یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۹۵

ستار خان


تاریخ تولد : ۱۲۸۴ هجری قمری

تاریخ درگذشت : ۲۵/۸/۱۲۹۳

توضيحات - آرامگاه : شهرری - حرم شاه عبدالعظیم

بیوگرافی و زندگینامه

ستارخان فرزند حاج حسن بزاز قره داغی در ۱۲۸۴ق در قره داغ متولد شد. او از سواد چندانی بهره‌مند نبود و در تبريز به دلالی اسب مشغول بود. ستارخان که در دسته لوطيهای محل اميرخيز تبريز بود مدتی كوتاه به كدخدايی اين محله انتخاب شد و بعد به دسته تفنگداران ويژه وليعهد مظفرالدين ميرزا پيوست ولی در اين كار چندان موفق نبود و بار ديگر به دلالی اسب روی آورد و در عين حال شرارت را نيز پيشه خود كرد. مأموران دولتی او را به علت ناآرامی تحت تعقيب قرار دادند و او ناگزير به فرار از تبريز شد و به عتبات عاليات رفت. در سامراء در مسلك مريدان مرجع تقليد وقت آيت‌الله ميرزاحسن شيرازی درآمد، اما اقامت وی در عتبات نيز چندان طولی نكشيد و به علت ضرب و جرح يكی از خدام، توسط پليس عثمانی دستگير و به ايران بازگردانده شد.
در تبريز به دلالی اسب مشغول شد و در اين كار تا به جايی ارتقاء يافت كه ميدان اسب‌فروشان تبريز را در اختيار خود گرفت. با آغاز جنبش مشروطه‌خواهی در تبريز ستارخان نيز به انجمن حقيقت پيوست و پس از تشكيل انجمن ايالتی تبريز به عضويت آن درآمد.




ستارخان در دوره‌ای كه محمدعلی شاه به مخالفت با مشروطه پرداخت در تبريز فعال شد و در مقابل قوای دولتی ايستادگی كرد.ژنرال قونسول روس به وی بيرق روسيه داده و تضمين می کرد که اگر تسليم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او میهن پرست تر از آن بود که این پیشنهاد را قبول کند . آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدين محلات ديگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. اين مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبريز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گيرد و کار به جاهای باريکتر بکشد. اين بود که عين الدوله را به محاصره تبريز فرستاد و از عشاير و خوانين نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عين الدوله را عقب نشاند و بر تبريز مسلط شد. اين مقاومت او را به قهرمانی ملی تبديل كرد و از اين مقاومت داستانها برای وی ساختند. پس از آنكه قوای مقاوم در برابر روسها تسليم شد حضور سردار ملی با دسته مسلح خود در تبريز معضلی بود و به همين جهت تدابيری برای خروج وی و باقرخان تدارك ديده شد تا اينكه در ۲۸ شوال ۱۳۲۸ اين دو به همراه گروهی از ياران مسلح خود بنابه دعوت تلگرافی آخوند ملا محمدكاظم خراسانی به تهران وارد شدند.
علی رغم توصيه مخبرالسلطنه حاكم تبريز كه به سردار اسعد گفته بود: ” زياد باد زير بغل آنها نيندازد“ استقبالی عظيم از آنها شد. سردار و سالار ملی به همراه فداييان خود در پارك اتابك مستقر شدند و در هنگامی كه دولت دستور خلع سلاح همگان را صادر كرد اين دو به خواسته دولت تن نداده، در نتيجه به محاصره قوای دولتی درآمدند و جنگ بين آنها درگرفت. ستارخان خود در اين درگيری هدف گلوله‌ای قرار گرفته و از ناحيه پا محروج شد. گرچه بعدها ادعا كرد كه اين تير از سوی كسان خود وی شليك شده است نه قوای دولتی، از اين زمان به بعد ستارخان ديگر به گرد سياست نگشت و در تهران اقامت داشت تا اينكه در ۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲ درگذشت.
دو برادر و يک برادرزاده او را سالداتهای روس به دار زده اند، يعنی در راه مشروطيت قربانی داده است.
درباره ستارخان خيلی چيزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربايجان او را به درستی نشناخته اند. در خود آذربايجان نيز چون مردم عادی نمی توانستند بر خود هموار کنند که يک نفر اسب فروش بر يک شهر بلکه بر يک ايالت فرمانروا باشد. درباره او برای کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقيقت قضيه اينکه وی مردی شجاع و میهن پرست و نسبت به مشروطيت صميمی بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطيت به شمار رفته است و خالی از ضعف و نقص نبوده است. غير از آن هم نمی شد از وی متوقع بود و جوانمردی هائی هم داشته است.
 

۲ نظر:

  1. با درود فراوان
    پس منظور اینه که ستارخان به جمهوری عقیده داشته؟
    با سسپاس

    پاسخحذف
  2. ولی ستار خان سوشیال دموکرات بود و آن موقع که آذربایجان در اشغال بود می گفت : خاک می خوریم ولی خاک نمی فروشیم.

    پاسخحذف