چهارشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۵

آیین نامهٔ جوانمردی و پهلوانی


روانشاد حسین واعظ کاشفی سبزواری در نامه ی " فتوت نامه سلطانی " که به راستی آیین نامه ی درستین جوانمردی و فتون بشمار می آید ، گفتارهای نغز فراوانی برگرفته از آموزه های فرهنگ ایران باستان و همچنین آموزه های اسلامی آورده است که آدمی را به اندیشه فرو می برد که چرا جهانیان و به ویژه پارسی زبانان از این همه خردمندی و جوانمردی بدور افتاده اند !؟ مهرمیهن گزیده ای از این کتاب ارزشمند را با ویرایشی ویژه و شایسته پیشکش پارسی زبانان می دارد، باشد که بتوانیم گام در راه نیاکان خردمندمان بنهیم.
 
آیین نامه ی جوانمردی

در آداب سخن گفتن

بدان که شرف آدمی به نطق است و هرکه در نطق ادب رعايت نكند از اين شرف بی بهره باشد؛ برای آن که نطق به صواب بايد و الا خاموشی به از آن بود. چنان که شيخ فرموده.

بهايم خموش اند و گويا بشر       زبان بسته بهتر که گويا به شرّ

و خدای تعالی در آداب سخن گفتن می فرمايد : لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النّبی و در سخن گفتن چندين ادب است که شيخ و غالب را رعايت بايد کرد؛ و چندين ادب ديگراست که نازلان را نگاه بايد داشت.

اگر پرسند که ادب غالبان در سخن گفتن چند است؟ بگوی شش : اول آن که سخن فراخور حال هرکس گويد چنانچه فرموده اند آلّم النّاس علی قدر عقولهم. يعنی با هرکس سخن گوی بر قدر عقل و فهم او. بيت :

با يار نو از غم کهن بايد گفت        با او به زبان او سخن بايد گفت

دويم آن که به لطف سخن گويد نه به عنف (درشتی ). سيّم آن که در وقت سخن گفتن خندان و شكفته باشد نه ترش روی و گرفته. چهارم چندان سخن گويد به مستمعان (شنوندگان) که به ملال خاطر ايشان نه انجامد. پنجم سخني گويد که منفعت دنيا و آخرت ايشان در آن باشد. ششم تا سخنی تمام عيار نباشد بر زبان نراند که سخن بزرگان به مثابه تخم است و اگر تخم فاسد و بی مغز باشد در هر زمين که افتد نرويد، و از او منفعتی به حاصل نرسد.

اگر پرسند که ادب نازلان در سخن گفتن چند است؟ بگوی هشت: اول آن که تا از وی سخن نپرسند نگويند. دويم در وقت سخن گفتن آواز بلند نكند. سيّم به چپ و راست ننگرد. چهارم سخن غرض آميز و کنايت نگويد. پنجم در روی شنونده نجهد و سخن سخت نگويد.
 
ششم تا فكر نكند سخن نگويد تا پشيمان نشود. هفتم در ميان سخن مردم سخن درنيارد و سخن گوينده را منقطع نگرداند. هشتم بسيار نگويد که بسيار گفتن نشانه اندك عقلی است چنانچه شيخ گنجه نشين فرمايد :

کم گوی و گزيده گوی چون دُر      تا ز اندك تو جهان شود پر

لاف از سخن چو در توان زد       آن خشت بود که پر توان زد

آب ار چه بسی زلال خيزد       از خوردن پر ملال خيزد

اگر پرسند که به چه زبان سخن می گويی؟ بگوی به زبان صدق. اگر پرسند که سخن به کدام گوش می شنوی؟ بگوی به گوش قبول. اگر پرسند که سخن از تو است يا تو از سخنی؟ بگوی من از سخنم که به کلمه آن پديد شده ام و سخن از من است که ميوه درخت انسانی سخن است. اگر پرسند که سخن تمام کدام است؟ بگوی آن که موافق سخن خدا و رسول باشد. اگر پرسند که سخن ناقص کدام است؟ بگوی آن که موافق قرآن و حديث نباشد. اگر پرسند که سخن نيك کدام است؟ بگوی آن که از آن نفعی به کسی رسد. اگر پرسند که سخن بد کدام است؟ بگوی آن که از آن ضرری به کسی عايد شود.

در آداب طعام خوردن و آب آشاميدن
 
بدان که آدمی را از طعام خوردن چاره نيست چنانچه خدای تعالی می فرمايد : و ما جعلنکهم جسداً لا ياآلون الطعام و حيوانات نيز به خوردن زنده اند. پس می بايد که ميان خوردن انسان و خوردن حيوان فرق باشد؛ چه حيوان زيستن برای خوردن دارد، و انسان خوردن برای زيستن؛ و فرق ميان اين دو خوردن به آداب است يعنی آدمی آداب و ارکان طعام خوردن نگه میدارد و حيوانات از آن بی خبرند. اگر پرسند که ارکان طعام خوردن چند است؟ بگوی سی و هفت : چهار فرض است و چهار سنت و چهار مستحب و ده ادب و چهار حرمت و چهار حكمت و هفت احتياط.

اگر پرسند که چهار فرض کدام است؟ بگوی اول لقمه حلال پيدا کردن که خدای تعالی می فرمايد آلوا من طيبات و حضرت رسول صلی الله عليه و آله می فرمايد که: طلب الحلال فريضه بعد الفريضه. دويم دهنده روزی، خدای را شناختن، سيّم شكر وی به جای آوردن. چهارم طعام پاك خوردن يعنی نجس و آلوده نباشد. اگر پرسند که چهار سنت کدام است؟ بگوی در اول طعام بسم الله گفتن . دويم پيش از طعام دست شستن . سيّم طعام به دست راست خوردن . چهارم بعد از طعام حمد گفتن. اگر پرسند که چهار مستحب کدام است؟ بگوی اول ابتدا به نمك کردن . دويم ختم به نمك کردن. سيّم بر سفره چيزی خوردن نه بر خوان . چهارم لقمه دادن خادم هرگاه که با قوم بر سفره ننشسته باشد. اگر پرسند که ده ادب کدام است؟ بگوی اول بر پای چپ نشستن که حضرت رسالت پناه صلی الله عليه و آله و سلم در وقت طعام خوردن غالباً چنان نشستی . دويم از پيش خود خوردن . سيّم در لقمه کسی ننگريستن . چهارم از کرانه کاسه خوردن. پنجم به سه انگشت طعام خوردن : ابهام و سبابه و وسطی . ششم انگشت ليسيدن . هفتم کاسه را پاك ساختن يا چيزی گذاشتن چنانچه فرموده اند : اوبقوا او نقوا . هشتم اگر لقمه از دست بيفتد برداشتن و اگر آلوده شده باشد پاك کردن و خوردن . ﻧﻬم در وقت طعام تكيه بر جايی نزدن . دهم بعد از طعام دست شستن. اگر پرسند که چهار حرمت کدام است؟ بگوی اول آن که در وقت طعام خوردن سرنخارد . دويم بينی پاك نكند . سيّم آب دهن نيفكند . چهارم طعام در دهن با کسی سخن نگويد. اگر پرسند که چهار حكمت کدام است؟ بگوی اول آن که لقمه خرد کند . دويم آن که نيك بخايد. سيّم آن که بسيار چيزی نخورد . چهارم بر سر سيری طعام ننوشد. اگر پرسند که هفت احتياط کدام است؟ بگوی اول آن که هيچ طعام را مذمت نكند اگر چه بد پخته باشد . دويم تا تحقيق نكند که از کجا است نخورد . سيّم تنها جيزی نخورد که حضرت رسول صلی الله عليه و آله فرمود :شرّ الناس من اآل وحده يعنی بدترين مردمان آن است که تنها طعام خورد . چهارم جمعی را در کاسه خود شريك گرداند که برکت در اجتماع است . پنجم طعام مباهات نخورد؛ يعنی طعامی که شخصی پخته باشد برای نام و دعوی . ششم از طعام تعزيت بپرهيزد که شايد يتيمی را در آن حق باشد يا يك وارث غايب بود . هفتم بر يك نوع از طعام اقتصار کند. اگر پرسند که بخش غايب ﻧﻬادن چگونه است؟ بگوی اين سه نوع است؟ اول آن که غايب معين نباشد که کيست؟ بلكه نيت آن باشد که هرکه برسد از آن تناول کند و اين بغايت پسنديده است. دويم آن که غايب شخصی معين باشد از اهل صحبت، خواه او را در آن طعام حق باشد و خواه نباشد و اين نوع نيز مقبول است . سيّم آن که هم برای خود ذخيره کند و آن را بخش غايب نام ﻧﻬد و اين نوع پسنديده و مقبول نيست و در فتوت اين معنی را جايز نداشته اند. اگر پرسند که بخش غايب به نوعی که مقبول است از که مانده؟ بگوی از آدم صفی عليه السلام در محلی که جبرئيل (ع) وی را ميان بست چنانچه از حلوای بهشت قدری حاضر کردند و آدم عليه السلام پاره ای از آن به جهت حوا بگذشت و آن را نگاه می داشت تا وقتی که به وی رسيد و آن تكه به وی خورانيد. اگر پرسند که نواله به ياد کسی خوردن از که مانده است؟ بگوی از حضرت رسالت پناه صلی الله عليه و آله که روزی يكی به جهت هديه طبقی خرما نزد رسول(ص) آورد. جمعی از بزرگان که حاضر بودند همه را بچشانيد و گفت علی را بطلبيد . امير به مهمی رفته بودند در آن وقت حاضر نشدند . حضرت صلی الله عليه و آله و سلم فرمودند که من اين خرما را به ياد علی خوردم و چون خبر به امير رسيد شادی بسيارکرد . پس تكه به ياد عزيزان خوردن از آن جا مانده و معنی آن است که آنچه من می خورم همان است که او می خورد و از اين جا بوی اتحاد و يگانگی می آيد.

ميان جان و لبش اتحاد روحانی است     چو روح با لب او اتحاد ما جانی است

اگر پرسند که ارکان آشاميدن آب چند است؟ بگوی يازده: دو فرض و شش سنت و سه ادب. اگر پرسند که دو فرض کدام است؟ بگوی اول آن که از اِنای زر و نقره آب نخورد؛ اما از زرکوب و نقره کوب باشد جايز است به شرط آن که دهن به موضع زر و سيم نرسد . دويم آن که آب پاك باشد و آلوده و نجس نبود. اگر پرسند که شش سنت کدام است؟ بگوی اول آن که به سه دم آب بخورد . دويم هر بار ظرف آب از دهن باز گيرد . سيّم نفس و نفخ در ظرف ندهد. چهارم آن که نشسته آب خورد و بر پای نيز جايز است، و اما اولی آن باشد که نشسته خورد. پنجم آن که در اول نام خدای تعالی برد. ششم آن که در آخر حمد گويد و از امام زين العابدين(ع) منقول است که هرگه آب خوردندی بر قاتل (امام) حسين (ع) لعنت کردندی وی را از آن پرسيدند، گفت : پدرم در صحرای کربلا مرا وصيت کرده که هرگه آب خوردی از تشنگی من ياد کن و برکشنده من لعنت کن.

اگر پرسند که سه ادب کدام است؟ بگوی اول آن که از ظرف بزرگ و از مشگ آب نخورد . دوم اگر ساقی مجلس باشد آخر همه آب خورد . سيّم اگر نشسته باشد و آب خورد ظرف را به جانب راست دهد نه جانب چپ. اگر پرسند که در وقت خوردن، آب با کوزه چه می گويد؟ بگوی به زبان حال می گويد که من شب و روز در خدمت به سر دويده ام تا اين ساعت به مقصود خود رسيده ام. اگر پرسند که عزيزی که آب می خورد جمعی که حاضرند می گويند صحت باد يا هنيئاً مريئا . اين چه معنی دارد؟ بگوی معنی آن است که عمر چون می گذرد و بر يك دم اعتماد نيست چون کسی آب بخورد ممكن هست که هنوز آن آب به جگر نارسيده درگذرد يا آب در گلو گيرد و نفس منقطع شود؛ چنانچه حضرت امير عليه السلام می فرمايد : مع آل جرعة قضيّه . پس چون عزيزی آب می خورد حاضران دعا می کنند که گوارنده باد تا از آفت آن سالم ماند.


در آداب جامه پوشيدن
 
بدان که پوشيدن لباس بدان مقدار که ستر عورت باشد فرض است و در اين فرض ادبی چند است رعايت کردنی، بعضی آن که از حضرت رسالت صلی الله عليه و آله مروی است و بعضي آن که از مشايخ و بزرگان دين منقول است . اگر پرسند که ارکان لباس پوشيدن چند است؟ بگوی پانزده : چهار فرض و چهار سنت و پنج ادب و دو حرام. اگر پرسند که چهار فرض کدام است؟ بگوی اول آن که جامه از وجه حلال سازد . دويم آنکه چندان پوشد که دفع سرما و گرما کند و بدان ستر عورت شود سيّم آن که پاك باشد از نجاست. چهارم آن که محرم نباشد چون ابريشمينه و زردوز.

در آداب ضيافت (مهمانی)

بدان که مهمانی کردن سنت ابراهيم پيغمبر است و به مهمانی رفتن و اجابت کردن سنت حضرت رسالت است صلی الله عليه و علی آله که فرمودند: لودعيت الی آُراع لاجبت يعنی اگر کسی مرا بخواند به پاچه گوسفندی، من اجابت کنم و به مهمانی او روم؛ و در ضيافت کردن و به ضيافت رفتن شرطی و ادبی چند است که اهل طريق را از دانستن آن گزير نباشد. اگر پرسند که آداب و ارکان مهمانی کردن چند است؟ بگوی چهارده: دو شرط و شش ارکان و شش ادب. اگر پرسند که دو شرط کدام است؟ بگوی اول مهمان را طعام حلال و پاکيزه دهد. دويم آن که مهمانی را برای خدا کند نه برای غرض و ريا و جزا. اگر پرسند که شش ارکان کدام است؟ بگوی اول مهمان را تعظيم کردن و به جای نيكو نشاندن. دويم با مهمان گشاده روی و خندان بودن. سيّم هر چند مهمان پديد آيد روی ترش ناکردن. چهارم مهمان ناخوانده را حرمت زياده داشتن. پنجم بخل ناکردن و آنچه از دست بر آيد از مهمان دريغ نداشتن. ششم تكلف ناکردن و آنچه مقدور باشد حاضر کردن.

اگر پرسند که شش ادب کدام است؟ بگوی اول از مهمان سؤال کردن که ميل او به کدام نوع طعام باشد. دويم طعام بهتر پيش او ﻧﻬادن. سيّم در خوردن تكليف بسيار ناکردن. چهارم چون بيرون رود مشايعت کردن و کمتر آن هفت قدم است. پنجم عذر خواهی ننمودن که از آن بوی خود پرستی آيد. ششم منّت ناﻧﻬادن بلكه منت فراوان داشتن که خدای تعالی توفيق داد تا آن شخص روزی خود را بر سر سفره او تناول نمود چنانچه استاد گفته است:

هرکه را بينی به عالم روزی خود می خورد گر ز خوان تو است نانش ور ز خوان خويشتن

پس ترا منّت ز مهمان داشت بايد بهرآنك می خورد بر خوان احسان تو نان خويشتن

اگر پرسند که مهمان را چه آورد و چه برد؟ بگوی روزي خود با خود آورد و انکه ميزبان با خود ببرد و چنانچه در اخبار آمده است: الضيف اذا نزل نزل برزقه و اذا ارتحل ارتحل بذنوب قومه يعنی چون مهمان فرود آيد رزق خود با خود بياورد و چون بيرون رود انکه آن قوم که ميزبان او باشند با خود ببرد.

اگر پرسند که آداب و ارکان به مهمانی رفتن چند است؟ بگوی چهارده: دو شرط و دو سنت و ده ادب. اگر پرسند که دو شرط کدام است؟ بگوی اول آن که به مهمانی مردم صالح نيك نام رود نه مردم فاسق و حرام خوار. دويم در مجلسی که داند که در او نا مشروعی هست نرود مگر داند که به احترام او ترك خواهندکرد.. اگر پرسند که دو سنت کدام است؟ بگوی اول آن که چون بخوانند بی تعلل اجابت کند.

دويم آن که نپرسند که خوردنی چه خواهد بود. اگر پرسند که ده ادب کدام است؟ بگوی اول آن که در وقت رفتن در پيش ميزبان نرود. دويم چون به در خانه رسد پای راست در پيش ﻧﻬد. سيّم چون به خانه در آيد سلام کند. چهارم هرکجا که وی را بنشانند بنشيند و تكلف نكند. پنجم به زير و بالا و چپ و راست ننگرد. ششم طعام بر ندارد. هشتم چون طعام خورده شود زود برخيزد مگر ميزبان نگذارد. ﻧﻬم بعد از فراغ ميزبان را دعا کند. دهم چون بيرون رود شكر گويد و شكايت نكند. اگر پرسند که به مهمانی رفتی چه بردی و چه آوردی؟ بگوی برکت بردم و آخرت آوردم. اگر پرسند که بر کدام سفره چيزی خوردی؟ بگوی بر قسمت ازلی. اگر پرسند که ميزبان چه کرد و تو چه کردی؟ بگوی او دعوت کرد و من دعا کردم.

در آداب راه رفتن

بدان که آدمی را از راه رفتن در راه ها چاره نيست و چون به راه می رود او را چند چيز رعايت می بايد آرد تا مؤدب باشد و مردم دانند که او خدمت مردان کرده است؛ و رفتن در يكی از سه موضع خواهد بود يا در شارع عام و يا در بازار و يا در محله، و هر يك ادبی چند دارد. اگر پرسند که آداب رفتن در شارع چند است؟ بگوی هشت: اول آن که به غير حاجت نرود. دويم پای برهنه بر زمين ننهد. سيّم به طريق متكبران نرود. چهارم تا ضرورت نباشد سخن نگويد. پنجم از مواضع تهمت حذر کند. ششم قدم از موضع نجاست نگاه دارد. هفتم بسيار نرود مگر به نماز جماعت؛ و به نماز جمعه نيز کاسته بايد رفت. هشتم گام فراخ ننهد. اگر پرسند که ادب رفتن در بازار چند است؟ بگوی هفت: اول دوش بر کسی نزند. دويم از پس مردم ننگرد. سيّم آب دهان نه اندازد. چهارم از دور کسی را بانگ نزند. پنجم بر در دکانی که کار ندارد نايستد. ششم چيزی که نمی خرد قيمت آن نپرسد. هفتم در ميان سودای دو کس مدخل نكند مگر به طريق اصلاح يا محاکمه. اگر پرسند که آداب رفتن در محلات چند است؟ بگوی يازده: اول آن که از چپ و راست ننگرد. دويم به بالای بام ها و روزن ها نگاه نكند. سيّم در درون خانه که درش گشاده باشد ننگرد. چهارم راه برکسی تنگ نكند. پنجم با فرزند مردم سخن نگويد و بوسه بر سر و روی ايشان ندهد. ششم در محله ای که کاری ندارد نرود. هفتم سرود نگويد و به آواز چيزی نخواند. هشتم به احتياط رود تا جانوری در زير پای او هلاك نگردد. ﻧﻬم در پيش بزرگتر از خود نرود. دهم بر در خانه ای که کاری ندارد نايستد. يازدهم در محله اهل تهمت نرود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر