افلاتون انديشمند بزرگ يونان باستان است كه ۲۱ ماه مه سال ۴۲۷ پيش از ميلاد به دنيا آمده بود. انديشه های افلاطون به ويژه در زمينه دمكراسی، بيش از هر فيلسوف عهد باستان در شكل گرفتن افكار انديشمندان قرون جديد و معاصر نفوذ داشته است. گرچه نتيجه انتخابات چند دهه اخير در كشورهای مختلف، انديشمندان معاصر را بر آن داشته است كه بگويند مشاركت و شناخت، اراده و آزادی عمل رای دهندگان در تمرين دمكراسی اصيل (حكومت مردم) و در نتيجه تحقق آن به معنای واقعي كلمه، حتي در كشورهای بسيار پيشرفته هم آن طور كه بايد، عملی نشده است.
به نظر اين انديشمندان، عوام الناس قبلا و وسيعا بايد آموزش دمكراسی ببينند و با فلسفه انتخاب نماينده از جانب خود عميقا آشنا شوند و با تمام وجود و علاقه و احساس مسئوليت در انتخابات مشاركت كنند.
بسياری از اين انديشمندان خواستار تجديد نظر در روش های تمرين دمكراسی و بازسازی ابزارهای مربوط شده اند و گفته اند كه وضعيت دمكراسی سال به سال نمايشی تر و ظاهری می شود زيرا كه احزاب برپايه منافع اشخاص ايجاد و يا تغيير شكل می دهند، رسانه ها هرچه بيشتر تجاری و محل كسب درآمد شده اند و طبقه کوچکی از مردم با استفاده از بی اعتنايی و غفلت توده ها نسبت به فرضيه ها و اصول دمكراسی كه «انتخاب بهتر ها و داوطلبان صميمی خدمت به جامعه خود و بشريت» است دارد به صورت «مشتاقان حكومت كردن بر ديگران، سلاطين كوچولو، رؤسای مادام العمر و ...» ايجاد می شود كه پس از ريشه گرفتن آن، تصحيح وضعيت با راههای متعارف امكان پذير نخواهد بود. تجديد انتخاب مكرر همان نمايندگان، خريد تمايل مردم به نامزد مورد نظر با آگهی و اعلان و هزينه كردن پول (تبليغات)، نبود منطق انتخاباتی و ... از جمله اين مسائل و انحراف از اصول و تعاريف دمكراسی است. دولت و اصحاب فرضيه دمكراسی و مصلحين بايد چشم و گوش رای دهندگان برای گزينش هرچه بهتر و دقيقتر را باز كنند. متدهای دمكراسی در هر جامعه بايد برپايه شرايط و روانشناسی آن جامعه باشد. بنابراين تا صدها سال ديگر هم نمی شود يك الگوی دمكراسی برای همه جوامع بشر در نظر گرفت و به اجرا درآورد.
به نظر اين انديشمندان، دمكراسی افلاتون را در جوامع كوچك (روستاها، شهرهای كم جمعيت و كوی و برزن شهرهای بزرگتر) می توان به صورتی دقيقتر پياده كرد و در اصل هم، فرضيه افلاتون برای شهر آتن آن زمان طراحی شده بود كه نفوس چندانی نداشت. بنابراين، عملی ترين راه انتخابات، فعلا بايد به صورت هرم دمكراسی (شبيه به روش ساويت ها در روسيه پس از انقلاب ۱۹۱۷، ولی نه ظاهری بلكه واقعی) باشد.
افلاتون شاگرد سقراط و معلم ارسطو و بنيادگذار آكادمی (مدرسه علوم، فلسفه و ادبيات) بود. آثار او به صورت گفت و شنود (مناظره) است كه معروفترينشان «جمهوری» است و همچنين «پوزش» و «ذات عدالت».
افلاتون در سال ۳۹۹ پيش از ميلاد شاهد خودكشی آموزگارش سقراط به حكم دادگاه آتن (محكمه خلق) بود و در اين باره نوشته است كه سقراط پيشنهاد فرار از آتن را رد كرد و به حكم دادگاه كه می دانست درست نبوده تسليم شد و جام زهر را نوشيد تا احترام به قوه قضايی كه حفظ حقوق مردم و امنيت و آرامش آنان برعهده آن است محفوظ بماند. اين نظر افلاتون كه سران دولتها بايد فيلسوف باشند و يا فلسفه بدانند و نيز نخبگان دارای يكی از اين سه خصلت؛ هوشمندی (آگاه)، دليری (شجاع) و زور بازو (نيروی جسمانی، هدف: آگاه از فنون رزم بوده است) بايد باشند تا كنون در هيچ تفسيری رد نشده اند. وی برجستگان يك ملت را دو گروه كرده است: مردان (افراد) عمل و مردان فكر، كه جامعه بايد از هر فرد در جای خود استفاده كند و اگر هر دو شرط در يك و يا چندين فرد يك جامعه جمع باشد، كه خوشا به حال آن جامعه. افلاتون روی مديريت شايسته و استفاده بهينه يك جامعه از دانش، استعداد، لياقت و مهارت اعضای خود تاكيد و سفارش بسيار كرده است.
افلاتون (Plato پليتو، كه پلاتون در زبان يونانی به معنای چهار شانه است، بنابراين نام دوران كودكی او بايد چيز ديگری باشد) در ۷۴ سالگی در سال ۳۴۷ پيش از ميلاد درگذشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر