محسن
فروغی پسر ذکاء الملک فروغی تعریف می کرد: یک
روز تلفن منزلمان زنگ زد.
( پدرم
در آن تاریخ در کابینه مشیرالدوله ، وزیر
مالیه بود .
) من
گوشی را برداشتم.
از
آن طرف سیم شخصی فرمودند:
اسم
شما چیست؟ من عرض کردم:
محسن
پسر ذکاء الملک هستم.
فرمودند: من
احمدشاه (
قاجار
) هستم. به
پدرت از قول من بگو به دکتر میلسپو (مستشار
تام الاختیار وزارت مالیه)
دستور
بدهد که حقوق مرا زود پرداخت کند چون عازم
اروپا هستم.
روزی
که احمد شاه این تلفن را می کرد بیست و ششم
یا بیست و هفتم برج بود.
موقعی
که پیغام شاه را به پدرم رساندم خیلی
عصبانی شد و گفت:
بهتر
بود اعلیحضرت مرا پای تلفن احضار و منظور
خود را بیان فرمودند، نه اینکه آن را توسط
بچه ای خردسال (
ولو
اینکه آن بچه پسر خودم باشد )
به
من ابلاغ کند!
سپس
خودش آمد پای تلفن و با شاه صحبت کرد و
قهرا همین تقاضا را دوباره شنید.
موقعی
که خواسته شاه به اطلاع میلسپو رسید، با
کمال خونسردی جواب داد:
بهتر
است اعلیحضرت صبر کنند، یکی دو روز بیشتر
به آخر برج نمانده و هر وقت حقوق کارمندان
دولت پرداخت شد، حقوق ایشان نیز پرداخت
می شود. دو
هفته بعد، یعنی در یازدهم آبان ماه ۱۳۰۲
، احمد شاه به اروپا رفت و این سومین سفر
او به اروپا بود که تقدیر (
انگلستان
) چنین
خواسته بود دیگر بازگشتی به ایران نداشته
باشد. باید
توجه داشت که انگلیسی ها آشکارا چند بار
پادشاهان ایران را از کشور بیرون کردند
که یکبار همین اخراج احمدشاه و یکبار هم
بیرون کردن رضا شاه پهلوی بود.
پنجشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۹۳
چهارشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۳
معماری دوره هخامنشيان (۱)
معماری
ايران در دوره هخامنشيان را مجموعهای
از بناها و ساختمانهای عظيم و باشكوه
تشكيل میدهند كه در اين ابنيه
تاريخی واقعپردازی و انديشههای
حماسی باظرافت و نظم تحسين برانگيزی
تلفيق يافتهاند.
آثار
به جای مانده از اين دوره كه وارث
تمدنهای بابل، ليدی، مصرو ساير
اقوام پيشين ايران بوده است
كاخها، آرامگاهها و عبادتگاههای فراوانی
را بويژه در خوزستان و فارس تشكيل
می دهند كه در اكثر اين ساختمانها
شيوه كلی معماری سبك خاص ايرانی
است اگرچه از سبك معماری مصری،
يونانی و آشوری نيز تأثير پذيرفته
است.
مهمترين
يادگارهای بزرگ معماری عصر هخامنشيان
كه هر يك جلوهای از هنر و معماری
ايران در عهد باستان را به تصوير
میكشند عبارتند از:
* مجموعه عظيم پاسارگاد:
پاسارگاد اقامتگاه كوروش بوده است و خرابههای آن امروزه در ۴۸ كيلومتری تخت جمشيد قراردارد. اين مجموعه شامل سه بخش است: دروازه اصلی، تالار بار عام كوروش، كاخ مسكونی. دروازه اصلی پاسارگاد تالار ستونداری مشتمل بر دو رديف چهار تايی از ستونهای سنگی است كه در طرفين آن يك جفت پيكره عظيم گاو بالدار وجود داشته است. در اين مجموعه تالارهای مركزی مستطيل شكلی نيز وجود داشته كه با سقفهای مسطح متكی بر ستونهای سنگی پوشيده میشده است. اين ستونها از سنگ سفيد و ساده و بدون شيار ساخته شده و ته ستونها به شكل مربع و از سنگ سياه بوده است. سر ستونها نيز از جنس سنگ سياه بوده كه به شكل نيم تخت گاو نر يا اسب ساخته شدهاند.
ساختمان سنگی كوچك آرامگاه كوروش با بام دو شيب و سنتوری سر در آن برجستهترين بنای به جا مانده در پاسارگارد است و به جرأت میتوان گفت كه صفحه پلكانی آرامگاه با الهام از زيگوراتهای بينالنهرين ساخته شده است.
* بنای مهم ديگر اين دوره كاخ شوش است كه به دستور داريوش ساخته شده است. اينمجموعه نيز همچون ديگر كاخهای هخامنشی متشكل از چهار بخش اصلی شامل تالار پذيرايی،تالار بار عام، اتاقهای مسكونی و دروازه اصلی است. در مجموع میتوان گفت اصول معماری اين مجموعه نيز مشابه پاسارگاد است اما ستونهای كاخ شوش به صورت شياردار و با سرستونهايی به شكل نيم تنه گاو ساخته شده است.
مجموعه عظيم تخت جمشيد ديگر يادمان بزرگ اين سلسله است كه هنوز عظمت خود را حفظ كرده است. در عهد داريوش هخامنشی با انتقال كاخهای شاهی به تخت جمشيد مجموعه عظيمی از كاخها و بناهای سنگی در دامنه كوه رحمت و بر صفههای سنگی بزرگی احداث شد. بدينگونه كه معماران بخشی از دامنه كوه را صاف نموده و سپس با تخته سنگهای بزرگ آن را گسترش دادند. كاخهايی كه بر اين صفهها برپا شدند عبارت است از دروازه خشايارشا، كاخ آپادانا، تالار صد ستون، كاخ داريوش، كاخ اردشير سوم، حرم و خزانه.(۱) در معماری هخامنشی آنچه بسيار حائز اهميت است نقشی است كه عنصر ستون در ساختار معماری ايفاد می كند. اهميتی كه ستون در معماری هخامنشی دارد وجه تمايز آن از معماری آشوری محسوب میشود. برخی از محققان ريشه اين تنوع كاربرد ستون را تقليدی از معماری تالار بزرگ معبد تب در مصر باستان دانستهاند و تزئينات كاخهای شاهی نيز كه به تقليد از معابد مصر آرايش يافته بر اين فرضيه دامن میزند.اما آنچه در اين بين شگفتانگيز می نمايد سرستونهای معماری هخامنشی است كه منحصر به فرد به شمار رفته و در بين ملل قديم نمونه و سابقه ندارد.سرستونهای عهد هخامنشی در مجموعه به چهار نوع مشخص تقسيم شدهاند:
۱- سرستونهايی به شكل دو نيم تنه گاو نر كه پشت به هم قرار دارند.
۲- سرستونهايی با شكل دو نيم تنه شير
۳- سرستونهايی به شكل حيوان افسانهای عقاب با تن شير
۴- سرستونهايی به شكل لاماسو (سرانسان با هيكل گاوبالدار)
علاوه بر كاخها، آرامگاهها و آتشكدههای هخامنشی نيز گويای عظمت و شكوه معماری اين دوره است. آرامگاههای هخامنشی به دو دسته عمده تقسيم میشوند. دسته اول آرامگاههايی است كه در نقش رستم نزديك به تخت جمشيد و در دامنه كوه ساخته شده و آرامگاههای داريوش، خشايارشا و اردشير اول را شامل ميشوند. دسته دوم در دامنه كوه رحمت و مشرف به تخت جمشيد بنا شدهاند و آرامگاههای اردشير دوم، اردشير سوم و داريوش سوم را در برمیگيرند.
از جمله آتشگاههای مهم اين دوره آتشگاه معروف به كعبه زرتشت است كه در نقش رستم و در مقابل آرامگاه داريوش قرار دارد. اين بنای مكعب شكل از سنگهای آهكی روشن و خوش تراش ساخته شده است و از شاهكارهای مذهبی اين دوره به شمار میرود.
در مجموع سنگ و جوب دوعنصر اصلی معماری اين دوره محسوب میشوند كه در احداث كاخها و ابنيه مهم هخامنشی نقش مهمی را ايفا كردهاند.
منابع:
۱ ـ گيرشمن، رمان: ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمدمعين، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳.
۲ ـ دبليو، ر، فريه: هنرهای ايران، تهران، فروزان، ۱۳۷۴.
۳ ـ گشايش، فرهاد: تاريخ هنر ايران و جهان، (بخش وقايعنگاری تاريخ ايران)، تهران، عفاف،۱۳۷۸.
۱ـ بزرگترين تالار تخت جمشيد تالار بار عام است كه فاقد شبستان است و تمام راهروهای آن پهنايی به يك اندازه دارند. ستونهای اين تالار نيز همگی با هم برابرند. ظاهرا سقف اين بنا با تيرهای چوبی از درخت سدر كه از لبنان وارد شده پوشيده بوده است و در كتيبههای موجود در تخت جمشيد نيز بر اين امر تكيه شده است.
* مجموعه عظيم پاسارگاد:
پاسارگاد اقامتگاه كوروش بوده است و خرابههای آن امروزه در ۴۸ كيلومتری تخت جمشيد قراردارد. اين مجموعه شامل سه بخش است: دروازه اصلی، تالار بار عام كوروش، كاخ مسكونی. دروازه اصلی پاسارگاد تالار ستونداری مشتمل بر دو رديف چهار تايی از ستونهای سنگی است كه در طرفين آن يك جفت پيكره عظيم گاو بالدار وجود داشته است. در اين مجموعه تالارهای مركزی مستطيل شكلی نيز وجود داشته كه با سقفهای مسطح متكی بر ستونهای سنگی پوشيده میشده است. اين ستونها از سنگ سفيد و ساده و بدون شيار ساخته شده و ته ستونها به شكل مربع و از سنگ سياه بوده است. سر ستونها نيز از جنس سنگ سياه بوده كه به شكل نيم تخت گاو نر يا اسب ساخته شدهاند.
ساختمان سنگی كوچك آرامگاه كوروش با بام دو شيب و سنتوری سر در آن برجستهترين بنای به جا مانده در پاسارگارد است و به جرأت میتوان گفت كه صفحه پلكانی آرامگاه با الهام از زيگوراتهای بينالنهرين ساخته شده است.
* بنای مهم ديگر اين دوره كاخ شوش است كه به دستور داريوش ساخته شده است. اينمجموعه نيز همچون ديگر كاخهای هخامنشی متشكل از چهار بخش اصلی شامل تالار پذيرايی،تالار بار عام، اتاقهای مسكونی و دروازه اصلی است. در مجموع میتوان گفت اصول معماری اين مجموعه نيز مشابه پاسارگاد است اما ستونهای كاخ شوش به صورت شياردار و با سرستونهايی به شكل نيم تنه گاو ساخته شده است.
مجموعه عظيم تخت جمشيد ديگر يادمان بزرگ اين سلسله است كه هنوز عظمت خود را حفظ كرده است. در عهد داريوش هخامنشی با انتقال كاخهای شاهی به تخت جمشيد مجموعه عظيمی از كاخها و بناهای سنگی در دامنه كوه رحمت و بر صفههای سنگی بزرگی احداث شد. بدينگونه كه معماران بخشی از دامنه كوه را صاف نموده و سپس با تخته سنگهای بزرگ آن را گسترش دادند. كاخهايی كه بر اين صفهها برپا شدند عبارت است از دروازه خشايارشا، كاخ آپادانا، تالار صد ستون، كاخ داريوش، كاخ اردشير سوم، حرم و خزانه.(۱) در معماری هخامنشی آنچه بسيار حائز اهميت است نقشی است كه عنصر ستون در ساختار معماری ايفاد می كند. اهميتی كه ستون در معماری هخامنشی دارد وجه تمايز آن از معماری آشوری محسوب میشود. برخی از محققان ريشه اين تنوع كاربرد ستون را تقليدی از معماری تالار بزرگ معبد تب در مصر باستان دانستهاند و تزئينات كاخهای شاهی نيز كه به تقليد از معابد مصر آرايش يافته بر اين فرضيه دامن میزند.اما آنچه در اين بين شگفتانگيز می نمايد سرستونهای معماری هخامنشی است كه منحصر به فرد به شمار رفته و در بين ملل قديم نمونه و سابقه ندارد.سرستونهای عهد هخامنشی در مجموعه به چهار نوع مشخص تقسيم شدهاند:
۱- سرستونهايی به شكل دو نيم تنه گاو نر كه پشت به هم قرار دارند.
۲- سرستونهايی با شكل دو نيم تنه شير
۳- سرستونهايی به شكل حيوان افسانهای عقاب با تن شير
۴- سرستونهايی به شكل لاماسو (سرانسان با هيكل گاوبالدار)
علاوه بر كاخها، آرامگاهها و آتشكدههای هخامنشی نيز گويای عظمت و شكوه معماری اين دوره است. آرامگاههای هخامنشی به دو دسته عمده تقسيم میشوند. دسته اول آرامگاههايی است كه در نقش رستم نزديك به تخت جمشيد و در دامنه كوه ساخته شده و آرامگاههای داريوش، خشايارشا و اردشير اول را شامل ميشوند. دسته دوم در دامنه كوه رحمت و مشرف به تخت جمشيد بنا شدهاند و آرامگاههای اردشير دوم، اردشير سوم و داريوش سوم را در برمیگيرند.
از جمله آتشگاههای مهم اين دوره آتشگاه معروف به كعبه زرتشت است كه در نقش رستم و در مقابل آرامگاه داريوش قرار دارد. اين بنای مكعب شكل از سنگهای آهكی روشن و خوش تراش ساخته شده است و از شاهكارهای مذهبی اين دوره به شمار میرود.
در مجموع سنگ و جوب دوعنصر اصلی معماری اين دوره محسوب میشوند كه در احداث كاخها و ابنيه مهم هخامنشی نقش مهمی را ايفا كردهاند.
منابع:
۱ ـ گيرشمن، رمان: ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمدمعين، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳.
۲ ـ دبليو، ر، فريه: هنرهای ايران، تهران، فروزان، ۱۳۷۴.
۳ ـ گشايش، فرهاد: تاريخ هنر ايران و جهان، (بخش وقايعنگاری تاريخ ايران)، تهران، عفاف،۱۳۷۸.
۱ـ بزرگترين تالار تخت جمشيد تالار بار عام است كه فاقد شبستان است و تمام راهروهای آن پهنايی به يك اندازه دارند. ستونهای اين تالار نيز همگی با هم برابرند. ظاهرا سقف اين بنا با تيرهای چوبی از درخت سدر كه از لبنان وارد شده پوشيده بوده است و در كتيبههای موجود در تخت جمشيد نيز بر اين امر تكيه شده است.
سهشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۹۳
زندگی نامه میرزاه عشقی
میرزاده عشقی نام اصلیش «سید محمدرضا کردستانی» و فرزند «حاج سید ابوالقاسم کردستانی» بود و در تاریخ دوازدهم جمادیالآخر سال ۱۳۱۲ هجری قمری مطابق ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳ خورشیدی و سال ۱۸۹۴ میلادی زاده شد.
تحصیلات عشقی
سالهای کودکی را در مکاتب محلی واز سن هفت سالگی به بعد در آموزشگاههای «الفت» و «آلیانس» به تحصیل فارسی و فرانسه اشتغال داشته، پیش از آنکه گواهی نامه از این مدرسه دریافت کند در تجارتخانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخته و به زبان فرانسه مسلط شد.دوره تحصیلی وی تا سن هفده سالگی بیشتر طول نکشید، در آغاز سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد، بیش از سه ماه نگذشت که به همدان باز گشت وچهار ماه بعدش به اصرار پدر برای تحصیل عازم پایتخت شد ولی عشقی از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار شد.
کارها و خدمات میرزاده عشقی
هنگامی که در همدان بسر میبرد اوائل جنگ جهانی اول ۱۹۱۴- ۱۹۱۸ میلادی به عبارت دیگر دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانیها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول میرفتند او هم به آنها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت.عشقی چند سالی در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی جزء مستمعین آزاد حضور مییافت، پیش از این سفر هم یک باربه همراهی آلمانیها به بیجار و کردستان رفته بود.
«اپرای رستاخیز شهریاران ایران» را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانههای مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بودهاست.در سال ۱۳۳۳ ه. ق. «روزنامه عشقی» را در همدان انتشار داد. «نوروزی نامه» را نیز در سال ۱۳۳۶ ه. ق. پانزده روز پیش از رسیدن فصل بهار در استانبول سرود.عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعه «کفن سیاه» را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهٔ انقلاب مشروطیت و دورهای که شاعر میزیست میباشد.عشقی گاه گاهی در روزنامهها و مجلات اشعار و مقالاتی منتشر میساخت که بیشتر جنبهٔ وطنی واجتماعی داشت، چندی هم شخصا روزنامه «قرن بیستم» را باقطع بزرگ در چهار صفحه منتشر میکرد که امتیازش به خود او تعلق داشت لیکن بیش از ۱۷ شماره انتشار نیافت.در آخرین کابینه حسن پیرنیا، مشیرالدوله از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب گردید ولی نپذیرفت.در آغاز زمزمه جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه «قرن بیستم» را باقطع کوچک در هشت صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت وبر اثر مخالفت، روزنامه اش باز داشت شد و خود شاعر نیز به دست دو نفر در بامداد دوازدهم تیر ماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خانه مسکونیش جنب دروازه دولت، سه راه سپهسالار کوچه قطب الدوله هدف گلوله قرار گرفت.میرزاده عشقی پیش از آغاز مبارزاتش به همراه رضاخان به همراه عدهای دیگر، جهت کمک به عثمانیان در جنگ جهانی اول به آنجا سفر کردند. دیدن ویرانههای طاق کسری در مدائن باعث نوشته شدن اپرای رستاخیز شهریاران ایران شد.
طرز شاعری میرزاده عشقی
عشقی پس از بازگشت در صف مخالفان جدی سردار سپه درآمد. شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریش هیچ گاه مجال پخته شدن پیدا نکردند اما صراحت لهجه، نکتهبینی و تحلیل بسیار فنی او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهوداست. به عقیدهٔ بسیاری از مورخین، عشقی از مهمترین روشنفکران مولود روشنگری پس از مشروطه بود. عشقی، زبانی آتشین و نیشدار داشت.
وفات و مزار عشقی
او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.دو روز پیش از آن يكی از دوستانش (مير محسن خان) به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تامینات خبر «عشقی، محرمانه كشته شود» را شنيده بود.مزار او در ابن بابویه و در گوشهای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد.
تجربه روزنامه نگاری
به گفتهٔ عشقی روزنامه «قرن بیستم» در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت.
«روزنامه قرن بیستم» که شمارههای آن طی سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار مییافت، خواننده چندانی نداشت و شهرتی را اگر فرض کنیم شهرتی به دست آورد، مدیون نام خود عشقی بود.
دوشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۳
نامه محمد رضا شاه پهلوی از بهشت
سلام
ملت ايران حالتون چطوره؟؟ پول برق و آب
مجانی شد؟؟ پول نفت رو ميارن در خونتون؟؟
درياى خزر چطوره؟ خلیج فارس چی؟ آزاديد؟
راستى پاسپورت هاتون كه قبلا براى اروپا
ويزا نميخواست الان ديگه راحت ميرين هرجا
نه؟؟ دلار اونوقت ۷ تومان بود حالا چقده؟؟
از زندگى تو ايران راضى هستيد؟؟ امنيت
داريد؟؟
وضعیت
اتمی شما چطوره ؟۱۹۶۸ که حق غنی سازی
۲۰ %
داشتیم..الان
چه ؟
جمعه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۳
پلنگ ایرانی
پلنگ
ایرانی یکی از بزرگ ترین زیرگونه پلنگ ها
به شمار می رود که زیستگاه اصلی آن غرب
آسیا می باشد.
این
نوع از پلنگ ها که از نژاد ساکسی کالور می
باشند، دارای دست و پای نسبتاً کوتاه با
پنجه های پهن، ناخن های تیز و بلند، موهای
نرم و کوتاه، رنگ موهای پشت سفید و کرم
متمایل به نارنجی، زیر بدن خاکستری است.
خال
های موجود در پوست این جانور زیبا شبیه
گل می باشد.
ایران
مهمترین زیستگاه پلنگ در خاورمیانه است
و جمعیت مناسب پلنگ در این کشور امکان
بقای گروههای کوچک این حیوان در قفقاز،
شرق ترکیه و احتمالاً ترکمنستان را از
راه مهاجرتهای بینمرزی افزایش میدهد.
با
این حال تراکم جمعیتی پلنگ در ایران بسیار
پایین است و ۰٫۰۶ تا ۰٫۱ قلاده در هر ۱۰۰
کیلومترمربع برآورد میشود.
پلنگ
ایرانی در اکثر مناطق کشور اعم از مناطق
کوهستانی، جنگلی، بیابانی، استپی، بلوچی
و ارتفاعات مختلف چون ارتفاعات البرز و
تپه های ماهور کویر مرکزی زندگی می کند.
طبق
مطالعات انجام شده بر روی پلنگ های موجود،
در ایران سه نوع پلنگ یافت می شود.
یک
نوع نژاد «ساکسی
کالور»
است
که در کوهستان های البرز و جنگل های شمال
زندگی می کنند.
نوع
دوم «میلانو»
نامیده
می شود که دارای جثه ای کوچکتر و بدنی پر
پشم تر دارد و نوع سوم با نام علمی «تولیانا»
دارای
رنگی روشن تر و جثه ای کوچک است که در قسمت
های کویری، مرکزی، حوالی استان فارس و
خوزستان یافت می شود.
مهم
ترین ویژگی پلنگ ها این است که به صورت
انفرادی زندگی می کند و معمولاً آرام، بی
صدا و با سرعت کم حرکت می کند، اما در مواقع
ضروری می تواند سرعت خود را به بیش از ۶۰
کیلومتر در ساعت افزایش دهند.
سوراخ
درختان، شکاف سنگ ها، غارها و دیگر حفره
های طبیعی، مکان مناسبی برای زندگی آنان
محسوب می شود.
فصل
جفت گیری پلنگ اواسط زمستان است.
دوران
بارداری پلنگ ماده ۹۵ روز است و پلنگ ماده
می تواند از ۱ تا ۶ بچه به دنیا آورد.
توله
های پلنگ تقریباً در ۳ سالگی بالغ می شوند
و عمر آن ها در حیات وحش ۱۲ سال و در قفس
حدود ۲۳ سال می باشد.
جمعیت
این زیر گونه ها در محدوده های جغرافیایی
حدود ۱هزار و ۳۰۰ قلاده برآورد شده که از
این تعداد براساس آمار سال ۱۳۸۳ در ایران
۵۵۰ تا ۸۵۰ قلاده تخمین زده شد، البته به
دنبال انتشار این آمار، اتحادیه بین
المللی حفاظت از محیط زیست (IUCN)
این
زیرگونه پلنگ را در فهرست گونه های در خطر
انقراض قرار داد.
همچنین
براساس آمار سال ۱۳۸۷ تعداد پلنگ موجود
در منطقه کوهستانی و خشک تندوره حدود ۶۰
قلاده گزارش شده بود.
تعداد
پلنگ های موجود در مناطق مختلف به منابع
غذایی آنان بستگی دارد.
پلنگ
از حیوانات مختلفی چون:
بزکوهی،
انواع گوزن به ویژه مرال، قوچ و میش، انواع
غزال ها، گراز، موش، خرگوش، تشی، روباه،
شغال، انواع پرندگان و خزندگان تغذیه می
کند.
غذای
اصلی این نوع از پلنگ در ایران کل و بز
است، بنابراین می توان گفت پلنگ ها و بزها
زیستگاه مشترکی دارند.
پنجشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۳
سهشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۳
دوشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۳
دیدگاه خمینی پیرامون زنان و حضورشان در جامعه
روح الله خمینی٬ ۱۱ آذر ماه ۱۳۴۱:
بیست و چند سال است از این کشف حجاب مفتضح گذشته است٬ حساب کنید چه کرده اید؟ زن ها را وارد کردید در ادارات٬ زن اگر وارد دستگاهی شد٬ اوضاع را به هم می زند٬ می خواهید استقلالتان را زن ها تامین کنند؟
کسانی که شما از آنها تقلید می کنید دارند به آسمان می پرند! شما به زن ها ور می روید؟
بدبخت و بی چاره افرادی که نامشان را روشنفکر می گذاشتند و پشت این آخوند ارتجاعی می ایستادند و او را رهبر کبیر می نامیدند.
دقت فرمایید به معنی و فارسی گفتن این آخوند هندی زاده.
شنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۳
اهمیت آب در ایران باستان
آب
یکی از مقدس ترین عناصر طبیعی نزد ایرانیان
باستان به شمار می رفته است.
بر
طبق باورهای اساطیری ایرانیان باستان،
آب در گاهنبار دوم، از گاهنبارهای ششگانه
آفرینش، آفریده شده است و زمان آفرینش آن
میانه تیر ماه بوده است.
بر
طبق این باورها، آفرینش آب پس از آفرینش
آسمان و پیش از آفرینش سایر موجودات صورت
پذیرفته است:
« و
نخستین چیزی که قبل از جانوران آفرید، آب
بود و آسمان.
خدا
بر آب بود و چون خواست که خلق را بیافریند،
از آن بخاری بیرون آورد و بخار بالای آب
برآمد و آن را آسمان نامید.آن
گاه آب را بخشکانید و آن را زمین کرد.
آن
گاه زمین را بشکافت و هفت زمین کرد...»
مطابق
اساطیر ایران باستان،«
خرداد»
یکی
از مینویان است که از آفرینش گیتی آب را
به خویش پذیرفت.سپس
آن را به «
تیر»
که
«تشتر»
بود
سپرد و تشتر به یاری فروردین که فروهر
پرهیزگاران است، آب را به مینویی به باد
سپرد، باد هم آن را به نیکویی به کشورها
راهبر شد و از طریق آسمان آن را به همه جا
رساند و با افزار ابر، بر جهان بباراند.
ایرانیان
باستان بر این باور بودند که قطرات باران
را ایزد تشتر (
تیشتریه)
ساخت
و باد آن ها را به یک سو برد تا از آن دریای
گیهانی (
فراخکرد)،
وروکشه، یا دریای بی انتها را تشکیل دهد
که آن سوی قله البرز قرار دارد.
این
دریا چنان وسیع بوده است که هزاران دریاچه
را در بر می گرفته است و این دریاچه ها
چشمه های ایزدبانو اناهیتا بوده اند.
در
میان این دریا دو درخت قرار دارد:
درخت
« در
بر دارنده همه تخم ها»
که
از آن همه درختان منشعب می شوند، و درخت«
گوکرنه»
یا
«هوم
سفید» که
همه مردمان اکسیر جاودانگی را در هنگام
بازسازی جهان از آن دریافت می دارند.
پس
از آن سه دریای بزرگ و بیست دریای کوچک
تشکیل شد.
دو
رودخانه در زمین جاری شدند.
یکی
از شمال به سوی باختر روان شد و دیگری از
شمال به سوی خاور جاری گشت، و هر دو این
رود ها پس از این که دو انتهای زمین را
پیمودند، سرانجام به دریای گیهانی ریختند
و در آن درهم آمیختند.
ایرانیان
باستان آب را یکی از ایزدان مقدس می شمردند
و او را تقدیس و تکریم می کردند.
نقش
آفرینندگی و زایایی آب از روزگاران کهن
برای ایرانیان باستان شناخته شده بود و
در اوستا، بارها به این نقش و اهمیت و تقدس
آب اشاره شده است.
در
« آبان
یشت» و
«تیریشت»
در
باره اهمیت و احترام آب، بحث شده است و آب
موجودی مقدس و قابل نیایش معرفی شده است.«
آناهیتا»
نیز
به عنوان ایزدبانوی آب و باروری و پاکیزگی،
بارها و به مناسبت های مختلف ستوده و تکریم
شده است.
ایرانیان
باستان آب جاری را مقدس می شمردند و به
هیچ وجه آن را نمی آلودند و در تمیز نگاه
داشتن آن دقت و وتوجه خاصی به کار می بردند.
هم
چنین با انجام مراسم ویژه ای، به مناسبت
های خاص، برای آب قربانی می کرده و نثار
می داده اند.
به
این منظور گودالی کنار آب-
رود
یا دریا یا سرچشمه آب-
می
کنده اند و قربانی را در آن جا خون می
ریختند تا خونش آب را آلوده نکند.
ابوریحان
در آثار الباقیه می نویسد که:
«روز
یازدهم (
اسفند)
روز
خور است که اول گهنبار دوم باشد و آخر آن
روز دیبمهر است که مدیوشم گاه نام دارد و
در این روز بود که خداوند آب را آفرید.»
هشتمین
ماه سال، و دهمین روز هر ماه، به نام عنصر
حیاتی و مقدس آب، «
آبان»
نام
گذاری شده است.
« - ان»
در
انتهای این واژه نه نشانه نسبت، که نشانه
جمع است و آبن به مفهوم آب ها می باشد.
نزد
ایرانیان باستان، عنصر آب دو فرشته نگهبان
داشته است، یکی «
ایم
ناپات» و
دیگری «
اناهیتا»
که
به عنوان فرشته مخصوص آب از ارزش و اعتبار
ویژه ای برخوردار، و بسیار مقدس و مکرم
بوده است.
در
« آبان
یشت» در
باره شکوه و جلال و تقدس آن به تفصیل بحث
شده است.
نام
کامل این فرشته «
اردویسور
اناهیتا»
بوده
است و معنای این نام، رود توانای پاکیزه،
یا آب های نیرومند بی آلایش است.اردوی
هم نام رودی است افسانه ای هم به مفهوم پر
برکت و حاصل خیز است.
سورا
به معنی نیرومند است و اناهیتا به معنی
پاکیزه.
اناهیتا
فرشته نگهبان عنصر آب است.
این
نام در ادبیات فارسی به صورت های گوناگون،
از جمله، ناهید، ناهد، ناهده، ناهیده و
ناهی ثبت شده است.
هم
چنین در فارسی، ناهید(اناهیتا)
نام
دیگری برای ستاره زهره است.
بخشی
از « آبان
یشت» که
یکی از بلند ترین یشت های اوستا است، به
توصیف و ستایش اناهیتا اختصاص یافته است.
بخش
دیگر به ذکر پادشاهان و پهلوانانی می
پردازد که برای اناهیتا قربانی داده اند
و او را گرامی داشته اند.
قطعه
دیگری هم در ستایش اناهیتا هست که نامش «
آبان
نیایش» است.
در
اوستا این ایزد بانو به صورت دوشیزه ای
بسیار زیبا و بلند بالا و پری پیکر، نیرومند
و درخشان، پاک و آزاده وصف شده است.
اناهیتا،
مطابق توصیف اوستا، تن پوشی زرین به بر
دارد و در دستش دست آویزهای گرانبها و بر
گوشش گوشواره های زرین و بر گردنش سینه
آویزی از گوهر ناب آویزان است و بر سرش
تاج زرین هشت پر هزار ستاره، آراسته به
صد ستاره و زیورهای شایگان گران بها و
درخشان نمایان است.
این
توصیف های روشن و گویا نشان دهنده این
واقعیت است که از زمان های باستان، تندیس
های این ایزدبانو در آیین های نیایش و
پرستش او به کار می رفته است.
اناهیتا
ایزد بانوی محبوب بسیاری از سرزمین ها از
غرب ایران باستان تا ارمنستان و اناتولی،
و از بابل و دمشق تا سارد و شوش، بوده و در
سراسر این مناطق معبد های بسیاری برای
نیایش و عبادت او برپا بوده است.
اناهیتا
حامی عشق پاک و بی پیرایه است که اساس
پیمان همسری و تشکیل خانواده های سالم و
پاک نهاد است.
او
از عشق پاک در برابر شهوات آلوده، و از
خانواده پاک در برابر بی بند و باری، هرزگی
و پتیارگی دفاع می کند و نگهبان و پاسدار
شرافت و پاک روانی و بی آلایشی است.
اناهیتا
سرچشمه همه آب های روی زمین است.
او
سرچشمه و مایه همه ثمربخشی و باروری هاست؛
نطفه همه نران را پاک می گرداند، بطن همه
مادگان را تطهیر می کند و شیر را در پستان
مادران پاک می سازد.
در
حالی که در جایگاه آسمانی خود، در میان
ستارگان، قرار دارد، سرچشمه دریای گیهانی
است. اناهیتا
بر گردونه ای سوار است که آن را چهار اسب
نر می برند و این چهار اسب عبارتند از باد،
باران، ابر و تگرگ.
برای
پیروزی بر دیوان و دشمنان باید از او یاری
خواست. هرمزد
او را می ستاید.
هوشنگ،
جمشید، اژی دهاگ، فریدون، گرشاسب،
افراسیاب، کاوس و دیگران به درگاه او
قربانی می کنند و برآمدن نیازهای خود را
از او می خواهند.
« آبان»
در
واژه نامه بندهش، یکی از امشاسپندان و از
خویشان نیلوفر و ایزد حامی زمین و همکار
سپندارمذ معرفی شده است.
هم
چنین « آبان
فره» را
به مفهوم دارنده فره آب ها ، به عنوان لقب
اناهیتا به کار رفته است.
بر
طبق این نمادها و نشانه ها، در اساطیر
ایران باستان، آبان با اناهیتا و آب و
نیلوفر، به مفهوم نشانه و رمز آفرینش و
پاکی و شفافیت و بی آلایشی، پیوند عمیق و
ناگسستنی معنوی و باطنی دارد.
در
ایران باستان در آبان روز از ماه آبان که
روز دهم آبان ماه بود جشنی سرورآمیز بر
پای می داشتند که آن را «
آبانگان»
می
نامیدند و در طی این جشن یکی از مراسم مهم
نوشیدن شراب فراوان بوده است.
مهم
ترین حوادث اساطیری که در روز«
آبانگان»
روی
داده است، بر طبق روایت ابوریحان بیرونی
در آثار الباقیه، این ها هستند:
« در
این روز زو پسر تهماسب به شاهی رسید و
مردمان را به حفر انهار و تعمیر آن امر
کرد و در این روز به کشورهای هفت گانه خبر
رسید که فریدون بیوراسب را اسیر کرده و
به سلطنت رسیده و مردم را امر کرده که
دوباره خانه ها و اهل خود را مالک شوند و
خود را کدخدا بنامند یعنی صاحب خانه و خود
او نیز به خانه و خانواده خود فرمانروا
شد و شروع به امر و نهی و گیر و دار نمود.»
روایت
دیگری که در بیان اهمیت تاریخی و اساطیری
این روز یاد کرده اند این است که چون مدت
هشت سال در ایران باران نبارید و خشکسالی
سخت پیش امد و مردم بسیاری تلف شدند و خیلی
ها مجبور به ترک شهر و دیار شدند، سرانجام
با قربانی کردن های بسیار و نیایش های
فراوان نثار درگاه اناهیتا، در روز آبانگان
باران شروع به باریدن کرد و به همبن دلیل
از آن تاریخ ایرانیان باستان، این روز را
چونان عیدی بزرگ جشن می گیرند و مراسم
نیایش و گرامیداشت اناهیتا را برگزار می
کنند.
سنت
ها و باورهای مربوط به تقدس و ارجمندی آب
هنوز هم میان ایرانیان وجود دارد و در
آداب و رسوم و اعتقادات آن ها پابرجاست.
در
مراسم عروسی، رسم بوده که بر سر عروس آب
می ریخته اند، هم چنین پیش از پیمان زناشویی
بستن رسم بوده که عروس و داماد به یکدیگر
در کاسه ای آب نگاه کنند و سپس هر دو از آن
بنوشند. آب
ریختن پشت پای مسافران و در ظرف آب به
دنبال گمشده ها گشتن از دیگر رسوم مربوط
به تقدس و کرامت آب است.
چهارشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۹۳
۷ راه برای رسیدن به اهداف زندگی
همه
ما خواهان تغییراتی در زندگی خود هستیم،
تغییرات مثبتی که در عمل ممکن است سخت و
و طاقت فرسا باشند.
اهدافی
مانند کم یا اضافه کردن وزن، نوشتن یک
کتاب، تغییر شغل، ترک سیگار و یا کم کردن
مصرف کافئین.
رسیدن
به بعضی از این اهداف ممکن است طولانی مدت
باشد.
برای
رسیدن به اهداف زندگی، مهم ترین چیز
برداشتن اولین قدم ها است، حتما برای شما
نیز اتفاق افتاده که شروع کار خود را به
فردا و فردا موکول کنید.
پس
بهتر است در راه رسیدن به اهدافتان ثابت
قدم تر باشید، با به کار بستن راه حل های
زیر ممکن است زودتر به موفقیت برسید:
اهداف
زیادی نداشته باشید:
ممکن
است شما بخواهید زندگی خود را بررسی کرده
و تغییرات عمده ای در آن ایجاد کنید.
شما
میخواهید به وزن متناسب برسید، شغل جدید
پیدا کنید، رابطه های خود را بهبود ببخشید
و یا به خانه و زندگی خود نظم و ترتیب
ببخشید.
همه
اینها اهداف قابل تقدیر و بزرگی هستند،
اما واقعیت این است که نمی توانید همزمان
به همه آنها برسید، به جای اینکه در یک
زمان روی همه این اهداف تمرکز کنید بهتر
است یک یا دو هدف مهم تر را برگزیده و راه
های رسیدن به آنها را نیز مشخص کنید.
مسوول
و پاسخگو بودن:
پاسخگویی
و مسوولیت یکی از قدرتمند ترین انگیزه
های حرکت است.
اگر
فقط خودتان از اهداف خود خبر دارید ممکن
است در زمان هایی آن اهداف را به سخره
گرفته و آنها را انجام ندهید، اما اگر فرد
دیگری را نیز در جریان برنامه های خود
بگذارید، راه فراری ندارید و باید به سمت
اهدافتان در حرکت باشید.
ممکن
است بخواهید فقط یک نفر را در جریان اهداف
خود بگذارید و شاید ممکن است این یک نفر
نیز مانند شما سهل انگاری کند، یا اینکه
بخواهید اهدافتان را با گروهی از دوستانتان
تقسیم کنید.
حتما
میدانید که میگویند یکی از بهترین راه
های رسیدن به اهداف، بیان آن روی شبکه های
اجتماعی است، بهتر است زمان معینی نیز
برای رسیدن به هدف مشخص کنید.
پیگیر
بودن:
ضبط
کردن پروسه پیشرفتتان دو مزیت دارد:
در
هر لحظه از زمان میتوانید بفهمید که چقدر
به هدفتان نزدیک شده اید و این موضوع
میتواند شما را تشویق کرده و ذهنتان را
برای ادامه دادن آماده تر کند.
راه
های بسیاری برای ضبط مراحل پیشرفتتان
وجود دارد.
ممکن
است از برنامه های ثبت وقایع روزانه
استفاده کنید، یا نوشتن در تقویم را انتخاب
کنید، و یا نوشتن خاطرات روزانه ممکن است
برای شما راه مناسب تری باشد، بهتر است
بهترین راه ممکن را برای خودتان انتخاب
کنید.
تبدیل
کردن اهداف به عادات روزانه:
اکثر
کارهای روزانه ای که ما انجام میدهیم جز
عادات ما شده اند، مانند بیدار شدن در یک
ساعت معین، کارهای روزمره، خوردن صبحانه
و حتی خوردن یک فنجان قهوه در ساعت مشخصی
از روز.
وقتی
شما میخواهید یک عادت جدید در زندگی تان
ایجاد کنید باید آن را به یکی از عادت های
فعلی تان پیوند بزنید.
مثلا
اگر میخواهید قبل از رفتن به سر کار، ورزش
کنید بهتر است آن را قبل از خوردن صبحانه
انجام دهید تا فراموشش نکنید.
به
فواید کار توجه کنید:
ممکن
است شما با انگیزه بالا به سوی اهدافتان
در حرکت باشید اما بعد از مدتی دریابید
که هیچ نتیجه ای نگرفته اید و یا پاداشی
به شما تعلق نگرفته.
همیشه
سعی کنید به فواید حاصل از کار توجه داشته
باشید و به این فکر کنید که چرا این هدف
را در زندگیتان برگزیده اید.
با
یادآوری همیشگی فواید حاصله هیچ وقت
انگیزه خود را از دست نمیدهید، مثلا اگر
در رژیم غذایی هستید بهتر است به خودتان
یادآوری کنید که بعد از به نتیجه رسیدن،
شما به وزن ایده آل خود رسیده و سالم تر
می شوید و اعتماد به نفس از دست رفته خود
را باز می یابید.
از
پیشرفت خود لذت ببرید:
تا
جایی که میتوانید راهی را پیدا کنید که
از پیشرفت خود خوشحال شوید.
نه
تنها این پیشرفت اعتماد به نفس بیشتری به
شما میدهد بلکه باید انگیزه شما را نیز
بالا نگه دارد.
اگر
هدف شما تمرین های مداوم ورزشی است بهتر
است تمرکز خود را روی ورزش های مفرحی
بگذارید که از آنها لذت می برید.
انتخاب
شما میتواند پیاده روی، شنا، پینگ پونگ
و یا دیگر ورزش های مورد علاقه تان باشد،
لازم نیست هر روز خود را در باشگاه به
فعالیت بپردازید، بهتر است یک برنامه
منظم ریخته و طبق آن رفتار کنید.
طرز
فکر خود را "همه
یا هیچ"
قرار
ندهید:
یکی
از دلایلی که ما از اهداف خود دست میکشیم
فکر کردن به "همه
یا هیچ"
است.
مثلا
اگر در رژیم غذایی باشید و یک روز رژیم
خود را با یک پاکت چیپس بشکنید سعی میکنید
بقیه هفته یا روز را نیز به این کار ادامه
دهید! اما
آیا بهتر نیست که اشتباه خود را جبران
کرده و در بقیه ساعات روز رژیم خود را حفظ
کنید؟
یک
لغزش کوچک ممکن است تفاوت بزرگی در هدف
شما ایجاد نکند.
همان
که شما ۸۰ درصد
مواقع طبق برنامه خود عمل کنید کافی است،
برای ۲۰ درصد
باقی مانده نگران نباشید.
ممکن
است این سهل انگاری پیشرفت شما را کند تر
کند اما شما باید تلاش خود را بیشتر کنید
تا زودتر به انتهای خط برسید و مطمئنا با
حفظ همان تلاش همیشگی به هدف خود خواهید
رسید.
پس
بهتر است از همین امروز شروع کنید و برنامه
های مهم زندگی خود را در اولویت قرار دهید.
آیا
راه های رسیدن به اهداف خود را مشخص کرده
اید؟
دوشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۳
متن منشور کورش بزرگ
«منم
کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر،
شاه بابل، شاه سومر و اکد، پسر کمبوجیه،
… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل
شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی
پذیرفتند.
در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
برده داری را بر انداختم، به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. …
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند.
خدای بزرگ از کردار من خشنود شد …
او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت.
ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند …
من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
من به تمام سنتها، و ادیان بابل و اکد و سایر کشورهای زیر فرمانم احترام میگذارم.
همه ی مردم در سرزمینهای زیر فرمان من .در انتخاب دین، کار و محل زندگی آزادند.
تا زمانی که من زنده ام هیچکس اجازه ندارد اموال ودارایی های دیگری را با زور تصاحب کند.
اجازه نخواهم داد کسی دیگری را مجبور به انجام کار بدون دریافت مزد کند.
هیچکس نباید به خاطر جرمی که اقوام یا بستگان او مرتکب شدهاند تنبیه شود.
من جلوی برده داری و برده فروشی از زن و مرد را می گیرم و کارکنان دولت من نیز چنین کنند تا زمانیکه این سنت زشت از روی زمین برچیده شود.
شهرهای ویران شده در آنسوی دجله و عبادتگاه های آنها را خواهم ساخت تا ساکنین آنجا که به بردگی به بابل آورده شدهاند بتوانند به خانه و سرزمین خود بازگردند.»
در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. … زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
برده داری را بر انداختم، به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. …
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند.
خدای بزرگ از کردار من خشنود شد …
او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت.
ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم …
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم.
فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند …
من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
من به تمام سنتها، و ادیان بابل و اکد و سایر کشورهای زیر فرمانم احترام میگذارم.
همه ی مردم در سرزمینهای زیر فرمان من .در انتخاب دین، کار و محل زندگی آزادند.
تا زمانی که من زنده ام هیچکس اجازه ندارد اموال ودارایی های دیگری را با زور تصاحب کند.
اجازه نخواهم داد کسی دیگری را مجبور به انجام کار بدون دریافت مزد کند.
هیچکس نباید به خاطر جرمی که اقوام یا بستگان او مرتکب شدهاند تنبیه شود.
من جلوی برده داری و برده فروشی از زن و مرد را می گیرم و کارکنان دولت من نیز چنین کنند تا زمانیکه این سنت زشت از روی زمین برچیده شود.
شهرهای ویران شده در آنسوی دجله و عبادتگاه های آنها را خواهم ساخت تا ساکنین آنجا که به بردگی به بابل آورده شدهاند بتوانند به خانه و سرزمین خود بازگردند.»
جمعه، تیر ۲۰، ۱۳۹۳
بستنی خالی چند است ؟
پسر
پرسید: بستنی
با شکلات چند است؟
خدمتکار
گفت: ۵۰
سنت.
پسر
کوچک دستش را در جیبش کرد و پول خردهایش
را شمرد.
بعد
پرسید: بعد
پرسید: بستنی
خالی چند است؟
خدمتکار
با توجه به این که تمام میز ها پر شده بود
و عده ای نیز بیرون قهوه خانه منتظر بودند، با بی حوصلگی گفت:
۳۵
سنت.
پسر
دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:
برای
من یک بستنی بیاورید.
خدمتکار
یک بستنی آورد و روی میز گذاشت و صورت حساب
را هم به پسرک داد و رفت. پسر
بستنی را تمام کرد، صورتحساب را برداشت
و پولش را به صندوقدار پرداخت کرد و رفت.
هنگامی
که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت، گریه
اش گرفت.
پسر
بچه روی میز در کنار بشقاب خالی، ۱۵ سنت
برای او انعام گذاشته بود.
یعنی
او با پول هایش می توانست بستنی شکلاتی
بخرد اما چون پولی برای انعام دادن برایش
باقی نمی ماند، این کار را نکرده بود و
بستنی خالی خورده بود.
پنجشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۳
ابوالقاسم غفاری نخستین دانشمند ایرانی ناسا
پس
از اتمام خدمت سربازی از سال ۱۳۱۹ تا ۱۳۳۴
به عنوان استاد تمام آنالیز عالی تدریس
کرد و این در حالی بود که در سال ۱۳۲۵، به
دعوت دانشگاه سلطنتی لندن مدتی را در آنجا
گذرانده و PhD
(مدرک
دکترای)
تصحیح
فاکتورهای سرعت و روش هودوگراف در دینامیک
گازی را از آنجا دریافت کرد.
دکتر
ابوالقاسم غفاری، از برجستهترین
دانشمندان ایرانی در حوزه علوم ریاضی،
فیزیک و صنعت فضاست.
ایشان
نخستین ایرانی راه یافته با سازمان فضایی
آمریکا، ناسا می باشد.
دکتر
غفاری تنها خارجی حاضر در پروژه بزرگ
آپولو بوده است دکتر غفاری تنها خارجی
حاضر در پروژه بزرگ آپولو بوده است.
پیش
از آن نیز در زمینه علوم ریاضی و فیزیک،
فعالیتهای فراوانی به انجام رسانیده
است که یکی از برجستهترین آنها، همکاری
با «اینشتین»
در
زمینه نظریه وحدت میدانها بوده است
(نظریه
میدانها نظریهای است که سالها ذهن
دانشمندان را به خود مشغول داشته است و
تلاشی است در جهت یگانه کردن کل نیروهای
جهان هستی.)
پس
از آن، در دانشگاههای لندن و آکسفورد،
به حل مسائل پیچیده فیزیک مشغول شد و نسبیت
را نیز در دانشگاه آکسفورد نزد پروفسور
«میلن»
فرا
گرفت.
در
سال ۱۳۳۹، به دعوت دانشگاه هاروارد به
آنجا نقل مکان کرد و تحقیقاتی را در زمینه
معادلات دیفرانسیل و نیز حل مسائل دینامیک
گازی به انجام رسانید.
در
این مدت، همچنین به عنوان عضو موقت موسسه
مطالعات پیشرفته در پرینستون و نیز دستیار
تحقیقاتی ریاضیات در دانشگاه ایالتی
پرینستون انتخاب شد.
در
سالهای ۱۴۳۰ و ۱۳۴۱، با پروفسور «آلبرت
انشتین»
در
رابطه با نظیه وحدت میدانها فعالیت
کرد و همزمان، با پروفسور «مورس»
و
«لفچز»
در
رابطه با معادلات دیفرانسیل در ابعاد
بزرگ کار کرد.
در
۱۳۴۱ بار دیگر به ایران بازگشت و به تدریس
معادلات دیفرانسیل در دانشگاه تهران
پرداخت.
در
۱۳۴۷ رساله پروفسوری خود را در زمینه
ریاضیات و استاتیک در دانشگاه واشنگتن
ارائه داد و از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۱ در این دانشگاه
به تدریس معادلات دیفرانسیل پرداخت.
در
۱۳۴۳، تحت عنوان دانشمند هوافضا به پایگاه
فضایی گودارد ناسا نقل مکان کرد.
پس
از آن، به پروژه عظیم «آپولو»
پیوست
و به انجام محاسبات مربوط به مسیر انتقال
کپسول حامل انسان به مدار ماه پرداخت.
و
در سال ۱۳۵۱، از ناسا بازنشسته شد و تحقیقات
خود را در زمینه دینامیکهای ستارهای
و کنترل ماموریتهای بین سیارهای ادامه
داد.
او
در ۱۳۴۸ به پاس خدماتش در جریان ماموریت
آپولو – ۱۱، از «نیکسون»،
رئیسجمهور وقت آمریکا، مدال افتخار
دریافت کرد.
دکتر
غفاری در آمریکا و در سن ۱۰۶ (۲۰۱۳)
دار
فانی را ترک کرد٬ یادش گرامی
اشتراک در:
پستها (Atom)