سه‌شنبه، فروردین ۰۹، ۱۴۰۱

اسطوره ها و افسانه ها - خلقت


مردم‌ سومر باستان‌ و بابل‌ قوه‌ تخيل‌ نيرومندی داشتند و با نقل‌ حكايات‌ و قصص‌ اغراق‌ آميز از خدايان‌ و پهلوانان‌ خود داستانهای خيالی جالب‌ توجهی‌ می‌ساختند. اين‌اساطير و افسانه‌ها علاوه‌ بر اينكه‌ دارای‌ نكات‌ و فوايد زيادی بودند و تا حدودی‌ آداب‌ ورسوم‌ و افكار و عقايد مردم‌ آن‌ روزگاران‌ را به‌ تصوير می‌كشند ; از شاهكارهای بزرگ‌ ادبی‌ عهد باستان‌ نيز بشمار می‌آيند. از جمله‌ اين‌ افسانه‌های‌ ادبی‌ داستان‌ خلقت‌ است‌. برطبق‌ اين‌ افسانه‌ كهن‌ كه‌ خود نشأت‌ گرفته‌ از عهد سومريها است‌ نظم‌ و ترتيب‌ جهان‌ فعلی در روز ازل‌ از نبرد و جدالی‌ به‌ وجود آمد كه‌ بين‌ اژدهای‌ دريای‌ ظلمت‌ و پيكرهای‌ درياهای‌ آشفته‌ و طوفانی‌ با خدايان‌ نور و نظم‌ و آرامش‌ اتفاق‌ افتاد; در رأس‌ عفريتهای‌ هولناك‌ اژدهايی بود به‌ نام‌ تيامات‌ و سردار خدايان‌ روشنايی نيز خدايی‌ موسوم‌ به‌ نينور تا (خدای جنگ‌)بود. كشيشان‌ و كاهنان‌ بابلی، اين‌ افسانه‌ سومری را به‌ صورتی ديگر نگاشتند و خدای‌ شهرخود، مردوخ‌ را به‌ جای‌ نينورتا پهلوان‌ اين‌ جنگ‌ قرار دادند و او را آفريننده‌ جهان‌ و آدميان‌ و بر آورنده‌ نظم‌ و آرامش‌ معرفی كردند. آنان‌ اين‌ داستان‌ را به‌ اين‌ صورت‌ تغيير دادند كه‌ اپسو، رب‌ آبهای شيرين‌ و گوارا و تيامات‌ اژدهای درياهای شور با يكديگر به‌ پيكاربرخاستند. از آميزش‌ اين‌ دو خدا، خدايان‌ ديگری‌ به‌ وجود آمدند و تصميم‌ گرفتند جهان‌ را از آشفتگی رهايی‌ بخشيده‌ و انتظام‌ و استقراری‌ در آن‌ ايجاد كنند; لذا در صدد برآمدند آب‌شيرين‌ را درون‌ شهرها و ترعه‌ ها جريان‌ داده‌ و سرزمين‌ نوين‌ و اراضی‌ نو پديد را كه‌ از گل‌ وته‌ نشين‌ رسوبات‌ به‌ وجود آمده‌ بود سرحد فاصله‌ آبهای شور قرار دهند. خدايان‌ نخستين‌ از اين‌ تنظيم‌ و ترتيب‌ راضی و خشنود نبودند و می‌ خواستند روش‌ ديرين‌ همچنان‌ باقی وبر قرار بماند. گويند:

اپسو دهان‌ خود را بگشود و به‌ تيامات‌ گفت‌:

((روز نمی‌ توانم‌ آرميد و شب‌ نمی توانم‌ خفت))

بايد كه‌ لشكريان‌ را پراكنده‌ سازم‌، و راه‌ و روش‌ ايشان‌ را براندازم‌،

شايد كه‌ اين‌ آشفتگی‌ پايان‌ يابد و كار به‌ سامان‌ آيد،و ما بتوانيم‌ اندكی‌ آسايش‌ و آرامش‌ پيداكنيم‌.‌

((چون‌ تيامات‌ اين‌ سخنان‌ بشنيد،

نائره‌ غضب‌ او مشتعل‌ شد.

و درون‌ دلش‌ شرارت‌ و خشم‌ شعله‌ ور گشت‌ و گفت‌:

هرچه‌ ساخته‌ ايم‌ تباه‌ خواهيم‌ كرد.

تا لشكريان‌ در كار خود به‌ بيچارگی‌ و ناتوانی‌ افتند و ما آسايش‌ يافته‌ بخوانيم‌))

در اين‌ جنگ‌ و پيكار اپسو به‌ دست‌ خدای‌ آب‌ كشته‌ شد، ولی‌ تيامات‌ ياران‌ خود را فراخواند و خدايان‌ اثا (خدای‌ آب‌) وانو (خدای آسمان‌) را شكست‌ داد. سپس‌ خدايان‌ ازمردوخ‌ ياری‌ خواستند و به‌ او اطمينان‌ دادند كه‌ او را به‌ سروری و رياست‌ خود انتخاب‌خواهند كرد. پس‌ مردوخ‌ به‌ پا خاست‌ و مجددا جنگ‌ با اژدهای آبهای‌ شور را آغاز كرد.گويند آن‌ دو خدا، تيامات‌ و مردوخ‌، درهم‌ آويختند،

مردوخ‌ دام‌ خود را بگسترد و آن‌ اژدها را صيد كرد،

باد و طوفان‌ را، كه‌ پيروان‌ او بودند به‌ سوی‌ آن‌ عفريت‌ جريان‌ داد،

و چون‌ تيامات‌ دهان‌ خود را به‌ وسعت‌ تمام‌ بگشود تا خصم‌ را ببلعد،

بادی‌ وحشتناك‌ به‌ حلق‌ او راه‌ يافت‌،

و در اندرونش‌ جای گرفت‌،

و دل‌ و جگر او را از جای‌ بكند.

پس‌ مردوخ‌ او را ناتوان‌ ساخت‌ و جان‌ او را بگرفت‌;

و كالبد او را پهن‌ بگسترد و خود بر فراز آن‌ بايستاد.

در الواح‌ گلی‌ ، كه‌ به‌ خط ميخی‌ اين‌ داستان‌ حماسی بابلی‌ را نقل‌ كرده‌اند،بقيه‌ اين‌ افسانه‌ به‌ اين‌ صورت‌ آمده‌ كه‌: ((از آن‌ پس‌ مردوخ‌ در گيتي‌ نظم‌ و ترتيب‌ برقرار فرمود وحركات‌ ستارگان‌ آسمان‌ و نمو نباتات‌ و گياهان‌ و رشد جنين‌ جانوران‌ را وضعی‌ ثابت‌ عطاكرد تا آنكه‌ نوبت‌ به‌ آفرينش‌ انسان‌ رسيد))

پس‌ مردوخ‌ دهان‌ گشوده‌ به‌ خدای‌ اثا،

انديشه‌ و قصد خود را باز گفت‌ و چنين‌ فرمود:

((اكنون‌ از خون‌ و استخوان‌ خود مقداری خواهم‌ گرفت‌.

و آدم‌ را خلق‌ خواهم‌ كرد كه‌ بر روی‌ زمين‌ ساكن‌ گردد))

اين‌ افسانه‌ از بهترين‌ داستانهای‌ اساطيری‌ عهد باستان‌ بابل‌ بشمار می آيد كه‌ داستان‌ خلقت‌ جهان‌ آفرينش‌ و انسان‌ را به‌ زيباترين‌ صورت‌ بيان‌ مي‌كند.

منابع‌:

۱- ناس‌، جان‌: تاريخ‌ جامع‌ اديان‌، ترجمه‌ علي‌ اصغر حكمت‌، تهران‌، انتشارات‌ آموزش‌ وانقلاب‌ اسلامی‌، ۱۳۶۲

۲- راوندی، مرتضی‌: تاريخ‌ اجتماعی‌ ايران‌، (جلد اول‌)، تهران‌، اميركبير، ۱۳۵۷

۳- هوار، كلمان‌:
ايران‌ و تمدن‌ ايرانی، ترجمه‌ حسن‌ انوشه‌، تهران‌، اميركبير،