چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۱

صلح رومی برضد امپراتوری ايران

 
طبق پيوستی كه بر تاريخ روم تاليف «ليوی = تيتوس ليويوس Titus Livius» مورخ اين كشور در سده يكم پيش از ميلاد نوشته شده است، «اگوستوس Gaius Julius Caesar Augustus» امپراتور روم اعلام كرده بود كه دولت روم يك دولت تجاوزگر نيست و جنگهايی را كه به آن دست می زده است به منظور تامين صلح بوده و «آزاديبخش» بايد بشمار آيند! و دستور داده بود كه رويدادنگاران ارتش روم كه وقايع روزانه فعاليتهای نظامی را ثبت می كردند و هر مورد آن «وقعه» خطاب می شد از آن پس اين نكته را از نظر دورندارند و وقايع را طوری ننويسند كه نشان دهد روميان تجاوزگر و توسعه طلب بوده اند [که نخستین سانسور قلم بشمارآورده شده است]، ما دولت تيسفون (ايرانيان و به نوشته روميان، پارتيان) نيستيم كه از سلطه گری دست بر نمی دارد! و .... از آن پس، عبارت صلح رومی (پاكس روماناPax Romana) وارد تاريخ شد و مورخان عهد امپراتوری اين كشور، تجاوزات؛ جنگها و اشغالگری های روم را «خدمت و فداكاری به خاطر صلح ـ و يک وظيفه جهانی!» می نوشتند.
 
پس از شكست های نظامی شديد سال های ۲۳۸، ۲۴۴ و ۲۶۰ ميلادی از ايران (زمان اردشير ساسانی و پسرش شاپور) و از دست دادن دو امپراتور در اين جنگ ها و سپردن تعهد پرداخت باج و خراج به ايران، سران روم در نشست چند هفته ای ماههای اپریل و می سال۲۶۱ ميلادی كه در آن استراتژی و پاليسی روم تنظيم شد بارديگر «صلح رومی» و دفاع از آزادی ساير ملل!، به ويژه ملل كوچك به ميان آمد و تاييد شد. به موجب اين سياست، جنگ و تعرض هم البته اگر از جانب روم (ايتاليا) باشد نوعی صلح است!. «تاريخ»، مصرف عبارت «صلح رومی» را كه ادامه دارد در هر زمان به طرز و گونه ای ثبت كرده است و در دهه آخر قرن بيستم و دهه يکم قرن ۲۱ تحت عناوين «برقراری دمكراسی، جلوگيری از گسترش سلاحهای كشتار جمعی، ريشه كنی تروريسم و ...».

در مقدمه استراتژی مصوّب در ماه می سال ۲۶۱ كه سند آن موجود است دولت ساسانيان و ناسيوناليسم ايرانی خطر اول برای روم و مسبّب همه دشواری های اين امپراتوری اعلام شده بود؛ زيرا كه سياست كلی ساسانيان بر اين اصل قرار گرفته بود كه روميان قدم به آسيا نگذارند و اجازه تاخت و تاز به آنها در سوريه و سواحل غربی آسيای صغير «تركيه امروز» و حتی مصر داده نشود. به باور برخی از صاحب نظران، نگرانی غرب (که به نظر می رسد برجای روم باستان نشسته است) اينك از اين است كه تاريخ تكرار شود و ايران دوباره همان حرف سده های آغازين هزاره يکم را بزند و لذا نمی خواهد كه ايران قدرت بيشتری به دست آورد: قدرت نظامی، رسانه ای و صنعت ـ تكنولوژی. برای پی بردن به اين واقعيت، لازم است که مروری دقيق بر رويدادهای منطقه از ۱۹۷۳ تاکنون شود. نگاهی گذرا به وضعيت منطقه نشان می دهد که ايران امروز بمانند شوروی سابق، عملا در محاصره دوستان و متحدان غرب قرار گرفته است؛ پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، جمهوری آذربايجان، ترکيه، عراق و کشورها و امارات خليج فارس همه دوستان غرب هستند و يا با اين بلوک و بزرگان آن پيمان استراتژيک و دفاع مشترک امضاء کرده اند و ....

سه دهه پس از نشست سال ۲۶۱ ، امپراتور وقت روم برپايه اين پاليسی، در پيامی به مناسبت آغاز پادشاهی نرسی پسر شاپور يكم شاه ساسانی ايران به او نوشت که اين كشور سر جنگ ندارد و جنگهای روم با كشورهای ديگر بخاطر برقراری يك صلح پايدار است! كه نرسی نهم ژانويه سال ۲۹۳ ميلادی به او پاسخ داد: تا تعبير از صلح، چنين باشد كه رومی ها گفته اند، صلحی وجود نخواهد داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر