جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۹۳

عکسی از اولین بوسه سینمای ایران


ویدا قهرمانی در سال ۱۳۳۴ زمانی که ۵ یا ۶ فیلم بیشتر در داخل ایران ساخته نشده بود، وارد سینما شد.
سال ششم دبیرستان شاهدخت بود که رفت جلوی دوربین ساموئل خاچیکیان و نقش مقابل ناصر ملک مطیعی را بازی کرد. در آن زمان بازیگری برای دختری که نه خواننده بود و نه هنرپیشه تئاتر، به هیچ وجه مناسبت نداشت. فیلم هم یک شروع و پایان هالیوودی داشت. اولش با صحنه شوخی و بازی دختر و پسری که روی زمین دراز کشیده بودند شروع می شد و آخرش هم با یک بوسه طولانی تمام می شد. این در واقع اولین بوسه سینمای ایران بود.

چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۳

داستان های عجیب آخوند مظفرالدین شاه


استخاره چاره ساز آخوند مقرب مظفرالدین شاه
آخوند مقرب مظفر الدین شاه که بسیار نیز به وی معتقد بوده است. بعضی تاریخ نویسان داستان‌های عجیبی را از این روحانی نقل کرده اند که تمییز و تشخیص، درستی از نادرستی این روایات تاریخی مبرهن نیست. ولی یا از روی حسد و کینه نقل شده و یا واقعا این مرد یک روحانی نمای زبردست بوده که توانسته دل از شاه ببرد و از کسوت مقدس روحانیت برای خود دکان درست کرده و ثروتی به هم زند.

داستان نقل شده به شرح زیر است:
«هر وقت هوا بنای رعد و برق را می‌گذاشت شاه فوراً در قعر اطاق پستوئی که به هیچ جا روزنه نداشت و تاریک بود مخفی شده فورا عقب سید بحرینی و پسرهایش می‌فرستاد و از ترس زیر عبای سید بحرینی قرار می‌گرفت و دست به دامان آنها می‌شد، الله و لبیک می‌گفت. آنها یاجدا یاجدا می‌گفتند و شاه مثل همان ابر بهاری گریه می‌کرد و مشغول نذورات و بخشش می‌شد».
تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه در خاطراتش در باره باورهای مظفرالدین شاه و نقش سید حسین بحرینی، روحانی مورد اعتماد شاه قاجار می‌نویسد: «این برادر عزیز من از رعد و برق٬ خیلی ترسناک و معتقد به جن و پری و موهومات بوده است و این سید [بحرینی] در زمان انقلاب هوا و تیرگی رعد و برق البته باید در حضور باشد و شروع به خواندن اسم اعظم و آیات نماید و به اصطلاح در مقابل طبیعت واقع باشد. مبادا خدای نخواسته صدمه به وجود مبارک اعلیحضرت همایونی وارد شود و به مناسبت همین خدمت بزرگی که نسبت به اعلیحضرت می‌نمود فوق العاده دارای مرحمت و حقوق گزافی بود».

مظفرالدین شاه و ترس عجیب و غریب
عین السلطنه، ابعاد جالب و کمتر گفته شده ای را از ترس عجیب و غریب مظفرالدین شاه و بهره مندی سید بحرینی از مرحمت شاهانه و مواهب ملوکانه بازگو می‌کند: «... خودش می‌گفت [در سفر اروپا] راه آهن هر وقت از تونل می‌گذشت، من دَمَر زیر نیمکتها می‌افتادم و جلوی چشم خودم را با دستمال می‌گرفتم گوش خود را با انگشت می‌گرفتم تا رد شود و من نصفه عمر می‌شدم. وقتی که از پل رودخانه عبور می‌کرد همین کارم بود. امان از وقتی که کشتی خواستم بنشینم و انگلیس بروم تمام تنم می‌لرزید، هوش نداشتم در یکی از اطاقهای کوچک آنقدر دمَر روی زمین افتادم تا کشتی به ساحل رسید.
یک روز در اسب دوانی طهران میان چادر نشسته بود که نظام دفیله می‌کرد ابری در آسمان پیدا شد و یک غرشی کرد. هنوز هم این مطلب به مردم درست معلوم نشده بود شاه فی الجمله تکانی خورد. صدای دوم شاه تکان شدیدتری به خود داد جمعی که از واقعه مسبوق بودند فوراً گفتند نقلی نیست می‌گذرد. رنگ از روی شاه پریده بود. باز آسمان صدا کرد این دفعه شاه از روی صندلی برخاست مثل دیوانه‌ها به این سمت و آن سمت چادر نگاه می‌کرد تا پناهی بجوید. باز نزدیکش رفته و قدری آرامش کردند. مردم همه به همدیگر نگریسته کم کم مطلب به همه معلوم شد. الحمدلله صدای رعد موقوف شد والا دفیله و سان قشون بالاخره اسب دوانی برهم خورده بود.
هر وقت در طهران رعد و برق می‌شد یا باد شدید می‌آمد تمام سکنۀ طهران متذکر شده به هم می‌گفتند ‌ها بخت رو به سید آورد، چقدر پول بگیرد. دیگری می‌گفت کاش من یک ساعت جای او بودم. آن یکی می‌گفت طاقه شال است که حالا می‌برد. انگشتر است که حالا می‌گیرد. برحسب اتفاق یا اقبال سید گفته بود در آن چند سال اول سلطنت شاه بسیار هم در طهران رعد و برق شد بی اندازه هم مهیب و شدید بود».

 
عین السلطنه و سید بحرینی
خاطرات عین السلطنه، اطلاعات جالب دیگری از سید حسین بحرینی، روحانی کوتاه قد و چاقی که با چشمانی ریز و درخشان و چهره‌ای سبزه و متمایل به زرد، به سرعت توانست به مدد ترس موهوم و خرافه گرایی مظفرالدین شاه، در دستگاه حکومت او جایی برای خود دست و پا کند، به دست می‌دهد: «سید اصلا بحرانی است و من وقتی که شیراز رفتم معلوم شد. بحران قریۀ کوچکی است در گرمسیرات فارس. طلبه فقیری بود از گرسنگی طهران آمد و از طهران تبریز رفت. خودش را بحرینی قلمداد و محض آن که غریب بود کسان ولیعهد به او التفاتی کردند و خدمت ولیعهد بردند روضه خوان شد و کم کم ترقی کرد. بعد از سلطنت دیگر برای شاه هم روضه نمی‌خواند. پسرش می‌خواند. بسیار هم بدنفس آدمی ‌بود. کسانی که در شیراز و طهران در ایام فقر و فلاکتش از او کمک و یاری کرده بودند وقتی که نزدش می‌آمدند و اظهار آشنائی می‌کردند گردن نمی‌گرفت و امتناع می‌کرد. این را هم من در شیراز باز شنیدم در طهران هم هرگز نشد عریضه ای از کسی به شاه بدهد، یا انعامی ‌احسانی از شاه برای فقیری، ضعیفی، درمانده ای بگیرد. هر وقت شاه به دیگران نذر می‌کرد، این آدم زن و دختر خودش را می‌گفت لخت شوند لباس پاره پاره بپوشند و نذورات را به آنها می‌داد و صبح برای شاه قسم می‌خورد فلان پول یا فلان پارچه را به کسی دادم که لخت و عریان بود و نان شب نداشت».
«این سید از دولت سر این رعد و برق صاحب یک اعتبار و احترام و جبروتی بود که بازدید علمای بزرگ بزرگ و شاهزادگان و وزرای محترم [نیز] هرگز نمی‌رفت. به قدری شال، انگشتر، طلا، نقره، خز، سنجاب، پول شاه به او داده بود که خانۀ او صندوقخانۀ او مخزن جواهرات و اشیاء قدیمی‌شده بود. قریۀ نهاوند قزوین را به او بخشید که سالی سی هزارتومان منافع می‌بردند. میرزا ابوالقاسم خان مباشر آنجا [،] حاکم قزوین را نوکر خود حساب نمی‌کرد. خانه مرحوم حاجی حسین خان را در دروازه دوشان تپه برایش خرید».
«سید سه پسر داشت دو معمم یکی کلاهی، هر کس روزنامه خاطرات شاه را به اروپ [اروپا] خوانده باشد همه جا دیده که پس از بالها، مهمانیها، «آقا سیدحسین روضۀ خیلی خوبی خوانده» ذکر شده است. سیدحسین با کلاه و فکل و کراوات در میان راه آهن روضه‌ها خوانده شاه و امیر بهادر جنگ و متملقین دیگر در حضور مهماندارها و فرنگیها گریه‌ها، ناله‌ها، ندبه‌ها کرده اند که صدای آنها به قول روضه خوانها به کربلا رسیده. بصیرالسلطنه پسر دیگرش پیشخدمت مخصوص بود. [قریۀ] شادمهان قزوین را به او بخشید. در فوت مظفرالدین شاه علی التحقیق هشتاد هزار تومان پول نقد در بانک داشت سوای جواهرات و اشیاء قیمتی دیگر. سید و پسرانش دارای دو سه کرور ملک و پول و جواهر و سایر چیزها فعلاً هستند».

استخاره چاره ساز سید!
شاید خواندنی‌ترین بخش از نقش سید بحرینی در دربار مظفرالدین شاه، حکایت استخاره معروف سید در بازگرداندن امین السلطان از تبعید قم و تعیین دوباره او به عنوان صدراعظم است.
«امین‌السلطان پس از برکناری به حالت تبعید و تحت‌الحفظ رهسپار قم شد. اما شاه یکسال و نیم پس از برکناری امین‌السلطان، امین‌الدوله ‌را بی‌کفایت و نالایق تشخیص داد و در تعیین صدراعظم جدید مستاصل گردید. او میان حاج محسن خان مشیرالدوله سفیر سابق ایران در عثمانی که مدتی ریاست شورای وزیران را بر عهده داشت،‌ میرزا عبدالوهاب نظام الملک والی فارس و وزیر عدلیه بعدی و همچنین میرزاعلی‌اصغر خان امین‌السلطان صدراعظم برکنار شده و تبعیدی در شک و تردید بود که کدام یک لایق‌ترند.
در این میان طرفداران امین‌السلطان که بسیاری از درباریان نیز از آن جمله بودند به تلاش افتادند تا شاه را به گزینش نامبرده و بازگرداندن وی از قم متقاعد سازند. شاه پذیرفت که میان نظام‌الملک،‌ مشیرالدوله و امین‌السلطان یکی گزینش شوند. او تاکید کرد که طبق رفتارش پدرش (ناصرالدین شاه) باید به استخاره متوسل شود و هیچ کس را برای انجام این مسئولیت دینی لایق‌تر از «سیدعلی اکبر بحرینی» نمی‌دانست.


اطرافیان شاه به سرعت با بحرینی تماس گرفته و موضوع درخواست شاه را به اطلاع وی رساندند. آنان سپس در یک تبانی با بحرینی از یکسو و همچنین با تشریفاتچی‌هائی که همواره پشت سر شاه می‌ایستادند از جانب دیگر، تلاش کردند تا نقشه خود را در جریان استخاره به پیش ببرند.
ترتیب استخاره چنین داده شد که «حکیم‌الملک» پشت صندلی شاه بایستد، تا اسمی ‌را که شاه داخل قرآن می‌گذارد، ببیند. سیّد بحرینی هم حین انجام تشریفات استخاره،‌ به بالا بنگرد و از اشارة‌ مثبت و یا منفی حکیم‌الملک تکلیف را بداند.
روز موعود فرا رسید و مجلس استخاره در نارنجستان بلور که بنایی مستقّل و زیبا و در جنوب غربی دیوانخانه واقع بود، منعقد گردید... شاه بالای صندلی قرار گرفت و گفت تا آقای بحرینی را به حضور بخوانند. او مردی کوتاه قد و سمین (چاق) بود و چشمانی ریز و درخشان و چهره‌ای سبزه متمایل به زرد داشت. او بسم‌الله گویان و ذکرکنان با ترتیبی خاصّ به حضور آمد. شاه به او گفت: آقا، بیایید روبروی من بنشینید که امر مهمی ‌در پیش است و از خداوند راه می‌خواهیم.
سیّد بحرینی برابر شاه روی قالیچه به زمین نشست. شاه نام یکی از افراد مورد نظر را که بر ورقهای جداگانه نوشته و به پشت روی میز گذاشته شده بود برداشته،‌ میان اوراق قرآن قرار داد و به دست آقا سپرد.
سیّدبحرینی با آداب تمام قرآن را بوسیده،‌ به خواندن دعای لازم پرداخت و در پایان ذکر، سر را به آسمان بلند کرد،‌ سوی حکیم‌الملک نگریست و او سر را با علامت منفی بالا برد. آقا قرآن را گشود و پس از مطالعه سربرآورده،‌ عرض کرد: آیه‌ نهی است و راه نمی‌دهد.
شاه ورقة دوّم را لای کلام‌الله نهاد و باز اشاره‌ حکیم‌الملک کار خود را کرده، آیه نهی آمد. بار سوّم که نام امین‌السلطان میان اوراق مقدّس رفت، سر حکیم‌الملک به علامت اثبات به زیر آمد و سیّدبحرینی گفت: قربان،‌ آیه ‌امر است و بهتر از این نمی‌شود.
شاه بدون اینکه سخن گوید اوراق را درهم ریخت و بار دیگر نام امین‌السلطان را از میان آنها برداشته،‌ لای قرآن نهاد. این مرتبه نیز اشاره‌ حکیم‌الملک فهماند که باید آیه امیر بیاید و چنین شد.
شاه نفسی برآورده خیالش راحت شد و گفت: معلوم می‌شود که خداوند این‌طور خواسته که باز او بیاید. فی‌المجلس امر کرد تا صدراعظم معزول را از گوشة عزلت قم بار دیگر به صدارت بخوانند».

مآخد:
۱- شرح حال رجال سیاسی و نظامی‌معاصر ایران، باقر عاقلی، جلد دوم، انتشارات گفتار.
۲- روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، جلد پنجم، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، چاپ اول ۱۳۷۷، نشر اساطیر ایران، ص ۴۰۷۸.
۳- خاطرات تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه).
۴- روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزا سالور)، جلد پنجم، به کوشش مسعود سالور، ایرج افشار، چاپ اول ۱۳۷۷، نشر اساطیر ایران، صص ۴۰۷۹ و ۴۰۸۰.
۵- همان، صص ۴۰۷۸ و ۴۰۷۹.
۶- همان، ص ۴۰۷۸.
۷- همان، ص ۴۰۷۸.
۸- هزار و یک حکایت تاریخی، محمود حکیمی.
در انتها آشنا شوید با تعدادی از فتواهای شگفت انگیز شرعی اواخر دوره قاجاریه تا کنون و دلايل ابطال آنان! دانستن معلوماتی پیرامون این قشر زالو صفت خالی از لطف نیست.
- استفاده از آب لوله کشی حرام و غیرشرعی است.
علت: چون کر نیست!
* البته بعد فهمیدند چون جاری است، پس حرام نیست.
- استفاده از دوش حمام، حرام و غیرشرعی است.
علت: امکان غسل ارتماسی با آن وجود ندارد!
* البته چون زور حکومت پهلوی برای رعایت بهداشت چربید، مجبور شدند غسل ترتیبی را اختراع کنند و دوش از حرام بودن درآمد.
- استفاده از لامپ برق حرام و غیرشرعی است.
علت: به سبب امکان انجام شب نشینی های طولانی، باعث می شود که مومنین، از نماز صبح غافل شوند!
* البته بعدها، با پول هنگفتی که حاج امین الضرب، صاحب کارخانه برق به علما داد برق حلال شد! اما کارخانه برق مشهد در سال ١٩١١ میلادی به تحریک علما و روسها توسط ملت سلحشور مشهد در آتش سوخت.
- استفاده از کله قند، حرام و غیرشرعی است. (افراطیون مذهبی شایعه ساخته بودند از استخوان مردگان الک شده و کله قند روسی درست می شود!!)
علت: نپرداختن وجوه شرعی، توسط واردکننده قند!
"پر واضح است که پرداخت وجوهات، موجب گردید تا قند حلال گردد، البته به این شرط که قبل از خوردن، آن را در چای غسل کنند".
- استفاده از ماشین لباسشویی حرام و غیرشرعی است.
علت: لباس های نجس، لباس های پاک را نجس می کنند!
- در سال ١٣٤٢ خورشیدی در جریان انقلاب سپید علما گفتند رأی دادن بانوان خلاف شرع است!
- علما ساخت راه آهن را در دوره ناصری خلاف شرع و حرام اعلام کرده بودند.
علت: ملاعلی کنی آن را راه تسلط کفار می دانست.
- خوردن گوشت ماهی خاویاری حرام است!
علت: انحصار گرفتن صید این ماهی ارزشمند.
- بازی شطرنج حرام است!
علت: در روایتی ساختگی آمده بود که امویان شطرنج بازی می کردند.
- استفاده از ویدئو حرام و غیرشرعی بود.
 
علت: چون افکار پاک ملت سلحشور با دیدن فیلمهای مستهجن خراب می شد. با ازدیاد آن و آمدن ماهواره و نت دیگر این حرام حلال شد.
 

شنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۳

ناسیونالیسم (ملی‌گرایی، ملت‌ باوری) چیست و چه تعریفی دارد ؟

 
ملی‌گرایی، ملت‌باوری، یا ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است، يعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» می‌خوانند. آگاهی ملی، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری، شور، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیل‌ دهنده ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها و عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی، اخلاقی، و به طور کلی فرهنگ) است و گاه موجب بزرگداشت مبالغه‌ آمیز از آنها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌های می‌شود.
به صورت کلی به جریان اجتماعی‌ـــ ‌سیاسی ِ راست‌گرایی گفته می‌شود که می‌کوشد با نفوذ در ارکان سیاسی کشور در راه اعتلا و ارتقای اساسی باورها، آرمان‌ها، تاریخ، هویت، حقوق و منافع ملت گام بردارد. این جریان با محور قرار دادن منافع ملت به عنوان نقطهٔ گردش تمامی سیاست‌های خارجی و داخلی، باعث جهش‌های تکاملی و سرعت بخشیدن به حرکت روبرشد ملل در رسیدن به تمدن جهانی می‌شود.
ناسیونالیسم، در تضاد با باور نوینی است که جهان‌میهنی (انترناسیونالیسم) نام دارد و طرفدار یکی شدن همهٔ مرزها و از میان رفتن مفهوم امروز «کشور» است. ناسیونالیسم با ارائه و بنیان مفاهیمی مانند «عشق به میهن» و یا «ملت‌پرستی» به جنگ با باورهای انترناسیونالیستی رفته و می‌کوشد کاستی‌های پدید آمده‌ از کارشکنی‌های سیستم‌ها و اشخاص «جهان‌میهن» را برطرف سازد.
ناسیونالیسم در سیاست‌ معمولاً به‌عنوان یک زیرمجموعه‌ برای دیگر باورهای همسو شناخته می‌شود و قابلیت ارتجاع به «راست و چپ» را داراست. (برای نمونه ناسیونال‌ سوسیالیسم، یا ناسیونال‌ دموکراسی) ناسیونالیسم شالوده‌ای برای خواست با هم زیستن واحدهای سیاسی و قومی است و متضمن این اندیشه‌ است که فرمانروایان و شهروندان بهره مند از همزیستی در این واحد سیاسی فرضی متعلق به یک تبار قومی (Ethnos) هستند. احساسات ملی ریشه در اندیشه ساخت جامعه‌ای با هویت زبانی، مذهبی، و روانشناختی مبتنی بر تصور خویشاوندی کهن اعضای یک گروه قومی فرضی است. تصور ذهنی این جامعه از واقعیتهای تاریخی آن نیز اهمیت بیشتری دارد. از اینرو گروهی از پژوهشگران به پیروی از ماکس وبر ملت را «بزرگترین گروهبندی مردم معتقد به دارای نیای مشترک» تعریف کرده‌اند. ملتها بر اساس گستره سرزمینی نیز تعریف شده‌اند. در انسان شناسی بررسی هویت قومی مردم نه تنها به فرهنگ بلکه به محیط فیزیکی پدید آورنده آن فرهنگ در طی قرنها یا حتی هزاران سال پیش توجه می‌شود. منتسکیو اصل جغرافیا را برای تعریف خود از فرهنگ مورد استفاده قرار می‌داد. شرایط ژئوفیزیکی و اقلیم به شدت بر راه و روش معیشت مردمان و راه و رسم زندگانی شان تاثیر گذار بوده‌اند. این عوامل حتی در فلکلور و روانشناسی مردم نیز موثر بوده‌اند.
 
علت رواج ناسیونالیسم
مهم ترین عامل رشد ملی گرایی ایجاد یک آرمان و هویت برای ملل بود. انسان بدون آرمان نمی تواند زندگی کند. در قرون وسطی آرمان مسیحیت در اروپا رواج داشت. با تضعیف کلیسا عملا چیزی وجود نداشت که موجب رستاخیز مردم شود و آنان را در برابر دشمنان متحد گرداند. عامل دیگر دادن انگیزه به سربازان و تقویت روحیه آنان برای فداکاری در راه میهن بود. دیگر این که ناسیونالیسم کمک شایانی به بهبود اقتصاد هر کشور می کرد. وقتی مردم یک کشور تنها کالای ملی بخرند در نهایت سود آن به همه ی جامعه می رسد.
پرچم داران ناسیونالیسم
روسو و مونتسکو از نخستین پیامبران شبه مذهب ناسیونالیسم بودند. ناپلئون رشد این ایده را سرعت بخشید تا آن جا که ناسیونالیسم حتی از دموکراسی و آزادی خواهی هم زودتر در مشرق زمین توسعه یافت. قرن ۱۹ را باید عصر طلایی ملی گرایی نامید زیرا جفرسون و پین ناسیونالیسم آمریکایی را پایه گذاری کردند. در انگلیس بنتام و گلادستون ناسیونالیسم انگلیسی را به اوج رساندند. در ایتالیا گریبالدی و مزینی که از بزرگ ترین تئورسین های مکتب ناسیونالیسم بودند قد علم کردند. ویکتور هوگو در فرانسه و بیسمارک در آلمان از پرچمداران به نام ملی گرایی بودند.
ناسیونالیسم در خاورمیانه
در کشور های اسلامی ملی گرایی در قرن ۱۹ ظهور کرد. مصر و ترکیه پیشتاز بودند. ناپلئون شخصاَ مؤسسه ای با نام بنیاد مصر بنیاد کرد که هدفش تقویت مصری گرایی بود. در همین راستا باستان شناسانی مانند کلو، سریزی، لینان و روسه به مصر اعزام شدند. سیلوستر دوساسی و برخی دیگر از پژوهشگران فرانسوی نیز درباره ی عظمت تمدن فراعنه کتاب ها نوشتند.
در پی این دسته ای از روشن فکران به وجود آمد که به پرچم داری قومگرایی مصری تأکید داشتند. رفافه طه طاوی(۱۸۷۳-۱۸۰۱) ناسیونالیسم مصری را مطرح کرد.پیشتاز دیگر در ناسیونالیسم مصری یعقوب یصنوع بود. طه حسین و لطفی السید نیز به سرکردگی حزب وفد در سیاست مصر نفوذ فراوان یافتند. نحاس پاشا و بسیاری دیگر از سیاست مداران ملی گرا بودند.ترکیه از کشور هایی است که از ملی گرایی متأثر شد. برنارد لوییس معترف است که سه نفر الهام بخش ناسیونالیسم ترک بودند. آرترلملی داوید (۱۸۱۱-۱۸۳۲) با کتابی به نام بررسی های مقدماتی که پیرامون برتری نژاد ترک بر عرب و سایر ملل شرقی نوشته شده بود؛ شدیداَ احساسات ناسیونالیستی ترک ها را شعله ور ساخت. داوید لئون کهن در سال ۱۸۹۹ کتابی به نام دیباچه ای بر تاریخ آسیا منتشر کرد و در ملی گرایی ترک سهم به سزایی داشت.
ولی کسی بیش از دیگران در ایجاد ناسیونالیسم ترک و عرب نقش داشت ارمنوس ومبری (۱۹۱۸-۱۸۳۲) بود که درباره ی احیای ملت ترک کتاب های بسیاری منتشر کرد. در نتیجه نهضت ناسیونالیستی «ترکان جوان» ایجاد گردید که به توران بزرگ و اعتقاد به برتری نژادی ترک معتقد بودند و انقلاب ۱۹۰۸ و عزل سلطان عبدالحمید را باعث گردیدند. همین ها بودند که با حس جاه طلبی عثمانی را به ورطه ی جنگ جهانی اول کشانیدند و تیر خلاص را بر امپراتوری پوسیده عثمانی وارد ساختند.
پس از مصر، لبنان و سوریه پیشتاز عربی گری بودند. پایگاه عمده ی پان عربیسم مسیحیان عرب بودند.
یکی از بارز ترین نمونه ها نجیب عازوری است که در سال ۱۹۰۴ کتابی به نام بیداری ملت عرب منتشر کرد. وی در پاریس ماهنامه ای به نام استقلاب عرب منتشر می ساخت که با همکاری اروژن یونگ صورت می گرفت. یونگ در کتابی با نام قیام عرب قوم گرایی عرب را مورد ستایش قرار داد. غیر از عازوری مسیحیانی مانند پطرس بستانی، ناصف الیزحی، ابراهیم الیزحی، نوفل نوفل، سلیم نوفل، میخائیل شمحاده، سمعان کلهون، جرجیس فیاض، رسلان و مشیقه که وابستگان استعمار بودند تلاشی گسترده در احیای ملی گرایی عربی داشتند.سرانجام شریف حسین قیام ملی عربی را آغاز کرد و امپراتوری عثمانی تجزیه شد. 

چهارشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۳

ملیت حضرت آدم و حوا

روزی مریدی بر شیخ عیان گشته و اذعان بداشت که یا شیخ ،آیا در باب ملیت حضرت آدم و حوا ، تفحص گشته ؟

برخی آنان را انگلیسی و برخی فرانسوی میدانند ؟!!!!

شیخ که به تازگی از سفر بازگشته بود، دستی برمحاسن کشید و گفت: وقتی که نه لباسی برای پوشیدن و نه خانه ای برای سُکنی داشته اند و تنها آذوقه آنان یک سیب بوده که خوردن آن هم جُرم محسوب میشده و با این همه مصیبت باز هم فکر میکردند در " بهشت " ساکن هستند، بطور قطع الیقین " ایرانی " بوده اند.

مرید از این ظرافت سخن، گريبان خویش بصورت ضربدری دریده و سر به بیابان نهاد.

سعید ذبیحی

یکشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۳

آداب نشست و برخاست در فرهنگ ایران


آداب نشستن و برخاستن در فرهنگ ارزشمند ایران با شکوه بسیار انجام میشود, چنانکه هر ایرانی برای پیوند داشتن و رفت و آمد با دیگران باید این آداب شکوهمند را فراگرفته و در زندگی خویش به کار گیرد. فرهنگ ایران همواره و در همه زمینه ها سرشار از آزرم (احترام) و مهرورزی است و نمونه ای از این آزرم را در آداب نشست و برخاست ایرانیان میتوان دید.
ایرانیان هرگز پشت به یکدیگر نمی نشینند :
ایرانیان در گفتمان ها و جلسه ها و حتی نشست ها و میهمانی های خانوادگی هیچگاه پشست به یکدیگر نمی نشینند. چرا که این را یک کار زشت و ناپسند می دانند و از آن خودداری می کنند. حتی اگر یک نفر روی سخنش با دیگران باشد و با شما همسخن نباشد هم نمیتواند به شما پشت کرده و با دیگران مشغول سخن شود. اگر به ناچار کسی مجبور شود پشت به دیگری بنشیند حتما از وی پوزش خواسته و کمی خود را به سمتی دیگر میکشد تا به گونه ای از وی پوزش خواهی کند. در این هنگام جمله ی معروف " گل پشت و رو ندارد " از زبان دیگری جاری میشود که در واقع پاسخی است به پوزش خواهی او .گفتنی است ایرانیان در میهمانی ها و نشست های خانوادگی پای خود را نیز دراز نمی کنند چرا که این کار ناپسند قلمداد میشود.
ایرانیان به هنگان خوردن خورش(غذا) چهار زانو مینشینند:
از دیرباز در ایران مرسوم بوده است که در هنگام خوردن خورش همه افراد خانواده باید به دور سفره خورش بنشینند و خوردن را آغاز کنند. در این هنگام هیچ کس نمی تواند به گونه ای ناشایست یعنی حالتی خوابیده و کج بنشیند چراکه این کار وی بی شرمی ( بی احترامی ) به دیگر افراد خانواده و همچنین به سفره خورش قلمداد خواهد شد. بنابراین همه افراد باید به صورت "چهارزانو" نشسته و به خوردن مشغول شوند. پس از خوردن نیز هر یک از افراد باید از آشپز که معمولا مادر خانواده میباشد سپاسگزاری کنند و به وی مانده نباشید بگویند.
برخاستن جلوی دیگران :
در یک میهمانی اگر فرد یا گروهی تازه اندر شوند همه میهمانانی که از پیش آمده بودند از جای خود برمی خیزند و به آنان خوش آمد می گویند و گاهی نیز روی یکدیگر را میبوسند و تا زمانی که میهمانان تازه بر زمین ننشسته اند میهمانان پیشین نیز نخواهند نشست. در این هنگام جایگاه بالا که معمولا در هر خانه و کاشانه ای این جایگاه دگرگون است را به میهمانان تازه و بزرگترها میدهند تا به گونه ای احترام و میهمان نوازی خود را نشان دهند. در هنگام خداحافظی و رفتن نیز صاحبخانه و دیگر میهمانان برخواسته و با میهمانانی که آهنگ رفتن دارند خداحافظی می کنند.

پنجشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۹۳

طریقه صحیح شستشوی دستان برای پیش گیری از انتقال ویروس ابولا از طریق دستان

 
از آنجا که بیماری ابولا بسیار خطرناکی است و توسط مایعات بدن منتشر می شود٬ دانستن شستن صحیح دست که مدام با اشیایی که دیگران با آن تماس دارند بسیار با اهمیت است. در این تصاویر طریقه صحیح شستشوی دستان دیده می شود که معمولا در مراکز پزشکی آموزش داده می شود. دیدن آن خالی از لطف نیست.

سه‌شنبه، مهر ۲۲، ۱۳۹۳

۷ راه تقویت مغز

مهم نیست مغز ما چقدر قدرتمند است، آنچه اهمیت دارد، این است که بدانیم این عضو نیاز به جبران و احیای خود دارد تا بتواند قالب و توانایی خود را حفظ کند.

مغز ما انسان‌ها نیز بعد از فعالیت‌های متفاوت در طول روز و یا هفته نیاز دارد تا به گونه ای انرژی از دست رفته خودش را بازیابی کند؛ بهترین راه های تقویت کردن مغز را می توانید در زیر مشاهده کنید.

بادام بخورید
بادام حافظه را تقویت می‌کند و اگر در ترکیب با شیر پیش از رفتن به رختخواب یا پس از برخاستن از خواب به هنگام صبح مصرف شود تأثیر بهتری دارد؛ بهتر است تا از بادام به صورت تازه استفاده کنید تا نتیجه بهتری بگیرید و از مصرف بادام های شور خودداری کنید.

آب سیب بنوشید
پژوهشگران دانشگاه ماساچوست لوول نشان داده‌اند که آب سیب تولید نوعی انتقال دهنده عصبی حیاتی «استیلکولین» را در مغز افزایش داده و از این طریق قدرت حافظه را نیز تشدید می‌کند.

ذهن خود را ورزش دهید
همان گونه که ورزش جسمی برای بهره مندی از یک بدن قوی و سالم ضروری است، ورزش ذهنی نیز به همین اندازه مهم است تا بتوانید ذهنی تیز و فعال داشته باشید؛ آیا تاکنون توجه کرده اید که چرا کودکان قدرت مغزی قوی تری نسبت به افراد بالغ دارند؟ چون کودکان ذهنی بازیگوش دارند و یک چنین ذهنی توان حافظه را بالا می‌برد.

برای رسیدن به چنین توانایی می توانید پازل یا جدول حل کنید، در کارهای گروهی داوطلب شوید، با دیگران تعامل کنید، به یک سرگرمی مانند مطالعه، نقاشی یا حتی دیدن پرندگان مشغول شوید، یک مهارت جدید یا یک زبان جدید بیاموزید.

مصرف مواد قندی را کاهش دهید
قند غذا نیست، بلکه شکلی از کربوهیدرات است که یک انرژی واهی تولید می‌کند؛ مصرف زیاد مواد قندی باعث بروز نشانه های عصبی و رنج آور، ضعف حافظه و دیگر اختلالات عصبی می شود؛ غذاها را بدون افزودن شکر مصرف کنید و از مصرف نوشیدنی های شیرین یا مقدار زیادی شکر یا قند با کافئین پرهیز کنید.

شب‌ها غذای سبک بخورید
خوردن غذای زیاد و سنگین در شب، باعث بروز استرس طولانی مدت و احساسی به هنگام خواب می‌شود؛ توصیه می‌شود غذای سنگین را در روز مصرف کنید که بدن تحرک بیشتری دارد.

شبها با خوردن غذای سبک میوه یا سبزی می‌توانید خواب بهتری داشته باشید؛ خواب خوب شب به معنی تقویت قوای مغز است.

قدرت تخیل خود را تقویت کنید
یونانی ها اصل خیال پردازی را برای به خاطر سپردن همه چیز یاد می‌گیرند؛ این تکنیک نیاز دارد که فرد یک تخیل واقعی و رنگی را ایجاد کند که بتوان آن را به یک موضوع یا شی خاص ارتباط داد.

اگر شما همه حواس خود شامل لامسه، بویایی، چشایی، شنوایی و بینایی را درگیر خیال پردازی کنید، می‌توانید جزییات بیشتری از یک موضوع را به یاد بیاورید؛ این کار به تقویت حافظه شما کمک می‌کند.

خشم خود را کنترل کنید
غذاهای تهیه شده از آرد سفید، مصرف زیاد نشاسته یا نان سفید، می‌تواند منجر به بروز حساسیت‌های عصبی شود؛ در نتیجه مصرف این قبیل مواد غذایی پرخاشگری و برخی از رفتارهای افسردگی را موجب می‌شود.

در عوض سبزی تازه بخورید؛ آب زیاد بنوشید و یوگا یا مدیتیشن انجام دهید تا احساسات سمی مانند خشم و استرس از شما دور شود.

یکشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۹۳

از دماغ فيل افتاد

نوح به هنگام وقوع طوفان به اتفاق پيروان و همراهان داخل کشتی شد و به فرمان الهی از هر نوع حيوان و جانور نيز جفتی نر و ماده به کشتی برد تا نسلشان در روی زمين از بين نرود.

در خلال مدت شش ماه که کشتی نوح چون پر کاه بر روی امواج خروشان در حرکت بود از سرگين و پليدی مردم و فضولات حيواناتی که در کشتی بوده اند، سطح و هوای کشتی ملوث و متعفن شد و ساکنان کشتی به ستوه آمده نزد نوح رفتند و: "صورت واقعه را معروض گردانيدند. آن حضرت به درگاه کريم کارساز مناجات فرموده امر الهی صادر شد که دست به پشت پيل (فيل) فرود آورد. چون به موجب فرمان عمل نمود، خوک از پيل متولد گشته و پليديها را خوردن گرفت و سفينه پاک گشت. آورده اند که ابليس دست بر پشت خوک زده و موشی از بينی خوک بيرون آمد. در کشتی خرابی بسيار می کرد و نزديک بود که کشتی را سوراخ نمايد. باری سبحانه و تعالی به برکت دست مبارک نوح که به فرمان خداوندی بر روی شير ماليد، شير عطسه ای زد و گربه از بينی شير بيرون آمد و زحمت موشان را مندفع ساخت."
بايد دانست که در اين عبارت دماغ به معني بينی است که در اصطلاح عاميانه گفته می شود: "از دماغ فيل افتاده"، يعنی: "از بينی فيل افتاده" که علت و سببش در سطور بالا آمد.

جمعه، مهر ۱۸، ۱۳۹۳

محمد حسن ميرزا, آخرين وليعهد


محمدحسن ميرزا از بدشانس ترين وليعهدهای قاجاری است. اگر سياستهای انگليس در پی آن نبود که شخصی ديکتاتور و به زبانی ديگر گردن کلفت بر ايران حکم براند شايد اندک سالی بعد با توجه به ضعف و عدم علاقه احمدشاه محمدحسن ميرزا بر تخت سلطنت خاندان قاجار می شست. هر چند که نشستن بر تخت سلطنت قاجار چندان افتخارآميز نبود ولی به هرحال محمدحسن ميرزا ملقب به محمد حسن شاه می شد! لقبی که يادآور جد بزرگش محمدحسن خان قاجار و پدر آقا محمدخان قاجار بود. ولی از بد عهدی روزگار چه سود که نه آن محمدحسن و نه اين محمدحسن به جايی نرسيدند!
هنگامی که محمدعلی شاه که ديگر محمدعلی ميرزا شده بود در باغ زرگنده سفارت روس دو کودک خردسال خود را به مشروطه‌خواهان سپرد اميد آن داشت که سلسله قاجار تا سالهای سال پابرجا بماند. احمد شاه نوجوان که به علت قلت سن قانوناً نمی توانست شاه رسمی باشد برادر خود محمدحسن را به وليعهدی پذيرفت. محمدحسن ميرزا نيز نوجوانی بود که ۲ سال از برادرش کوچک تر بود. اين دو در طهران و کاخ گلستان تحت تعليم معلمان سرخانه خود قرار گرفتند تا با رسيدن به سن رشد به وظايف حکومتی خود برسند. ولی انگار آن سالها، سالهای آرامش ايران نبود. سالهای قحطی و جنگ و تجاوز بيگانه بود. شاه و وليعهد چون ارثيه‌ای از دستی به دست ديگر کشيده می شدند. هنگامی که تاج کيانی بر سر احمدشاه قرار گرفت (۳۰ تير ۱۲۹۳) محمدحسن ميرزا نيز رسماً لقب ولايتعهدی يافت. و اين مقام تا وقتی برايش قانونی بود که احمدشاه فرزند ذکوری نياورده باشد که از شانس خوب يا بد محمدحسن ميرزا اين فرزند ذکور پس از عزل احمدشاه به دنيا آمد!
در اين زمان وی چهارده ساله بود و طبق سنت قاجارها به فرمانفرمايی آذربايجان رسيد. ولی زمان زمان جنگ جهانی اول بود و اشغال شمال ايران و از جمله آذربايجان به وسيله قوای روس و عثمانی و بدين لحاظ وی نمی توانست به مقر فرمانروايی خود برود. چندی بعد با آرام شدن اوضاع و پايان گرفتن جنگ عالمگير حکومت محمدحسن ميرزا بر آذربايجان شروع شد. و اين امر چندين سال دوام آورد. دربارة خصوصيات فردی وی که ديگر به سن بلوغ رسيده بود آراء و نظرات متفاوت و گاه متناقصی بيان شده است. از سويی يحيی دولت‌آبادی در وی آثار هوشمندی و ذکاوت می بيند و شخصی چون عبدالله بهرامی از نظاميان قاجار و بعد از نزديکان رضاخان حال به غرض يا به راستی وی را اهل عيش و نوش و هوسباز می خواند.
اولين حرکت سياسی و مهم وليعهد به سال ۱۲۹۸ روی داد. سالی که سودای سفر فرنگ چون اجدادش بر سر شاه جوان افتاد. وليعهد نيز برای تصدی جانشينی شاه به طهران آمد. اين سفر وليعهد به طهران پر بی مزه هم نبود و وليعهد چند ماهی طعم شاهی را چشيد. طعمی که بعدها باعث ايجاد کدورت بين اين دو برادر جوان شد. بازگشت شاه از فرنگ چندان برای وليعهد خوش يمن نبود. خيابانی در تبريز کر و فری کرد و وليعهد تبريزنشين را با خفت و خواری تهرانی کرد. با سرکوب حرکت خيابانی وليعهد مجدداً عزم سفر تبريز داشت که اين بار کودتای سوم حوت سد راهش شد. و اين بار نه تنها وليعهد بلکه شاه نيز در خطر قرار گرفت. سيد ضياء که آدم زرنگی بود از خامی وليعهد و علاقه اش برای سلطنت آگاه بود و سعی داشت از اين طريق بين دو برادر نقاری ايجاد کند که تا حدی هم موفق شد. ولی اين موفقيت همراه با عزل سيدضياء در ۴ تير ۱۳۰۰ و تبعيد محترمانه وليعهد در ۹ روز بعد به فرنگ بود.
ولی سودای سفر دوم فرنگ که به جان شاه افتاد شانس جديدی جهت آشتی دو برادر ايجاد نمود. شاه فرنگ‌نشين در اروپا با وليعهد آشتی کرد و وی را به جای خود به تهران فرستاد. ولی اين بار طرف مقابل محمدحسن ميرزا سيدضياء يا خيابانی نبودند. بلکه سمبه بسيار پر زورتر بود. رضاخان چون بختکی بر قاجار فرو افتاده بود و فرمانروای اصلی به شمار می آمد. سياست انگليس و قشون سازمان يافته قجری اين بار پشتيبان رضاخان بودند. دربار ضعيف و پوسيده قاجار چه می توانست بکند. با بازگشت احمدشاه محمدحسن ميرزا آهنگ تبريز کرد ولی رضاخان که شهرستانها را به نفع خود مصادره کرده بود هرگز اجازه نداد که جای حساسی چون آذربايجان در دست قاجاريان بماند و با اين سفر به شدت مخالفت کرد.
 

سفر سوم احمدشاه به فرنگ فی الواقع تير خلاص قاجار بود. وليعهد اين بار نايب السلطنه شد. احمدشاه به هنگام آغاز سفر ضمن اعلام نايب السلطنگی برادر حکم نخست وزيری رضاخان سردار سپه را هم صادر کرد. رضاخان اين بار نقش سيدضياء را بازی کرد و در پوست دوستی باب مراوده و دوستی را با وليعهد باز نمود و سعي در ايجاد اختلاف بين اين دو کرد. از سال ۱۳۰۲ تا ۲ سال بعد (۱۳۰۴) ساعت سقوط قاجاريان شروع به کار کرد. هر چند محمدحسن ميرزا مقابل توطئه جمهوريخواهی با کمک بسياری از مليون و علما موفق و پيروز بود ولی مخالفان و رضاخان در همين جا متوقف نشدند. از سوی ديگر خامی محمدحسن ميرزا و زرنگی رضاخان و مشاورانش برای نزديکی به وی مشام وليعهد را برای بوييدن توطئه خنثی کرد. و اين خامی ادامه داشت تا ۹ آبان ۱۳۰۴ که هوشياری وليعهد را در پی داشت ولی چه سود که اين هوشياری در لب مرز ايران در عراق بود (مرز خسروی) و محمدحسن ميرزا ديگر هرگز ايران را نديد.

سه‌شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۹۳

معماری دوره‌ ساسانيان‌ (۳)


معماری دوره‌ ساسانيان‌ از ويژگي‌های‌ گوناگونی‌ برخوردار است‌ و سبك‌های مختلفی‌ را در بر می‌گيرد. اين‌ سبك‌ها و تكنيك‌ها كه‌ از دوره‌ ‌اشكانيان ريشه‌ گرفته‌ در اين‌ عصر به‌ اوج‌ تكامل‌ در پختگی‌ خود می‌رسد و از تركيب‌ اين‌ سبك‌ها و تأثير فرهنگ‌های ديگر روش‌های‌ نوينی در معماری‌ ساسانی بوجود می‌آيد.

برجسته‌ترين‌ آثار معماری‌ دوره‌ ساسانی‌ را می‌توان‌ در بناهايی‌ همچون‌ كاخ‌ اردشير اول‌ معروف‌ به‌(قلعه‌ دختر) در فيروز آباد، كاخ‌ سروستان‌، كاخ‌ تيسفون‌ يا ايوان‌ مدائن‌، كاخ‌ بزرگ‌ بيشابور(۱) و برخی آتشكده‌ها همچون‌ آتشكده‌ فيروز آباد مشاهده‌ كرد كه‌ عميقا از سنن‌ ملی ريشه‌ گرفته‌اند.

استفاده‌ از طاق‌ گهواره‌ای‌ كه‌ مشخص‌ترين‌ عنصر معماری‌ متأخر پارتی‌ است‌ در دوره‌ ساسانی‌ دچار تحول‌ شده‌ است‌. در اين‌ دوره‌ معماران‌ ايوانهای بزرگی با طاق‌های گهواره‌ای‌ فراخ‌ ساختند و از اين‌ ايوان‌ها به‌ عنوان‌ سرسرايی‌ برای ورود به‌ تالار عام‌ استفاده‌ می‌كردند. كاخ‌ شاهان‌ ساسانی‌ مربع‌ شكل‌ بود و با گنبد پوشيده‌ می‌شد. اين‌ شگرد كه‌ برای‌ پوشش‌ دادن‌ بنای چهار گوش‌ با گنبد اختراع‌ شد در اواسط اين‌ دوره‌ به‌ عنوان‌ مشخصه‌ معماری ساسانی‌ رواج‌ يافت‌ و بعدها به‌ يكی از بخشهای بنيادين‌ معماری‌ اسلامی‌ بدل‌ گشت‌.(۲) در اين‌ سبك‌ معماری‌ در هر چهار گوش‌ مربع‌ از سه‌ كنج‌ استفاده‌ می‌شد و بدين‌ ترتيب‌ شكل‌ چهار گوش‌ به‌ هشت‌ گوش‌ تبديل‌ می‌شد. آنگاه‌ هشت‌ گوش‌ به‌ ۱۶ گوش‌ و سپس‌ در مراحل‌ نهايی به‌ كثيرالاضلاعی با گوشه‌های‌ فراوان‌ و بسيار نزديك‌ به‌ شكل‌ دايره‌ بدل‌ می گشت‌ و بدين‌ صورت‌ روش‌ طوق‌ زير گنبد شكل‌ می‌گرفت‌. قديمی‌ترين‌ بنای‌ دوره‌ ساسانی كاخ‌ اردشير اول‌ يا قلعه‌ دختر در فيروزآباد است‌. تالار درونی‌ اين‌ كاخ‌ كه‌ امروزه‌ به‌ ويرانه‌ای‌ بدل‌ گشته‌ مزين‌ به‌ گچبرهای‌ زيبايی‌ است‌ و خود بنا از سنگ‌های تراشيده‌ شده‌ با اندود گچ‌ ساخته‌ شده‌ است‌; سقف‌ بنا نيز به‌ صورت‌ گنبد و طاق‌ است‌. بنای معروف‌ ديگر اين‌ دوره‌ كاخ‌ سروستان‌ است‌ كه‌ مربوط به‌ زمان‌ پادشاهی‌ بهرام‌ گور است‌.اين‌ كاخ‌ از سنگ‌ و ساروج‌ ساخته‌ شده‌ و شامل‌ يك‌ ايوان‌ ورودی‌ است‌ كه‌ به‌ تالاری‌ مربع‌ شكل‌ باسقف‌ گنبدی شكل‌ متصل‌ می‌شود. خرابه‌های كاخ‌ موسوم‌ به‌ قصر شيرين‌ كه‌ امروزه‌ بطور كامل‌ تخريب‌ شده‌ است‌ از ديگر ابنيه‌ مهم‌ ساسانی است‌ و ويرانه‌های‌ باقی مانده‌ از اين‌ قصر بزرگ‌ حكايت‌ از شكوه‌ و عظمت‌ آن‌ در روزگار رونق‌ اين‌ كاخ‌ دارد. مهمترين‌ بنای اين‌ دوره‌ كاخ‌ تيسفون‌ يا ايوان‌ مدائن‌ (طاق‌ كسری) است‌ كه‌ در زمان‌ شاپور اول‌ احداث‌ گشته‌ است‌. اين‌ كاخ‌ عظيم‌ترين‌ مقر پادشاهی ساسانی‌ بوده‌ و در زمينی به‌ مساحت‌ ۱۲ هكتار واقع‌ شده‌ است‌.
 

نمای‌ بنا دارای‌ چهار طبقه‌ با طاق‌ نماهی‌ بی‌ پنجره‌ است‌ كه‌ نيم‌ ستونهايی‌ تزئينی در اطراف‌ آن‌قرار گرفته‌ است‌. ايوان‌ مدائن‌ دارای طاق‌ بيضی‌ شكل‌ عظيمی است‌ كه‌ دهانه‌ آن‌ ۲۳ متر است‌ و ديواری‌ به‌ ارتفاع‌ ۶/۷۰ متر بر روی‌ آن‌ قرار گرفته‌ است‌. علاوه‌ بر كاخهای‌ ساسانی‌، در اين‌ دوره‌ بناهايی‌ هم‌ ساخته‌ می‌شد كه‌ برای‌ انجام‌ تشريفات‌ عمومی‌ و تقديس‌ آتش‌ به‌ كار می‌رفته‌ است‌. مهمترين‌ اين‌ آتشكده‌ها آتشكده‌ فيروزآباد است‌ كه‌ به‌ دستور اردشير اول‌ بنا شده‌ است‌. اين‌ بنا شامل‌ صفه‌ مربع‌ شكلی است‌ كه‌ دو متر از سطح‌ زمين‌ ارتفاع‌ دارد و سكويی‌ در مركز آن‌ قرار گرفته‌ كه‌ برروی آن‌ يك‌ بنای‌ چهار طاقی‌ ايجاد شده‌ است‌. در اين‌ بنای‌ چهار طاقی‌ آتش‌ مقدس‌ جای‌ می‌گرفته‌ است‌.

از ابداعات‌ مهم‌ معماری‌ ساسانی‌ كه‌ در زمان‌ اردشير اول‌ رخ‌ داد، تغيير طرح‌ دايره‌ شكل‌ شهرها،كه‌ در طی‌ دوره‌های‌ اشكانی رايج‌ بود، به‌ طرح‌ مستطيل‌ شكل‌ بود. در اين‌ شهرها دو جاده‌ اصلی يكديگر را در وسط شهر به‌ طور عمودی‌ قطع‌ می كردند. در اين‌ دوره‌ شهرهای زيادی‌ نيز با سبك‌ دو جاده‌ متقاطع‌ احداث‌ گرديد.

معماری ساسانی‌ پس‌ از ورود اعراب‌ مسلمان‌ با معماری دوران‌ اسلامی‌ تلفيق‌ يافت‌ و ويژگی‌های‌ خاص‌ آن‌ نظير بهره‌گيری از طاق‌ ضربی و ايجاد بناهايی‌ بر پايه‌ واقع‌گرايی به‌ ابنيه‌ قرون‌ منتقل‌ گشت‌. باستان‌شناسان‌ معماری‌ اسلام‌ را دنباله‌ معماری‌ عصر ساسانی‌ دانسته‌اند.

منابع‌:
۱- راوندی، مرتضی‌: تاريخ‌ اجتماعی ايران‌ (جلد اول‌)، تهران‌، اميركبير، ۱۳۵۷.
۲- پوپ‌، آرتور: معماری‌ ايران‌، ترجمه‌ غلامحسين‌ صدری افشار، تهران‌، فرهنگان‌، ۱۳۶۶.
۳- گشايش‌، فرهاد: تاريخ‌ هنر ايران‌ در جهان‌، تهران‌، عفاف‌، ۱۳۷۸.

۱- كاخ‌ بيشابور نمونه‌ زيبايی‌ از سبك‌ معماری ساسانی‌ است‌. اين‌ قصر باشكوه‌ ساختمانی ايوان‌دار است‌ كه‌ سالنی‌ عمومی‌ به‌ شكل‌ مربع‌ به‌ مساحت‌ ۷۵ متر مربع‌ را در بر می گيرد و با گنبدی‌ به‌ ارتفاع‌ ۲۷ متر پوشيده‌ شده‌ است‌. مصالح‌ ساختمانی اين‌ بنا از سنگ‌ لاشه‌ و آجر ملاط گچ‌ و آهك‌ است‌ و در عمليات‌ ساختمانی آن‌ گروهی از اسرای‌ رومی شركت‌ داشته‌اند. از اين‌ روی‌ تا اندازه‌ای‌ نشانه‌های‌ نفوذ معماری‌ رومی‌ در كاخ‌ بيشابور مشاهده‌ می‌شود.

۲- تفاوت‌ فاحش‌ معماری ايران‌ در دوره‌ ساسانيان‌ با معماری رومی و بيزانسی‌ در آن‌ بود كه‌ معماران‌ ايرانی موفق‌ به‌ ساخت‌ گنبدهای‌ رفيع‌ بر روی‌ چهار جرز شدند ولی روميان‌ تنها توانستند گنبد را روی‌ ساختمان‌های‌ گرد يا هشت‌ گوش‌ بنا كنند.