چند ماه پس از مرگ «حجّاج» حاكم اموی كرمان و فارس كه ماموريت پشتيبانی از حمله نظامی به مازندران و تصرف اين منطقه از ايران را داشت كه هنوز به تسخير اعراب در نيامده بود، يزيد ابن مهلب كه از سوی دمشق مامور اين كار شده بود به تنهايی دست به حمله زد كه از مازندرانی ها شكست خورد و عقب نشينی كرد. ابن مهلب دو سال بعد دو واحد كوهستانی بر نيروی خود اضافه كرد و از سه نطقه به مازندران حمله برد كه بازهم شكست خورد و با دادن تلفات سنگين عقب نشينی كرد و با اين دو تجربه در صدد جمع آوری نيرو براي حمله نظامی ديگری بود كه در جريان يك توطئه داخلی به قتل رسيد.
مازندرانی ها و گيلانی ها بعدا، خود داوطلبانه مسلمان شيعه مذهب شدند و فشار نظامی اعراب در كار نبود. قبلا گروهی از مازندراني های نگران سلطه عرب بودند که در دوران ساسانيان افسران ارتش ايران را تامين می كردند و به اسپهبدان معروف بودند دست به مهاجرت از ايران زده بودند.
خاندان اسپهبدان و گروهی ديگر از ايرانيان پس از انقراض ساسانيان براي اين كه به دست اعراب نيافتند عزم مهاجرت به هند كرده بودند. اين ايرانيان در سال ۷۱۶ ميلادی به گجرات هند رسيدند و شهر سنجان (سنگان) را در اين منطقه تاسيس كردند (برای اطلاع از جزئيات به كتاب قصه سنجان، چاپ بمبئی مراجعه شود). اين ايرانيان مهاجر، در هند به «پارسيان» معروف شده اند كه پس از گذشت ۱۳ قرن همچنان به ايران و فرهنگ ايرانی وفادار مانده اند. اين مهاجران در قرن گذشته به صنعتی شدن و کسب استقلال هند كمك موثر كردند و شوهر بانو اينديرا يك پارسی به نام پيروز گاندی بود كه پسرش راجيو نخست وزير هند شد و بيوه او سونيا هم اكنون رئيس حزب حاكم هند است.
همزمان دسته ديگری از ايرانيان به چين مهاجرت کردند که اين گروه در جامعه چين ذوب شده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر