ابوجعفر محمد بن جرير بن کثير بن غالب طبری آملی(۳۱۰-۲۲۴ قمری)، تاريخنگار، حديثشناس، فقيه و تفسير کنندهی قرآن، در آمل از شهرهای طبرستان (مازندران) به دنيا آمد. کتاب تاريخ طبری، شرح زندگی بشر از خلقت آدم تا زمان نگارندهی آن است. او نخستين کسی است در جهان اسلام که تاريخ را از سيره نويسی به تاريخ عمومی کشانيد. جامعالبيان عن تاويل القرآن، نخستين تفسير قرآن است که به همهی آيهها میپردازد. از اين رو برخی از آن با نام تفسير کبير ياد میکنند و طبری را پدر تفسير میخوانند.
زندگینامه
ابوجعفر محمدبن جرير بن کثير بن غالب طبری در آمل از شهرهای طبرستان(مازندران) به دنيا آمد. تا دوازده سالگی مقدمات علوم زمان را در زادگاهش فرا گرفت. خود او در اين باره میگويد:"در هفت سالگی قرآن را حفظ کردم، در هشت سالگی برای مردم نماز گزاردم و در ۹ سالگی پارهای از احاديث را نگاشتم." سپس میافزايد که به خاطر رويايی که به سراغ پدرش آمده بود، پدر از دوران خردسالی به تحصيل او در علوم دين اهتمام نشان داده است و بنابراين از ۱۲ سالگی به تشويق پدر به ری رفت.
در آن زمان شهر ری يکی از بزرگترين شهرهای ايران و از نظر آموزش علوم زمان سرآمد شهرهای ديگر بود. در ری از محمد بن حميد رازی حديث فرا گرفت و مغازی(تاريخ جنگهای پيامبر) را از محمد بن اسحاق واقدی آموخت. سپس رهسپار بغداد شد و زمانی به آن شهر رسيد که چند روزی از مرگ احمد بن حنبل میگذشت. طبری از بغداد به واسط، شهری در ميان بصره و کوفه، رفت و علم حديث را تا جايی که توانست فرا گرفت. از آن پس او به عنوان يک فقيه بر اساس مذهب شافعی فتوی میداد.
محمد بن جرير پس از مدتی ميانرودان(بين النهرين) را ترک کرد و برای آشنايی با اصحاب رأی عازم مصر شد. او در اين سفر از راه شام و بيروت گذشت و در ۲۵۳ قمری هنگام حکومت احمد بن طولون به مصر وارد شد و سه سال در آن ديار ماند و در شهر فسطاط مصر نزد پارهای از دانشمندان آن ديار شاگردی کرد.
طبری طی سفرهای بسيار خود بيشتر سفرنامههايی را که حاوی تاريخ و جغرافيای پيش از زمان خود بود، مطالعه کرد. همچنين، طی آن سفرها سيره نويسان گوناگونی را در جهان اسلام ديدار کرد و اطلاعات زيادی از آنها به دست آورد. او پس از زندگی سه ساله در مصر از راه شام به بغداد بازگشت و پس از زمان کوتاهی برای ديدار از وطنش راهی طبرستان شد و در سال ۲۹۰ قمری به آمل آمد. طبری پس از آن که محيط آمل را برای ادامهی تحصيل خود مساعد نديد به بغداد بازگشت و در محلهی رحيه يعقوب اقامت نمود و مطالعات خود را ادامه داد.
طبری در بغداد ضمن آن که دانش خود را در فقه، تاريخ، حديث تکميل میکرد، شاگردانی نيز تربيت نمود و زمانی که در محلهی قنطره البردان بغداد زندگی میکرد، نگارش تاريخ خود را با نام "تاريخ الرسل و الملوک و اخبارهم و من کان فی زمن کل واحد منهم" که با نام تاريخ طبری شناخته میشود، به زبان عربی آغاز کرد. او که روزانه چهل برگه از تاريخ خود را گردآوریآوری میکرد، نزديک چهل سال به نوشتن تاريخ طبری پرداخت. به اين ترتيب که از ۴۸ سالگی شروع به گردآوری نسخههای پراکنده سفرنامهها نمود و از ۶۵ سالگی به طور مستمر در بغداد يادداشتهای پراکنده خود را به مدت ۲۳ سال تنظيم کرد تا آن که پيش از مرگش آن را به پايان رساند.
طبری در کنار تنظيم تاريخ خود، به خواهش المکتفی، خليفهی عباسی، کتابی درزمينهی وقف نوشت که در بر گيرندهی نظر همهی دانشمندان و فقيهان مسلمان تا آن زمان بود. همچنين، کتابی به نام الفضايل نوشت که دربردارندهی زندگی خلفای راشدين و اثبات و درستی حديث غدير بود و آن را با ذکر فضايل حضرت علی (ع) به پايان رساند. او طی آن سالها کتاب جامع البيان عن تاويل القرآن را نيز در تفسير قرآن نوشت.
طبری در سن ۸۸ سالگی در خانه مسکونی خويش در روز يک شنبه دو روز مانده از شوال سال ۳۱۰ قمری در بغداد درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
سالشمار زندگی
۲۲۴ قمری: در آمل به دنيا آمد.
۲۳۱ قمری: قرآن را به طور کامل حفظ کرد.
۲۳۲ قمری: پيشنماز مردم آمل شد.
۲۳۳ قمری: نگارش حديث را آغاز کرد.
۲۳۶ قمری: فراگيری علوم ديني را در شهر ری نزد محمد بن حميد رازی و مثنی بن ابراهيم ابلي ادامه داد.
۲۴۱ قمری: برای بهرهگيری از درس ابوعبدالله احمد حنبل به بغداد رفت، اما هنگامی که به آن شهر رسيد، احمد حنبل در گذشته بود.
۲۴۲ قمری: به بصره، کوفه و واسط رفت و از درس استادان آن شهرها، از جمله ابوکريب محمد بن علاء همدانی، بهرهمند شد سپس به بغداد بازگشت.
۲۵۳ قمری: به مصر رفت تا از دانش علمای آن سرزمين بهرهمند شود. او حديثهای زيادی از انسبن مالک و شافعی و ابنوهب نوشت.
۲۷۰ قمری: نگارش تفسير خود را به پايان رساند.
۲۹۰ قمری: در ۶۵ سالگی برای دومينبار به زادگاه خود در طبرستان بازگشت، اما زمان زيادی در آنجا نماند.
... قمری: بار ديگر به بغداد رفت و نگارش تاريخ بزرگ خود را در آنجا به پايان رساند.
۳۱۰ قمری: دو روز مانده از شوال در بغداد درگذشت.
تاريخ طبری
کتاب تاريخ طبری، شرح زندگی بشر از خلقت آدم تا زمان نگارندهی آن اوست. هدف طبری از نگارش تاريخ ، عرضهی تاريخ جهان از آغاز آفرينش تا زمان خود او بوده است. از ديدگاه او ، سير رويداهای تاريخ جهان از زمان معينی آغاز شده و به رویدادهای زمان زندگی نويسنده انجاميده است. از نظر طبری تاريخ در حکم جريان واحدی است که در آن هر يک از قومها ، نقش ويژهی خود را بازی کرده اند و عنايت الهی با فرستادن پيامبران و فرستادن کتابهای آسمانی با مردم همراه بوده و همهی مردم را در رودخانهای که نامش تاريخ است به سوی مقصدی معلوم که روز رستاخيز است رهنمون میشود.
طبری تاريخ اسلام را از آن جهت مینويسد که اين دين بزرگ سراسر دنيای متمدن آن زمان را فرا گرفته و فرهنگهای ايران و روم و پيروان دينهای گوناگون از مسيحی، بودايی، زرتشتی در برابر آن زانو زدهاند و پديدهای که نتيجهی آميزش فرهنگ و تمدنهای قديم با مبانی فرهنگ اسلامی است به وجود آمده است.
طبری تاريخ را درس عبرت در دبستان معرفت میداند. برای نمونه، هنگامی که سرگذشت خسروپرويز را میگويد، به کارها و رفتارهای او میپردازد و اين که از گذشتگان خود عبرت نگرفته و به چه سرنوشتی دچار شده است. شيوهی او در نگارش تاريخ ، شيوهی محدثان است، يعنی هرگاه مطلبی را از کتابی برداشت کرده است، نام کتاب را به روشنی میآورد و سند خودرا نام میبرد.
تاريخ طبری گنجينهای سرشار از آداب و رسوم قومها و ملتها نيز هست و از لحلظ بررسی وضعيت اجتماعی، سياسی و اقتصادی در دوران اسلامی از منبعهای مهم برای اهل پژوهش و مطالعه است. با اين حال بايد گفت جنبههای اعتقادی، انگيزهی اصلی طبری در تدوين تاريخ عمومی او بوده است. از ان رو، تاريخ طبري سرشار از ملاحظههای فقيهانه است و پيوسته بر سر آن است که از شرع دفاع کند و با گمراهی به نبرد بپردازد.
طبری نخستين کسی است که تاريخ را از سيره نويسی به تاريخ عمومی کشاند. او وقتی تاريخ الرسل و الملوک را مینويسد به طور کامل از اسطورههای دوره باستان ايران آغاز می کند، هم چنان که هرودوت دريونان از ميتولوژی(اسطورهشناسی) آغاز کرد. او تاريخ پيش از اسلام را با اطلاعات سودمندی که از خداینامه و ترجمهی عربی آن، يعنی سيرالملوک الفرس، به دست آورده و به نگارش در آورده است.(خداینامه مجموعهای از گزارشهای اسطورهای و تاريخی دربارهی سرزمين و مردم ايران و پادشاهان فارس تا پايان دورهی ساسانی بوده است).
طبری اسطورههای ايران را از کيومرث، که در اوستا از او ياد شده است، آغاز میکند و از او به عنوان نخستين آدم در تاريخ ايران باستان ياد میکند. هوشنگ، پهلوان افسانهای را از نخستين پادشاه هفت اقليم معرفی کرده که به ساختن پرستشگاه برای خداپرستان پرداخته است. از طهمورث ديوبند به عنوان کسی ياد میکند که به پرستش خداوند يکتا میپرداخته و پيرو دين حضرت ادريس (ع) بوده است. سپس به تاريخ روم ، قوم يهود ، عربهای پيش از اسلام و سيرهی نبوی پرداخته است.
طبری چون به تاريخ هجرت پيامبر اکرم (ص) می رسد، شيوهی تاريخ نويسی را به سالنگاری(کرونولوژی) تغيير میدهد و رویدادهای هر سال را از سالهای ديگر جداگانه نوشته شدهاند و چون رخدادهای سالی به پايان رسيد به پيش آمدهای سال پس از آن میپردازد. به همين ترتيب پيش می رود تا به سال ۳۰۲ قمری میرسد. در فاصلهی بين بيان سيرهی نبوی تا سال ۳۰۲ قمری از غزوههای پيامبر، رویدادهای پس از رحلت پيامبر اکرم (ص)، جنگهای جمل و صفين، تاريخ امويان و سرانجام عباسيان را تا زمانی که دران بوده است، مینگارد.
زندگینامه
ابوجعفر محمدبن جرير بن کثير بن غالب طبری در آمل از شهرهای طبرستان(مازندران) به دنيا آمد. تا دوازده سالگی مقدمات علوم زمان را در زادگاهش فرا گرفت. خود او در اين باره میگويد:"در هفت سالگی قرآن را حفظ کردم، در هشت سالگی برای مردم نماز گزاردم و در ۹ سالگی پارهای از احاديث را نگاشتم." سپس میافزايد که به خاطر رويايی که به سراغ پدرش آمده بود، پدر از دوران خردسالی به تحصيل او در علوم دين اهتمام نشان داده است و بنابراين از ۱۲ سالگی به تشويق پدر به ری رفت.
در آن زمان شهر ری يکی از بزرگترين شهرهای ايران و از نظر آموزش علوم زمان سرآمد شهرهای ديگر بود. در ری از محمد بن حميد رازی حديث فرا گرفت و مغازی(تاريخ جنگهای پيامبر) را از محمد بن اسحاق واقدی آموخت. سپس رهسپار بغداد شد و زمانی به آن شهر رسيد که چند روزی از مرگ احمد بن حنبل میگذشت. طبری از بغداد به واسط، شهری در ميان بصره و کوفه، رفت و علم حديث را تا جايی که توانست فرا گرفت. از آن پس او به عنوان يک فقيه بر اساس مذهب شافعی فتوی میداد.
محمد بن جرير پس از مدتی ميانرودان(بين النهرين) را ترک کرد و برای آشنايی با اصحاب رأی عازم مصر شد. او در اين سفر از راه شام و بيروت گذشت و در ۲۵۳ قمری هنگام حکومت احمد بن طولون به مصر وارد شد و سه سال در آن ديار ماند و در شهر فسطاط مصر نزد پارهای از دانشمندان آن ديار شاگردی کرد.
طبری طی سفرهای بسيار خود بيشتر سفرنامههايی را که حاوی تاريخ و جغرافيای پيش از زمان خود بود، مطالعه کرد. همچنين، طی آن سفرها سيره نويسان گوناگونی را در جهان اسلام ديدار کرد و اطلاعات زيادی از آنها به دست آورد. او پس از زندگی سه ساله در مصر از راه شام به بغداد بازگشت و پس از زمان کوتاهی برای ديدار از وطنش راهی طبرستان شد و در سال ۲۹۰ قمری به آمل آمد. طبری پس از آن که محيط آمل را برای ادامهی تحصيل خود مساعد نديد به بغداد بازگشت و در محلهی رحيه يعقوب اقامت نمود و مطالعات خود را ادامه داد.
طبری در بغداد ضمن آن که دانش خود را در فقه، تاريخ، حديث تکميل میکرد، شاگردانی نيز تربيت نمود و زمانی که در محلهی قنطره البردان بغداد زندگی میکرد، نگارش تاريخ خود را با نام "تاريخ الرسل و الملوک و اخبارهم و من کان فی زمن کل واحد منهم" که با نام تاريخ طبری شناخته میشود، به زبان عربی آغاز کرد. او که روزانه چهل برگه از تاريخ خود را گردآوریآوری میکرد، نزديک چهل سال به نوشتن تاريخ طبری پرداخت. به اين ترتيب که از ۴۸ سالگی شروع به گردآوری نسخههای پراکنده سفرنامهها نمود و از ۶۵ سالگی به طور مستمر در بغداد يادداشتهای پراکنده خود را به مدت ۲۳ سال تنظيم کرد تا آن که پيش از مرگش آن را به پايان رساند.
طبری در کنار تنظيم تاريخ خود، به خواهش المکتفی، خليفهی عباسی، کتابی درزمينهی وقف نوشت که در بر گيرندهی نظر همهی دانشمندان و فقيهان مسلمان تا آن زمان بود. همچنين، کتابی به نام الفضايل نوشت که دربردارندهی زندگی خلفای راشدين و اثبات و درستی حديث غدير بود و آن را با ذکر فضايل حضرت علی (ع) به پايان رساند. او طی آن سالها کتاب جامع البيان عن تاويل القرآن را نيز در تفسير قرآن نوشت.
طبری در سن ۸۸ سالگی در خانه مسکونی خويش در روز يک شنبه دو روز مانده از شوال سال ۳۱۰ قمری در بغداد درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
سالشمار زندگی
۲۲۴ قمری: در آمل به دنيا آمد.
۲۳۱ قمری: قرآن را به طور کامل حفظ کرد.
۲۳۲ قمری: پيشنماز مردم آمل شد.
۲۳۳ قمری: نگارش حديث را آغاز کرد.
۲۳۶ قمری: فراگيری علوم ديني را در شهر ری نزد محمد بن حميد رازی و مثنی بن ابراهيم ابلي ادامه داد.
۲۴۱ قمری: برای بهرهگيری از درس ابوعبدالله احمد حنبل به بغداد رفت، اما هنگامی که به آن شهر رسيد، احمد حنبل در گذشته بود.
۲۴۲ قمری: به بصره، کوفه و واسط رفت و از درس استادان آن شهرها، از جمله ابوکريب محمد بن علاء همدانی، بهرهمند شد سپس به بغداد بازگشت.
۲۵۳ قمری: به مصر رفت تا از دانش علمای آن سرزمين بهرهمند شود. او حديثهای زيادی از انسبن مالک و شافعی و ابنوهب نوشت.
۲۷۰ قمری: نگارش تفسير خود را به پايان رساند.
۲۹۰ قمری: در ۶۵ سالگی برای دومينبار به زادگاه خود در طبرستان بازگشت، اما زمان زيادی در آنجا نماند.
... قمری: بار ديگر به بغداد رفت و نگارش تاريخ بزرگ خود را در آنجا به پايان رساند.
۳۱۰ قمری: دو روز مانده از شوال در بغداد درگذشت.
تاريخ طبری
کتاب تاريخ طبری، شرح زندگی بشر از خلقت آدم تا زمان نگارندهی آن اوست. هدف طبری از نگارش تاريخ ، عرضهی تاريخ جهان از آغاز آفرينش تا زمان خود او بوده است. از ديدگاه او ، سير رويداهای تاريخ جهان از زمان معينی آغاز شده و به رویدادهای زمان زندگی نويسنده انجاميده است. از نظر طبری تاريخ در حکم جريان واحدی است که در آن هر يک از قومها ، نقش ويژهی خود را بازی کرده اند و عنايت الهی با فرستادن پيامبران و فرستادن کتابهای آسمانی با مردم همراه بوده و همهی مردم را در رودخانهای که نامش تاريخ است به سوی مقصدی معلوم که روز رستاخيز است رهنمون میشود.
طبری تاريخ اسلام را از آن جهت مینويسد که اين دين بزرگ سراسر دنيای متمدن آن زمان را فرا گرفته و فرهنگهای ايران و روم و پيروان دينهای گوناگون از مسيحی، بودايی، زرتشتی در برابر آن زانو زدهاند و پديدهای که نتيجهی آميزش فرهنگ و تمدنهای قديم با مبانی فرهنگ اسلامی است به وجود آمده است.
طبری تاريخ را درس عبرت در دبستان معرفت میداند. برای نمونه، هنگامی که سرگذشت خسروپرويز را میگويد، به کارها و رفتارهای او میپردازد و اين که از گذشتگان خود عبرت نگرفته و به چه سرنوشتی دچار شده است. شيوهی او در نگارش تاريخ ، شيوهی محدثان است، يعنی هرگاه مطلبی را از کتابی برداشت کرده است، نام کتاب را به روشنی میآورد و سند خودرا نام میبرد.
تاريخ طبری گنجينهای سرشار از آداب و رسوم قومها و ملتها نيز هست و از لحلظ بررسی وضعيت اجتماعی، سياسی و اقتصادی در دوران اسلامی از منبعهای مهم برای اهل پژوهش و مطالعه است. با اين حال بايد گفت جنبههای اعتقادی، انگيزهی اصلی طبری در تدوين تاريخ عمومی او بوده است. از ان رو، تاريخ طبري سرشار از ملاحظههای فقيهانه است و پيوسته بر سر آن است که از شرع دفاع کند و با گمراهی به نبرد بپردازد.
طبری نخستين کسی است که تاريخ را از سيره نويسی به تاريخ عمومی کشاند. او وقتی تاريخ الرسل و الملوک را مینويسد به طور کامل از اسطورههای دوره باستان ايران آغاز می کند، هم چنان که هرودوت دريونان از ميتولوژی(اسطورهشناسی) آغاز کرد. او تاريخ پيش از اسلام را با اطلاعات سودمندی که از خداینامه و ترجمهی عربی آن، يعنی سيرالملوک الفرس، به دست آورده و به نگارش در آورده است.(خداینامه مجموعهای از گزارشهای اسطورهای و تاريخی دربارهی سرزمين و مردم ايران و پادشاهان فارس تا پايان دورهی ساسانی بوده است).
طبری اسطورههای ايران را از کيومرث، که در اوستا از او ياد شده است، آغاز میکند و از او به عنوان نخستين آدم در تاريخ ايران باستان ياد میکند. هوشنگ، پهلوان افسانهای را از نخستين پادشاه هفت اقليم معرفی کرده که به ساختن پرستشگاه برای خداپرستان پرداخته است. از طهمورث ديوبند به عنوان کسی ياد میکند که به پرستش خداوند يکتا میپرداخته و پيرو دين حضرت ادريس (ع) بوده است. سپس به تاريخ روم ، قوم يهود ، عربهای پيش از اسلام و سيرهی نبوی پرداخته است.
طبری چون به تاريخ هجرت پيامبر اکرم (ص) می رسد، شيوهی تاريخ نويسی را به سالنگاری(کرونولوژی) تغيير میدهد و رویدادهای هر سال را از سالهای ديگر جداگانه نوشته شدهاند و چون رخدادهای سالی به پايان رسيد به پيش آمدهای سال پس از آن میپردازد. به همين ترتيب پيش می رود تا به سال ۳۰۲ قمری میرسد. در فاصلهی بين بيان سيرهی نبوی تا سال ۳۰۲ قمری از غزوههای پيامبر، رویدادهای پس از رحلت پيامبر اکرم (ص)، جنگهای جمل و صفين، تاريخ امويان و سرانجام عباسيان را تا زمانی که دران بوده است، مینگارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر