شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۱

نخستین خلبانان زن ایرانی

نخستین بار در سال ۱۹۰۸ خانم ترزا پلتیر فرانسوی موفق به هدایت یک هواپیما شد و دو سال بعد هم وطنش ریمونده لاروش نخستین زنی شد که توانست مدرک خلبانی بگیرد. این موفقیتها باعث شد زنان بیشتری به خلبانی روی بیاورند.
هم اکنون زنان زیادی در هواپیمایی کشوری و نظامی در سراسر جهان فعالیت میکنند و تقریبا ۳۰ درصد خلبانان جهان زن هستند.
در ایران تربیت آزاد خلبان ۱۵ سال پس از ورود نخستین هواپیما به ایران انجام شد. رضا شاه پس از بازگشت از ترکیه در سال ۱۳۱۷ دستور ساخت باشگاه هوانوردی ایرانیان را صادر کرد. هدف از این کار آشنا کردن مردم با هوانوردی و تربیت خلبان و جذب جوانان بود. زمینی در جنوب مهرآباد آماده کردند و هواپیماهایی نیز به این منظور خریده شد .نخستین رییس این باشگاه آقای یاسایی بود و بعد از او آقایان دکترعیسی علم تیمسار هدایت گیلانشاه تیمسار رفعت و تیمسار جهانبانی از روسای آن بودند. رضا شاه و اعضای خانواده اش هم نخستین افرادی بودند به عضویت درآمدند.
نخستین اعلامیه پذیرش عضو برای این باشگاه توسط مدیریت در روزنامه ها به تاریخ ۱۵ آبان  ۱۳۱۸ چاپ شد.۶۳۰ نفر به این دعوت پاسخ مثبت دادند. به تدریج باشگاه بسیار محبوب شد و تعداد زیادی به عضویت آن درآمدند. دامنه آموزش های آن نیز بسیار گسترده شد و شامل آموزش پرواز با هواپیما هلیکوپتر و گلایدر و چتربازی می شد. به علت استقبال فزاینده مردم شعبات آن هم در شهرستانهای بزرگ مثل اصفهان شیراز مشهد آبادان و کرمانشاه تاسیس شد.
آن زمان خلبانی در نظر اکثریت مردم شغلی ناامن و خطرناک به حساب می آمد و تاحدود زیادی ناشناخته بود. مردم به هواپیما اعتماد نمیکردند و خلبانان را دیوانه و نادان می پنداشتند. خانواده ها اجازه نمیدادند فرزندانشان به سمت خلبانی بروند و فقط عده ای آدم شجاع و مستقل به پرواز میرسیدند. (این موضوع راسته. زمانی در کتاب تهران قدیم جعفر شهری مطلبی درباره پسری که خلاف نظر پدرش خلبان شده بود خوندم و برخورد بد پدرش با او و بی احترامی حتی بعد از کشته شدن پسر)
ولی از همان سال ۱۳۱۸ زنان فعالیت خودشان را در باشگاه آغاز کردند.
هرچند مخالفتها زیاد بود و همه اینکار را مردانه میدانستند. نخستین زنانی که موفق به پرواز در آسمان زیبای ایران شدند خانمها عفت تجارتچی صدیقه فرخزاد دولتشاهی و اینا افشید بودند. خانم تجارتچی نخستین زن خلبان ایران بود که در ۲۲ سالگی عضو باشگاه هوانوردی شد. ایشون ده سال پیش در ۸۱ سالگی درگذشت.
 

خانم تجارتچی ابتدا عضو ساده باشگاه بود اما بعدا برای دروس خلبانی ثبت نام کرد. او در خاطراتش میگوید: عاشق پرواز بودم. وقتی به پدرم گفتم در باشگاه ثبت نام کرده ام پرسید چرا برای خلبانی اقدام نمیکنی؟ گفتم آخر تا بحال زنی برای این کار اقدام نکرده است. گفت چه اشکالی دارد تو اولین زن خلبان ایران باشی؟ این را که شنیدم برگشتم و برای دروس خلبانی ثبت نام کردم.
آن زمان ۲۲ ساله بودم. مسئولین باشگاه خیلی از کار من تعجب کردند و همگی من رو تحسین کردند. روزنامه ها خبر را چاپ کردند و همین باعث شد تا بقیه جراتی پیدا کرده و خانمها افشید فرخزاد پرتوی درخشنده ملکوتی عذرا رحیمی و...هم ثبت نام کنند. روزنامه ها این موضوع را پوشش گسترده خبری دادند و بعد از مدتی مسئولان ما را به فرودگاه دوشان تپه دعوت کرده و به ما لباس خلبانی و کلاه مخصوص و کمربند پرواز و چتر نجات دادند. لباس ها برای آقایان آماده شده بود و برای ما بزرگ و بدقواره بود مجبور شدیم خودمان لباس پرواز بدوزیم.

هواپیمای تمرینی آن زمان تایگر موس بود و روباز بود به نحوی که نصف بدن خلبان بیرون قرار میگرفت و باید با کمربند مخصوص که از روی شانه عبور میکرد به صندلی بسته میشدند تا به بیرون پرت نشوند. بالاخره نخستین زن خلبان ایران نخستین پرواز مستقل اش را درتاریخ ۲۷ آبان ۱۳۱۹ انجام داد. او نخستین پرواز مستقل را زیباترین لحظه زندگی یک خلبان میداند. خبرنگاران زیادی این واقعه را پوشش دادند زیرا بعضی از مردم هنوز باور نداشتند زنی بتواند پرواز کند اما او با موفقیت پرواز کرد و به زمین نشست. پرواز مستقل او با حضور تعداد زیادی از مسئولین و خبرنگاران انجام شد و یک ربع طول کشید. او سپس به فراگیری عملیات اکروباتیک و نمایشی با هواپیما پرداخت اما با وقایع سال ۱۳۲۰ این اموزشها متوقف شد. خانم تجارتچی در خاطراتش مینویسد که چقدر بعضیها دید بدی به او داشتند و آزارش میدادند مثلا با پدرش تماس میرفتند و میگفتند دخترت سقوط کرده! تا مانع موفقیتش شوند.
خانم دولتشاهی از دیگر زنان خلبان هم زن شجاعی بود که برخلاف اب شنا کرده بود. اما او میگوید که مردان دید بدی درباره او نداشتند و او از کار خود مغرور است.
 

نخستین زنان در سال ۱۳۲۵ عضو نیرو هوایی شدند و در زمینه های مختلف مشغول بکار شدند اما نیرو هوایی هرگز خلبان زن نداشته است. با گسترش فعالیت باشگاه هوانوردی ۲۰۰ زن خلبان در این زمینه تربیت شدند.از همه جالبتر خانم اکرم منفرد آریا بود که با وجود داشتن شوهر و پنج بچه توانست دوره خلبانی را پشت سر گذاشته و پرواز کند.
.
 

چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۱

ملکه و سرداران زن ایرانی


یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است. وی درنبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست . ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد . از او به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای ٢٠ قبل از میلاد تا ٢٠ پس از میلاد نیز یادشده است . با اینهمه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.


آرتمیز : نخسیتن و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴٨٠ پیش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت می کرد . تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی – برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.آرتمیس نیز درست میباشد.


آزرمی دخت : شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶٣١ میلادی . او دختر خسرو پرویز بود که پس از” گشتاسب بنده” بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد. آذرمیدخت سی و دومین پادشاه ساسانی بود . واژه این نام به چم ( معنی) پیر نشدنی و همیشه جوان است.


آرتادخت : وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی . به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید .


آتوسا : ملکه بیش از ٢٨ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش. هرودوت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریوش بزرگ یاد کرده است و آتوسا را چندین بار در لشگرکشی ها داریوش یاور فکری و روحی داریوش دانسته است . چند نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است .


آذرآناهید : ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی . نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایش کرده است . ( ٢۵٢ ساسانیان )


زربانو : سردار جنگجوی ایرانی . دختر رستم و خواهر بانو گشسب . او در سوار کاری زبده بوده است که در نبردها دلاوری ها بسیاری از خود نشان داده است . تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال – آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرده .


گردآفرید : یکی دیگر از پهلونان سرزمین ایران . تاریخ از او به عنوان دختر گژدهم یاد میکند که بالباسیمردانه با سهراب زور آزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یادمیکند

سه‌شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۱

تاريخچه پول در ايران

انسانهای اوليه که دسته جمعی میزيستند، نيازی به تعويض کالا نداشتند. بعد از به وجود آمدن طوايف و قبايل مبادلهی کالا به کالا رواج يافت. مبادلهی کالا به دلايلی با مشکلاتی همراه بود. برای رفع مشکلات ابتدا از فلز برای مبادله استفاده کردند و پس از مدتی به فلزات گرانبها و سبک وزن، از جمله طلا، نقره و مس رو آورند.
در بيشتر کشورهای شرقی و آسيايی، فلزی که در مبادلهی کالا از آن استفاده میشد، حلقهای شکل بود. و در سه هزار سال پيش از ميلاد از آن استفاده میکردند که میتوان آن را قديمترين وسيلهی مبادله، پيش از اختراع سکه، دانست. در کاوشهای شوش حلقههايی از ويرانههای معابد، از دوهزار سال قبل از ميلاد، به دست آمده است. استفاده از فلزات سبک وزن و کم حجم و گرانبها، که معاملات را سهل و ممکن میساخت، مورد قبول عامه قرار گرفت. بدين ترتيب مرحلهی پيدايش پول آغاز شد.

يك تومانی دوره ناصر الدين شاه قاجار
واژهی پول

پول از کلمهی يونانی Obolos گرفته شده و آن سکهای بود برابر يک ششم درهم يا دراخم. کريستين سن معتقد است کلمه "پول" در زمان اشکانيان به ايران راه يافته است.
"سکه" نام دستگاه آهنينی بود که برای مهر زدن بر پولهايی که در ميان مردم رايج و با آن معامله میکردند، به کار میرفت. بعدها آن را اثر مهری میناميدند که روی سکههای حک میشد.
بنابراين سکه عبارت است از يک قطعه فلز به وزن معين که روی آن علامت رسمی دولت، يا حکومتی که عيار و وزن آن و ارزش آن را تعهد میکند، قيد شده است.
پنج ريالی دوره رضا شاه پهلوي
سکه در ايران در دوره ی هخامنشی

بیشک پيش از دولت هخامنشی و تصرف ليدی در سال ۵۶۴ قبل از ميلاد ايرانيان به اختراع پول اقدام کرده و در کشور خود رواج داده بودند. پس از سقوط ليدی به دست کوروش، "يونا" يکی از ساتراپنشينهای هخامنشی شد که در "ساردس" کارگاه ضرب سکه بود و در زمان کوروش کبير خشايارشاه و کمبوجيه در آن ضرب سکه میکردند.
داريوش بزرگ سومين شاهنشاه هخامنشی
(۵۲۱-۴۸۵ قبل از ميلاد) بر آن شد پولی ضرب کند که در همه جا پذيرفته شود و در سراسر کشور اعتبار داشته باشد و بر خلاف مسکوکات قبلی فقط ارزش محلی نداشته باشد. زيرا سکههايی که در آن زمان در ايران رواج داشت، هيچيک از آن شاهنشاهان هخامنشی نبود

نخستين سکهای که از آن زمان باقی مانده سکه داريوش است که شهرت جهانی دارد. اين سکه را يونانیها "دريکوس" يعنی "داريوش" مینامند که آن را نبايد با کلمهی زرينه و درينه يکی تصور کرد. سکهی داريوشی از زرناب بود. در زمان هخامنشيان هيچيک از حکام و پادشاهان محلی حق نداشتند بدون اجازهی داريوش به نام خود سکه زنند، فقط اجازه داشتند با اجازهی داريوش سکهی نقره بزنند، چرا که ضرب سکهی طلا در انحصار مرکز بود. نخستين سکهی داريوش احتمالا در سال ۵۱۶ قبل از ميلاد ضرب شده است. پس از فتح يونان به دست سپاهيان ايران و اختلاط ايران و يونان، واژهی درم در ايران متداول شد که اصل آن دارشم (دراخم) يونانی است و ايرانيان آن را درم گفتند که نام پول بود و اعراب بعدها اين واژه را از ايرانيان اقتباس کردند. از مسکوکات دورهی هخامنشی، به جز دريک شکل يا سيکل، درم؛ کرشه را میتوان نام برد. واحدهای کوچکتر مسکوک زر، نيمستاتر و يکسومستاتر ناميده میشدند.
پنج ريالی دوره رضا شاه پهلوی
سکه در دورهی اشکانی

با غلبه اسکندر بر ايران سکههای طلا کمياب و از جريان خارج شد. در آن زمان ديگر در ايران طلا ضرب نمیشد. سلوکیها در معاملات داخلی خود سکههای نقره به کار میبردند و اشکانيان نيز به تقليد از سلوکيان از پول نقره استفاده میکردند. اشکانيان از نقره و مس و مفرغ نيز سکه میزدند. جنس برخی از اين سکهها از برنج بود که روی آن لعابی از مس داده بودند.
سکههای اين دوره دو نوع بود: نوع اول مسکوکات نقرهی چهاردرخمی با تعدادی مسکوک مسی؛ و نوع دوم يکدرخمی نقره و مسکوکاتی از مس. نوع اول سکهها در شهرهای يونانینشين و نوع دوم در مراکزی که تحت حکمرانی مستقيم پارتها بود، ضرب میشد.
ده ريالی دوره رضا شاه پهلوی
مسکوکات دورهی صفوی

سکههای عصر صفوی از طلا، نقره و مس بود. سکههای زمان شاه عباس "عباسی" ناميده میشد. اين سکهها نخست از جنس نقره بود. هر پنجاهعباسی را يک "تومان" میگفتند، که دههزار دينار قيمت داشت. در اين دوره مسکوک طلا وجود نداشت. فقط سکههای طلا را که "شاهنشاه" نام داشت، هنگام جلوس شاه بر تخت سلطنت و در جشن نوروز ضرب میکردند. اين سکهها در ميان مردم رواج نداشت و آن را اشرافی نيز میگفتند. علت اين نامگذازی بهای زياد آنها بود.
سکههای رايج اين دوره "غزبيگی" يا "غازبيگی" برابر پنجدينار يا يکدهم شاهی؛ "بيستی" معادل بيستدينار يا دوپنجم شاهی؛ "پول سياه" يا "قراپول" معادل بيستوپنج دينار يا نيمشاهی؛ "شاهی" معادل پنجاه دينار؛ و "عباسی" معادل دويست دينار يا چهارشای بود. تا انتخاب ريال به منزلهی واحد پول در ايران، در سال ۱۳۰۸ شمسی و حتی سالها بعد از آن، از اين واحدهای پولی استفاده میشد.
پس از صفويه نيز از اين مسکوکات استفاده ميکردند. در دورهی نادشاه واحد پولی به نام "نادری" وجود داشت، که ارزش آن دهشاهی بود.
ده ريالی دوره رضا شاه پهلوی
مسکوکات دورهی قاجاريه

واحد اصلی پول قاجار تومان، قران و شاهی بود. تومان واژهی ترکی ايغوری است به معنی دههزار که در تقسيمات لشکری هر دههزار سرباز تومان و فرماندهی آنها اميرتومان ناميده میشد. تا پيش از قاجار از اين واحد پولی استفاده نمیشد. در دورهی مغول دههزار دينار را برابر تومان میدانستند. کسروی يک تومان مغول را برابر صدهزار تومان امروز میداند. تومان طلا اولين بار در زمان فتحعلیشاه قاجار ضرب شد.
وزن آن در ۱۲۲۴ قمری (۱۱۸۸ شمسی) يکمثقال و يکششم مثقال بود.
بيست ريالی دوره رضا شاه پهلوی
در سال ۱۲۹۸ قمری در زمان ناصرالدينشاه، وزن طلای تومان کاهش يافت و ارزش آن برابر دهقران نقره يا دههزار دينار شد. اما سکهای به نام دينار وجود نداشت. در سال ۱۳۰۸ شمسی که آحاد پول ايران تغيير کرد، تومان به معنای ده ريال شد که هنوز هم اين لفظ رايج است.
بيست ريالی دوره رضا شاه پهلوی

در زمان فتحعلیشاه، سکهی نقرهی جديد، يعنی "قران" متداول شد، که معادل يکدهم تومان و پنجعباسی يا بيستشاهی بود. در اين زمان شاهی به صورت سکهی مسی در آمده بود. بنابراين سه شکل سکه در ايران رايج بود: تومانهای طلا، قران نقره و شاهی مسی. ولی پول رايج سکههای نقره بود.
صد ريالی دوره رضا شاه پهلوی

پول دورهی قاجار تا اوايل دورهی پهلوی رايج بود. اما طلا پشتوانهی پول نبود. در سال ۱۳۰۸ شمسی طلا پشتوانهی پول شد. مسکوک نقرهی يکريالی به نمايندگی ريال طلا در کشور رايج و قران برچيده شد؛ مسکوک نقره، نيمريالی، دوريالی و پنچريالی شد.
ريال در اصل واژهی اسپانيايی است و آن نام سکهی نقرهای رايج در آن سرزمين بود که به معنی "شاهی" است. اين واژه مترداف "رويال" (Royal) انگليسی و "رگاليس" لاتين است که آن هم به معنای شاهی است و از ريشه "رکس" (Rex) يعنی شاه است.
صد ريالی دوره رضا شاه پهلوی
از مسکوکات قانونی طلا در ايران در دورهی رضاشاه، سکهی پهلوی است که بر اساس قانون مصوب سال ۱۳۱۰ شمسی در مجلس شورای ملی، که برای تعيين واحد و مقياس پول ايران به تصويب رسيد، سکه پهلوی طلا به ارزش صدريال ضرب شد. اين سکه دارای عيار ۹۰۰ در هزار بود و با عکس شير و خورشيد و پادشاه مزين شده بود.

پانصد ريالی دوره رضا شاه پهلوی
پس از انقلاب ۱۳۵۷ در بهار ۱۳۵۸ سکهی طلای ايرانی ضرب شد که به نام "بهار آزادی" که دارای همان عيار پهلوی است. مسکوکات ريال نيز در اين دوره ضرب و اسکناس نيز مانند زمان پهلوی منتشر شد.

نشر اسکناس

مديريت بانک در ايران را ايران شناسان بنام نظير هوتم شيندلر و ژوزف رابيو بر عهده داشتند. با ابتکار رابيو بانک شاهنشاهی اقدام به چاپ اسکناسهای کوچک کرد و هم از اين راه وارد زندگی روزمره مردم شد و سود سرشاری کسب کرد. اسکناس در آغاز قرار بود با پشتوانهی طلا چاپ شود، اما بعدها با پشتوانهی نقره به چاپ رسيد و نيز میبايست پشتوانه طلا برابر هفتاد درصد اسکناسهای در گردش باشد که بعدها به رقم پنجاه درصد و پس از آن به سی درصد تبديل سد؛ که در حقيقت هفتاد درصد اسکناسها يدون پشتوانه بود، که اين کار سود سرشاری برای بانک در بر داشت
پانصد ريالی دوره رضا شاه پهلوی



یکشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۱

جنگجویی به نام سورنا


سورنا يكي از سرداران بزرگ و نامدار تاريخ در زمان اشکانیان است كه سپاه ايران را در نخستين جنگ با روميان در بهار ۲۰۶۰ پیش از میلاد فرماندهي كرد و روميها را كه تا آن زمان در همه جا پيروز بودند، براي اولين بار با شكستی سخت و تاريخي روبرو ساخت. او جوانی بود آریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند، دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظريف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر میبست.

وی فرزند آرش از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد. (نمونه دیگر این واژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند بکار رفته است.)
ژول سزار (Julius)، پوميه (Pompee) و كراسوس (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند كه سرزمینهاي پهناوري را كه به تصرف دولت روم در آمده بود، بهطور مشترک اداره مي كردند. آنها در سوم اكتبر سال 56 پيش از ميلاد در نشست لوكا (Luca) تصميم حمله به ایران را گرفتند.

كراسوس فرمانرواي بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوريه) بود و براي گسترش دولت روم در آسيا، سوداي چيرگي بر ايران، دستیابی به گنجینههای ارزشمند ایرانو سپس گرفتن هند را در سر ميپروراند و سرانجام با حمله به ايران اين نقشه خويش را عملي ساخت. وی فاتح جنگ بردگان و درهمکوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود.
كراسوس (رییس دوره ای شورا) با سپاهي مركب از42 هزار نفر از لژيونهاي ورزيده روم كه خود فرماندهي آنان رابرعهده داشت به سوي ايران روانه شد.ارد (اشك13) پادشاه اشكاني ،سورنا سردار نامي ايران را مامور جنگ با كراسوس و دفع یورش روميها كرد.
نبرد ميان دو كشور در اردیبهشت سال 53 پيش از ميلاد در جلگه هاي میانرودان (بينالنهرين) و در نزديكي شهر حران یا كاره carrhae روي داد.
در جنگ حران، سورنا با يك نقشه نظامي ماهرانه و به ياري سواران پارتي كه تيراندازان چيرهدستي بودند، توانست يك سوم سپاه روم را نابود و اسير كند. كراسوس و پسرش فابيوس دراين جنگ كشته شدند و تنها شمار اندكي از روميها موفق به فرار گرديدند
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزهداران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیادهنظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود. پارتیان آریایی را نخستین سازندگان تیربار جنگی در دنیا می دانند.
افسران شکست خورده روم این گونه به کشور خود درباره جنگ با ایران گزارش میدهند:
سورنا فرمانده ارتش ايران در اين جنگ از تاكتيك و سلاحهاي تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ايراني با خود مشك كوچكي از آب حمل ميكرد و مانند ما دچار تشنگي نميشد. به پيادگان با مشكهايي كه بر شترها بار بود آب و مهمات مي رساندند. سربازان ايراني به نوبت با روش ویِژهای از ميدان بیرون رفته وبه استراحت ميپرداختند. سواران ايران توانایی تير اندازي از پشت سر را دارند.(زمانی که با دشمن مواجه میشدند عقب نشینی دروغین میکردند دشمن هم که فکر میکرد پیروز شده به ارتشی که فرار میکرد بدون دقت حمله میکرد در همین زمان سواران ایرانی خود را روی اسب جا به جا میکنند و به دشمن تیراندازی میکنند تاکتیک قشنگیه) ايرانيان كمانهایي تازه اختراع كردهاند كه با آنها توانستند پاي پيادگان ما را كه با سپرهاي بزرگ در برابر انها و براي محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست كرده بوديم به زمين بدوزند. ايرانيان داراي زوبينهاي دوكي شكل بودند كه با دستگاه نوینی تا فاصله دور و به صورت پیدرپی پرتاب مي شد. هر واحد تنها از يك نوع سلاح استفاده مي كرد و مانند ما خود را سنگين نمي كرد. سربازان ايراني تسليم نمیشدند و تا آخرين نفس میجنگیدند. اين بود كه ما شكست خورده، هفت لژيون را به طور كامل از دست داده و به چهار لژيون ديگر تلفات سنگين وارد آمد.

جنگ حران كه نخستين جنگ بين ايران و روم به شمار ميرود، داراي اهميت بسيار در تاريخ است زيرا روميها پس از پيروزيهاي پيدرپي براي اولين بار در جنگ شكست بزرگي خوردند و اين شكست به قدرت آنان در دنياي آنروز سايه افكند و نام ايران را بار ديگر در جهان پرآوازه كرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.
بد نیست یادآوری شود که سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. سورنا در این هنگام بیش از 30 سال نداشت.

جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۹۱

هر قدر فرد با هوش تر باشد بی دین تر است!


مطالعات زیادی در مورد بررسی رابطه IQ و میزان اعتقادات دینی و مذهبی انجام شده است. در سال های اخیر متا آنالیز هایی هم بر روی نتایج مطالعات حاضر صورت گرفته است و تقریبا اکثر مطالعات و همه متا آنالیز های های صورت گرفته رابطه معکوس بین اعتقادات دینی، آی کیو و سطح تحصیلات را تائید کرده اند.

مطالعه بزرگی که درمیان افراد 137 ملیت مختلف در اروپا و ایالات متحده صورت گرفته است به وضوح نشان از ارتباط منفی بین اعتقاد دینی و آی کیو است. 6825 نفر در این مطالعه، بررسی شدند و نتیجه حاکی از هوش بیشتر (حدود 6 واحد) در افراد بی خدا نسبت به افراد معتقد بود!
نتیجه مرکز مطالعات جوانان بسیار جالب تر بود.طبق این مطالعه افراد بی خد(اAthist) هوش بیشتری نسبت به ندانم گرا ها(Agnostic) و آن ها هم هوش بیشتری نسبت به لیبرال ها و دموکرات های معتقد داشتند!
همچنین بررسی دیلی تلگراف هم موید این بود که افرادی که سطح تحصیلات بیشتری دارند اعتقادات دینی و مذهبی کمتری دارند که این مسئله با تمایل افراد آی کیو پایین به سمت مذهب توجیه شد.
صفحه ویکی پدیای مقایسه ضریب هوشی و دین
منابع:
http://en.wikipedia.org/wiki/Religiosity_and_intelligence
http://hypnosis.home.netcom.com/iq_vs_religiosity.htm

http://www.godandscience.org/apologetics/religion_vs_iq.html

سه‌شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۱

پند هايی که حتمأ باید بدان توجه کرد


اگر ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی که به نظرمان می رسید با این دنیا زیاد تر می شد.


زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!

برای چه می بایستی در آتش جهنم بسوزم و دچار عذاب باشم ؟؟؟ گناه من چیست و چه کرده ام ؟؟؟

خواهید گفت که گناه تو این است که خدا را نشناخته ای !!! ولی نشناختن خداوند گناه من نیست زیرا خود او نخواست که من او را بشناسم و گرنه من را طوری می آفرید که قادر به شناسایی او باشم.

تمام افکار و نظریاتی که من درباره خدا دارم او در وجود من قرار داده.زیرا بالاخره باید این حقیقت را قبول کرد که همه چیز را خود او آفریده است و اگر گاهی هم از خداوند سوال کنم که " تو کیستی و چیستی؟؟؟ " باز این پرسش را او در وجود من گذاشته است.

بنابراین من چه گناهی دارم ؟؟؟       موریس مترلینگ


"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

به من بگو قبل از آمدن به این دنیا کجا بودی؟ تا بگویم بعد از مرگ کجا می‌روی .    شوپنهاور


شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

آیا این جملات به شرایط ایران نزدیکی ندارد؟


شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند :


1- رشد هزل و جک بین مردم
2- رشد بی تفاوتی بین هنرمندان و اهل فرهنگ نسبت به دستگاه اداره کشور
3- منزوی شدن خود خواسته اهل خرد
4- سردی همگانی نسبت به رخدادهای سیاسی کشور
5- مهم شدن تحولات برون مرزی برای مردم
6- پناه بردن به غزلیات و شعر های بی بنیاد و سکر آور
7- عدم امید به آینده نزد توده
8- لکه دار شدن بزرگان و سروران توده ملت ( آنهایی که زمانی توانایی بسیج همگانی را داشته اند )
9- رشد طایفه گری در درون سیستمهای اداری و خصوصی کشور
10- پناه بردن جوانان به ابرمردان تاریخ برای پوشش ضعفهای زمان خودشان
11- نگاه شک آلود و تیره مردم به رخدادهای کشور
12- رشد گسترده صوفی منشی
13- سیر قهقرایی و دشمنی بین نخبگان مورد تایید ساختار سیاسی و مردم

شنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۹۱

پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۱

خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرماید... حتمأ بخوانید

 
رئیس جمهور در گفت‌وگو با فرانس 24: برای مشکلات مردم اروپا ناراحتم!
بعد از ایراد این جمله اشک در چشمان مصاحبه‌کننده حلقه زد و حس و حال عجیبی در فضا ایجاد شد!
اما چند ساعت بعد از این مصاحبه مردم اتحادیه اروپا نامه‌ای را به مردم ایران نوشتند که متن نامه بدین شرح است،

In the name of God
مردم غیور و شریف ایران
 
سلام علیکم

ما جمعی از مردم بحران زده قاره نفرین شده اروپا هستیم. اینجا زندگی خیلی سخت شده است. وضعیت اقتصادی در اینجا کمر ما را شکسته است. ما اینجا میوه را دانه‌ای می‌خریم! ما آرزو داریم مثل شما کیلویی میوه بخریم!
 
بحران اقتصادی بیداد می‌کند و ما متوجه شده‌ایم که لیبرالیسم به درد نمی‌خورد و امپریالیسم در سراشیبی سقوط است! از اینجا تا آمریکا خیلی راه است و الا ما هم به جنبش وال‌استریت می‌پیوستیم! درآمد سرانه در اینجا حدود 10 هزار یورو است، در صورتی که شما در کشورتان 40 برابر این مبلغ یعنی 400 هزار تومان حقوق می‌گیرید.

روز مرد و روز زن هم نداریم که عیدی بگیریم. ‌ای کاش کشور شما جای کافی برای ملت اتحادیه اروپا داشت و ما اقامت آنجا را می‌گرفتیم. اوضاع آزادی بیان هم در اینجا تعریفی ندارد. آرزو به دل مردم اروپا مانده که در مورد هلوکاست حرفی بزنند اما هیچ‌کس جرات ندارد!همان‌طور که در بخش خبری ساعت 9 شبکه یک می‌بینید هر وقت ما اعتصاب می‌کنیم پلیس به ما حمله می‌کند و ما را روی زمین می‌کشد!قدر زندگی در کشور خود را بدانید. شما دلخوشی‌‌هایی مثل کوروش کبیر، خلیج همیشه فارس، تونل توحید، جشنواره تابستانی کیش، یارانه‌ها و سریال عشق ممنوع را دارید که ما از آن محروم هستیم. ولی از این خوشحالیم که در این دنیا هنوز مردمانی پیدا می‌شوند که با اینکه در رفاه زندگی می‌کنند اما به فکر مردمانی هستند که در یک قاره دیگر با بدبختی و فقر دست و پنجه نرم می‌کنند و محتاج نان شب و حتی روز خود هستند.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرماید...
 
با تشکر

کوخ‌نشینان اتحادیه اروپا

چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۱

صلح رومی برضد امپراتوری ايران

 
طبق پيوستی كه بر تاريخ روم تاليف «ليوی = تيتوس ليويوس Titus Livius» مورخ اين كشور در سده يكم پيش از ميلاد نوشته شده است، «اگوستوس Gaius Julius Caesar Augustus» امپراتور روم اعلام كرده بود كه دولت روم يك دولت تجاوزگر نيست و جنگهايی را كه به آن دست می زده است به منظور تامين صلح بوده و «آزاديبخش» بايد بشمار آيند! و دستور داده بود كه رويدادنگاران ارتش روم كه وقايع روزانه فعاليتهای نظامی را ثبت می كردند و هر مورد آن «وقعه» خطاب می شد از آن پس اين نكته را از نظر دورندارند و وقايع را طوری ننويسند كه نشان دهد روميان تجاوزگر و توسعه طلب بوده اند [که نخستین سانسور قلم بشمارآورده شده است]، ما دولت تيسفون (ايرانيان و به نوشته روميان، پارتيان) نيستيم كه از سلطه گری دست بر نمی دارد! و .... از آن پس، عبارت صلح رومی (پاكس روماناPax Romana) وارد تاريخ شد و مورخان عهد امپراتوری اين كشور، تجاوزات؛ جنگها و اشغالگری های روم را «خدمت و فداكاری به خاطر صلح ـ و يک وظيفه جهانی!» می نوشتند.
 
پس از شكست های نظامی شديد سال های ۲۳۸، ۲۴۴ و ۲۶۰ ميلادی از ايران (زمان اردشير ساسانی و پسرش شاپور) و از دست دادن دو امپراتور در اين جنگ ها و سپردن تعهد پرداخت باج و خراج به ايران، سران روم در نشست چند هفته ای ماههای اپریل و می سال۲۶۱ ميلادی كه در آن استراتژی و پاليسی روم تنظيم شد بارديگر «صلح رومی» و دفاع از آزادی ساير ملل!، به ويژه ملل كوچك به ميان آمد و تاييد شد. به موجب اين سياست، جنگ و تعرض هم البته اگر از جانب روم (ايتاليا) باشد نوعی صلح است!. «تاريخ»، مصرف عبارت «صلح رومی» را كه ادامه دارد در هر زمان به طرز و گونه ای ثبت كرده است و در دهه آخر قرن بيستم و دهه يکم قرن ۲۱ تحت عناوين «برقراری دمكراسی، جلوگيری از گسترش سلاحهای كشتار جمعی، ريشه كنی تروريسم و ...».

در مقدمه استراتژی مصوّب در ماه می سال ۲۶۱ كه سند آن موجود است دولت ساسانيان و ناسيوناليسم ايرانی خطر اول برای روم و مسبّب همه دشواری های اين امپراتوری اعلام شده بود؛ زيرا كه سياست كلی ساسانيان بر اين اصل قرار گرفته بود كه روميان قدم به آسيا نگذارند و اجازه تاخت و تاز به آنها در سوريه و سواحل غربی آسيای صغير «تركيه امروز» و حتی مصر داده نشود. به باور برخی از صاحب نظران، نگرانی غرب (که به نظر می رسد برجای روم باستان نشسته است) اينك از اين است كه تاريخ تكرار شود و ايران دوباره همان حرف سده های آغازين هزاره يکم را بزند و لذا نمی خواهد كه ايران قدرت بيشتری به دست آورد: قدرت نظامی، رسانه ای و صنعت ـ تكنولوژی. برای پی بردن به اين واقعيت، لازم است که مروری دقيق بر رويدادهای منطقه از ۱۹۷۳ تاکنون شود. نگاهی گذرا به وضعيت منطقه نشان می دهد که ايران امروز بمانند شوروی سابق، عملا در محاصره دوستان و متحدان غرب قرار گرفته است؛ پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، جمهوری آذربايجان، ترکيه، عراق و کشورها و امارات خليج فارس همه دوستان غرب هستند و يا با اين بلوک و بزرگان آن پيمان استراتژيک و دفاع مشترک امضاء کرده اند و ....

سه دهه پس از نشست سال ۲۶۱ ، امپراتور وقت روم برپايه اين پاليسی، در پيامی به مناسبت آغاز پادشاهی نرسی پسر شاپور يكم شاه ساسانی ايران به او نوشت که اين كشور سر جنگ ندارد و جنگهای روم با كشورهای ديگر بخاطر برقراری يك صلح پايدار است! كه نرسی نهم ژانويه سال ۲۹۳ ميلادی به او پاسخ داد: تا تعبير از صلح، چنين باشد كه رومی ها گفته اند، صلحی وجود نخواهد داشت.

یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۱

شکست عرب ها از مازندرانی ها ـ اشاره ای به مهاجرت ايرانيان نگران سلطه عرب از ميهن


چند ماه پس از مرگ «حجّاج» حاكم اموی كرمان و فارس كه ماموريت پشتيبانی از حمله نظامی به مازندران و تصرف اين منطقه از ايران را داشت كه هنوز به تسخير اعراب در نيامده بود، يزيد ابن مهلب كه از سوی دمشق مامور اين كار شده بود به تنهايی دست به حمله زد كه از مازندرانی ها شكست خورد و عقب نشينی كرد. ابن مهلب دو سال بعد دو واحد كوهستانی بر نيروی خود اضافه كرد و از سه نطقه به مازندران حمله برد كه بازهم شكست خورد و با دادن تلفات سنگين عقب نشينی كرد و با اين دو تجربه در صدد جمع آوری نيرو براي حمله نظامی ديگری بود كه در جريان يك توطئه داخلی به قتل رسيد.

مازندرانی ها و گيلانی ها بعدا، خود داوطلبانه مسلمان شيعه مذهب شدند و فشار نظامی اعراب در كار نبود. قبلا گروهی از مازندراني های نگران سلطه عرب بودند که در دوران ساسانيان افسران ارتش ايران را تامين می كردند و به اسپهبدان معروف بودند دست به مهاجرت از ايران زده بودند.

خاندان اسپهبدان و گروهی ديگر از ايرانيان پس از انقراض ساسانيان براي اين كه به دست اعراب نيافتند عزم مهاجرت به هند كرده بودند. اين ايرانيان در سال ۷۱۶ ميلادی به گجرات هند رسيدند و شهر سنجان (سنگان) را در اين منطقه تاسيس كردند (برای اطلاع از جزئيات به كتاب قصه سنجان، چاپ بمبئی مراجعه شود). اين ايرانيان مهاجر، در هند به «پارسيان» معروف شده اند كه پس از گذشت ۱۳ قرن همچنان به ايران و فرهنگ ايرانی وفادار مانده اند. اين مهاجران در قرن گذشته به صنعتی شدن و کسب استقلال هند كمك موثر كردند و شوهر بانو اينديرا يك پارسی به نام پيروز گاندی بود كه پسرش راجيو نخست وزير هند شد و بيوه او سونيا هم اكنون رئيس حزب حاكم هند است.
همزمان دسته ديگری از ايرانيان به چين مهاجرت کردند که اين گروه در جامعه چين ذوب شده اند.

جمعه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۱

چند جمله حرف حسابی


از مذهبت برايم زندان هم كه بسازی


من كبوتر ذهنم را پرواز ميدهم در آسمان رويا

آنجا كه رهايم از كليشهء تكرار و تقليد

آسمان رويای من بالاتر از عرش خدای توست


* * *


زکریای رازی آمد و رفت ! انیشتین آمد و رفت ! استیو جابز پدر تکنولوژی نوین هم آمد و رفت .... ... اما هنوز در همسایگی ما؛ مادری اسپند دود میکند ! پدری گوسفند میکشد ! دختری طالع بینی میخواند که شوهرش باید متولد چه ماهی باشد ! هنوز برای ازدواج استخاره میکنند ! هنوز مردی به همسرش به جرمِ کم حجابی!! تهمت فاحشه میزند! و ... عقب ماندگی زیر پوستِ مملکتِ من است ...!.. و هنوز هستند کسانی که برای رفع مشکلات در چاه نامه و پول می اندازند