چهارشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۶

کوراندیشی برآیندی از اسلامزدگی است

بسیاری از سیاست پیشگان، به سخن آزادیخواه، به کردار برده منش هستند. آنها نه ویژگی‌های آزادی و نه ویژگی‌های بردگی را می‌شناسند. آنها در حکومت ِ ولایت فقیه از مردمسالاری‌ی دینی سخن می‌گویند. به زبانی روشن باید گفت که اینگونه کسان کوراندیشانی هستند خردسوخته که توان سنجیدن یا ارزیابی‌ی یک واژه را ندارند. زیرا این کسان از نابخردی، گمان می‌برند: برآیندی از یک تلخ بُن، در پیوند با پیشوندی خوش، شیرین می‌شود.
با روشن بینی و اندکی شکیبایی می‌توان به کوراندیشی و خردسوختگی‌ی اسلامزدگان ِ روشنفکر پی‌برد.

حکومت در ولایت ِ فقیه، بسان ِ پیوند ِ شبان با گوسپندان یا بهره کشی‌ی ارباب از بردگان است. فقیه، که جایگاه ِ خلیفه را گرفته، شارلاتان یا ابلهی است که احکام ِ شریعت را بر مردمان ِ سرکوب شده فرود می‌آورد.

احکام شریعت: شیوه‌های انسان ستیزی هستند که از سوی خشمآوران ِ راهزن برای سرکوب ِ قبیله‌های عرب به کار برده می‌شدند. اکنون، پس از هزار و چهارسد سال، پسماندگان ِ جهادگر، که در ژرفای فرومایگی گندیده‌اند، برآنند تا همان احکام ِ راهزنی و برده داری را با خشونت ِ بسیار، به کمک ایران ستیزان، در کشور ِ ایران پیاده کنند
در حکومت‌های اسلامی، از آدمها، بردگانی بی مهر، نابخرد، انسان ستیز و سختدل پرورش می‌دهند تا آنها ابزاری باشند خودکار برای جهادگری و برای سرکوب ِ آزادگی که در سرشت ِ انسان آمیخته است.

جهاد یورش ِ خشمآوران ِ مسلمان است که برای کشتار ِ دگراندیشان و دستدرازی به دارایی‌ی آنها سازمان می‌یابد. رسول الله شیوه‌های جهاد را به کردار، در غزوات خود، به راهزنان ِ بیابانگرد نشان داده و در قرآن به آنها اشاره کرده است. مسلمانان محکوم به پذیرفتن ِ حکم جهاد، یعنی کشتار ِ کافران، هستند.
اسلام، در آتش ِ خشم ِ جهادگران، هستی و کیستی‌ی مردمان ِ دارامند را سوزانده و بر همین سرکوب شدگان حاکمیت یافته است. شریعت ِ بیدادگری، یا شیوه‌های مردم آزاری، با خون، با دانش، با هنر و با دارایی‌ی خودباختگان، نهادینه شده و گسترش یافته است.
سرکوب شدگانی، که از ترس در برابر خشمآوران سر فرود ‌آورده‌اند، به همراه ِ سرکوب کنندگان به جهادگری کشانده شده‌اند تا به کردار ایمان خود را به پلیدی و زشتکاری نشان بدهند.

در احکام شریعت ِاسلام مردمان همه، به اراده‌ی الله، نادان خلق شده‌اند. از این روی الله اوامر یا احکامی را بر رسول الله فرود آورده است که او آنها را به مردمان حکم کند. کسانی که به نادان بودن ِ خود ایمان بیاورند و حاکمیت الله را بپذیرند عاقل، یا به زبانی مسلمان، شمرده می‌شوند.
در شریعت ِ اسلام مسلمانان بر نامسلمانان برتری و سروری دارند. آنان که سخنان بی بُن و بیهوده‌ی خشمآوران ِ عرب را نپذیرند جاهل، یا به زبانی کافر، هستند. مسلمانان در جایگاه ِ حاکمیت می‌توانند کافران را گردن بزنند و دارایی‌ی آنها را از آن خود سازند.
احکام شریعت برای اطاعت و عبادت بر مردمان وارد آمده‌اند نه برای انتخاب کردن. مسلمانان، که خود را مخلوق و عبدی نادان می‌پندارند، تنها وظیفه دارند که اوامر الله را انجام دهند. آنها هیچ حقی بر خالق ِ خود ندارند که بخواهند در پیرامون خوبی یا بدی‌ی حکمی اندیشه کنند. زیرا همه‌ی مسلمانان با هم نمی‌توانند به حکمت و علم ِ الله پی‌ببرند. بیعت گیری در اسلام برای پشتیبانی از خلیفه است نه برای انتخاب ِ احکام ِ شریعت.

سنگین ترین گناه برای مسلمانان شک بردن به درستی و راستی‌ی آیه‌ای از قرآن است. الله سوزنده ترین آتش را در جهنم برای کسانی فراهم کرده است که آنها با خرد ِ خود بیندیشند و از پذیرفتن ِ اوامر ِ الله خود داری کنند. الله چشم و گوش ِ این خردمندان را بسته تا سخنان ِ رسول الله را باور نکنند و الله بتواند آنها را به گناه ِ دگراندیشی در جهنم بسوزاند. سوره‌ی البقره، آیه‌ی ۷: الله قلب و گوشهای آنها را قفل کرده و جلوی چشمهای آنها را گرفته و بر آنها عذابی عظیم خواهد بود.
 
برآیند ِ این اشاره این است: شارلاتان‌هایی که اجرای احکام شریعت را مردمسالاری می‌نامند تا آن اندازه ابله و بی خرد هستند که نمی‌توانند ویژگی‌ی خالق و مخلوق، ویژگی‌ی الله و عبدالله، ویژگی‌ی حاکم و محکوم را شناسایی کنند. سخن از کسانی است، که از ولایت فقیه ننگ ندارند.
کسانی که به کردار، نادان بودن ِ خود را، در پذیرفتن ِ ولایت ِ فقیه، آشگار کرده‌اند. آنها درنده خویانی هستند که گوسپندوار به حکم خلیفه رانده می‌شوند و پسداده‌های خلافت را نشخوار می‌کنند.
سامانی را می‌توان مردمسالاری نامید که روند ِ فرمانروایی در راستای آسایش، بهبود و برآوردن ِ نیازهای مردم، پیشگام باشد. در حاکمیت ِ الله، برای خشنودی‌ی الله و زراندوزی برای والیان ِ آزمند، آزادگان و اندیشمندان را، که سالارساز ِ سامان ِ مردمی هستند، کشتار می‌کنند .
در این جا سخن تنها از نادانی یا دروغوندی‌ی شریعتمداران یا هوچیگران ِ اسلامفروش نیست. زیرا این اهرمن چهرگان از کوتاهنگری‌ی مردم و خشم ِ جهادگران پُر زور و دارامند شده‌اند. پس آنها به ستم از گسترش ِ هر اندیشه‌ای، که از خرد ِ آزادگان تراوش کند، پیشگیری می‌کنند. این کسان، در این راه، از هیچ گونه بیداد و انسان ستیزی رویگردان نیستند.
سخن بیشتر از روشنفکرانی است که خواهان ِ حکومتی هستند که آنها، در آن حکومت، آزادی داشته باشند. آنها برخی از شیوه‌های اسلامی را، که آشگارا از ژرفای پسماندگی برخاسته‌اند، نشانی از کژروی‌ی شریعتمداران می‌پندارند. به زبانی روشن این روشنفکران آزادی و دادگری را در مرزهای شریعت اسلام می‌جویند. یعنی آزادی، که آنها از آن سخن می‌رانند، از مرزهای تنگ ِ شریعت فراتر نمی‌رود
این روشنفکران، از کوراندیشی، دادگری را با عدالت ِ الله یکسان می‌پندارند. الله عدالت خود را، در جهنم، با سوزاندن ِ دگراندیشان به نمایش می‌گذارد. این اسلامزدگان دانسته یا ندانسته از ناسازگار بودن ِ معیارهای شریعت اسلام با سامان ِ مردمی چشم می‌پوشند. در آرمان ِ این روشنفکران تنها سخن از شمار ِ مردم در پیوند با بهره‌ای است که می‌توان از آن سرزمین برداشت کرد.
در آرمان آنها سخن از میهن پروری نیست. زیرا در عقیده‌ی آنها مردم با زادگاه‌ ِ خود پیوندی ندارند. در پندار ِ آنها مهرورزیدن به زادگاه ناسزا و ناخوشآیند است. در آرمان ِ آنها سرزمین برای بهره برداری است و مردمان برای بهره کشی هستند. از این روی آنها خواهان ِ سالار بودن بر مردم هستند تا مردم را به سوی این آرمان برانند
می‌توان گفت: بیشترین مردم ایران، که از ستمکاری‌های حکومت ِ اسلامی رنج می‌برند، آزادیخواه هستند. ولی آنها ویژگی‌های کشورداری را، در سامان ِ مردمسالاری، نمی‌شناسند. آنها بیشتر از ستم کشیدن بیزار هستند نه از ستمکاری
روشنفکران ِ اسلامزده بیشتر در اندیشه‌ی زشت پوشی در اجرای احکام شریعت هستند. آنها می‌خواهند که احکام شریعت بدان گونه پیاده بشوند که جهانیان زشتی‌های درون آنها را نبینند، نه این که از زشتی‌های آنها کاسته بشود.
بدین نمونه: کاسه لیسان ِ حکومت در مجلس درخواست کرده‌اند: از نام بردن ِ حکم سنگسار، در قانون، خودداری بشود که جهانیان از اسلام رمیده نشوند. ولی مدعی العموم و قاضی شرع می‌توانند، به امر ِ شریعت، این حکم الهی را به اجرا بگذارند
اسلامزدگان احکام انسان ستیزی را ابزار ِ مردمداری می‌پندارند. زیرا آنها عقیده دارند که الله عادل است و برای اجرای عدالت باید دست و پای آن کس را برید که او به پاره نانی دست برده است. آنها دستدرازی به دارایی مردمان ِ نامسلمان را کرداری پسندیده می‌دانند.
بیشتر ِ مردمان با بُن مایه‌ای، که زهر ِ ستمگری از آن تراوش می‌کند، آشنایی ندارند. بیشتر ِ روشنفکران هم، که از همین مردمان برآمده‌اند، اسلامزده و کوراندیش هستند. آنها با این که ۱۴۰۰ سال به جز زشتی و تبهکاری از نمایندگان ِ الله چیزی ندیده‌اند باز هم بر سخنان فریبنده‌ای والیان تکیه می‌کنند و از آنها فتوا می‌خواهند.
برخی از روشنفکران هم از روند ِ حکومت‌های اسلامی به زشتی یاد کرده یا به زشتی یاد می‌کنند. ولی آنها معیارهای جان آزاری و آزادی ستیزی را، که در شریعت ِ اسلام ریشه دارند، زشت نمی‌دانند. یعنی آنها تنها خواهان ِ جایگاهی هستند، که آنها بتوانند با همان شیوه‌های پسمانده‌ی اسلام، بر مردم ایران حکم برانند.
زیرا تار و پود ِ اسلامزدگان از دروغ ساختار دارد و منش آنها به پلیدی‌های شریعت ِ اسلام آلوده است، آنها نه توان، نه هوش آن را دارند و نه خواهان ِ آن سامانی هستند که از فرهنگ ِ مردم ِ ایران برآمده باشد.

خردسوختگی‌‌ی روشنفکران اسلامزده بیشتر از کوتاهنگری‌ی آنهاست. از این روی آنها کوراندیش هستند و نمی‌توانند به درستی به ژرفای پدیده‌ا‌ی بنگرند. زیرا نگرش ِ کوراندیش از رویه‌ی پدیده‌ها ژرفتر نمی‌رود و آن چه را که در راستای عقیده‌‌اش گمان ببرد آن را علم می‌پندارد.
این است که در دوران حاکمیت ِ الله، خردسوختگان، اَبلهان، شیادان و شارلاتان‌هایی، که یاده گویی‌های جهادگران ِ  عرب را عقلانی تعبیر و تفسیر کرده‌اند، علامه نامیده‌ شده‌اند.
برای این که یک آزاده زنجیرهای بردگی را، که مسلمانان در آنها گرفتار هستند، شناسایی کند او نیاز به دانشنامه‌ی ویژه‌ای ندارد وآنکه تنها به خردی بیدار و اندکی ژرفنگری نیاز دارد. بیشتر نوشتارهایی، که از روشنفکران ِ اسلامزده برآمده‌اند، ارزش ِ یکبار خواندن هم ندارند. زیرا این روشنفکران از ستمکاران می‌نالند و از ستمدیدگان پاداش می‌خواهند. آنها نه تنها ریشه‌ی ستمکاری را نمی‌شناسند وآنکه به امیدی که به جایگاه ِ حکمرانی برسند، ریشه‌ی ستمکاری را، با زهر ِ دروغ، آبیاری می‌کنند.
“لا اله الا الله” زهری است که بینش و نگرش ِ همه‌ی مسلمانان از آن آلوده گشته و به نام ِ عقیده‌ای بی آزار در سراسر کشورهای اسلامی پخش شده است. هر خشونت و بیدادگری، که از سوی مسلمانان بر جهانیان وارد آمده است و پیوسته وارد می‌آید، میوه‌های تلخی هستند که از بُن ِ همین سخن “لا اله الا الله” برآمده‌اند.
با وجود این که مسلمانان این نماد ِ بیدادگری را در هر کجا با خود می‌کشند و بر آستانه‌ی هر مسجدی و روی نشانه‌های اسلامی می‌نگارند، کمتر کسی، با راستی و درستی، به این چشمه‌ی زهرآگین و خشم آفرین برخورد کرده‌ است. افزون بر این، پیشوایان ِ دین‌های ابراهیمی هم، که از مرگ ِ الاهان ِ خود می‌هراسند، بر زهر ِ دشمنی، که در این بیدادبُن نهفته است، سرپوش می‌گذارند و همآوای مسلمانان خود را الله پرست می‌نامند.
“لا اله الا الله” یعنی نیست الهی به جز الله.  این بدان معناست که نه تنها الله یکتا است وآنکه همه‌ی الاهان دیرین و پسین محکوم به نابودی هستند. هر کس که اندکی با اسلام آشنایی داشته باشد، اگر بی اندازه اسلامزده و نادان نباشد، می‌تواند بداند که “لا اله الا الله” دروغ است. زیرا الاهان ِ بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که نمی‌توان الله را با آنها همانی داد.
محمد، که خود را هم خاتم الانبیا نامیده است، یهوه(الاه ِ یهودیان) را و پدر آسمانی، عیسا و روح القدوس را در پیکر الله ریخته تا بتواند هستی و رسالت خود را به عقیده‌ی پیشینیان پیوند بدهد و از سویی الاهان دیگر را، در هستی‌ی الله، نابود کند.
به هر روی مردمان گوناگون، در پیوند با بینشی که از پیدایش هستی داشته‌اند، خدایان گوناگونی را هم خلق کرده‌اند. محمد الله را قهار و مکار می‌نامد و مردمان را پیوسته، از خشم و آتشی که الله در جهنم دارد، می‌ترساند. محمد با این گفتار می‌خواهد الله را به یکتایی و تنهایی بر مردم حاکم کند. افزون بر این او می‌خواهد سامان ِ جهان هستی را، با دروغبافی، در حاکمیت ِ الله بگنجاند.
یعنی محمد، با زور ِ جهادگران ِ بیابانگرد، همه‌ی پدیده‌های جان بخش را، مانند خورشید، آب، زمین و هوا، که میلیاردها سال پیش از خلقت الله هستی داشته‌اند و هستی بخش بوده‌اند، به الله چسپانده است. با وجود این که الله و رسولش، با نگرش ِ بسیار کوتاهی که داشته‌اند، با ساختار ِ پدیده‌های هستی بیگانه بوده‌اند.
از آنجا که همه‌ی مردمان، یا دستکم اندیشمندان، نادان و کوراندیش نیستند که دروغ به این بزرگی را بپذیرند و تن به بردگی و پسماندگی‌ی مسلمانان بسپارند.
این است که نهادینه کردن ِ این دروغ بزرگ، “لا اله الا الله”، کار بسیار دشواری است. زیرا آزادگان ِ خردمند افزون بر این که از ویژگی‌های مالک جهنم، که قهار و جبار هم هست، بیزارند آنها بردگی را نمی‌پذیرند. در مردمان پسمانده و کوتاه خرد هم بسیار شماری از خدایان حاکم هستند، آنها در ژرفای نادانی هم نمی‌توانند چشم و گوش خود را از دیدن و شنیدن ِ خدایان ِ خود ببندند.
از این روی الله نیاز به خشونت، نیاز به گستردن ِ ترس، نیاز آدمکشان و راهزنان دارد تا آنها بکشند کسانی را که ایمان نمی‌آورند، بکشند تا به جنگ افزارها و داریی‌ی دیگران دست یابند، بکشند تا مردمان از ترس به یگانگی‌ی الله و حاکمیت ِ او ایمان بیاورند.

پذیرفتن ِ “لا اله الا الله” تنها آغازی برای بردگی است. خشم ِ الله با پذیرفتن ِ “لا اله الا الله” فرو نمی‌نشیند. هیچ کس با گفتن ِ “لا اله الا الله” رستگار نمی‌شود. افزون بر این هر کس، این دروغ را بپذیرد، در ریسمان ِ بردگی‌ی الله گرفتار می‌شود.
پیروان باید به نادان بودن ِ خود و عالم بودن ِ الله ایمان بیاروند. پیروان باید، به کردار، بردگی خود را با خواری و پستی نشان بدهند. پیروان باید به کردار باور داشته باشند که آنها نمی‌توانند به حکمت الله، که در احکام انسان ستیز ِ او بروز می‌کنند، پی ببرند. پیروان باید از احکام شریعت بدون ِ چون و چرا اطاعت کنند.
در چنین ویژگی‌هایی، خرد ِ مسلمانان سوخته، کیستی‌ی آنها کشته و وجدان آنها به گروگان گرفته می‌شود. می‌بینیم مسلمانان به نادان بودن و پیروی کردن ِ کورکورانه‌ی خود افتخار می‌کنند و خود را زاهد و متقی می‌نامند. آنها با امر به معروف و نهی از منکر همکیشان خود را رنج می‌دهند و این شیوه‌ی جاسوسی و مردم آزاری را ارجمند می‌شمارند.

مسلمانان زنان را می‌خرند، اجاره می‌دهند، می‌فروشند و سنگسار می‌کنند و با این زشتکاری‌ها، در ژرفای فرومایگی، خود را شرافتمند می‌پندارند. آنها از نادانی به دور سنگی سیاهی می‌چرخند و به جایگاهی سنگ پرتاب می‌کنند تا الله بر تبهکاری‌های آنها سختگیر نباشد. آنها دگراندیشان و جانوران را می‌کشند تا الله خشنود بشود و پس از مرگ، با شیر و عسل، به آنها پاداش بدهد.
از این افیون، “لا اله الا الله”، توفانی از مردم آزاری برخاسته است که هزار و چهار سد سال جهانیان را به زهر ِ نادانی آلوده و آنها را به بیماری‌ی انسان ستیزی و خودستیزی گرفتار کرده است. مسلمانان، که به زور یا از نابخردی به این دروغ ِ آشگار ایمان آورده‌اند، در تاریکخانه‌ی شریعت، کوردل و برده منش پروده شده‌اند. آنها بیمارانی هستند که به زشتی و کژی مهر می‌ورزند و از زیبایی و راستی می‌گریزند
ننگین ترین عبادتی، که به مسلمانان حکم شده است، جهاد است که آنها از کوراندیشی و آزمندی این حکم را انجام می‌دهند. مسلمانان از زشتخویی و از کشتار ِ دگراندیشان و دزدیدن ِ دارایی دیگران شرمنده و رویگردان نیستند. مسلمانان کردار خود را با دلسختی و خشمی، که الله در قرآن از آنها سخن رانده است، همساز می‌کنند.
الله کافران را به آتشی آزار می‌دهد که در اندیشه‌ی هیچ کس نمی‌گنجد. این است که مسلمانان با سخت‌ترین شکنجه‌ها دگراندیشان را آزار می‌دهند و از این درنده خویی شادمان می‌شوند. در بینش ِ کسانی، که به این دروغ، “لا اله الا الله”، ایمان آورده‌اند، پدیده‌ی مهر یا دوستی راه نمی‌یابد.
آنها کردار خود را همیشه با اوامر الله ارزیابی می‌کنند. آنها برای آدمکشان ِ هزارسال مرده مویه سر می‌دهند، خودزنی می‌کنند و جانور می‌کشند، تا به امید ِ باجگزاری و رشوه پردازی به شیر و عسل برسند. آنها هموندان، خویشان و بیگانگانی، که “لا اله الا الله” را نپذیرند، گردن می‌زنند، زنان و کودکان آنها را به بردگی می‌فروشند تا ایمان خود را به ناموجودی خشمگین و ستمکار نشان بدهند.
همان گونه که اشاره شد برای شناسایی زشتی‌ها و انسان ستیزی‌های حاکمیت الله، یا ننگین ترین حکومت اسلامی یعنی ولایت فقیه، نیازی به دانشنامه، به تاریخ دانی، به دلاوری و به چندان هوشیاری نیست. هرکس با اندک خردی، که در هر انسانی وجود دارد، می‌تواند یک دَم با خودش بیندیشد و ناسازگاری‌ی “لا اله الا الله” را ، که زیربنای همه‌‌ی بدبختی‌های جهانیان است، با هستی و راستی بسنجد. او بی گمان به این دروغ ِ بزرگ، که الهی به جز الله وجود ندارد، پی خواهد برد.
آن کس، که به دروغ بودن نخستین پایه‌ی شریعت ِ اسلام، یعنی “لا اله الا الله” آگاهی بیابد، همان دَم بر روی او پنجره‌هایی به سوی پهنه‌ی راستی گشوده خواهند شد
روشنفکرانی که دروغ پذیرند و نمی‌خواهند یا از خردسوختگی نمی‌توانند انبوه خدایانی را، که در جهان پراکنده هستند، ببینند و از سخن دروغ “لا اله الا الله” برانگیخته نمی‌شوند آنها کوراندیشانی هستند اسلامزده که با پستی و بردگی خو گرفته‌اند و از مردمفریبی و انسان ستیزی بیزار نیستند. آنها دروغوندانی هستند که بیش از هزار سال به گماشتگی‌ی دشمنان ایران در آمده‌اند و برای اندک بهره‌ای خودفروشی و میهن فروشی می‌کنند.

مردو آناهید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر