شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۶

نادرشاه و ترساندن نماینده روس ها


چون نادر شاه افشار به سلطنت رسيد به ژنرال روسى كه شهرهاى شمال ايران را در اواخر دوره صفويه اشغال كرده بود پيغام داد و از او استفسار نمود كه آيا كشور ايران را ترك مى كند يا اينكه مايل است فراشان سلطنتى او را بيرون كنند؟

از مسكو يك نفر نماينده براى بستن قرارداد با نادر شاه به مشهد آمد ولى نادر او را نمى پذيرفت و او نيز به همراه سپاه نادر براى بدست آوردن فرصت ملاقات حركت مى نمود. يك روز نادر در حالى كه پيروزى جديدى به دست آورده بود سفير را نزد خود خواند. سفير نامبرده ، نادر را ديد كه روى زمين نشسته در حالى كه البسه اش بوى خون مى داد با دست غذا مى خورد. وقتى سفير از علت احضار خود پرسيد، نادر به او گفت كه مى خواهم ببينى كه چگونه با دست هاى آلوده بخون ، خشن ترين غذاها را مى خورم و شما مى توانى به آقايت بگويى كه چنين شخصى (نادر) گيلان را تسليم نخواهد كرد.

برگرفته از:ژنرال سايكس تاريخ ايران

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۶

جنگ بوایب سومین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب


به دستور عمر سردارى سپاه به مثنا سپرده شد و اعراب پس ازرسيدن نيروهاى کمكى در رمضان سال ۱۳ هجرى (۶۳۴ ميلادى) با نيروهاى ايرانى در نزديكى كوفه محلى به نام بوايب نبردى سخت را آغاز كردند. نيروهاى طرفين در اين نبرد بسيار مردانه جنگيدند و «مردان مهرويه» سردار ايرانى در اثناى جنگ كشته شد و مثنا نيز زخمى كارى برداشت (كه در اثر آن چند هفته بعد فوت كرد) اما در نهايت ايران شكست خورده و از سپاه ايران تقريباً كسى زنده نماند.

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۶

نخستین ایرانی که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت

میرزا محمد علی محلاتی ملقب به حاج سیاح ، زندگی‌ای سراسر همراه با شر و شور داشت از این‌رو سرگذشت او برای بسیاری جذاب و خواندنی و قابل توجه‌است.
او سفرهای طولانی مدتی به اقصی نقاط اروپا و آمریکای شمالی و همچنین کشورهای شرق از جمله هندوستان صورت داده و کشورهای زیادی را دیده بود . پس از ۱۸ سال سفر به فرنگ ، وی در سال ۱۸۷۷ به ایران بازگشت و وارد صحنه انقلاب مشروطیت شد و بخاطر نوشتن نامه‌ای انتقاد آمیز به مدت ۲۰ ماه رهسپار زندان نیز گردید.
وی از دوستان نزدیک سید جمال الدین اسدآبادی بود . حاجی سیاح از روشنفکران عصر قاجار محسوب می‌شود که سختی زیادی کشید و کتاب‌هایی هم نوشت . میـرزا محمدعلی محلاتی به سبب سفر هجـده ساله خود به دور دنیا (اقصی نقاط اروپا و آمریکای شمالی و همچنین کشورهای شرق از جمله ژاپن و هندوستان) و سفرهای فراوانش در سراسر ایران به حاجی سیـاح معروف شده‌است.
وی نخستین بار از طریق نیویورک وارد آمریکا گردید ، و تا سانفرانسیسکو نیز در سفرهای خود پیش رفت ، جایی که در ۲۶ می ۱۸۷۵ تابعیت آمریکا را در دادگاه ناحیه ۱۲ کالیفرنیا رسما پذیرفت . حاجی سیاح حتی در دو نوبت موفق به دیدار با رئیس جمهور آمریکا، پرزیدنت اولیسس گرنت نیز گردید . حاج سیاح در سن ۸۹ سالگی در سال ۱۹۲۵ درگذشت.

یکشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۶

ببخشید شما ثروتمندید؟‎

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند.هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»

کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به  پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.
بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه … نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم واتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.
لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
ماریون دولن

پنجشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۶

عباس مسعودی بنیانگذار روزنامه اطلاعات


سناتور عباس مسعودی مؤسس ومدیر روزنامه اطلاعات، سال ۱۲۸۰ش در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در مدرسه دارالفنون تهران پایان داد وسپس وارد فعالیت‌های مطبوعاتی و خبرنگاری شد. او در عین حال، تحصیلات را در خارج از محیط مدرسه ادامه داد و به تكمیل زبان خارجه و فراگرفتن رشته‌های مختلف پی گرفت.
 
زندگی سیاسی مسعودی از اوایل ۱۳۰۰ ش. آغاز شد. در این سال وی «مركز اطلاعات‌» را در خیابان علاءالدوله سابق (فردوسی‌) دایر كرد. این مؤسسه تا سه سال دایر بود و اخبار داخله وخبرهای خبرگزاری‌های خارجی را كه به وسیله مخبرین خود كسب می‌كرد، دراختیار نشریه و مجلات پایتخت می‌گذاشت‌. چندی بعد تصمیم گرفت برای اولین بار روزنامه یومیه عصر را منتشر سازد. در تیر ۱۳۰۵ امتیاز روزنامه اطلاعات به نام وی صادر شد و مركز اطلاعات به روزنامه اطلاعات تبدیل شد.


اولین شماره این روزنامه، عصر ۱۹ تیر ۱۳۰۵ منتشر شد. مجموعه اخبار و گزارش‌های این شماره عبارت بود از: مقاله‌ای در معرفی «مركز اطلاعات‌»، گزارش جلسه افتتاحیه مجلس ششم‌، متن نطق افتتاحیه رضاشاه در جلسه مجلس‌، خبری در مورد قیام مردم مراكش وخبری درباره انتشار بیماری وبا در هند.

روزنامه اطلاعات تا چند سال به صورت یك برگ، هر روز منتشر می‌شد و عباس مسعودی در هر برگ نام خود را به عنوان صاحب امتیاز در بالای صفحه می‌نوشت. وی بعد از انتشار اولین نسخه روزنامه با مشكلات زیادی مواجه شد به طوری كه ناگزیر شد شماره دوم آن را یك ماه بعد در ۱۹ مرداد منتشر كند.

از آن سال تاكنون هر روز عصر روزنامه اطلاعات مرتباً منتشر می‌شود. فعالیت‌های پارلمانی مسعودی از ۱۳۱۴ ش. آغاز شد. در این سال، وی به وكالت دوره دهم مجلس شورای ملی از تهران برگزیده شد و شش دوره متوالی ـ تا پایان دوره پانزدهم‌ـ در آن سمت باقی ماند. در ۱۳۲۸ ش. كه انتخابات مجلس سنا برای اولین بار در تهران برگزار شد، با سمت سناتوری تهران به این مجلس راه یافت و در سال‌های بعد نیز تازمان مرگ سناتور بود.

و اما پس از انقلاب روزنامه اطلاعات مصادره و این موسسه زیرنظر بنیاد مستضعفان قرار گرفت و به وضعیت اسفناکی افتاد.

عباس مسعودی سرانجام روز سه شنبه۲۷ خرداد ۱۳۵۳، در ۷۳سالگی با سكته قلبی فوت كرد.

یکشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۶

تعریف مکتب فیزیوکراسی چیست ؟

فیزیوکراسی یا فیزیو کراتیسم به معنی تسلط طبیعت و در واقع آموزه اقتصاد ملی طبیعت می‌باشد. دوران حیات این مکتب از سال ۱۷۵۸ همزمان با «تابلوی اقتصادی» دکتر کنه بنیان گذار این مکتب تا سال ۱۷۷۶یعنی در تاریخ انتشار کتاب معروف و ارزشمند «ثروت و ملل» آدام اسمیت می‌باشد.
در واقع حیات این مکتب همزمان با پیشرفت علوم و فنون مکانیک وگسترش افکار ناتورالیستی (یک جهان بینی فلسفی است که بر اساس آن همه چیز به وسیله طبیعت و طبیعت تنها به وسیله خودش توضیح پذیر است) بوجود آمد.

فیزیوکراتیسم اولین مکتب اقتصادی است که به بیان قواعد علمی اقتصاد پرداخت و بیشترین سهم را در شکل گیری اصول اولیه نظام اقتصادی سرمایه‌داری داشت. مبنای این مکتب بر پایه فلسفه دئیسم استوار بود. دئیسم یا «مکتب خدا پرستی طبیعی» از ریشه لاتین دئوس به معنی خداست که در قرن ۱۷ و ۱۸ پدید آمد و با کلیسا مخالف بود و منکر وحی بود و عقل و ندای طبیعت را برای سعادتمند شدن انسان کافی می‌دانست و کلا بر طبق نظر این فلسفه خداوند منشا هستی می‌باشد و دنیا را خلق نموده و و پس از خلقت هیچ چیز در جریان عالم دخالت نمی‌کند. در واقع خداوند دخالتی در این دنیا بعد از خلقت نمی‌کند مانند ساعت سازی که ساعتی را می‌سازد اما بعد از آن ساعت خود کار می‌کند ونیازی به دخالت سازنده اش ندارد. همین طور جهان هستی نیز با قواعد طبیعی که خداوند در بدو خلق کردن در آن نهاده به حیات خود بدون نیاز دخالت خدا ادامه می‌دهد در واقع تعبیر دئیسم از خداوند معمار باز نشسته است.
در واقع در اینجا به روشنی منشا فکری آزادی اقتصاد و عدم دخالت دولت در اقتصاد دیده می‌شود چون نظر بر این است که اقتصاد نیز مانند طبیعت با توجه به مکانیسمهایی که در آن وجود دارد به تعادل می‌رسد و نیازی به دخالت دولت در رسیدن به تعادل ندارد. در واقع فیزیوکراتیسم معتقد است دو نوع نظام در دنیا وجود دارد. یکی نظام طبیعی که شامل قوانین غیر قابل تغییر طبیعی است و در عین حال بهترین نظام ممکن است و دوم نظامهای تکوینی که به وسیله انسان بوجود می‌آیند وبر اساس قوانین حقوقی تنظیم شده‌اند. از نظر فیزیو کراتها هدف این است که نظامهای تکوینی بوجود آمده توسط انسان بر نظامهای طبیعی منطبق گردند و طبعاً نظامهای اقتصادی ساخته دست بشر نیز باید مانند نظامهای طبیعی طوری ساخته شوند که نیازی به دخالت دولت نداشته باشند. و وظیفه دولت فقط از بین بردن موانع ساختگی ایجاد آزادی و مالکیت و مجازات افراد متعدی به این دو و همچنین تعلیم قوانین طبیعی است.
اصل «تعادل اقتصادی خودکار» به این معنی که اقتصاد به خودی خود به تعادل می‌رسد و نیازی به دخالت دولت ندارد نیز اولین بار توسط این مکتب بیان شد که ریشه در دیدگاه آنان به طبیعت دارد. دکتر «کنه» بنیانگذار مکتب فیزیکراتیسم در کتاب «تابلوی اقتصادی» خود جریان ثروت در اقتصاد را به مشابه جریان گردش خون در بدن می‌داند که بصورت خودکار و بدون نیاز به دخالت از خارج انجام می‌گردد. او توضیح می‌دهد که چگونه تولید، توزیع و مصرف به یکدیگر وابسته‌اند و کلیه مبادلات حلقه‌های یک زنجیر را تشکیل می‌دهند. با تکرار مستمر جریان تولید، توضیع و مصرف اقتصاد متعادل می‌گردد. با نظریه «جریان ثروت» هسته فکری یکی از مهمترین اصول سرمایه داری یعنی «تعادل خودکار» شکل گرفت.
مکتب فیزیوکراتیسم با استفاده از دئیسم در شکل گیری لیبرالیسم اقتصادی که یکی دیگر از اصول سرمایه داری است نیز نقش داشته؛ زیرا از یک طرف شرایط طبیعی حاصل از عدم دخالت را بهترین شرایط دانسته و از طرفی دیگر با نفی لزوم وحی، معتقد است که انسانها با استفاده از قانونمندی‌های فطری آزادانه به بهترین نحو عمل خواهند نمود و به علت همسویی منافع، محدود نکردن آزادی‌های آنها موجب بهره مندی هرچه بیشتر کل جامعه خواهد شد.
به این صورت بود که سه اصل اساسی نظام سرمایه داری یعنی اصل «تعادل اقتصادی خودکار» و اصل «عدم مداخلهٔ دولت در امور اقتصادی» و در نهایت اصل «لیبرالیسم اقتصادی» توسط فلسفه دئیسم در مکتب فیزیوکراتیسم شکل گرفت.

پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۶

همه چیز پیرامون دست

دست، اندامی بی‌نظیر
دست انسان اندامی بی‌نظیر است. انسان می‌تواند با کمک دستان‌اش اجسام را بگیرد، لمس کند و با کار دستان‌اش می‌تواند چیزهایی را بسازد که دیگر موجودات از ساختن آن عاجز هستند.
اناتومی دست
دست از ۲۷ استخوان مجزا از هم تشکیل شده است که تقریبا یک چهارم تمامی استخوان‌های بدن را تشکیل می‌دهند. بخش زیادی از ۳۳ ماهیچه‌ای که دست و انگشتان را حرکت می‌دهند در قسمت "ساعد" قرار گرفته‌اند. تنها ماهیچه قدرتمند دست، در زیر "شست" نهفته است.
حس لامسه
بخش زیادی از حس لمسی انسان در دستان‌اش نهفته است. بیش از ۱۷ هزار حسگر یعنی در هر سانتیمتر مربع ۱۴۰ حسگر بر روی دست وجود دارد. این حسگر‌ها اطلاعاتی را هم‌چون درد، ارتعاش، دما و فشار را به مغز مخابره می‌کنند.
انگشت
اثر انگشت هیچ انسانی شبیه به انسان دیگر نیست. از دیرباز استفاده از اثر انگشت برای امضا و شناسایی اموال و دارایی‌ها مرسوم بوده‌است. ۷۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، کوزه گران چینی از اثر انگشت شست خود برای مشخص نمودن آثارشان استفاده می‌کردند. در اوایل قرن بیستم استفاده از تکنیک‌های تشخیص اثر انگشت برای تحقیقات جنایی در غرب رواج یافت.
چرخش کوچک انگشت شست، چرخشی بزرگ در زندگی انسان
به لحاظ تکاملی، چرخش انگشت شست و قرار گرفتن آن در مقابل انگشت "سبابه" چرخشی بزرگ در زندگی انسان بوجود آورد. چرخش انگشت شست امکانات جدیدی را در اختیار دست انسان قرار داد: "گرفتن و مشت کردن".
گرفتن
دست انسان توانایی دو نوع گرفتن را دارد. "گرفتن پرقدرت" که برای اجسام سنگین و بزرگ صورت می‌گیرد. "گرفتن دقیق" اجسام و ابزار در دست. افزون بر این انسان می‌تواند از سطح دست خود نیز استفاده کند. بهترین نمونه آن نوشیدن آب بدون لیوان و با کمک دستان است.

دست در مرکز توجه انسان
دست از دیرباز در مرکز توجه انسان‌ها قرار داشته است. تصاویری از دست‌های انسان‌های غارنشین که عمر آن‌ها تا ۴۰ هزارسال پیش از میلاد مسیح تحمین زده می‌شوند، این ادعا را ثابت می‌کنند.
دست و کار
همانطور که انسان با کمک دستان‌اش کار می‌کند و چیزی را می‌سازد، کار نیز بر روی دست تاثیر می‌گذارد و چهره آن را تغییر می‌دهد.
دست و ارتباط
تقریبا در تمامی جوامع بشری بخشی از ارتباطات غیر کلامی با دست صورت می‌گیرد. علائمی که همه اعضای جامعه آن را می‌فهمند و نیازی به سخن باقی نمی‌گذارد. جالب اینکه تاریخ ثبت شده زبان اشاره در جوامع غربی از قرن ۱۶ به عنوان یک روش‌های ارتباطی گسترش یافته‌ است. زبان اشاره از یک سیستم حرکتی مرسوم، تقلید و اشارات دست و املای انگشتان به‌علاوه استفاده از حرکات دست برای بیان حروف الفبا تشکیل شده‌است.
دست و شمارش
انسان‌ها در گذشته از انگشتان خود برابر اعداد استفاده می‌کره‌اند. سیستم اعداد ده‌گانه نیز برهمین مبنا ابداع شده است.
دست و زیبایی
انسان‌ها در طول تاریخ با استفاده از عناصر گوناگون سعی به زیبا کردن دستان خود کرده‌اند. استفاده از حنا در مناسبت‌و جشن‌ها بر روی دست هنوز هم یادگاری از آن دوران است.
یکی از بخش‌های مهم تاریخ زیورآلات، مربوط به زینتی‌هایی است که برای دست‌ها ساخته شده‌اند. جالب اینکه حلقه ازدواج نه تنها کاربرد زیبایی و زینتی دارد، بلکه حاوی پیام "ازدواج کرده" نیز هست.
زیبایی به ناخن‌ها نیز کشیده شده است. هرچند زیبایی ناخن تاریخی چند هزار‌ساله دارد، اما مانیکور فرانسوی به قرن هجدهم برمی‌گردد. حالا دیگر انواع لاک ناخن را می‌توان در هر فروشگاه مواد بهداشتی یافت و در سال‌های گذشته نیز مغازه‌های بسیاری به صورت حرفه‌ای فقط به زیبایی ناخن می‌پردازند.
مشت
مشت در تمامی فرهنگ‌ها تقریبا دارای یک مفهوم است و به عنوان نمادی از خشم، پایداری و اعتراض فهمیده می‌شود.
دست و دوستی
انسان‌ها وقتی با هم روبرو می‌شوند به هم دست می‌دهند. ملاقات‌های رسمی نمایندگان کشورها با دست دادن همراه است. جالب اینکه خصومت‌ها نیز با دست دادن به پایان می‌رسند.
دست و زبان
تقریبا در تمامی زبان‌ها واژه‌های بسیاری تحت تاثیر دست قرار دارند: دست‌نویس، دست‌نشانده، دست‌ساز، دست‌پخت، دست‌مایه و دست‌آموز تنها نمونه‌هایی از این "دست" از واژه‌ها در زبان فارسی هستند.

دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۶

لطفعلی خان ؛ دلاور زند


لطفعلی خان زند ؛ پسر جعفرخان و هشتمین حکمران سلسله زندیه بود که از سال ۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ به مدت شش سال فرمانروایی نمود . و البته در تمام این مدت به مبارزه با رقیب نیرومند خویش اقا محمدخان قاجار پرداخت . لطفعلی که از همان آغاز نوجوانی ، همراه پدر در جنگها شرکت می جست ، تیراندازی تیزبین ، شمشیرزنی قهار و دلاوری بی باک بارامد . وی به سال ۱۲۰۲ق از سوی پدر رهسپار لار گردید تا ان دیار را به قلمرو پدر خویش بیفزاید و البته این ماموریت را با پیروزی به سرانجام رسانید . و از انجا رو به سوی کرمان نهاد تا ان را نیز تسخیر نماید . اما در پشت دیوارهای کرمان خبر قتل پدر در اثر توطئه و خیانت برخی از یاران از جمله صیدمرادخان زند و همچنین اقداماتش در تهدید و تطمیع سپاه به وی رسید و موجب پراکندگی سپاه وی شد .
خان زند به هنگام ؛ از توطئه ای که بر ضد او در شرف انجام بود باخبر گشت و بر طبق نظر برخی تاریخ نگاران بر پشت اسب بی زین و لگام خود پرید و به طرف بوشهر حرکت کرد. در بوشهر ، شیخ ناصر حاکم عرب تبار ان شهر و حاکم بندر ریگ اندکی سپاهی دراختیارش نهادند و او رو به سوی شیراز نهاد . خان زند خود را به شیراز رسانید و با کمک بزرگان شهر و ازجمله حاجی ابراهیم خان کلانتر که سپاهی نیز به یاری لطفعلی خان فرستاده بود و با دستگیر ساختن صید مرادخان بر اریکه شاهی تکیه نمود .
با به تخت نشستن لطفعلی خان ، اقامحمدخان قاجار به سرعت روبه سوی شیراز نهاد و سرانجام در منطقه ای به نام هزار بیضا در پنج فرسنگی شیراز جنگ در گرفت که البته به سبب فرار محمدخان ، عموی لطفعلی خان ، زندیان شکست را پذیرا شده و به داخل شهر پناه بردند و قاجارها شیراز را محاصره نمودند ، اما پس از اندکی به سبب برج و باروی شیراز و کمبود اذوقه و خوراک دامها ناچار به ترک محاصره گشتند .
خان زند پس از این ماجرا به تدارک سپاه و تجهیز ان دست یازید و به سوی کرمان تاخت و ان را در محاصره گرفت اما چندی از محاصره نگذشته بود که با فرا رسیدن زمستان ، سپاه با کمبود اذوقه روبرو گشته و در نتیجه خان جوان بدون نیل به هدف ناگزیر به سوی شیراز بازگشت .

پس از این واقعه ، لطفعلی خان زند تصمیم به افزودن اصفهان بر قلمروی خویش گرفت که در دستان حاکم قاجاری بود، بنابراین رو به سوی ان دیار نهاد . در این هنگام توطئه ای از سوی برخی بزرگان شهر از جمله حاجی ابراهیم خان کلانتر در شرف تکوین بود تا خان زند را سر به نیست کنند . به محض خروج شاه زند از شیراز حاجی ابراهیم به اجرای نقشه خود اقدام نمود و امرای طرفدار خان زند را دستگیر و به برادرش که در اردوی لطفعلی خان بود خبر داد که شورشی را در سپاه تدارک بیند . نتیجه انکه خان ناکام زند با اندک یاران وفادار رو به سوی شیراز نهاد غافل از انکه مرکز فرماندهی شورشیان شیراز می باشد. هنگامیکه او به پشت دروازهای شیراز رسید با بسته بودن دروازه های شهر از خیانت حاجی ابراهیم اگاه گردید و تلاش نمود تا وارد شهر گردد ، اما حاجی ابراهیم کلانتر با تهدید سپاهیان او مبنی بر اینکه زن و فرزندانشان را در شیراز دستگیر و به قتل خواهد رساند توانست اندک یاران جوان دلاور زند را نیز از او جدا نماید و در نتیجه خان زند به اتفاق باقی مانده یاران که شمارشان از شمار انگشتان دست کمتر بود رو به سوی دشتستان گریخت .
پس از این اتفاقات ناگوار ، حاکم بندر ریگ در حد توان خویش سپاهی فراهم ساخت و در اختیار خان جوان زند نهاد . و البته او با همین سپاه اندک شیخ بوشهر و حاکم کازرون را که به حاجی ابراهیم خان کلانتر پیوسته بودند شکست داده و سپس در دشت زرقان فارس مستقر گردید . حاجی ابراهیم دو دسته سپاه برای جلوگیری از پیشرویهای او فرستاد و لیکن هر دو سپاه به سختی شکست را پذیرا گشتند . در حقیقت زین پس بود که اوازه دلاوری و قابلیتهای جنگی و شاهکارهای پهلوانی لطفعلی خان طنین انداز گردید .

با شکستهای پیاپی خائنان ، حاجی ابراهیم خان کلانتر از بیم خشم و انتقام لطفعلیخان ، به ناچار رو به سوی اقا محمدخان اورد و از او یاری خواست . اقامحمدخان بیست هزار نیرو برای نبرد با خان زند و کمک به کلانتر خائن فرستاد . اما دلاور بی باک زند با سه هزارنفر سپاهی راه بر انان بست و در صحرای قبله شیراز این سپاه را درهم شکست و متواری ساخت .پس از این نبرد خان قاجار که حریف را بی باک می یافت خود شخصا با نیرویی بین سی تا چهل هزارنفر رهسپار شیراز گردید و در نخستین روزهای شوال سال ۱۲۰۶ ق در منطقه ای به نام شهرک در چهارده فرسنگی شیراز اردو زد . و بدین ترتیب نبرد اجتناب ناپذیر گشت . و البته این در حالی بود که شمار سپاهیان لطفعلی خان پنج هزار نفر بود . در این نبرد دگربار خان زند و سپاهیانش جلوه های درخشانی از دلیری و فداکاری از خویش به یادگار نهادند و در یکی از شبیخونها لطفعلی خان تا نزدیک خیمه خان قاجار پیش رفت و اردوگاه دشمن زیر و رو شد و سپاهیان قاجار فرار را بر قرار ترجیح دادند . اما در این هنگام و در استانه پیروزی نهایی ، دلاور بی تجربه زند گفتار یکی از زیردستان خائن خود که ادعای فرار خان قاجار را می نمود باور کرد و دستور توقف نبرد را صادر کرد و فقط به هنگام روشن شدن هوا و در هنگامیکه بسیاری از سپاهیان او پس از تاراج و چپاول اردوی قاجار به مرودشت بازگشته بودند و فقط پانصد نیرو به جای مانده بودند که از خیانت اگاه گردید و به ناچار رو به سوی کرمان نهاد تا بتواند سپاه جدیدی تدارک بیند . و بدین ترتیب اقامحمدخان به شیراز وارد گشت و دستور داد تا گور کریم خان زند را بکشافند و جنازه او را به تهران انتقال دهند تا در جایی که همیشه زیر گامهایش باشد دفن کنند .
خان زند بعد از اشتباه بزرگ خویش و در حالی که به سوی کرمان می گریخت بازهم با خیانت یارانش روبرو گشت که او را تنها گذاشته و گریختند . بدین ترتیب او ناگزیر به حاکم طبس پناهنده شد . خان طبس در حدود دویست سپاهی در اختیار جوان دلاور اما بی تجربه زند نهاد و البته لطفعلی خان با همین سپاه کم شمار توانست که سپاهی عظیم را شکست داده و یزد را به تصرف خویش در اورد .پس از اندک زمانی بزرگان بم به خان زند پیوستند و او با نیرویی که شمارگانش به سیصد نفر می رسید برای تسخیر کرمان به راه افتاد . و با وجود انکه مدافعان و اهالی شهر سرسختانه می جنگیدند سرانجام چاره ای به جز تسلیم شدن به خان بی باک زند را نیافتند .
اقا محمدخان با شنیدن این خبر دریافت که حریف دگربار در حال قدرت یابی است ، بنابراین بی درنگ رو به سوی کرمان نهاد و با سپاهیان بسیار که برخی مورخان شمارگانش را پنجاه هزارنفر دانسته اند کرمان را محاصره نمود . این محاصره چهارماه به طول انجامید و در این مدت بنا به برخی روایات نیمی از مردم کرمان جان خویش را از دست دادند . گفته اند که دیدن سکه ای طلا که به نام خان زند ضرب شده بود چنان خان قاجار را به خشم اورد که دستور داد تا کودک خردسال وی را که در تهران اسیر و نامش فتح الله بود اخته نمایند .

اما به هرحال با وجود دفاع دلاورانه و سرسختانه یاران لطفعلی خان و در حالیکه حتی یکبار گروهی نزدیک به چهارهزارنفر از لشگریان قاجار را که به شهر نفوذ نموده بودند از دم تیغ گذراندند دگربار خیانت پیشگان وسایل شکست را تدارک دیدند . و سربازان قاجاری به شهر وارد شدند . با این وجود دلاور زند با پایمردی و رشادت در برابر ایشان مقاومت نمود و انگاه در تاریکی شب با سه تن از یاران نزدیک خویش به قلب سپاه انبوه دشمن تاخت و موفق شد که از کرمان خارج شود و به سوی بم بگریزد . چون اقامحمدخان از فرار لطفعلی خان اگاه شد ، با خشم و غضبی که ناشی از کینه شدید او نسبت به خاندان زند بود ، دمار از روزگار مردم کرمان براورد و دستور داد هشت هزار نفر زن و بچه ان شهر را بسان کنیزکان و غلامان میان سپاهیان تقسیم نمایند و گروهی بسیار از مردان را نابینا سازند و یا به قتل رسانند.
« جمیع مردان بلد را به حکم وی کشتند یا کور کردند ، منقول است که عدد کسانیکه از چشم نابینا شدند به هفت هزار رسید و عدد قبلی نیز از این متجاوز بود . کسانیکه در این بلیه شامل نشدند نه به سبب رحم کسی یا گریز خود بود بلکه بدین جهت که دست جلادان از کثرت عمل از کار بازماند . گویند اقامحمدخان حکم کرد که به وزن مخصوصی یعنی چند من چشم از برای او ببرند . »
اما اطفعلی خان که به حاکم بم پناه برده بود دگربار دچار خیانت گردید. خان جوان زند در روز چهارشنبه پنجم ربیع الثانی سال ۱۲۰۹ ق پس از روبرو گشتن با حمله یاران حاکم بم و در حالیکه تنها و بی یاور مانده بود به مبارزه ای دلیرانه برخواست و سرانجام پس از ساعتی نبرد نابرابر زخمی و اسیر گردید . خان قاجار به هنگام اگاهی از دستگیری دلاور زند بی درنگ محمد ولی خان قاجار را با هزار و پانصد سوار مامور اوردن لطفعلی خان از بم نمود . همین که لطفعلی خان را به کرمان اوردند به دستور خان قاجار و بنا به برخی روایات به توسط خود خان قاجار نابینا شد و سپس به تهران فرستاده شد و پس از تحمل شکنجه های بسیار بود ، که او را به فرمان خان قاجار به قتل رساندند .