نبرد
سالامين در سال ۴۸۰ (پ
.م)
اتفاق
افتاد. نيروی
دريايیی يونان پس از فرار از آرت ميزيوم
به سلامين رفت.
سپس
جارچی ها به آتن رفتند و به مردم آنجا
گفتند که زن فرزندان ، اموال و بردگان
خود را از آتن خارج كنيد و در جای امنی
پناه بگيريد.
در
مجلس مشورتی كه يونانی ها برای جنگ بعدی
ترتيب دادند ، بعضی ها عقيده داشتند كه
بايد به ايستم رفت و در پلوپونس جلوی نيروی
دريايی ايران را گرفت.
چون
اگر در سالامين شكست بخورند ، جزيره محاصره
شده و ارتباط آنها با تمام يونان قطع می
شود. ولی
اگر در ايستم جنگ كنند ، در صورت شكست می
توانند به داخل پلوپونس عقب نشينی كنند.
سپس خبر رسيد كه ارتش ايران وارد آتن شده است. از زمان حركت خشايارشا از هلس پونت تا ورود او به آتن چهار ماه گذشت. وقتی پارسها وارد آتن شدند ، آنجا را خالی از سكنه يافتند. فقط عده ای از آتنیی ها كه فقير بودند به معبد و ارگ آتن پناه بردند. البته آنها هم در حد توانشان از قلعه آتن دفاع كردند ولی چون ديوارهای چوبی بود ، ايرانی به تيرهای خود نخ كتان پيچيدند ، آنها را آتش زدند و به سوی قلعه پرتاب كردند ، در نتيجه دیوارها سوختند و از بين رفتند. سپس چند نفر پارسی از قسمتهايی از ديوارها كه دارای موانع طبيعی بود بالا رفتند. آنها توانستند بر آتنی ها پيروز شوند و درهای قلعه را بازكنند. پس از تسخير آتن خشايارشا پيكی را روانه شوش كرد و به اردوان كه نايب السطنه شده بود مژده تصرف آتن را داد. پارسها به تلافی آتش زدن معبد و جنگل شهر سارد كه آتنی ها انجام داده بودند ، معبد و ارگ آتن را آتش زدند.
بالاخره آتنی ها پس از مشورت های طولانی تصميم گرفتند كه در سالامين جلوی نيروی دريايی ايران را بگيرند. چون معبر سالامين تنگ بود و تعداد كشتی های ايران هم زياد بود ولی يونانی ها تعداد كمی كشتی جنگی داشتند. از اين نظر كشتی های ايرانی كارشان با يكديگر تداخل می كرد و مزاحم حركت يكديگر می شدند. ولی با اين وجود خيلی از يونانی ها چون فكر می كردند ممكن است شكست بخورند ، سوار كشتی های خود شدند و از آنجا رفتند.
نبرد سالامين :
پس از تصميم شاه به جنگ دريايی ، نيرو دريايی ايران به نزديك سالامين رسيد. سالامين جزيره ای در نزديك آتيك است كه از خشكی اصلی بوسيله يك تنگه جدا می شود. در همين زمان نيروی زمينی ايران هم به طرف پلوپونس حركت كرد. وقتی كه اهالی پلوپونس اطلاع پيدا كردند ، بفكر تهيه استحكامات در تنگه ايستم پرداختند و ديواری در نزديكی آنجا كشيدند تا نيروهای ايرانی دوچار موانع گردند و پيشروی اشان كند شود. تميستوكل برای جلوگيری از پراكندگی بيشتر يونانی ها تصميم گرفت كه نبرد را هر چه زودتر آغاز كند. بنابراين شخصی را به نزد خشايارشا فرستاد و به او گفت كه يونانی ها قصد فرار دارند و شما برای جلوگيری از فرار آنها بهتر است هر چه سريع تر به آنها حمله كنيد. سپاهيان ايرانی هم حرف او را باور كردند و جنگ در سالامين شروع شد. كشتی های يونانی به كشتی ها ايرانی حمله بردند ولی نيروی دريايی ايران فرصت دفاع منظم را نكرد. در اين ميان زن ينام آرت ميز كه فرمانده يكی از كشتی ها ايران بود ، شجاعانه به نيروی دريايی يونانی حمله برد و يك كشتی يونانی را غرق كرد. خشايارشا كار او را ديد و بسيار او را تشويق كرد. او گفت: « مردان من زن شده اند و زنان من مرد.» كشتی ها يونان به تعقيب كشتی آرت ميز پرداختند و كشتی او را محاصره كردند ولی او توانست از چنگ يونان ها فرار كند و خود را به ساحل برساند. يونانی ها در خشكی هم به تعقيب او پرداختند ولی نتوانستند او را پيدا كنند و او به فالرون رفت.
در اين جنگ برادر خشيارشا و تعداد زيادی ايرانی كشته شدند ، چون آنها شنا بلد نبودند ولی تلفات يونان ها كم بود چون آنها می توانستند شنا كنند. با اين وجود هم كاملا نمی توان گفت كه ايرانی ها شكست خوردند.
سپس خبر رسيد كه ارتش ايران وارد آتن شده است. از زمان حركت خشايارشا از هلس پونت تا ورود او به آتن چهار ماه گذشت. وقتی پارسها وارد آتن شدند ، آنجا را خالی از سكنه يافتند. فقط عده ای از آتنیی ها كه فقير بودند به معبد و ارگ آتن پناه بردند. البته آنها هم در حد توانشان از قلعه آتن دفاع كردند ولی چون ديوارهای چوبی بود ، ايرانی به تيرهای خود نخ كتان پيچيدند ، آنها را آتش زدند و به سوی قلعه پرتاب كردند ، در نتيجه دیوارها سوختند و از بين رفتند. سپس چند نفر پارسی از قسمتهايی از ديوارها كه دارای موانع طبيعی بود بالا رفتند. آنها توانستند بر آتنی ها پيروز شوند و درهای قلعه را بازكنند. پس از تسخير آتن خشايارشا پيكی را روانه شوش كرد و به اردوان كه نايب السطنه شده بود مژده تصرف آتن را داد. پارسها به تلافی آتش زدن معبد و جنگل شهر سارد كه آتنی ها انجام داده بودند ، معبد و ارگ آتن را آتش زدند.
بالاخره آتنی ها پس از مشورت های طولانی تصميم گرفتند كه در سالامين جلوی نيروی دريايی ايران را بگيرند. چون معبر سالامين تنگ بود و تعداد كشتی های ايران هم زياد بود ولی يونانی ها تعداد كمی كشتی جنگی داشتند. از اين نظر كشتی های ايرانی كارشان با يكديگر تداخل می كرد و مزاحم حركت يكديگر می شدند. ولی با اين وجود خيلی از يونانی ها چون فكر می كردند ممكن است شكست بخورند ، سوار كشتی های خود شدند و از آنجا رفتند.
نبرد سالامين :
پس از تصميم شاه به جنگ دريايی ، نيرو دريايی ايران به نزديك سالامين رسيد. سالامين جزيره ای در نزديك آتيك است كه از خشكی اصلی بوسيله يك تنگه جدا می شود. در همين زمان نيروی زمينی ايران هم به طرف پلوپونس حركت كرد. وقتی كه اهالی پلوپونس اطلاع پيدا كردند ، بفكر تهيه استحكامات در تنگه ايستم پرداختند و ديواری در نزديكی آنجا كشيدند تا نيروهای ايرانی دوچار موانع گردند و پيشروی اشان كند شود. تميستوكل برای جلوگيری از پراكندگی بيشتر يونانی ها تصميم گرفت كه نبرد را هر چه زودتر آغاز كند. بنابراين شخصی را به نزد خشايارشا فرستاد و به او گفت كه يونانی ها قصد فرار دارند و شما برای جلوگيری از فرار آنها بهتر است هر چه سريع تر به آنها حمله كنيد. سپاهيان ايرانی هم حرف او را باور كردند و جنگ در سالامين شروع شد. كشتی های يونانی به كشتی ها ايرانی حمله بردند ولی نيروی دريايی ايران فرصت دفاع منظم را نكرد. در اين ميان زن ينام آرت ميز كه فرمانده يكی از كشتی ها ايران بود ، شجاعانه به نيروی دريايی يونانی حمله برد و يك كشتی يونانی را غرق كرد. خشايارشا كار او را ديد و بسيار او را تشويق كرد. او گفت: « مردان من زن شده اند و زنان من مرد.» كشتی ها يونان به تعقيب كشتی آرت ميز پرداختند و كشتی او را محاصره كردند ولی او توانست از چنگ يونان ها فرار كند و خود را به ساحل برساند. يونانی ها در خشكی هم به تعقيب او پرداختند ولی نتوانستند او را پيدا كنند و او به فالرون رفت.
در اين جنگ برادر خشيارشا و تعداد زيادی ايرانی كشته شدند ، چون آنها شنا بلد نبودند ولی تلفات يونان ها كم بود چون آنها می توانستند شنا كنند. با اين وجود هم كاملا نمی توان گفت كه ايرانی ها شكست خوردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر