سه‌شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۹۱

حیله برای طلاق دختر کریه المنظر اقتدارالسلطنه


برگرفته از كتاب هزار دستان نوشته اسكندر دلدم

اقتدار السلطنه عموی با نفوذ ناصرالدين شاه دختری زشت و کريه المنظر داشت . اين دختر بد گل ، خود را ونوس زمانه می دانست و تن به ازدواج نمی داد . به همين سبب تا ۴۸ سالگی ترشيده ماند .

شاهزاده بداقبالی به نام فخيم الدوله در سودای رسيدن به پول پدر ، با اين دختر بد گل ازدواج كرد؛ اما خست پدر از سويی و بدخلقی و افاده دختر از سوی ديگر جان فخيم الدوله را به لبش رساند ، تا جائيكه به فكر طلاق زن افتاد . اما جگرش را نداشت و از ناصرالدين شاه می ترسيد !
فخيم الدوله اسبی داشت كه تنها مايه دلخوشی اش بود . از قضای روزگار اين اسب هم در موقع شكار ، پايش آسيب ديد و لنگ شد و او ماند با اسبی لنگ و زنی زشت و ترشرو كه ديو را هم زهره ترك می كرد !
شاهزاده فخيم الدوله كه مردد بود چه كند ( چه خاكی بر سرش بريزد !) دست به دامان كريم شيره ای دلقك بی چاك و دهن ناصرالدين شاه شد .
كريم كه خود درد كشيده بود ، به فخيم الدوله پيشنهاد كرد عرض حالی بنويسيد تا او به اطلاع شاه مستبد قاجار برساند .
فخيم الدوله پيشنهاد كريم را اجرا كرد و شرح حال مفصلی نوشت . كريم شيره ای چند روز بعد در باغ « دوشان تپه» در حضور شاه و بلند پايگان اجازه خواست تا نامه را بخواند . و خواند .....
چون عرض حال فخيم الدوله با آب و تاب و سوز خوانده شد و به پايان رسيد كريم اين شعر را هم بدان افزود :
خداوندا سه درد آمد به يكبار ** زن پيرو خرلنگ و طلبكار
خداوندا زن پير را تو بوستان ** خودم دانم خر لنگ و طلبكار !
اقتدار السلطنه عموی شاه و پدر زن شاهزاده فخيم الدوله به خشم آمد ؛ اما ديگران – از جمله ناصرالدين شاه – چنان خنديد كه چند نفرشان پس افتادند ! ناصرالدين شاه در حاليكه از خنده ريسه می رفت ، به فخيم الدوله اجازه داد تا همسرش را طلاق گويد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر