مورگان
شوستر در دوره دوم مجلس شورای ملی برای
ساماندهی امورمالی به ايران دعوت شده
بود. او
به اتفاق هيئت همراه، در تاريخ هشتم آوريل
۱۹۱۱ از نيويورك حركت كردند و در دوازدهم
مه همان سال وارد تهران شدند.
آمريكايیهای
جوان برای انجام وظيفه سازماندهی امور
مالی ايران از نظر دولت ايران شايسته به
نظر میرسيدند.
سوابق
آنها و وضعشان از نظر شغلی به قرار زير
بود: «شوستر»
سی
و پنج ساله در واشنگتن وكيل بود و از ۱۸۹۹
تا ۱۹۰۵ در اداره گمركات فيليپين و كوبا
خدمت كرده و از ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۸ رئيس تعليمات
عمومی فيليپين بود.
سمت
او در ايران خزانهدار كل بود.
«براس
ديكی» سی
ساله از ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۸ در گمركات فيليپين
خدمت كرده و سمت او در ايران كارشناس
مالياتی بود.
«فرانك
كیرنز»
چهل
و دو ساله از ۱۸۹۹ تا ۱۹۱۰ در گمركات
فيليپين و كوبا خدمت كرده و سمت او در
ايران رياست اداره ماليات بود.
«چارلز
مك كاسكی»
سی
و چهار ساله از ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۷ در گمركات
فيليپين خدمت كرده و از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۱ در
گمركات نيويورك به كار مشغول بوده و سمت
او در ايران كارشناس درآمدهای مالياتی
بود. «رالف
هيلز» سی
و شش ساله حسابدار بود كه به اتفاق شوستر
در دانشگاه كلمبيا تحصيل كرده و سمت او
در ايران مشاور مميزی و حسابرسی بود.
شوستر
در كتابی كه به نام «اختناق
در ايران»
نوشت
، عملكرد خود را در ايران موفق خواند .
به
علت فقدان هرگونه نظم و قانون در امور
مالی ايران، شوستر از مجلس تقاضا كرد
قانونی را تصويب كند كه براساس آن به شخص
شوستر به عنوان خزانهدار كل اختيارات
مكفی در اداره امور مالی كشور داده شود و
مجلس نيز در تاريخ سيزدهم ژوئن ۱۹۱۱ چنين
قانونی را تصويب كرد.
از
اين مرحله به بعد، وظايف شوستر به علت
مقاومت سفارتخانههای خارجی پيچيدهتر
گرديد. اين
سياستها توسط سفارت روسيه و برخی
سياستمداران ايران هدايت میشد.
به
هر صورت شوستر ادعا كرد، موفق شده است
امور مالی ايران را متمركز ساخته، وصول
مالياتها را در چارچوب منصفانهای قرار
داده و هزينههای دولت را از راه همين
مالياتها، بپردازد، من جمله هزينههايی
كه محمد عليشاه مخلوع جهت دفع حمله تركها
و پرداخت ديون خارجی كشور پرداخته بود.
شوستر
متوجه شد كه همكاری يك سازمان ژاندارمری
برای وصول مالياتها ضروری است و به اين
منظور درصدد برآمد كه از سرگرد استوكس
انگليسی برای فرماندهی اين سازمان استفاده
كند. در
اين موقع انگليس و روسيه به بهانه اينكه
اين اقدام نقض قراداد ۱۹۰۷ است، با به راه
انداختن آشوب، حكومت ايران را تهديد به
دخالت نظامی كردند.
بالاخره
روسيه و انگليس از همكاری خودداری كردند
و برای خنثی كردن اقدام ايران برای كسب
استقلال كامل به نيروهای درندهخوی متوسل
شدند. حكومت
ايران در اكتبر۱۹۱۱ به شوستر دستور داد
كه اموال دو برادر شاه را كه به تازگی در
اقدام برای سرنگونی حكومت مشروطه شكست
خورده بودند، توقيف كند.در
اين مرحله مأمورين كنسولگری روسيه و قشون
اين كشور مداخله كردند.
اين
برخورد بهانهای شد كه دولت روسيه در دوم
نوامبر، اولتيماتومی به ايران فرستاده
و خواستار عذرخواهی ايران گردد.
در
همان حال كه قشون روسيه به شمال ايران
وارد میشد مجلس اعتماد خود را در دوم
نوامبر به شوستر اثبات كرد و به وی اجازه
داد كه ده نفر آمريكايی ديگر را استخدام
كند. حكومت
ايران بعد از كمی مقاومت، توصيه انگليس
را پذيرفت و در بيست و چهارم نوامبر در
مقابل فشار روسيه تسليم شد و از آن كشور
عذرخواهی كرد.
اما
پنج روز بعد، روسيه اولتيماتوم ديگری به
ايران داد.
درخواستهای
روسيه از اين قرار بود:
۱ـ
اخراج شوستر و لكوفر (مردی
انگليسی كه در استخدام خزانهداری كل
بود). وضع
ساير افرادی كه به خدمت هيئت شوستر درآمده
بودند طبق شرايط ديگری تعيين خواهد شد.
۲ـ
دولت ايران تعهد بسپارد كه بدون مشورت و
رضايت سفارتخانههای روس و انگليس اقدامی
جهت به خدمت گماردن افراد خارجی انجام
ندهد.
۳ـ
دولت ايران غرامتی به عنوان هزينه اعزام
قشون به اين كشور بپردازد.
مقدار
و نحوه پرداخت غرامت بعد از رسيدن پاسخ
ايران تعيين خواهد شد.
گرچه
قشون روسيه به خاك ايران داخل شده و برای
اشغال شمال اين كشور سازماندهی گرديده
بود، مجلس به اتفاق آراء بر رد اولتيماتوم
رأی داد. اما
كمكی به ايران نرسيد و نتوانست در مقابل
روسها مقاومت كند و در بيست و چهارم
دسامبر كابينه كودتايی عليه مجلس ترتيب
داد و درخواستهای روسيه را پذيرفت و
شوستر در يازدهم ژانويه ۱۹۱۲ عازم كشور
خود شد.