بهرام گور،(بهرام پنجم یا وهرام)، پانزدهمین شاهنشاه ایران از دودمان ساسانی، پسر و جانشین یزدگرد اول بوده است. پس از مرگ یزدگرد بزرگان ایران شاهزاده ای را بهنام خسرو بر تخت نشاندند اما ”منذربن نعمان“ امیر حیره، که سرپرست بهرام بود او را یاری کرد و نيرويي مجهز به فرماندهی پسر خود «نعمان بن منذر» بهسوی بهرام فرستاد، نعمان به سوي تیسفون راند و بزرگان وحشت كرده و با منذر و بهرام به گفتوگو پرداختند، در پايان، خسرو از تخت پادشاهي به زير كشيده شد و بهرام (از سال ۴۲۱ تا ۴۳۸ میلادی به مدت ١٧ سال) بر تخت پادشاهي تكيه زد، مشهوراست وي براي بهدست آوردن تخت سلطنت، تاج شاهي را از میان دو شیر ربود.
وي پادشاهي نيك سيرت بود و براي مردم زمانش رفاه و خوشبختي را به ارمغان آورد، به نوشتهي رخدادنگاران ايراني و عرب وي پادشاهي دادخواه و آبادگر و هوشمند بوده است، دلبستگی بهرام شاه به شکار گورخر شوند(دليل) آن بود که به وي فرنام بهرام گور بدهند.
بهرام هنگام نشيتن برتخت شاهی گفت: «اینک که بر تخت و آيین طهمورث و پدری نیاکانمان نشستم خدای بزرگ را ستایش میکنم و از او سپاسگزارم، من اکنون شما کارگزاران را به نیکی و خرد و دانش که یادگار زرتشت است راهنمایی میکنم ، من خواستار این دنیای زود گذر،( سپنج ) نیستم و برای گذاشتن نام نیک از خود برای آیندگان کوشش خواهم کرد، اکنون ميگويم، به مردم تهی دست و ناتوان زور نخواهم گفت و به یاری آنان خواهم شتافت، سپاه ایران را نیرومند خواهم کرد و پایبند خواهم بود تا دشمنان ایران را همواره از پای درآورم، تلاش خواهم کرد که جز راستی با مردم رفتار نکنم و اگر از سوی مردم اشتباه سر بزند آنانرا ميبخشم، اکنون شما را به دین اجدادی و کهن ایرانی ميخوانم و هرگز از راه نیاکان خود برنخواهم گشت.»
داستانهای بسیار در چابکی بهرام در جنگ با اقوام شمالی و دولت بیزانس و شکارهای وی گفتهاند، این رويدادها هم در ادبیات و هم در نقاشی ایران شهرت دارد.
وي نخست با اقوام وحشی شمالی جنگید و آنان را شکست داد در ۴۲۱ ميلادي جنگی بین او و« تئودوسیوس» امپراتور روم درگرفت، فرماندهی سپاه ایران با «مهرنرسی» بود، وي تمامی ارمنستان را ضمیمهي ایران كرد و به سبب آشتي نامه ای که در سال ۴۲۲ ميلادي امضا شد ایرانیان در کشور خود به عیسویان آزادی دینی دادند و رومیان هم همین حق را به زردشتیان ساكن بیزانس دادند.
بهرام پس از پیروزی بر «هپتالها» هدایای بسیاری را راهی «آتشکدهي شیز» کرد و مالیات سه سال مردم ایران را به آنان بخشود و ۲۰ میلیون درهم از خزانهي سلطنتی را میان مردم ایران تقسیم کرد، سپس فرمان داد در روز اول هر ماه دادگاههایی تشکیل شود و همهي فرمانروایان و سرداران و بزرگان حکومتی در آنجا باشند و اگر کسی از مردم از آنان شکایتی دارد آنرا به دادگاه تقدیم کند تا شاهنشاه به آنان رسیدگی کند.
هیچیک از شاهنشاهان ساسانی بهجز اردشیربابکان و خسرو انوشیروان به مانند بهرام گور محبوب مردم نبودهاند وي نسبت به همه خیرخواهی میکرد.
شاهنشاهی بهرام گور برای ایرانیان؛ آبادانی، ارتش نیرومند، مرزهای مستحکم، زمینهای آباد، کشاورزی پربرکت، مالیاتهای سبک و زندگی خوب همراه با شادی و خوش گذرانی برای ایرانیان پيشكش آورد.
به گفتهي فردوسی بزرگ که از زندگی نامه ساسانی ها ( خدای نامه ) برداشت کرده، شاهنشاهی بهرام همزمان با پیدا کردن گنجهای بسیاری از دل خاک شد، این گنجها که به گنجهای جمشید شاه نسبت داده شده است گمان ميرود همان خزانه های سلطنتی کورش و داریوش بوده است كه به بهرام رسيد و کارگزاران وی آنها را از زیر خاک بیرون آوردند، به فرمان بهرام شاه مردم نیز باید در این ثروت ملی شريك باشند و در اين زمان بهرام شاه میگوید:« من نیاز به گنج ندارم زیرا جوان و تندرست هستم و با کار و کوشش و نبرد با بیگانگان و متجاوزان به خاک ایران ثروتهای زیادی کسب خواهم کرد، پس کسانی به این گنجها نیاز دارند که فقیر هستند، کسانی که از کار افتاده و قادر به کار کردن نیستند، زنان بیوه و کودکان یتیم باید سهم داشته باشند، این یک منبع ملی است و همگان باید در آن شريك باشند.»
آمده که او در آخرین سالهای سلطنت سخنرانی کرد و به بزرگان و کارگزاران حکومتی ایران هشدار داد، كه اگر از راه راست و نیکویی به مردم سرپيچي كنيد، آگاه باشيد که همچون پدرم و حتا سختتر از او با شما برخورد خواهم کرد به همین شوند(دليل) وی در یک توطئه كه از سوي بزرگان دولتی ترتيب داده شده بود کشته شد.
وي پادشاهي نيك سيرت بود و براي مردم زمانش رفاه و خوشبختي را به ارمغان آورد، به نوشتهي رخدادنگاران ايراني و عرب وي پادشاهي دادخواه و آبادگر و هوشمند بوده است، دلبستگی بهرام شاه به شکار گورخر شوند(دليل) آن بود که به وي فرنام بهرام گور بدهند.
بهرام هنگام نشيتن برتخت شاهی گفت: «اینک که بر تخت و آيین طهمورث و پدری نیاکانمان نشستم خدای بزرگ را ستایش میکنم و از او سپاسگزارم، من اکنون شما کارگزاران را به نیکی و خرد و دانش که یادگار زرتشت است راهنمایی میکنم ، من خواستار این دنیای زود گذر،( سپنج ) نیستم و برای گذاشتن نام نیک از خود برای آیندگان کوشش خواهم کرد، اکنون ميگويم، به مردم تهی دست و ناتوان زور نخواهم گفت و به یاری آنان خواهم شتافت، سپاه ایران را نیرومند خواهم کرد و پایبند خواهم بود تا دشمنان ایران را همواره از پای درآورم، تلاش خواهم کرد که جز راستی با مردم رفتار نکنم و اگر از سوی مردم اشتباه سر بزند آنانرا ميبخشم، اکنون شما را به دین اجدادی و کهن ایرانی ميخوانم و هرگز از راه نیاکان خود برنخواهم گشت.»
داستانهای بسیار در چابکی بهرام در جنگ با اقوام شمالی و دولت بیزانس و شکارهای وی گفتهاند، این رويدادها هم در ادبیات و هم در نقاشی ایران شهرت دارد.
وي نخست با اقوام وحشی شمالی جنگید و آنان را شکست داد در ۴۲۱ ميلادي جنگی بین او و« تئودوسیوس» امپراتور روم درگرفت، فرماندهی سپاه ایران با «مهرنرسی» بود، وي تمامی ارمنستان را ضمیمهي ایران كرد و به سبب آشتي نامه ای که در سال ۴۲۲ ميلادي امضا شد ایرانیان در کشور خود به عیسویان آزادی دینی دادند و رومیان هم همین حق را به زردشتیان ساكن بیزانس دادند.
بهرام پس از پیروزی بر «هپتالها» هدایای بسیاری را راهی «آتشکدهي شیز» کرد و مالیات سه سال مردم ایران را به آنان بخشود و ۲۰ میلیون درهم از خزانهي سلطنتی را میان مردم ایران تقسیم کرد، سپس فرمان داد در روز اول هر ماه دادگاههایی تشکیل شود و همهي فرمانروایان و سرداران و بزرگان حکومتی در آنجا باشند و اگر کسی از مردم از آنان شکایتی دارد آنرا به دادگاه تقدیم کند تا شاهنشاه به آنان رسیدگی کند.
هیچیک از شاهنشاهان ساسانی بهجز اردشیربابکان و خسرو انوشیروان به مانند بهرام گور محبوب مردم نبودهاند وي نسبت به همه خیرخواهی میکرد.
شاهنشاهی بهرام گور برای ایرانیان؛ آبادانی، ارتش نیرومند، مرزهای مستحکم، زمینهای آباد، کشاورزی پربرکت، مالیاتهای سبک و زندگی خوب همراه با شادی و خوش گذرانی برای ایرانیان پيشكش آورد.
به گفتهي فردوسی بزرگ که از زندگی نامه ساسانی ها ( خدای نامه ) برداشت کرده، شاهنشاهی بهرام همزمان با پیدا کردن گنجهای بسیاری از دل خاک شد، این گنجها که به گنجهای جمشید شاه نسبت داده شده است گمان ميرود همان خزانه های سلطنتی کورش و داریوش بوده است كه به بهرام رسيد و کارگزاران وی آنها را از زیر خاک بیرون آوردند، به فرمان بهرام شاه مردم نیز باید در این ثروت ملی شريك باشند و در اين زمان بهرام شاه میگوید:« من نیاز به گنج ندارم زیرا جوان و تندرست هستم و با کار و کوشش و نبرد با بیگانگان و متجاوزان به خاک ایران ثروتهای زیادی کسب خواهم کرد، پس کسانی به این گنجها نیاز دارند که فقیر هستند، کسانی که از کار افتاده و قادر به کار کردن نیستند، زنان بیوه و کودکان یتیم باید سهم داشته باشند، این یک منبع ملی است و همگان باید در آن شريك باشند.»
آمده که او در آخرین سالهای سلطنت سخنرانی کرد و به بزرگان و کارگزاران حکومتی ایران هشدار داد، كه اگر از راه راست و نیکویی به مردم سرپيچي كنيد، آگاه باشيد که همچون پدرم و حتا سختتر از او با شما برخورد خواهم کرد به همین شوند(دليل) وی در یک توطئه كه از سوي بزرگان دولتی ترتيب داده شده بود کشته شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر