امیرعباس هویدا فرزند عینالملک بهایی است. پدر او در ۱۹۱۷ [م] در بیروت دکان واکسی داشته که پس از ذخیره مبلغی پول به تهران آمده با خواهر ادیبالسلطنه سرداری ازدواج میکند. با کمک ادیبالسلطنه سرکنسول ایران در بیروت و دمشق میشود و در زمان جنگ دوم [جهانی] با صدور گذرنامه ایران به یهودیان فراری طلا میگرفت و از این راه ثروتمند شد. عینالملک لقب مذکور را با کمک سردار اسعدبختیاری و با پرداخت ۲۰۰ تومان از مظفرالدین شاه گرفته است. تحصیلات: تحصیلات مقدماتی امیرعباس در تهران ـ بیروت انجام شده سپس به بروکسل و پاریس رفته تحصیلاتش را ادامه میدهد. در پاریس با عبدالله اتنظام مربوط شده با او رابطه صمیمانه برقرار میکند. مشاغل : در ۱۳۲۱ وارد خدمت وزارت خارجه شده و مشاغل زیر را داشته است: منشی هیئت نمایندگی ایران در آلمان ـ معاون اداره سوم سیاسی وزارت خارجه ـ رئیس اداره روابط کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان میشود. در همین سفر بوده که با انگلیسیها رابطه نزدیک برقرار میکند به طوری که آمریکاییان درباره این مأموریت او عقیده داشتهاند که عضویت اینتلیجنس سرویس را قبول کرده و با کسب اطلاع از پناهندگان و تحقیقات از آنها عیناً در اختیار اینتلیجنس سرویس میگذاشته است. سپس مستشار سفارت کبرای ایران در آنکارا ـ در ۱۳۳۷ به وسیله انتظام وارد خدمت شرکت نفت شده به سمت معاون رئیس هیئت مدیره شرکت نفت انتخاب در مدت خدمت در شرکت نفت چند فقره کار خلاف مرتکب شده که دکتر اقبال آنها را جمعآوری کرده است ولی چون عضو لژ فراماسونری مهر (میترا) میباشد و دکتر اقبال هم فراماسون است علیه او عملیاتی انجام نداده و اعمال خلاف او را مخفی نگهداشته است.
تأهل : چند سال قبل با خواهر حسنعلی منصور ازدواج میکند ولی چون تمایلات جنسی شدید نداشته مجبور میشود همسرش را طلاق دهد و همسر او بلافاصله به عقد منوچهر تیمورتاش درمیآید. از سه سال قبل با لیلا دختر نظامالدین امامی که خواهر زن حسنعلی منصور نخستوزیر است شروع به مراوده کرده و به تدریج به صورت معاشقه درمیآید و اخیراً شهرت پیدا کرد که میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند. با یک زن انگلیسی که شوهرش عضو سفارت انگلیس است مراوده دارد و در خانهای که در خیابان ویلا به نام یکی از دوستانش اجاره کرده همدیگر را ملاقات میکنند.
دوستان : بیش از ۲۰ سال است با حسنعلی منصور دوستی دارد و در تشکیل « کانون مترقی» با منصور همکاری میکرد و در تأسیس حزب ایران نوین او مقام اول را داشت و اداره حزب را عهدهدار بود ولی پس از رسیدن به مقام وزارت فعالیتش کم شده است. با فیلیپس کاردار سفارت انگلیس رابطه بسیار نزدیک و صمیمانه دارد و اغلب با یکدیگر ملاقات میکنند همچنین با دکتر حسن علوی چشم پزشک و دکتر سید فخرالدین شادمان دوست صمیمی است. صفات او : محافظهکار ـ مؤدب ـ با رفقایش صمیمی است ـ فقط پیپ میکشد ـ همیشه گل میخک به سینه دارد. (اخیراً گل ارکیده) دارایی : خانهاش در حدود نیم میلیون تومان قیمت دارد که خودش میگوید حسنعلی منصور برای او ساخته است ـ خانهاش دیوار به دیوار منصور است.
مذ هب : با وجودی که شهرت دارد که بهایی است و حقیقتاً هم بهایی بوده ولی از چند سال قبل تاکنون به محفل بهائیان نرفته است. به دوستانش گفته است « لامذهب بودن بهتر از مذهب داشتن است». این جمله را در جلسات ناهار روزهای چهارشنبه که با عدهای از روزنامهنگاران دارد بیان کرده است. این جلسات پس از عضویت در هیئت مدیره نفت و سرپرستی قسمت روابط عمومی شرکت نفت متداول شده و هنوز ادامه دارد. منتهی پس از قبول وزارت مخارج جلسات هر دفعه بین یکی تقسیم میشود.
حال
بشنوید از چگونگی معرفی کردن خود (هویدا)
به
انقلابیان آدمکش
من هویدا هستم؛ بیایید مرا ببرید!
مجله
مهر : تا
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ سران حکومت پهلوی یکی یکی
دستگیر شده یا از کشور فرار کرده بودند.
هویدا
اما تا روز پیروزی انقلاب در باغ شیان
بود. روزی
که در نهایت تسلیم شد و از نیروهای انقلابی
خواست تا بیایند و او را دستگیر کنند.
در
روزهای پرتلاطم اعتراضات مردمی ازهاری
هویدا را بازداشت کرد و به باغ ساواک در
شیان فرستاد.
بازداشتی
که بیشتر برای آرام کردن مردم صورت گرفته
بود اما تا روز پیروزی انقلاب به طول
انجامید. در
۲۲ بهمن ۵۷ با اعلام بیطرفی ارتش نگهبانان
هویدا فرار کردند و اتومبیل و اسلحه ای
در اختیارش گذاشتند.
هویدا
برای ارزیابی وضعیت با فرشته رضوی، پزشک
مخصوصش تماس گرفت و او هم توصیه کرد فرار
کند اما هویدا شرایط را برای فرار مهیا
نمی دید و تصمیم گرفت خود را تسلیم کند.
محسن
رفیق دوست، در کتاب خاطراتش (برای
تاریخ می گویم)
ماجرای
۲۲ بهمن و دستگیری هویدا را این طور روایت
می کند:
به
اندازه کافی اسلحه داشتیم.
بسیاری
از سربازانی که از پادگان ها فرار می کردند
اسلحه هایشان را می آوردند که خودش چندین
هزار تفنگ می شد.
حتی
یک تیربار ژ-۳
آورده بودند که آن را در پشت بام مدرسه
علوی مستقر کرده بودیم و بچه هایی که
تیراندازی با آن را بلد بودند به نوبت پشت
آن می نشستند.
تعداد
زیادی هم سه راهی درست کرده بودند که با
اجازه صاحبخانه ها در پشت بام خانه های
بلند خیابان ایران قرار داده بودیم تا
اگر تانک ها حمله کردند سه راهی را بر
سرشان بریزند.
هر
سربازی که فرار می کرد می آمد آنجا.
به
مردم اعلام کرده بودیم هرکس کت و شلوار
اضافی دارد بیاورد مدرسه.
کت
و شلوار را تن سرباز فراری ها می کردیم و
می رفتند.
باز
برای اینکهدژبان ها آنها را شناسایی نکنند
اعلام شد همه جوان ها سرها را ماشین کنند.
گوینده
رادیو اعلام کرد حکومت نظامی از امروز
رأس ساعت ۴:۳۰
است. من
حدس زدم که امام حکومت نظامی را قبول نمی
کند. به
بچه ها گفتم بروید به همه مینی بوس های
مدرسه علوی و رفاه بلندگو ببندید.
گفتند
برای چه؟ گفتم:
«مطمئن
باشید امام حکومت نظامی را قبول نمی کنند.
بروید
آماده باشید که هر وقت گفتند معطل نشویم.»
از
صبح کم کم همه سران پهلوی دستگیر شدند.
ما
بلافاصله چند اتاق را در طبقه سوم مدرسه
رفاه به زندان تبدیل کردیم.
جای
دیگری نداشتیم.
چهار
- پنج
خط تلفن داشتیم.
پای
هر تلفن یک نفر نشسته بودند و حجت الاسلام
غلامحسین حقانی و یک روحانی دیگر به نام
مهدوی یک روز در میان مسئول تلفن خانه
بودند. آن
روز نوبت آقای حقانی بود.
در
گیرودار دستگیری ها مرا صدا زد و گفت:
«کسی
زنگ زده از باغ شیان و می خواهد راجع به
هویدا صحبت کند.»
گوشی
را گرفتم.
آقای
به نام عباس رضاییان کارمند سازمان آب
بود و خانه اش در همسایگی باغ شیان، گفت:
«من
از باغ شیان زنگ می زنم.
آقای
هویدا می خواهد صحبت کند.»
بعد
هویدا گوشی را گرفت و گفت:
«من
امیرعباس هویدا هستم.
بیایید
مرا ببرید.»
به مناسبت سال روز اعدام میرزا رضای کرمانی +پرونده خیانت ها و حماقت های ناصر الدین شاه قاچار
پاسخحذفPosted on اوت 8, 2011 by .
ناصر الدین شاه محمد شاه قاجار و مهدعلیا در روز ششم صفر 1247 به دنیا آمد و مدت 50 سال در ایران حکومت کرد و در این مدت فقط خیانت بود و خیانت بود و خیانت
بزرگترین خیانت ناصر الدین شاه به ایران کشتن میرزا تقی خان امیر کبیر یکی از بهترین فرزندان ایران بود که خواری بر چشم انگلیس و روسیه بود و جانشین کردن یکی از خائن ترین عناصر به نام میرزا آقا خان نوری به جای امیر کبیر
ناصر الدین شاه در زمان مرگش 85 زن داشت که در آن زمان فقر کشور ایران زنهای درجه اول ماهی 750 و زن های درجه دوم ماهی 200-500 تومان و صیغه ها ماهی 100-150 تومان حقوق می گرفتند.زنهای درجه اول سه الی چهار خواجه و زن های درجه دوم یک الی دو خواجه داشتند که حقوق مخصوص خودشان را نیز داشتند.
تصویر سو گلی در بار ناصر الدین شاه
تصویر حرمسرای ناصر الدین شاه
تصویر ناصر الدین شاه و زنانش
در دوران ناصر الدین شاه با گماشتن افراد نالایق بی برنامه گی رشوه گیری رواج بسیار پیدا کرد و ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفت مراکز فراماسونری به شدت در کشور رشد کرد و فراموشخانه ها تاسیس شدند و فراماسونری تا مغز و استخوان در بار نفوظ کرد.
برای تامین هزینه های خوش گذرانی های ناصر الدین شاه و سفر های اروپا قرار داد ها متعددی به نفع بیگانگان در زمان وی بسته شد که به این شرح است.
امتیاز رویتر :این امتیاز بین ایران و پل ژولیوس رویتر یهودی انگلیسی بسته شد به موجب این امتیاز امتیاز ساختن راه ها راه آهن سدها بهره برداری از همه معادن(به جز طلا نقره) حفر قنات و کانال های آبی ایجاد بانک و هر کونه کارخانه صنعتی در سراسر ایران بهره برداری از جنگلها به مدت هفتاد سال و استفاده از گمرک ایران به مدت بیست و پنج سال در ازای پرداخت شش میلیون لیره انگلیسی و سالیانه نیم در صد از سود در اختیار این فرد قرار گیرد.
معاهده پاریس در مارس 1857 پس از نبرد میان نیرو های انگلیسی و ایرانی بسته شده به موجب این معاهده هرات و افغانستان از ایران جدا شد.
امتیاز تالبوت :در سال 1269 طی قراردادی به جرج تالبوت تاجر انگلیسی واگذار شد که با پیگیری های میرزا حسن شیرازی این امتیاز لغو شد
قرار داد آخال :معاهده ای که میان ایران و روسیه در 30 شهریور 1260 برای تعین مرزهای دو کشور بسته شد و بر طبق این قرار داد مناظق سمرقند بخارا آرال تاشکند بطور کامل ازدست ایران رفت و به روسیه سپرده شد.
در 17 اردیبهشت 1275 ناصر الدین شاه برای برگذاری جشن های پنجاهمین سالگرد خود به شاه عبدل عظیم رفت و در هنگام ورد به حرم توسط اسلحه کهنه میرزا رضای کرمانی مورد اصابت گوله قرار گرفت و کشته شد.و اگر میرزا رضا دست به این عمل نمی زد ممکن بود پنجاه سال دیگر به خیانت های خود به این کشور ادامه دهد.همچنین اسلحه میرزا رضا بسیار قدیمی بود و اگر از فاصله کمی دورت شلیک می شد ممکن بود عمل نکند.
نقل است که ناصر الدین شاه در لحظات آخر گفته بود:
من بر شما جور دیگری حکومت خواهم کرد اگر زنده بمانم
میرزا رضای کرمانی قبلا توسط کامران میرزا حاکم تهران مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و دل پری از ناصر الدین شاه داشت.
بعد از مدت اندکی در صبح گاه 22 تیر همان سال میرزا رضا کرمانی اعدام شد.و شیخ هادی نجم آبادی مراسم چهلم و سالگرد وی را بر گذار کرد.
نقل است که در هنگام اعدام میرزا رضا مسئول اعدام به وی می گوید:پدر سوخته شاه را کشتی ، حالا میبینی که میبرند دارت بزنند ،
میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازهات نخواهند رفت ، ولی میبینی که برای اعدام من این همه تشریفات برگزار کردهاند !