موقعیت
سوقالجیشی ایران و برخورد
آری از وضعیت بازرگانی مناسب، منابع طبیعی و ذخایر عظیم انرژی، همواره در سدههای اخیر مورد توجه بیگانگان بوده و در برهههائی به دخالت آنان در اوضاع داخلی میهنمان انجامیده است. اتخاذ سیاست بیطرفی بهعنوان مناسبترین گزینه در برهه جنگ جهانی اول و همچنین اهمیت استراتژیک ایران از نگاه قدرتهای بزرگ، نیاز به تحلیل دارد:
آری از وضعیت بازرگانی مناسب، منابع طبیعی و ذخایر عظیم انرژی، همواره در سدههای اخیر مورد توجه بیگانگان بوده و در برهههائی به دخالت آنان در اوضاع داخلی میهنمان انجامیده است. اتخاذ سیاست بیطرفی بهعنوان مناسبترین گزینه در برهه جنگ جهانی اول و همچنین اهمیت استراتژیک ایران از نگاه قدرتهای بزرگ، نیاز به تحلیل دارد:
قدرتهای
بزرگ در ایران
در
آغاز تاجگذاری آخرین شاه قاجار،
ابوالقاسمخان ناصرالملک (نایب
السطنه) که
به ”دیپلمات مکار“ شهره بود، اندکی پیش
از آغاز جنگ جهانی اول، پادشاه جوان را
تنها گذاشت و رهسپار خارج از کشور گردید.
باور
عدهای از محققان آن است که او در برابر
مشکلات عدیده ناشی از پیچیدگیهای سیاسی
آن دوره و زمانه، خود را باخت.
هر
چند رجال هوشمندی چون ناصرالملک که مدتی
را در دانشگاه آکسفورد انگلستان، در کنار
لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا، تحصیل
کرده بود، به روشنی با گرفتاریها و
بحرانهای پس از بر تخت سلطنت نشستن شاه
جوان و عواقب آن آشنائی داشت و افزون بر
آن به این موضوع مهم پی برد که جهان در
آستانه یک دگرگونی قرار گرفته است.
از
اینرو به منظور دور ماندن از فتنههای
داخلی راه خروج از کشور و عزیمت به اروپا
را برگزید.
در
چنین شرایطی ”کار مداخله بیگانگان در
امور داخلی ایران بهجائی رسیده بود که
روسها در قزوین و در تبریز از مردم مالیات
میگرفتند و مانع اعزام نمایندگان
آذربایجان به مجلس شورای ملی شدند و
انگلیسها در مقابل وام محقری گمرک بوشهر
را تصرف نموده و عواید آن را تصاحب
میکردند.“
از
منظر برخی رجال سیاسی کشور، رقابت قدرتهای
بزرگ در ایران در دورانی سودمند ارزیابی
میشد، چرا که این تضاد و درگیری منافع
به تعادل و توازن و حفظ یکپارچگی ملی
میانجامید و میهن را از غلتیدن در
گردابها و توفان حوادث مصون نگاه میداشت
و فرصت تنفس فراهم میآورد و اینکه شاید
وقتی دیگر امکان تصمیمگیری مناسب حاصل
آید. به
هر جهت با این رقابت ”گاهی یکی مانع
تجاوزات دیگری میشد.
لکن
گاهی هم باعث مسابقه در سلب حقوق ایران و
تحصیل امتیازات مضره میشد.“
زمانی
هم دخالت و اعمال نفوذ بیگانگان با گروکشی
در صورت عدم اعطاء وام و امتیازات ویژه
همراه بود.
کانون
قدرت و مرکز ثقل تصمیمگیریهای سیاسی
نیز انگاری به شکل صوری و ظاهری داخل کشور
بود. تلگراف
زیر که از سروالتر تاونلی، فرستاده ویژه
وزیر مختار انگلیس در ایران به سرادوارد
گری، وزیر امورخارجه انگلیس به تاریخ ۵
دسامبر ۱۹۱۲م/۳
آذر ۱۲۹۱ش/
۲۵
ذیحجه ۱۳۲۰ق ارسال شده است، چشماندازی
از فضای سیاسی آندوره را هویدا میسازد:
”وزیر
امورخارجه دیروز مرا اطلاع داد که کابینه
قبول نموده است که امتیازات خطوط آهن را
بدهند. جناب
معظم مرا اطلاع داد که اگر دولتین رضا به
تجدید کابینه حالا بدهند، او مرا میتواند
اطمینان بدهد که تمام امتیازاتی که تقاضا
شده، داده خواهد شد.“
این
در حالی بود که دولتمردان در اوقاتی نیز
با سکوتهای مصلحتآمیز خود دست قدرت
دیگر را در آشکار کردن تعدیات و تجاوزات
خود باز میگذاشتند تا در پی آن خود نیز
به نان و نوائی برسند.
بیشک
رقابت قدرتهای تراز اول آندوره در
ایران، در ابعاد تجاری و بازرگانی، اقتصادی
و ارضی، سیاسی و استعماری جدی بود.
روسیه
میخواست با تسلط بر ایران اندکاندک
خود را به سواحل جنوبی کشورمان و پس از آن
اقیانوس هند نزدیک سازد تا از این استفاده
کند و در ضمن به منظور رقابت با انگلیس از
راه دریا بهره جوید.
”ایران
برای انگلستان بهمنزله یکی از حلقههای
محکم زنجیز امپراتوری محسوب میشد.“
و
از ابعاد مختلف نگاه دولتمردان این کشور
به رفتار و فعل و انفعالات حاکمیت و رقیبان
دیگر دوخته شده بود.
اعلان
بیطرفی
موضعگیری
سیاسی مناسب در پی آغاز جنگجهانی اول
در کشورمان، اتخاذ رویه بیطرفی و اعلام
آن بود.
عدهای
از رجال که در میان آنان میتوان به
مویدالاسلام کاشانی، مدیر روزنامه
حبلالمتین اشاره کرد، از هواداران
”بیطرفی مثبت“ بودند.
از
نظر کاشانی، رجال ایران باید با هوشمندی
از رقابت انگلیس و روس در کشورمان بهره
برند. به
این منظور آنان میبایست بیدار و آگاه
باشند و مملکت را آرامآرام از لاک فشار
قدرتهای بزرگ آندوره بهدر آورند و
به سمت استقلال سوق دهند.
سرادوارد
گری، وزیر خارجه انگلیس بهرهمندی
دولتمردان ایرانی از رقابت انگلیس و روسیه
را رهیافت به فرصت مغتنم برای تنفس در
آوردگاه سیاست، برمیشمرد.
فرصتیکه به زعم عدهای از آن بهنحو مطلوب و قابل قبول استفاده نشد. ”ایران خوش نداشت تفاهمی بین بریتانیا و روسیه برقرار باشد. در گذشته، وجود خصومت میان دو دولت قدرتمند را کلید رمز مصون ماندن خویش یافته بود و عادت کرده بود که یکی را به جان دیگری بیندازد و از این راه برای خود فرصت تنفس دست و پا کند.“ السون، در رساله دکتری خود با عنوان ”روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول“، به موضع دولتهای ایران در خلال جنگجهانی اول“، به موضع دولتهای ایران در خلال جنگجهانی اول پرداخته و چنین نتیجهگیری میکند که در طول این مدت ـ که شانزده کابینه سر کار آمد ـ سیاست آنها بهطور قابل توجهی تداوم یافت.
وی در مورد دیپلماسی ویژه دولتهای ایران در این مدت معتقد است: ”سیاست دولتهای ایران طی جنگ، در وهله اول نگهداری از بیطرفی ایران و اخراج قوای بیگانه بود؛ آنگاه که بیطرفی معنای خود را از دست داد، بهدلیل احتیاج مبرم به پول، ناچار موراتوریوم و تشکیل پلیس جنوب پذیرفته شد. سپس ایران کوشید از طریق انعقاد قراردادی با انگلیس (روسیه از صحنه خارج شده بود) استقلال ایران و تمامیت ارضی آن را تثبیت کند.“ ناگفته نماند عناصر تندرو و رادیکالی نیز بودند که با اتخاذ موضع بیطرفی مخالفت میکردند. به باور این قبیل افراد، اتخاذ خطمشی بیطرفی هیچ رهاورد و ثمری برای ایران به ارمغان نداشت. برجستهترین وجه این ناسازگاری در یادداشتهای سیدضیاءالدین طباطبائی در روزنامه رعد، مشاهده میشد.“ به هر روی، دولتمردان و سیاستمداران ایران در دوره اشغال با تکیه بر بیطرفی اعلان شده، جریان امور را پیش بردند تا آسیب کمتری به این مرز و بوم وارد آید و بیش از آن مملکت صدمه و زیان نبیند.
فرصتیکه به زعم عدهای از آن بهنحو مطلوب و قابل قبول استفاده نشد. ”ایران خوش نداشت تفاهمی بین بریتانیا و روسیه برقرار باشد. در گذشته، وجود خصومت میان دو دولت قدرتمند را کلید رمز مصون ماندن خویش یافته بود و عادت کرده بود که یکی را به جان دیگری بیندازد و از این راه برای خود فرصت تنفس دست و پا کند.“ السون، در رساله دکتری خود با عنوان ”روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول“، به موضع دولتهای ایران در خلال جنگجهانی اول“، به موضع دولتهای ایران در خلال جنگجهانی اول پرداخته و چنین نتیجهگیری میکند که در طول این مدت ـ که شانزده کابینه سر کار آمد ـ سیاست آنها بهطور قابل توجهی تداوم یافت.
وی در مورد دیپلماسی ویژه دولتهای ایران در این مدت معتقد است: ”سیاست دولتهای ایران طی جنگ، در وهله اول نگهداری از بیطرفی ایران و اخراج قوای بیگانه بود؛ آنگاه که بیطرفی معنای خود را از دست داد، بهدلیل احتیاج مبرم به پول، ناچار موراتوریوم و تشکیل پلیس جنوب پذیرفته شد. سپس ایران کوشید از طریق انعقاد قراردادی با انگلیس (روسیه از صحنه خارج شده بود) استقلال ایران و تمامیت ارضی آن را تثبیت کند.“ ناگفته نماند عناصر تندرو و رادیکالی نیز بودند که با اتخاذ موضع بیطرفی مخالفت میکردند. به باور این قبیل افراد، اتخاذ خطمشی بیطرفی هیچ رهاورد و ثمری برای ایران به ارمغان نداشت. برجستهترین وجه این ناسازگاری در یادداشتهای سیدضیاءالدین طباطبائی در روزنامه رعد، مشاهده میشد.“ به هر روی، دولتمردان و سیاستمداران ایران در دوره اشغال با تکیه بر بیطرفی اعلان شده، جریان امور را پیش بردند تا آسیب کمتری به این مرز و بوم وارد آید و بیش از آن مملکت صدمه و زیان نبیند.
پیگیری
دعاوی ایران از ماجرای نقض بیطرفی و
اشغال کشور و آسیب فراوانی که از این حیث
حاصل شد، حداقل انتظاری بود که ایرانیان
از احمدشاه در سفرش به فرنگ، که در اوایل
۱۳۳۸ق انجام گرفت، توقع داشت، هر چند این
خواست ملی هرگز محقق نشد و سلطان جوان در
آن حیص و بیص اختلاف با وثوقالدوله بر
سر انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ میگرفت:
”کسانیکه
پول گرفتهاند تصدیق کنند، من هرگز تصدیق
نخواهم کرد.“
در
تبیین انگیزه مخالفت احمدشاه با قرارداد
۱۹۱۹ دیدگاههای متفاوتی بیان شده است.
به
باور برخی، تنها اقدام بارز احمدشاه
مخالفتش با همین قرارداد کذائی بود.
از
نظر این عده احمدشاه در سفر خود به فرنگ،
در لندن هنگام حضور در مهمانی لرد کرزن،
له یا علیه قرارداد موضعی نگرفت و اظهار
داشت: ”باید
این قرارداد به مجلس شورای ملی ارجاع شده،
به صحه برسد“ و در برابر فشار وثوقالدوله،
نصرتالسطنه و حتی ناصرالملک درباره این
مخالفت با گفتن ”کار خودت را ضایع کردی“،
ایستادگی کرد و به همین دلیل انگلیسیها
کینه وی را به دل گرفتند و برای او خط و
نشان کشیدند که عاقبت به برکناریاش از
تاج و تخت سلطنت انجامید.
جواد
شیخالاسلامی در سلسله مقالات خود با
عنوان ”سیمای حقیقی احمدشاه قاجار بعد
از گذشت نیمقرن“ به این دغدغه تاریخی
میپردازد که ”میخواهیم به کمک اسناد
و مآخذ معتبر تاریخی این نکته را روشن
کنیم که آیا این آخرین پادشاه سلسله قاجار،
همچنان که طرفدارانش در آوردهاند، به
حقیقت فدای مخالفتش با قرارداد شد یا
اینکه خود باطناً مایل به کنارهگیری از
سلطنت ایران بود و عجله داشت که هر چه
زودتر از تحمل این بار شریف (ولی
سنگین و پرمسئولیت)
خلاص
شود.“
آوردهاند
که احمدشاه در این مورد گفته است:
”اگر
در سویس کلمفروشی کنم، بهتر است تا در
چنین مملکتی پادشاه باشم.“
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر