ﺍﮔﺮ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﮔﻮﺷﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﻣﺰﺍﺭﻉ ﻫﻮﯾﺞ ﻭ ﮐﻠﻢ ﺑﻮﺩ و ﺍﺯ ﺭﻭﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
ﻧﻪ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ﺷﻐﺎﻝ ﻭ ﮔﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ!!
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻬﺮﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﺭﯼ، ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺧﻨﮏ ﻭ ﻣﻄﺒﻮﻋﺸﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﻧﺪ!
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺟﺰ ﺍﺭﺿﺎﯼ ﺷﻬﻮﺕ ﻭ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻭ ﺁﺏ ﺗﻨﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!
ﺍﮔﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﮑﯿﻤﻮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻃﻮﻓﺎﻥﻫﺎﯼ ﻗﻄﺒﯽ ﻭ ﮐﻮﻻﮎ ﺑﺮﻑ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁنجا ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﮏ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻬﯿﺎﺳﺖ!
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻗﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﻭ ﭘﺮﺁﺏ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ می گفت؟
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ می کند
سُرمه یا کُحل مادهای آرایشی است که از ترکیب دوده و دیگر مواد تهیه شده و به چشم کشیده میشود و معمولاً برای تیرهتر کردن رنگ پلکها به کار میرود.
آنندراج درباره آن مینویسد: سرمه سنگی است صفایحی و براق که بسایند و سوده ٔ آن را در چشم کشند و بهترین آن سرمه ٔ صفاهانی است که از کهپایه به هم رسد.
نام رنگ سرمهای از این ماده برگرفته شده است.
در دوران باستان، از ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، ملکههای مصری به چشم خود سرمه میکشیدند. سرمه را نگهبان چشم علیه بیماریها میدانستند و تیره کردن رنگ دور پلکها از شدت رسیدن آفتاب به چشم نیز کم میکند.
قدیمیترین کاست هند یعنی کولیها نیز از سرمه برای آرایش بهره میگرفتند. مادران در شبه قاره هند و برخی نواحی پیرامونی، به چشم نوزادان و کودکان سرمه میکشیدند. به باور آنها این کار «سوی چشم را نیرو میبخشد» و «علیه چشم بد» نگهداری میکند .
یکی از آرایش های مرسوم در دوران هخامنشیان هم کشیدن سرمه بوده است . تصویری که مشاهده می کنید یک سرمه دان با روکش فیروزه با تزیینات زیگزاگ است که مربوط به دوره هخامنشی می باشد و جنس آن از شیشه، و قدمت آن به سده ی چهارم یا پنجم پیش از میلاد باز می گردد و اکنون در موزه ی میهو نگهداری می شود . پس از کشف این قطعه باستانی ، مشخص شد استفاده از این ماده بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد نیز بین ایرانیان باستان مرسوم بوده است.
همچنین در گذشته از سرمه برای شکنجه مخالفان نیز استفاده می شد. چون سرمه سرشتی سرد و خشک دارد و خوردن آن باعث بند آمدن صدا می شود. ضرب المثل سرمه به گلو کشیدن که کنایه از گنگ (لال) شدن است از این خاصیت آن برداشته شده است.
آوردهاند، در شهر تبريز، زنی از دودمانی بزرگ، يك قطعه الماس گرانبها داشت، از تنگدستی خواست آن را بفروشد. در اين وقت، خدادادخان از جانب كريمخان زند حاكم تبريز بود. اين خير به گوش وی رسيد و آن زن را با قطعه الماس احضار كرد. چون زن آمد الماس را گرفت و گفت : خريدار اين گوهر نفيس به جز من كسی نيست، امشب اين را نزد من بگذار تا به دقت ببينم، فردا صبح بيا تا بهای آن را تسليم نمايم.
آن زن، با خيال راحت به خانه خود رفت و بامدادان با شوق و ذوقی هر چه تمامتر به نزد خان حاكم رفت. غافل از اينكه خدادادخان خداناشناس، شبانه حكّاك چابك دستی را حاضر كرده و از بلور، بدل آن را ساخته و به جای آن قطعه الماس، در حقه نهاده است!
حاكم تبريز، تا چشمش به وی افتاد، حقه را به دست او داد و گفت : بيا خواهر، الماست را بگير و ببر و به ديگری بفروش، به درد نمیخورد و بدلی است.
ولی آن زن، از دانايی و زيركی، اين راز را به كسی ابراز نكرد و بی خبر از تبريز به شيراز رفت و كريم خان را از تقلب حاكم آگاه نمود. كريمخان اندكی به فكر فرو رفت و سپس گفت : خداداد آن الماس را به عنوان پيشكش يا به جای ماليات برای من خواهد فرستاد، زيرا كه به كار او نمیآيد و در خور شأن او نيست. چندی صبر كن و در خانه من ميهمان باش تا به حق خود برسی.
اندك زمانی نگذشت كه خدادادخان، الماس را بابت ماليات نزد كريمخان فرستاد و او نيز فوراً به صاحبش تسليم كرد و آن قطعه بلور بدلی را در حقه نهاده نزد خداداد فرستاد و فرمود: به او بنويسيد كه الماس به درد ما نمیخورد، ماليات را پول نقد بفرست!
پس از آن زن خواست كه الماس را پيشكش كند كريمخان نپذيرفت و آن را بيش از آنچه كارشناسان بهايش را تعيين كرده بودند خريداری كرده و او را با خلعتی فاخر، خرم و دلشاد، به تبريز فرستاد...
يافرحه الروح، تاليف دانشمند معظم آقای سيداحمد عبدمنافی، ج ۱، ص ۳۱۰-۳۱۱
برقراری حکومت دموکراتیک مسیحی ایدئولوژی گروهی از احزاب میانهرو و اصلاحطلب است که با کلیسای مسیحیت (کاتولیک رومی) متحدند.
ایدئولوژی
دموکراسی مسیحی از بیشتر جهات، مشابه احزاب اصلاحصلب و میانهرو عمل میکند. اما به جای آنکه از آریستوکراسی که به نخبگان اصالت عمل میدهد حمایت کند، حمایت از خواستههای عمومی را مورد نظر قرار میدهد و بدین شیوه درصدد برقراری دموکراسی در جامعهاست.
احزاب دموکرات مسیحی، طرفدار لیبرالیسم اجتماعی میانهرو، اقتصاد مختلط، تدارک زمینههای رفاه اجتماعی و اشتغال کامل از طریق سیاستهای اقتصادی میباشند.
تاریخچه
ایدئولوژی برقراری حکومت دموکرات مسیحی بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای ایتالیا، آلمان و فرانسه مورد توجه قرار گرفت.در آغاز قرن بیستم این حزب به اتحاد با سوسیالیستها و کمونیستها تمایل داشت. ولی بعدها به طرف احزاب رفورمیست میانهرو کشیده شدند. احزاب دموکرات مسیحی در ابتدای پیدایش به طور معمول ضد سرمایهداری، ضد سوسیالیت و ضد یهود بودند.
کشورهای فعال
هم اکنون در بیشتر کشورهای اروپایی و به طور ویژه در کشورهای بلژیک، فرانسه، آلمان (اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان)، ایتالیا و هلند احزابی با این ایدئولوژی فعالیت میکند.
بیشتر مردم وقتی کم خوابیده باشند میفهمند. اما کم یعنی چقدر؟ یا جور دیگر بپرسیم: چقدر خواب کافی است؟ نتیجه تحقیقات بنیاد ملی خواب ایالات متحده نشان میدهد نیاز گروههای مختلف سنی به خواب با هم فرق میکند.
عواملی مثل بیبرنامگی، مصرف الکل و محرکهای دیگر مثل قهوه و نوشیدنیهای انرژیزا، و صد البته زنگ ساعت و نور خورشید، میتوانند ساعت زیستی (یا همان سایت بیولوژیک) انسان را بههم بریزند.
بنیاد ملی خواب آمریکا که یک مؤسسه خیریه در ایالت ویرجینای آمریکاست، میگوید برای فهمیدن اینکه یک نفر چقدر باید بخوابد باید به سبک زندگی او نگاه کرد. اما بهطور کلی میتوان اعداد زیر را پیشنهاد کرد:
نوزاد (تا ۳ ماه): در حالت ایدهآل باید بین ۱۴ تا ۱۷ ساعت از هر شبانهروز را بخوابد، هرچند ممکن است ۱۱ تا ۱۳ ساعت هم کافی باشد. بهتر است خواب نوزاد بیش از ۱۹ ساعت نشود.
قنداقی (۴ تا ۱۱ ماه): میزان توصیه شده بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت است. در کمترین حالت ۱۰ ساعت. بعد از سه ماهگی، خواب بههیچوجه نباید از ۱۸ ساعت بیشتر شود.
نوپا (تا ۲ ساله): عدد پیشنهادی بین ۱۱ تا ۱۴ ساعت است، اما هر رقمی از ۹ تا ۱۶ ساعت قابل قبول است.
پیشدبستانی (۳ تا ۵ سال): متخصصان معتقدند ۱۰ تا ۱۳ ساعت خواب برای این گروه سنی عالی است. کمتر از ۸ یا بیشتر از ۱۴ ساعت مناسب نیست.
مدرسهرو (۶ تا ۱۳ سال): توصیه بنیاد خواب ملی آمریکا ۹ تا ۱۱ ساعت خواب در شبانهروز است. کمتر از ۷ یا بیشتر از ۱۲ ساعت خوب نیست.
نوجوان (۱۴ تا ۱۷ سال): خواب مناسب برای این گروه ۸ تا ۱۰ ساعت است. کمتر از ۷ و بیشتر از ۱۱ ساعت توصیه نمیشود.
جوان (۱۸ تا ۲۵ سال): برای این گروه ۷ تا ۹ ساعت خواب مناسب است. حد پایینی ۶ و حد بالایی ۱۱ ساعت پیشنهاد شده.
بزرگسال (۲۶ تا ۶۴ سال): مثل گروه قبلی.
بازنشسته (۶۵ سال به بالا): در این سن ۷ یا ۸ ساعت خواب در شبانهروز مناسب است. خواب نباید از ۵ ساعت کمتر یا از ۹ ساعت بیشتر شود.
بهتر بخوابیم
متخصصان بنیاد ملی خواب آمریکا برای بهبود کیفیت خواب هم توصیههایی دارند. مهمترین این توصیهها این است که خواب "در اولویت باشد".
نکات دیگر اینهاست:
برنامه خواب ثابت داشته باشید، حتی آخر هفتهها
قبل از خواب به کاری مشغول شوید که برایتان آرامشبخش باشد
هر روز ورزش/نرمش کنید
دما، صدا، و نور اتاقخواب را به اندازه مطلوبتان نگه دارید
تشک و بالش راحت انتخاب کنید
از "خوابدزدها"، مثل الکل و کافئین، بپرهیزید
پیش از خواب وسایل الکترونیکی را خاموش کنید
بیوگرافی و زندگینامه
ابوريحان محـمد بن احـمد خوارزمی از نوابغ و دانشمندان بزرگ ايران در سال ۳۶۲ هـجری قـمری در منـطقه خارج از شهـر خوارزم بدنـيا آمد، و به هـمين دليل او را "بـيـرونی" لقـب دادند. در نوجوانی نـزد يکی از اميرزدگـان ، دانشمند معـروف به ابونصر عـراق (از خاندان آل عراق) به تحـصيل مثـلثات کروی و دانش رياضی پـرداخت و با حـمايت مالی هـمين فرد بود که توانست نزد استادان مخـتـلف به فراگـيری عـلوم و دانش های زمانه خود هـمچـون طب و فـلسفه بپـردازد. در جـوانی به دربار سلسله خوارزمشاهـيان، که اهـل عـلم و ادب و حامی و مشوق دانشمندان و اديـبان بودند، پـيوست. پس از انـقراض دوران زمامداری اين سلسله به ری رفت و در مباحثات رياضی با دانشمندان آن ديار شرکت کرد. حاصل گـفت و گـوهای عـلمی بـيرونی با اين دانشوران در کـتاب " مقاليد عـلم الهـيئت " آورده شده است.
ابوريحان سپس به جرجان(گـرگـان) و به دربار قابوس بن وشمگـير، پادشاه آل زيار رفـت و به پاس حمايت قاموس، کـتاب مشهـور خود به نام " آثارالباقـيه" را به نام وی تاليف کرد. در هـمين دوره بود که به اکـتـشاف نجـومی و رصد ستارگـان پرداخت و طول و عرض جـغـرافـيايی جرجان را محاسبه کرد.
بـيرونی در اوايل سال ۳۹۴ از جرجان به خوارزم رفـت و مدتی با ابوعلی سـينا و ساير دانشمندان دربار عـلی بن ماًمون خوارزمشاه به بحث علمی پـرداخت. ماًمونيان، که شاخه ای از سلسله خوارزمشاهـيان به حساب می آيند (و آنها را خوارزم شاهان ماًمونی نيز می نامند)، در دانش دوستی و ادب پـروری شهـره بودند. وجود وزيری اهـل فضل در دستگـاه مأمونيان به نام ابوالحسن احمد بن محمد سهـيلی باعث رونق ادب و دانش شد و فضايی بسيار مطلوب برای رشد عـلم و اکتـشافات و اخـتراعات فراهـم آمد.
با حمله غـزنويان و به پايان آمدن دوران خوارزمشاهـيان، ابوريحان با سپاهـيان سلطان محـمود غـزنوی از خوارزم به غـزنـين رفت و تا سال درگـذشت خود مقـيم اين شهـر بود. به عـبارت ديگر ابوريحان 32 سال از عـمر پربار خويش را در دربار سلطان محـمود، سلطان مسعـود و سلطان مودود گـذراند.
شهـرت عالمگـير ابوريحان در مدت اقامتـش در هـند در معـيت غـزنويان باعث گـرديد عـليرغـم آن که هـنديان سپاهـيان غـزنوی را دشمن خود می پـنداشـتـند مقام و مرتـبه اش را گـرامی دارند. ابوريحان در اين مدت زبان سانسکريت و عـلوم و دانش هـنديان را فرا گـرفت و برآيـند پژوهـش های خود را در کتابی به نام " کـتاب الهـند " درآورد که منـبعـی موثـق برای شناخت مکاتب و عـقايد هـنديان است. وی هـمچـنين کـتابی دربارهً نجـوم و رياضيات از سانسکريت به فارسی برگـرداند که عـنوان آن " زيج سند هـند " است.
اختراعات، اکـتشافات و پـژوهـش هاي ابوريحان:
اصل تسطيح کره و ترسيم نقـشه های جـغرافـيايی
چاه آرتـزين ( عليرغـم ادعای غـربـيان در نسبت دادن اين کشف به خود، ابوريحان در آثارالباقيه مفصلا به آن پرداخته)
ترازوی ابوريحان که از دقـيق ترين ترازوهای تاريخ عـلم است
اصل نجومی تسوية البـيوت
اصل نجـومی مطرح شعـاع
سير نور و صوت
محاسبه مساحت، محيط و قطر کـره زمين
طول و عـرض جـغـرافـيايی و سمت قـبلهً بـلاد
چـگـونگی تعـيـين قـله و ساحت محـراب مسجـد
رصد ميل کلی و ميل اعظم در نجوم
حرکت زمين
حرکت وسطی و اوج خورشيد
خاصيت فيزيکی الماس و زمرد
جزر و مد رودها و نهـرها
اشکال هـندسی گلها و شکـوفه ها
امکان ايجاد خلاء
پـژوهـش در مورد چگـونگی توليد عسل
رصد خسوف و کسوف
پـژوهـش تاريخی در مورد سلسله ساسانيان
تـنظيم خانه های شطرنج
ساخت افزارهای ويـژه رصدی ( سه ميله، شاقول، ... )
ساخت کرهً جـغـرافـيايی
طرح نظريهً وجود قارهً آمريکا
در زمانهای دور، مردی در بازارچه شهر حجره ای داشت و پارچه می فروخت. شاگرد او پسر خوب و مودبی بود وليكن كمی خجالتی بود.
مرد تاجر همسری كدبانو داشت كه دستپخت خوبی داشت و آش های خوشمزه او دهان هر كسی را آب می انداخت.
روزی مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوی آنرا آب و جاروب كرده بود ولی هر چه منتظر ماند از تاجر خبری نشد.
قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.
پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت. دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت.
پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتی به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود، ولی همسر تاجر خيلی اصرار كرد و او را برای ناهار به خانه آورد.
همسر تاجر برای ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه های آش را گذاشتند. تاجر برای شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد.
پسرك خيلی خجالت می كشيد و فكر كرد تا بهانه ای بياورد و ناهار را آنجا نخورد. فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد می كند. دستش را روی دهانش گذاشتش,
تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوی دهانش گذاشته به او گفت: دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردی، صبر می كردی تا آش سرد شود آن وقت می خوردی؟
زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت: اين چه حرفی است كه می زنی؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم.
تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهی كرده است
از آن پس، وقتی كسی را متهم به گناهی كنند ولی آن فرد گناهی نكرده باشد، گفته میشود: آش نخورده و دهان سوخته.