این
خلبان رکوردشکن ,
سرلشگر
"منوچهر
خسروداد"
است
!
اینها
نیز نوادگان کوروش هستند که از اصل خود
دور مانده اند ...
منوچهر
خسروداد فرزند محمدعلی به سال ۱۳۰۶ شمسی
در تهران به دنیا آمد.
پس
از اخذ دیپلم در ۱۳۲۵ با ورود به ارتش در
دبیرستان نظام ادامه تحصیل داد.وی
در مدارس نظامی فرانسه و آمریکا تحصیل
کرده بود، خلبان هلیکوپتر بود و به زبانهای
انگلیسی و فرانسه تسلط داشت.
وی
رئیس فدراسیون سوارکاری و قهرمان پرش با
اسب نیز بود.
او
به ورزش اسکی هم علاقه زیاد داشت.
همکارش
از استعداد و کارآیی او و نیز از علاقه و
وفاداری زیردستانش به وی یاد کرده است.
او
ثروتمند نبود و از موقعیتش سوء استفاده
نمیکرد.
سرلشگر
خسروداد تا قبل از حادثه لویزان، که طی
آن چهار سرباز اسلامی با مسلسل تعداد
زیادی سرباز و افسر را در کافه تریای مقر
نیروی زمینی به گلوله بستند، بدون محافظ
بیرون میرفت.
در
هنگام سقوط رژیم شاهنشاهی، نظر وی این
بود که ارتش از سیاست جداست و میگفت که
"ما
سربازیم و با سیاست، کاری نداریم.
من
مطیع هر کسی که کشور را اداره کند هستم."
او
پس از مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۵۰ به
فرماندهی هواپیمایی نیروی زمینی
شاهنشاهی(هوانیروز)
گمارده
شد و مسئولیت های ویژه ای را عهده دار بود
او در فروردین ۱۳۵۴ به درجه سرلشکری ارتقا
یافت.
سرلشکر
خسروداد فرمانده سابق گارد جاویدان و
بنیانگذار و فرماندهی هوانیروز (هواپیمایی
نیروی زمینی)
در
سال ۲۵ بهمن ۱۳۴۱ پس از تأسیس هوانیروز
(هواپیمایی
نیروی زمینی)
به
موازات پیشرفت و توسعه آن سازمان ، نیروی
زمینی به این نتیجه رسید که افسران واجد
شرایط برای احراز فرماندهی هوانیروز را
تربیت کند، منوچهر خسروداد برای این
مأموریت انتخاب و به آمریکا اعزام شد، وی
در آنجا موازین مقرر در آییننامه ارتش
ایالات متحده را گذراند و پس از طی دوره
(Senior
wings خلبانی
اف ۱۶)،
ترابری او اچ ۵۸ و چندین دوره دیگر در
آلاباما به دریافت مدرک خلبانی ارتش
ایالات متحده نایل آمد.
و
از وی به عنوان خلبان رکوردشکن نام برده
میشد که توانسته بود اوج گیری توسط
هلیکوپتر را که رکوردش دست یک افسر آمریکایی
بود بشکند.
دستگیری
و بازداشت
پس
از پیروزی انقلاب وی از ایران نرفت و توسط
نیروهای انقلابی دستگیر شد و به دادگاه
انقلاب سپرده شد.
طبق
بیانیه دادگاه فوق العاده، متهم توسط
"نیروهای
مسلح اسلامی"
دستگیر
شده بود؛ گرچه بنا بر گفتههای نزدیکان
و آشنایان او، سرلشگر خسروداد داوطلبانه
خود را تحویل نیروهای نظام داد.
از
جزئیات دستگیری و بازداشت وی اطلاعی در
دست نیست.
سرلشگر
خسروداد از همسرش جدا شده بود و با تنها
دخترش که برای او بسیار عزیز بود، زندگی
میکرد.
او
همچنین به حیوانات علاقه داشت و صاحب
چندین سگ گرگی بود که پس از انقلاب، توسط
پاسداران به قتل رسیدند.
اتهامات
٫ خيانت و مفسد فی الارض
بیانیه
دادگاه فوق العاده جرم متهم را به طور کلی
"شکنجه
و کشتار مردم"
و
"خیانت
به کشور"
ذکر
کرد.
اشارهای
به اتهامات شخص سرلشگر خسروداد به طور
مشخص نشد.
بر
اساس بیانیه، سرلشگر خسروداد به عنوان
"مفسد
فی الارض"
مجرم
شناخته شد و"بر
اساس موازین و مقررات اسلامی"
به
مرگ و مصادره اموال محکوم گردید.
پس
از صدور حکم به اتفاق آراء، اعضای دادگاه
به حضور خمینی رفتند و وی حکم صادره را به
حکم آیه "مفسدین
فی الارض"
تایید
نمود.
سرلشگر
خسروداد را، سپس، با چشم بسته به پشت بام
مدرسه رفاه آوردند و "مراسم
تیرباران"
وی
در نیمه شب پنج شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ به اجرا
گذاشته شد.
روزنامه
اطلاعات در فوقالعاده خود به تاریخ جمعه
۲۷ بهمن ۱۳۵۷ ماجرا را اینطور بیان میکند:
نیمه
شب دیشب ۴ ژنرال عالیرتبه ارتش شاه که در
قتل و کشتار مردم ایران مشارکت مستقیم
داشتند بر اساس حکم صادره دادگاه انقلابی
تیرباران شدند.
در
حالیکه یک ربع به ساعت ۲۴ مانده بود ارتشبد
نعمت الله نصیری رییس ساواک، سپهبد مهدی
رحیمی فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی
سابق، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر خسروداد
در دسته اول با چشمها و دستهای بسته روبروی
جوخه آتش قرار گرفتند و با گلولههای
چهار جوان مسلح در کمیته امام به رگبار
مسلسل بسته شدند.
جلسه
دادگاه از صبح دیروز در محل دبیرستان
شماره ۲ علوی تشکیل شد و تا ساعت ۷ بعد از
ظهر ادامه یافت.
این
دادگاه برای بررسی کارنامه ۲۶ تن از مقامات
برجسته رژیم سابق که اکنون در زندان بسر
میبرند تشکیل شد.
پس
از پایان جلسه اعضای دادگاه به حضور امام
خمینی رفتند و امام حکم اعدام ۴ نفر از
متهمین ردیف یکم را به حکم آیه شریفه
«مفسدین
فی الارض»
تایید
کرد.
بلافاصله
پس از اعدام انقلابی عناصر رژیم سابق
جوانان مستقر در اطراف کمیته انقلاب و
خیابانهای ایران و ژاله شروع به تیراندازی
هوایی کردند و رسیدن روز جزا روز عدل الهی
را جشن گرفتند.
خبر
اعدام این گروه بوسیله بلندگو به اطلاع
ساکنان خیابانهای اطراف کمیته انقلاب
رسید.
سرلشکر
منوچهر خسروداد یکی از ۴٣٨ نفریست که
اعدامشان در گزارش اسفند ۱۳۵۸ سازمان عفو
بین الملل اعلام شده است.
سازمان
عفو بین الملل بر مبنای گزارشهای رسانههای
ایرانی وخارجی و خبرگزاری رسمی پارس لیستی
از متهمینی را که دادگاههای انقلاب از
زمان تأسیس تا مرداد ۱۳۵۸ محکوم کردهاند،
تهیه کرده و در این گزارش منتشر کرده است.
خبر
اعدام سرلشکر منوچهر خسروداد وسه متهم
دیگر همچنین توسط روزنامه آیندگان گزارش
شد (٢٨
بهمن ١٣۵٧).
این
گزارش حاوی بیانیهای از دادگاه فوق
العاده انقلاب اسلامی راجع به این اعدام
بود.
سرلشگر
خسروداد همچنین یکی از ١٠ نفریست که نامشان
در کتاب خاطرات آیت الله خلخالی، اولین
قاضی شرع بعد از انقلاب و رئیس دادگاه های
انقلاب اسلامی، برده شده است ("ایام
انزوا"،
جلد اول، صفحه ٣٥٢):
"اینجانب،
پس از دریافت حکم، به محاکمه مجرمین درجه
یک پرداختم، اولین کسانی که در دادگاه
محاکمه و به جزای عمل خود رسیدند، عبارت
بودند از:
نعمت
الله نصیری، رئیس سازمان ساواک و خسروداد،
فرمانده هوانیروز و ناجی، فرماندار نظامی
اصفهان و رحیمی، فرماندار نظامی تهران و
رئیس شهربانی کل کشور، این چهار نفر در
شب ٢٤ بهمن ماه ١٣٥٧، در مدرسه رفاه اعدام
شدند و حکم اعدام آنها را اینجانب صادر
کردم.
در
آن شب، من تعداد ٢٤ نفر را محکوم کرده بودم
که به علت دخالت ها، فقط دستور اعدام چهار
نفر یاد شده را صادر کردم.
آن
ها در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شدند و
این اوّلین اعدام ما بود.
البته،
من با خوردن خون دل، سرانجام توانستم در
جا همان ٢٤ نفر را به تدریج اعدام کنم.
سالارجاف،
نیز در میان آن ها بود....همه
افرادی که در دادگاههای انقلاب محکوم
به اعدام شدند، از مصادیق بارز «مفسد
فی الارض»
بودند
و تحت همین عنوان هم اعدام شدند.
"مفسد
فی الارض؛ یعنی کسی که به گسترش فساد در
روی زمین بکوشد و به توسعه آن کمک کند.
فساد
هم یعنی چیزی که موجب انحطاط و نابودی و
انحراف جامعه از اصل تبیعی آن باشد.
افرادی
که اعدام شدند، در گسترش فساد و فحشا و
رواج هرویین و تریاک و بیبندوباری و
لامذهبی و آدم کشی و خیانت و چاپلوسی و
خلاصه، همه اوصاف رذیله کوشیدند.
گرفتاری
آنها از آن زمان بیشتر شد که با دیدن انقلاب
ملت، هیچ توبه نکردند.
من
عقیده داشتم و حالا هم معتقدم که تمام
وکلای مجلسین شورا و سنا و همه استانداران
و رؤسای ساواک و شهربانی که از سال ٤٢ به
بعد و پس از تحریم امام بر سر کار بودند،
محکوم به اعدام میباشند...
مدیران
کل، در وزارتخانهها که خود، عامل اصلی
بقای دستگاه بودند و به خاطر تقرّب به شاه
و خانواده او به هر ذلّتی تن میدادند،
محکوم هستند.
"خلاصه
این که همه افرادی که از همان اوایل تأسیس
دادگاههای انقلاب اسلامی و در زندای
قصر، به حکم اینجانب اعدام شدند، مفسد فی
الارض بودند و به حکم قرآن خونشان هدر
بود.
آنان
یا از هزار فامیل بودند، یا فراماسون
بودند و یا ساواکی و ایران فروش و جامعه
بر باد ده.
نمیشد
یکی از آنها را به حکم قرآن تبرئه کرد."
علی
رضا نوری زاده در خصوص مشاهدات خود از
لحظه اعدام این گونه مینویسد:
برای
ثبت در تاریخ باید بگویم رفتاری که تیمسار
رحیمی و تیمسار خسرو داد در برابر جوخه
اعدام داشتند رفتاری بسیار شجاعانه بود.
تیمسار
رحیمی سلام نظامی داد و «جاوید
شاه»
گفت
و همچنین «پاینده
ایران».
و
تیمسار خسروداد گفت چون من در اینجا ارشد
هستم خودش حکم تیر خودش را به خودش صادر
کرد.
هیچ
کدام اجازه ندادند چشمهایشان را ببندند.
رحیمی
بسیار دلاورانه جان داد؛ به گونهای که
بعدها آیت الله خمینی از او به عنوان یک
نمونه یاد میکرد و میگفت که اگر قرار
است کسی بمیرد حداقل مثل او شجاعانه بمیرد.
تیراندازی
انجام شد و کسی که صورتش را پوشانده بود
به آنها تیر خلاص زد.
ساعت
نزدیک چهار صبح بود که گفتند آقا آمد.
او
آمد روی پشت بام و به جنازههایی که روی
برف بیجان و با بدنهای پر از گلوله
افتاده بودند نگاه کرد...