ایران و پادشاهی عثمانی (قبل از استقلال عراق) مربوط به پروتکل ۱۲۹۲ هجری شمسی(مطابق با ۱۹۱۳ میلادی) و تحدید حدود ۱۹۱۴ میلادی بود که طی آن برای نخستین بار اروندرود، از دهانه آن و به طول ۸۱ کیلومتر به دولت عثمانی واگذار و ورود اتباع ایرانی به اروندرود به منزله ورود به خاک عثمانی تلقی می‌شد تا این که دولت ایران پس از استقلال عراق و به رسمیت شناختن دولت آن کشور، طی یادداشتی به جامعه بین‌الملل و دولت عراق اعلام کرد که قراردادهای منعقده با دولت عثمانی از نظر ایران فاقد اعتبار است.
متعاقب این اعلام نظر روابط ۲ کشور رو به تیرگی گذاشت و مذاکرات فی‌مابین آغاز شد. دولت انگلیس که نقش عمده‌ای در استقلال عراق داشت به منظور تأمین منافع گوناگون خود در هند و تسلط بر خلیج فارس، با گماردن یک افسر انگلیسی به سمت رئیس بندر بصره و ایجاد زمینه حضور وی در جلسات متشکله بین ۲ دولت ایران و عراق، عملا با دستیابی ایران به امتیاز حاکمیت مشترک در اروندرود مخالفت کرد که نتیجه آن صدور عهدنامه جدیدی در سیزدهم تیر ماه ۱۳۱۶ (مطابق با ۱۹۳۷ میلادی) بین ایران و عراق بود.
در عهدنامه اخیر که باز هم با نفوذ استعمارگرانه انگلیس تدوین شده بود، خط تالوگ (خط عمیق رودخانه) در بخش کوچکی از مسیر اروندرود به‌عنوان مرز مشترک معین شده و بقیه خط مرزی در حد کم‌عمق ساحل ایران منظور و مقرر شد که ظرف مدت یک سال قراردادی جهت تشکیل اداره مشترک اروندرود تنظیم و به امضای طرفین برسد.
رضا شاه پس از پذیرش عهدنامه و بدان جهت که در قرارداد اخیرالذکر امتیازات بیشتری از دست ندهد طی حکمی فرمانده وقت نیروی دریایی (ناخدایکم غلامعلی بایندر) را به عنوان نماینده دولت ایران در امور دریایی، به وزارت امور خارجه معرفی کرد.
از ماموریت‌های‌ مهم‌ بایندر در این‌ منصب‌ سفر به‌ جزیره تنب‌ همراه‌ گروهى‌ از افراد نیروی‌ دریایى‌ در سال ۱۳۱۳شمسی‌ بود. او ضمن‌ بازدید از آنجا رسما به‌ مقامات‌ نیروی‌ دریایى‌ انگلیس‌، مستقر در تنب‌ اعلام‌ کرد که‌ این‌ جزیره‌ بخشى‌ از ایران‌ است. وی‌ با این‌ کار موجبات‌ نگرانى‌ و اعتراض‌ وزارت‌ خارجه بریتانیا را فراهم ‌آورد.
در سال ۱۳۱۲ به دستور غلامعلی بایندر فرماندهی نیروی دریایی ‏ایران ناو پلنگ به بندر باسعیدوی جزیره قشم رفته و با پایین آوردن پرچم انگلیس، ‏پرچم ایران را در این بندر به اهتزاز درمی‌آورد. این اقدام، هیجان گسترده‌ای در بحرین و ساحل جنوبی ‏خلیج فارس ایجاد می‌کند، اما انگلیسی‌ها نیز ساکت نمی‌نشینند و اعتراضات گسترده و پیاپی را علیه دولت ‏ایران اقامه می‌کنند.غلامعلی بایندربا این حال مقاومت دستگاه سیاست خارجی ایران منجر به خروج انگلیسی‌ها از باسعیدو می‌‌شود.
به این ترتیب با وجود ‏آزادی باسعیدو، بخش دیگری از خاک ایران یعنی بحرین کماکان در اشغال نظامی انگلیس باقی مانده و ‏بایندر موفق به تداوم سیاست‌های خویش نمی‌شود.
غلامعلی بایندر در سال ۱۳۱۵ در مقام اولین فرمانده نیروی دریایی نوین ایران به درجه ناخدایکمی (سرهنگی) نایل آمد و در سال ۱۳۱۹ به درجه دریاداری (سرتیپی) رسید و برابر مقرارت ارتش، از تاریخ یک روز قبل از شهادت به درجه دریابانی (سرلشکری) نایل شد.
غلامعلی بایندر فرزند خانواده‌ای بود که دارای ۵ فرزند پسر بودند. برادر بزرگ‌تر وی به نام غلامحسین بایندر که او هم از افسران تحصیلکرده نیروی دریایی بود، ۱۱ سال پس از شهادت غلامعلی در سمت سومین فرمانده نیروی دریایی ایران منصوب شد. ۳ برادر کوچک‌تر شهید دریابان غلامعلی بایندر که آنها هم از افسران برجسته ارتش ایران بودند به ترتیب عبارت بودند از:
سرتیپ مهندس نصرالله بایندر (پسر سوم خانواده)، شهید سرهنگ هوایی اسدالله بایندر (پسر چهارم خانواده) و شهید ناوسروان مهندس دریایی یدالله بایندر (پسر پنجم خانواده).

نحوه شهادت دریابان غلامعلی بایندر
شهید بایندر که ۴۸ ساعت قبل از شهادت علاوه بر مسوولیت فرماندهی نیروی دریایی، به سمت فرماندهی کل منطقه جنوب خوزستان نیز منصوب شده بود و تیپ مستقل مرزی را تحت امر داشت در ساعت ۴ بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰، با شنیدن صدای انفجار، با سرعت از منزل خارج و با استفاده از قایق موتوری و زیر آتش مسلسل نیروهای مهاجم انگلیسی، خود را به مقر فرماندهی رسانده و پس از صدور دستورات لازم به افسران ستاد و فرماندهان، به تلگرافخانه رفته و گزارش وقایع و هجوم نیروهای انگلیسی را به تهران و اهواز مخابره می‌کند.
آنگاه با حضور در قرارگاه گردان مرزی، عده‌ای را مامور مقاومت در برابر مهاجمین کرده و خود که مسلح به یک قبضه تفنگ برنو بود به اتفاق سروان ولی‌الله مکری‌نژاد که معاون فرمانده گردان یکم هنگ ۸ توپخانه بود با اتومبیل و از راه خشکی عازم خرمشهر شد، تا ستاد فرماندهی عملیات را در منطقه حفار(که از لحاظ نظامی موقعیت مناسبی داشت و بیش از ۲ قبضه توپ ۱۰۵م.م و گروهی سرباز در آنجا مستقر بودند) تشکیل دهد.

اما چند دقیقه بعد از حرکت، با نیروهای موتوریزه مهاجمین انگلیسی مواجه و در حین مقاومت و جنگ و گریز با آنان در شرایطی که تلاش می‌کردند تا با استفاده از پستی و بلندی‌های منطقه، خود را به نهر جاسبی برسانند با رگبار مسلسل متجاوزان انگلیسی در حوالی پاسگاهی نزدیک بی‌سیم خرمشهر به شهادت رسیدند.
بایندر در روزگار نوجوانى‌ دارای‌ علایق‌ ملى‌ و سیاسى‌ بود. از این‌ رو، زمانى‌ که‌ در مدرسه نظام‌ مشیرالدوله‌ تحصیل‌ مى‌کرد، داخل‌ فعالیت‌های‌ سیاسى‌ شد و همراه‌ با چند تن‌ از همکارانش‌ چون‌ عبدالله‌ هدایت‌ (بعدا ارتشبد) و رزم‌ آرا (بعدا سپهبد و نخست‌‌وزیر) به‌ عضویت‌ حزب‌ سوسیال‌ دموکرات‌ درآمد.
دریادار بایندر با توجه‌ به‌ اقامت‌ چند ساله‌ در کشورهای‌ اروپایى‌ به‌ زبان‌های‌ انگلیسى‌، فرانسه‌، ایتالیایى‌ و ترکى‌ تسلط داشت‌ و به‌ این‌ زبان‌ها به‌ خوبى‌ تکلم‌ مى‌کرد. وی‌ مردی‌ اهل‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ و نویسنده‌ بود. در ایام‌ اقامتش‌ در جنوب‌ به‌ تحقیقات‌ و مطالعات‌ قابل‌ توجهى‌ درباره خلیج‌ فارس‌ دست‌ زد که‌ نتایج‌ برخى‌ از آنها را بعدا منتشر کرد.
آثار مکتوب‌ بایندر عبارتند‌: ۱٫ نقشه خلیج‌ فارس‌ (تهران‌، ۱۳۱۰ش‌)؛ ۲٫ خلیج‌ فارس‌ (خرمشهر، ۱۳۱۷ش‌)، ۳٫ جغرافیای‌ خلیج‌ فارس‌ (تهران‌، ۱۳۱۹ش‌)، ۴٫ اصول‌ دریانوردی‌؛ ۵٫ آیین‌نامه‌های‌ توپخانه‌ در ۶ جلد، ۶٫ راهنمای‌ ناوی، ۷٫ مقالاتى‌ در مجله ارتش، ۸٫ دستور تیر توپخانه سبک‌، ۹٫ آیین‌نامه مشق‌ پای‌ توپ‌ کوهستانى‌.
مقاومت جدی دیگر ارتش ایران در شمال صورت گرفت. در آن زمان، ناوسروان‌ یدالله‌ بایندر ‌ مسوولیت‌ کفالت‌ فرماندهى‌ نیروی‌ دریایى‌ در دریای‌ خزر را به عهده‌ داشت. در سال ۱۳۲۰ به واسطه اسناد به دست آمده از جاسوسان روسیه در ارتش ایران، متوجه می‌شود که نیروهای روسیه قصد دارند با بهره‌گیری از درگیری جنوب ایران و تخلیه نیروهای نظامی شمال، به ایران حمله کرده و شهرهای شمالی را متصرف شوند.
او درصدد دفاع برمی‌آید. وی ابتدا از ستاد فرماندهی در تهران کسب تکلیف می‌کند. اما با وجود پاسخ مخابره شده مبنی بر پرهیز از درگیری به علت کمبود نیرو و عدم توان مقابله، یک‌تنه تدابیری دفاعی را اتخاذ می‌کند. بایندر معتقد بود که اجازه نخواهد داد تاریخ از او به عنوان یک خیانتکار یاد کند.
وی به همراه ناوی‌های جوان با دست خالی، وقتی ستاد نیروی دریایی رشت از فرماندهان فراری خالی شده بود، جلوی بمب‌افکن‌های دشمن سینه سپر کردند و از شهر و میهن‌شان دفاع کردند. او با تنها ناو جنگی که در بندر انزلی وجود داشت بعد از ۳ روز نبرد طاقت‌فرسا راه نفوذ از طریق دریا را روی ارتش شوروی مسدود کرد. سرانجام بعد از ۳ روز مقاومت توسط هواپیماهای ارتش شوروی هدف قرار گرفت. مزار وی در بندر انزلی در محوطه گمرک بندر انزلی است.

بخشی از متن وصیتنامه شهید دریابان غلامعلی بایندر
تو ای ایرانی، که در این سرزمین پهناور زیست می کنی و خلیج فارس را تنها به این انگیزه که بخشی از وطن توست دوست می داری. ای هموطن که کرانه های سوزان خلیج فارس زادگاه توست و این ژرفای زندگی‌بخش، مرواریدهایش را نثار تو می سازد تا مزد تلاشت را از کام کوسه ها به درآری و ماهیانش را هدیه فرزندانت، تا قوت آنان را تامین کنی و تو که فرسنگ ها دورتر از این دریای ایرانی، خلیج فارس را تنها از روی نقشه جغرافیا می شناسی. آیا هرگز با خود اندیشیده‌ای که این آب تلخ و شور پهناور، بهترین پاسدار تاریخ تو، شرف تو و ملیت توست؟
تو ای ایرانی که در گوشه‌ای از این آب و خاک به سر می بری و به فرهنگ و تمدن اسلامی خویش می بالی و افتخار می کنی؛ هیچ می‌دانی که همین دریا، زاده فرهنگ و تاریخ و تمدن تو بوده است؟
تو ای ایرانی که در دامنه مفرح کوهستان‌ها، در کرانه های فیروزفام دریای مازندران، در دشت‌های گسترده داخل کشور زندگی می کنی و در سایه درختانش آرامش می یابی، در باغ‌های مصفایش روح خود را صفا می بخشی و با تماشای طبیعت زیبا و دل‌انگیز آن غرق در لذت می شوی... و همه شما که در هر منطقه، از مواهب این سرزمین برخوردارید و آنچنان به دهکده و یا شهرستان زادگاه خود دل بسته‌اید که حتی به هنگام ضرورت نیز به زحمت قادر به ترک آن هستید؛
هیچ می دانید که اگر روزگاری، که هرگز چنان روزی مباد، ایران این مرز دریایی خود را از دست بدهد و یا نیروی لازم برای پاسداری از آب‌های آن نداشته باشد، همه ما چون پرنده‌ای اسیر در قفس زادگاهمان زندانی خواهیم شد.
تو ای ایرانی، همواره به یاد داشته باش که اگر چنان روزی فرارسد، همه شیرینی های زندگی در کامت شرنگ خواهد شد.
در قفس سرزمین خود آنقدر محبوس می مانی تا ناگزیر همه دسترنج سالیانه‌ات، همه آنچه را که با تحمل تلخی ها و مشقات بسیار فراچنگ آورده ای، همه دار و ندارت را به کمترین بها از دست می دهی و آنچه را که مورد نیاز توست، به بهای جان به دست آوری.
پس هرگاه که به این مرز سوزان و آذرخیز می نگری، یا بر آب‌های تلخ و شورش گذر داری یا درباره آن سخنی می شنوی نخست به‌یاد آور که این آذر برای آن است که در جان دشمنان ایران درگیرد و این تلخی و شوری برای فروبردن درکام آنان است.
اگر می خواهی سرزمین آباییت، بزرگ و سربلند بماند و تو که فرزند و زاده این سرزمینی از این سربلندی ببالی و افتخار کنی، اگر می خواهی که شایسته نام ایران و قوم ایرانی باشی، نخست این مایه زندگی خود را پاسدار باش، این مرز محافظ را نیرو بخش و آن را چنان که به میراث برده‌ای به دست آیندگان بسپار.

منابع:
۱ـ دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۱
۲ـ نقش نیروی دریایی و بایندر در اخراج انگلیس‌ها از هنگام و باسعیدو ، نوشته محمدعلی بهمنی قاجار، فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۲۷، زمستان ۸۸
۳ـ در هنگامه شهریور هزار و سیصد و بیست، بیگانگان با ما چه کردند، سیدمحمدرضا سلامی‌پور، روزنامه اطلاعات، ۲۱/۶/۸۵