انسانگرایی (اومانیسم) (به انگلیسی Humanism) مکتبیست فکری که بر پایهٔ آن انسان قادر به انجام هر کاری است و اصل و ریشه هر چیزی به انسان بر میگردد.
واژه Humanism (با H بزرگ) نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجسته یونانی و رومی پدید آمدهاست. این واژه از واژه لاتینی Humus به معنی خاک یا زمین اخذ شده و از آغاز در مقابل دو امر قرار داشتهاست:
الف) موجودات خاکی و مادی دیگر غیر از انسان، مانند حیوانات . deus Ldivus
ب) مرتبه دیگر از هستی ؛
یعنی مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشات میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند. و از آنجا که حوزه دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و به طور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.
انسانگرایی انسان را مالک همه هستی میداند و خاستگاه و فرجام همهچیز معرفی میکند. در برخی از موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است . اما از نقطه نظر علمی، در آنتروپولوژی ارتباطی میان اومانیسم و ناخداباوری وجود ندارد و ارتباط عمیقی میان خداباوری و اومانیسم در تاریخ یاد شدهاست، زیرا بنیانگذاران اومانیسم در «اروپا ی مدرن» که دکارت و کانت میباشند خود سرسختترین خداباوران هستند. سارتر در کتاب « اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطه تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیه فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای اومانیسم» میداند.
به باور انسانگرایی ماده اول و آخر جهان از ماده ساخته شده و هیچ جهان فراطبیعی وجود ندارد. در انسانگرایی باور بر این است که روح وجود ندارد . عدهای انسانگرایی را برآمده از گسترش نظام سرمایهداری میدانند .
واژه Humanism (با H بزرگ) نهضت فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجسته یونانی و رومی پدید آمدهاست. این واژه از واژه لاتینی Humus به معنی خاک یا زمین اخذ شده و از آغاز در مقابل دو امر قرار داشتهاست:
الف) موجودات خاکی و مادی دیگر غیر از انسان، مانند حیوانات . deus Ldivus
ب) مرتبه دیگر از هستی ؛
یعنی مجردات در انتهای دوران باستان و در قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشات میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند. و از آنجا که حوزه دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و به طور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.
انسانگرایی انسان را مالک همه هستی میداند و خاستگاه و فرجام همهچیز معرفی میکند. در برخی از موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است . اما از نقطه نظر علمی، در آنتروپولوژی ارتباطی میان اومانیسم و ناخداباوری وجود ندارد و ارتباط عمیقی میان خداباوری و اومانیسم در تاریخ یاد شدهاست، زیرا بنیانگذاران اومانیسم در «اروپا ی مدرن» که دکارت و کانت میباشند خود سرسختترین خداباوران هستند. سارتر در کتاب « اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطه تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیه فلسفهها و «تنها مبنای ممکن برای اومانیسم» میداند.
به باور انسانگرایی ماده اول و آخر جهان از ماده ساخته شده و هیچ جهان فراطبیعی وجود ندارد. در انسانگرایی باور بر این است که روح وجود ندارد . عدهای انسانگرایی را برآمده از گسترش نظام سرمایهداری میدانند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر